جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی تفسیر تفسیر ترتیب نزول قرآن


روش شناسی تفسیر تفسیر ترتیب نزول قرآن

یکی از روش های جدید تفسیری در جهان امروز تفسیر ترتیب نزول قرآن است که از سوی چند تن از محققان و پژوهشگران قرآنی مطرح شده است این نظریه به جهت تازگی از اشکالات جدی رنج می برد و از سوی موافقان و مخالفان در تایید و رد آن مطالبی گفته و نوشته شده است

تفسیر بر پایه ترتیب نزول قرآن به عنوان یک روش تفسیری هر چند به صورت روشی مستقل مطرح نبوده است و ما در سیر تحول و تطور تفسیر با این روش تا سده اخیر چیزی به دست نمی آوریم ولی همواره در تفاسیر ترتیبی مفسران کوشیده اند تا با نگاهی به اسباب نزول برخی از موارد تفسیری و شبهات وارده را شناسایی و ردگیری کرده و تفسیر درستی به دست دهند. اما در حال حاضر گروهی از این روش همانند روش های دیگر نو و بدیع بهره می گیرند تا در قالب نظریه های برنامه ای و روشی آن را ارایه دهند. روش هایی چون تفسیر ترتیبی موضوعی که تفسیر راهنما برترین و بهترین کتاب تفسیر در این حوزه و روش است و نیز تفاسیر موضوعی که تاکنون پیام قرآن و مفاهیم قرآنی و یا تفاسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی را می توان نمونه هایی از این روش دانست. اما تفسیر به حسب نزول و ترتیب نزول تاکنون اثر مستقلی از آن ارایه نشده است و در حال حاضر نظریه پردازان این حوزه می کوشند تا مشروعیت چنین تفسیر و کار آمدی و کاربرد آن را توجیه و تبیین نمایند.

برخی از نظریه پردازان در این حوزه مانند آیت الله معرفت و دکتر جعفر نکونام و حجت الاسلام و المسلمین بهجت پور و منذر حکیم بر این باورند که این روش تفسیری هر چند با اقبال از سوی مفسران و پژوهشگران رو به رو نشده است ولی روش مفید و کارآمدی است که در حوزه روش شناختی و برنامه ریزی می تواند کارکردهای خود را نشان دهد. نظریه پردازان بر این باورند که هدف از این نظریه پردازی در هر حوزه ای بهره مندی از توانمندی های نظریه برای دست یابی به روش های دیگر جهت تحول سازی فرهنگی و تمدنی است.

از این رو نظریه پردازان روش ترتیب نزولی می کوشند تا با بهره گیری از این نظریه روشی را در تحول سازی جامعه ارایه دهد.

● جواز و عدم جواز تفسیر ترتیب نزولی

علل گرایش به این نظریه و روش تفسیری آن است که شک و تردیدی وجود ندارد که قرآن در هنگام نزول این گونه که در مصحف نگاشته شده ، نبوده است. قرآن به شکل تدریجی نازل شده و هر آیه ای یا دسته ای از آیات به دستور پیامبر در جایی از سوره ها قرار گرفته است. البته برخی از سوره ها یک جا نازل شده است ولی این گونه نبوده است که همه سوره و آیات این گونه باشد. قرآن به صورت تدریجی به قصد فرهنگ سازی و متحول کردن مردمانی نازل شده است که بدوی و امی بوده اند. این سبک و شیوه پیام رسانی پیامبر (ص) به سبکی بوده است که با مصحف کنونی و چینش آن مخالف بوده است. در روایت است که یکی از ویژگی های مصحف شریف امیر مومنان (ع) پیروی از ترتیب نزول بوده است. این به معنای آن است که دست کم آن حضرت تالیف کنونی را در سوره ها مراعات نکرده است حتی اگر در ترتیب آیات سوره های همان روشی که پیامبر (ص) دستور داده بود مراعات نموده است.

به نظر می رسد که محل نزاع دو گرایش در عرصه تفسیر ترتیب نزول و ترتیب بر پایه مصحف کنونی در جواز و عدم جواز یعنی مشروعیت و عدم مشروعیت تفسیر ترتیب نزولی باشد . به این معنا که این پرسش از سوی مخالفان نظریه مطرح می شود که آیا روش تفسیر ترتیب نزولی خلاف شریعت است؟ یعنی آیا حرام و یا گناه است که مفسران قرآن را بر پایه ترتیب نزول آیات مورد بررسی قرار دهند ؟

به نظر می رسد که به طور طبیعی تفسیر بر پایه ترتیب نزول آیات امری مشروع باشد و مخالفتی با شریعت نداشته باشد؛ زیرا روش تفسیر بر پایه نزول آیات اطاعت از دستور و فرمان خداوند است که فرموده است که فاتبع قرآنه یعنی مفسر روش ترتیب نزولی به امر اتباع عمل می کند اتباعی که در آیه فاتبع قرآنه بر آن تاکید شده است. به سخنی دیگر می توان مدعی شد که تصور این معنا یعنی مفهوم تفسیر ترتیب نزولی مساوی با تصدیق و پذیرش جواز آن است.

● فواید و کارکردهای تفسیر ترتیب نزولی

نظریه پردازان می کوشند تا فواید و کارکردهایی برای این روش تفسیر بیابند که امکان آن از طریق روش های دیگری تفسیر نیست. از جمله فوایدی که نظریه پردازان برای این روش بیان می کنند امکان تحول سازی جامعه بر پایه بهره مندی از روش ترتیب نزولی است. به این معنا که جوامع می توانند با آگاهی از چینش درست آیات بر پایه نزول از همان روش برای تحول در جوامع عصر بهره گیرند. یکی از نظریه پردازان در این باره می گوید: شما نگاه کنید که در این ۲۳ سالی که قرآن به تدریج نازل می شود و پیامبر بر پایه آن عمل می کند، چه تحول عظیمی در حجاز در عصر پیامبر (ص) رخ داده است. این تحولات مهم متاثر از آیات و ترتیب نزولی بوده است که انسان را تربیت می کرد و جامعه ای با هویت اسلامی ایجاد می کند. این تحولات هنگامی رخ می دهد که قرآن در یک فرآیند زمانی که به صورت تدریجی نازل می شود پدید آورده است.

به نظر ایشان اگر ما بخواهیم در هر عصری در جوامع انسانی تحولات سازنده و مهمی پدید آوریم می بایست از روش نزول تدریجی بهره جوید و از همان روش قرآنی استفاده شود. این ظرفیتی است که قرآن دارا می باشد و مفسران و برنامه ریزان جامعه می بایست در پی شناخت این ظرفیت ها باشند. برای شناخت ظرفیت قرآن در راستای این گونه تحولات بنیادین و مهم می بایست دوباره به سراغ قرآن رفت و گزاره ها و حلقات آن را ردگیری و شناسایی کرد. به این معنا که قرآن را بر پایه نزول چینش کنیم و دریابیم که چگونه با این چینش و برنامه می توان مدلی برای توسعه و تمدن سازی به دست آورد.

به سخن دیگر ما می توانیم از این روش تفسیری برای امر شناخت تطور و تحول جامعه عصر پیامبر استفاده کنیم و هم چنین می توان از آن برای مدل سازی در عصر کنونی نیز سود بریم. هر چند مساله مدل سازی و انطباق و تطبیق آن بر جوامع بشری مساله و پرسش دیگری است که الان جای آن نیست .

به نظر می رسد که این تحولات در دوره پیامبر (ص) مبتنی بر دو امر بود: یکی روشی است که قرآن برای ایجاد تحول در جامعه از آن سود برده است و ما به عنوان یک مساله تاریخی و علمی می بایست از آن آگاه شویم تا از قدرت اعجازی قرآن در تحول سازی جامعه شناخت درست و جامع ای به دست آوریم . از رو می بایست روش تحول سازی قرآن را شناخت و حلقات این تحول را دریافت . دوم این که محتوای تحولات را شناسایی کرد و ارکان درونی و باطنی آن را شناخت و از آن برای تحولات کنونی سود برد. در حقیقت یک بار بحث در حوزه تبار شناسی و تاریخی است و بحث دیگر در مساله پیام های قرآنی در حوزه روشی است. ما به روش قرآن به عنوان یک روش مفید و سازنده می نگریم و می خواهیم در یابیم که این روش چه بوده است و چگونه می توان از آن در حال حاضر سود برد. این بخش دیگر بحث تاریخی نیست بلکه بلکه شناخت روش ها و دریافت نوعی پیام از آیات قرآن است. بنابراین ما در تفسیر ترتیبی نزولی می توانیم با دو رویکرد به مساله بنگریم رویکردی تاریخی برای شناخت جنبه اعجازی قرآن و این که چگونه توانسته است در ۱۴ سده پیش تحولی ژرف در یک جامعه ابتدایی بی قانون و کتاب ایجاد کند و دیگر رویکردی روش شناختی تا در یابیم که این تحولات با چه روشی صورت گرفته است. روش به عنوان یک اصل در این رویکرد از جایگاه ویژه ای برخوردار است تا بتوانیم به عنوان یک پیام خالص قرآنی از آن در روش تحولی جوامع امروزین بهره بریم. این ممکن است برای برخی از نظریه پردازان از اولویت برخوردار نباشد و تنها مرادشان آشنایی با جنبه اعجازی آن باشد ولی برای ما شاید رویکرد دوم مهم تر و اساسی تر باشد.

کارکرد دیگر روش تفسیری ترتیب نزولی این است که اگر این ترتیب نزول شناخته شود آیا ممکن است که تلقی ما از برخی از آیات تغییر کند و یا تصحیح شود و محتوای دیگری بر پایه اصول نزول و ترتیب آن به دست آوریم؟

به نظر می رسد که پاسخ این پرسش مثبت باشد و ما می توانیم با بهره گیری از این روش، تفسیری جدید و شاید تا اندازه ای درست تری از آیات ارایه دهیم . در حقیقت می توان با بهره گیری از این روش تفسیری تلقی انسان ها را نسبت به ایات دگرگونه کرد و از فواید آن بهره ها برد.

نظریه پردازان بر این باورند که از این نظریه می توان در معناشناسی بهره جست. در قرآن کریم اصطلاحاتی ایجاد شده است که خاص فرهنگ قرآنی است. این اصطلاحات اختصاصی و متناسب با منظومه فکری و فرهنگی قرآن است. تنها زمانی می توان این مصطلحات قرآنی را فهم و درک کرد که به روش ترتیب نزولی به سراغ آیات رفت. این حقایق شرعی ومفاهیم و اصطلاحات جدید تنها زمانی قابل فهم است که نگاه تاریخی به آیات داشته باشیم.

تجربه تاریخی پیامبر (ص) که نیازمند بازخوانی است . این که آیا می توان از این روش در زمان ما استفاده کرد و تجربه تاریخی بهره برد؟ در قرآن دو دسته آیات است برخی از آیات ناظر به فلسفه تدرج است. در آیات قرآنی گاهی نزل و گاهی ینزل به کارر رفته است ؛ یعنی در برخی از فعل ماضی و در برخی از فعل مضارع استفاده شده است . این دو دسته آیات نشان می دهد که نمی توان همان تفسیر را که برای فعل ماضی گفته شد درباره فعل ینزل بیان کرد. قرآن می فرماید این آیات نازل می شود ( نه نازل شده ) تا شفاء و رحمت باشد. این به معنای آن است که امکان بهره برداری از این روش نزول است. یعنی ما می توانیم از تدریج و این که آیات به تدریج نازل می شود بهره برداری کنیم و همان روش را در تحول سازی و تمدن سازی جوامع سر مشق قرار دهیم .

در تاریخ تشریع می توان از این نظریه بهره برد. البته تاکنون در تاریخ تشریع و سیر تحول احکام برخی کارها انجام شده و می شود ولی این ها تنها در محدود احکام فقهی است در حالی مراد ما در همه حوزه های تشریع است و اختصاص به احکام فقهی ندارد بلکه همه حوزه های مورد نیاز جامعه را در بر می گیرد.

● روش تحولی قرآن

هواداران تفسیر بر پایه ترتیب نزول، به کاربرد روش اهمیت می دهند؛ زیرا به نظر ایشان آن چه مهم و اساسی است بهره گیری از روش بازسازی و یا حتی ساخت امت و جامعه برتر است که قرآن در عمل نشان داده و به آن رسیده است. در حقیقت مساله مهم در این روش تفسیری شناخت روش تحول جوامع است و پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که آیا می شود بر روش ایجاد تحول قرآن آگاه شد؟ و آیا اصولا اسلام روشی خاص برای تحول و ایجاد آن دارد؟

به نظر می رسد که قرآن و اسلام روش خاصی در حوزه ایجاد تحول ساختاری در جامعه داشته باشد که عبارت از روشی است که در مساله نزول تدریجی پیش گرفته است . در این روش احکام و قوانین با توجه به ظرفیت فرهنگی و توانایی جامعه وضع و تبیین می گردد و مجازات و قوانین از ضعف به شدت می گراید و یا گاه به علل کاهش می یابد و اصل تسهیل جانشین اصل تشدید مجازات می شود. شناخت این روش از آن جایی مهم و اساسی است که در جهان امروز بزرگترین معضل در تحولات اجتماعی و فرهنگی چالش روشی و شناخت روش هاست ؛ زیرا یک مساله وقتی مطرح می شود خود در بردارنده مسایل و چالش هایی است که باید به آن ها پاسخ داده شود. این گونه است که روش تدریجی و نزول تدریجی به عنوان روش مفید در جامعه مدینه و دولت شهر مدنی و سپس دولت کشور حجاز و نجد خود را نشان می دهد. آگاهی به ترتیب نزول به ما کمک می کند تا ما به روش ایجاد تحول در جامعه و تمدن سازی آگاه شویم.

● چالش های نظریه تفسیر ترتیب نزولی

این نظریه از همان آغاز با چالش های جدی ای مواجه است . از این رو نظریه پردازان برای رهایی از برخی از چالش های ناگزیر شده اند که به اصول مستحکمی که اثبات آن هزینه ای در بر ندارد تمسک کنند و از پرداخت به مسایل حاشیه ای که هزینه را افزایش و از ظرفیت و حتی استحکام نظریه می کاهد پرهیز کنند . البته هر نظریه ای در آغازین راه خود می بایست چنین سازوکار و سیاستی را در پیش گیرد. از این رو نظریه پردازان این روش نیز محور نظریه را می بایست بر اصول پذیرفته شده و مسلم قرار می دادند ، بنابراین مبنا نظریه را بر پذیرش اصول حرکت بازگشت به تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول قرارداده اند و از ورود به مباحث چالش برانگیز خودداری می ورزند.

یک راه اثبات نظریه ، راندن نظریه های رقیب به حاشیه با ایجاد چالش های متعدد است. از این رو می بینم که هواداران نظریه روش تفسیر ترتیب نزول به روش های دیگر به ویژه روش تفسیر ترتیبی سنتی نقدهای وارد می سازند و تاکید می کنند که می توان در مشروعیت روش تفسیر ترتیب محصف این اشکال را وارد ساخت که این شیوه مشروعیت خود را تنها بر پایه مشروعیت گردآوری دارد؛ زیرا مفسران پیشین بر این باورند که قرآن این گونه جمع آوری شده و این جمع آوری و تنظیم سوره های قرآنی امری توقیفی و به دستور شارع بوده است. آنان درباره بخشی از مساله، توقیفی بودن را می پذیرند ولی در بخشی آن را رد می کنند . به این معنا که توقیفی بودن را در آیات سوره های می پذیرند که به دستور شارع انجام شده است ولی توقیفی بودن در چینش سوره های به ترتیب کنونی را قبول ندارند. به سخنی دیگر در چینش ترتیب سوره ها در مصحف شریف اختلاف نظر است ولی در ترتیب نزول و چینش آیات این اختلاف نظر وجود ندارد. هر چند که در چینش سوره ها نیز اصول آن از پیامبر (ص) گرفته شده است ولی این گونه نیست که یکی باشد از این رو چینش سوره ها در مصاحف فرق دارد و مثلا چینش سوره ها در مصحف ابن عباس غیر از مصحف ابن مسعود است.

آن گاه این پرسش مطرح می سازند که آیا ما می توانیم در تفسیر آیات قرآنی این گونه عمل کنیم که بر اساس ترتیب نزول آیات باشد؟ آیا چنین اجازه ای وجود دارد و از نظر دین مشروعیت دارد که این گونه عمل شود؟

خلیل منصوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.