سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دوم خرداد داغ با طعم ۱۸ تیر


دوم خرداد داغ با طعم ۱۸ تیر

انجمن به اصطلاح اسلامی دانشگاه تهران, که سال هاست برنامه های انتخاباتی خود را درون سالن شهید چمران برگزار می کند چرا این بار به دنبال ورزشگاه دانشگاه تهران است مشخصاً ظرفیت این سالن بیشتر از سالن چمران است

انجمن به اصطلاح اسلامی دانشگاه تهران، که سال هاست برنامه های انتخاباتی خود را درون سالن شهید چمران برگزار می کند چرا این بار به دنبال ورزشگاه دانشگاه تهران است؟ مشخصاً ظرفیت این سالن بیشتر از سالن چمران است. کنترل بسیار کمی که در مقابل ورودی آن صورت می گیرد سبب ورود حجم زیادی از دانشجو نماها، و نه دانشجویان، به ورزشگاه خواهد شد (و این دیگر یک برنامه دانشجویی نخواهد بود). اما بزرگترین ویژگی این مجموعه، نزدیکی آن به کوی دانشگاه است. نزدیکی به کوی دانشگاه، تنها خاطرات پروژه براندازی هیجده تیر را یادآور می شود.

یک) تعدادی از هم دانشگاهیان من (و نه دوستان من) دیروز (دوشنبه، بیست و یک اردیبهشت ماه) بیانیه ای صادر نموده اند که بنگاه خبرپراکنی یاری نیوز (کاش اسمش را می گذاشتند یاوه گوی نیوز) آن را باعنوان «انجمن اسلامی دانشگاه تهران اتمام حجت کرد» منتشر کرده است.

دو) انجمنی ها در این بیانیه، بعد از کلی تعریف از خودشان، به این موضوع پرداخته اند که علاقه وافری دارند به برگزاری همایشی در روز دوم خرداد در زمین شماره یک دانشکده تربیت بدنی (همان ورزشگاه دانشگاه تهران). و نیز مایلند که از حضور جنابان خاتمی و موسوی در این همایش فیض ببرند. سپس به این موضوع پرداخته اند که جناب فرهاد رهبر که رفتاری دارند خلاف خرد جمعی، تاکنون به این همایش مجوزی نداده اند و می خواهند با تصمیمی سیاسی و جناحی مانع برگزاری تجمع پرشور آنها شوند.

سه) شکی نیست که «دوم خرداد» روزیست که دیگر به تاریخ پیوسته، و نه تنها مردم، که روزنامه های زنجیره ای نیز آن را فراموش کرده اند. نگاهی بیاندازید به رسانه های اصلاح طلب، در روز دوم خرداد سال گذشته، تا موضوع را بهتر درک نمایید:

از میان تمامی این روزنا مه ها و مجلات، فقط روزنامه کارگزاران، آن هم به صورتی کاملاً کوتاه و خلاصه، به این موضوع پرداخته است. گویی خودشان هم یادشان رفته است...!

چهار) پدرخوانده ها و استراتژیست های اصلاح طلب، بسی ناراحتند و ناامید، از اینکه موج میرحسین، چه زود فروکش کرده (شاید اصلاً موجی وجود نداشته!) و آن حرکت و جوش و خروشی که فکر می کرده اند با آمدن میرحسین ایجاد خواهدشد، هرگز تحقق پیدا نکرده است.

چهار ونیم) (یک نکته داخل پرانتز، از آن پرانتزهای بزرگ!): هرچند معتقدم انتخابات ایران و آمریکا، تفاوت های بنیادین بسیاری دارند و آنها که سبکی اوبامایی را در ایران به نمایش گذاشته اند، سرشان به سنگ خواهد خورد، اما با این حال، پیش بینی می کنم نتایج نظرسنجی ها (و نه نظرسازی ها) در ایران و آمریکا، مشابه خواهد بود. در انتخابات پیشین آمریکا، در تمامی نظرسنجی ها و در تمامی زمان ها، اوباما از مک کین پیش بود، به جز مدتی حدود یک هفته. و آن یک هفته هم زمانی بود که مک کین در اجلاس حزب جمهوری خواه، بصورت رسمی به عنوان کاندیدای این حزب انتخاب شد و سارا پیلین را به عنوان معاون خود انتخاب کرد.

در نظرسنجی های انتخابات ایران نیز، میرحسین از ابتدا رأیی نداشت، که اولاً حضور یا عدم حضور او مشخص نشده بود، و ثانیاً اگر اصلاح طلبان رأیی داشتند، آن رأی برای خاتمی بود، و نه میرحسین. اما پس از آنکه میرحسین حضور خود را رسماً اعلام کرد و معلوم شد می خواهد در صحنه باشد، جهشی خیره کننده در آرای او پدید آمد. اما این جهش، بیش تر از آنکه مربوط به آرای سنتی اصلاح طلبان باشد، ناشی از توجهی بود که بعضی اصولگرایان به میرحسین، نشان داده بودند. اما هرچه گذشت، اوضاع برای میرحسین بدتر شد. حمایت گروه هایی معلوم الحال نظیر مشارکت، مجاهدین و کارگزاران از میرحسین، به هیچ وجه خوشایند نبود. همچنین مواضع تند و متناقض میرحسین، این ریزش آرا را بیشتر کرد. یعنی میرحسین، گرچه توانست موجی ایجاد کند، اما آن موج، چندان دوام نیافت و باز احمدی نژاد به صدر نظرسنجی ها بازگشت. (این تنها شباهت انتخابات ایران و آمریکا باید باشد، احتمالاً!)

پنج) اصلاح طلبان مغموم، اینک به دنبال فرصتی هستند تا موج فرونشسته را دوباره به خروش درآورند.آنها تلاش خواهند کرد با یک سری حرکت های اجتماعی که دارای ویژگی هایی نظیر پرشمار بودن شرکت کنندگان، پرسروصدا بودن، ناگهانی بودن، پر زد و خورد بودن و مخملی بودن است، توجه عمومی را به خود جلب نمایند و به نظر آنها بهترین فرصت برای این کار، دوم خرداد خواهد بود. دوم خرداد اگر پرشور باشد، هم باعث زنده شدن دوباره این روز می شود، و هم توجه بخش عظیمی از جامعه را به سوی آنان جلب خواهد کرد، و آنها این فرصت را خواهند داشت که تا بیست و دوم خرداد، روز برگزاری انتخابات، آرای میرحسین را به احمدی نژاد نزدیک کنند و یا او را پشت سر بگذارند. بنابراین آنها باید تلاش نمایند که دوم خردادی داغ را رقم بزنند، اما چگونه؟

شش) انجمن به اصطلاح اسلامی دانشگاه تهران، سال هاست برنامه های انتخاباتی خود را درون سالن شهید چمران دانشکده فنی برگزار می نماید. تمامی روسای جمهور، در این سالن حاضر شده اند و برای دانشجویان، سخنرانی کرده اند. انجمنی ها، هیچ گاه نگفته بودند که این سالن کم ظرفیت است و ما نمی توانیم جمعیت را در آن مستقر کنیم. آنها اینک با این بهانه، چشمشان را به ورزشگاه دانشگاه تهران، در دانشگاه تربیت بدنی دوخته اند. اما این ورزشگاه، چه ویژگی مهمی دارد که آنها این قدر مصرانه برای برگزاری همایش خود در آن، تلاش می کنند؟ مشخصا ظرفیت آن، بیشتر از سالن چمران است و چیزی حدود سه هزار نفر درآن می توانند حضور به هم رسانند. ویژگی بعدی، کنترل بسیار کمی است که در مقابل ورودی های آن صورت می گیرد، برخلاف پردیس اصلی دانشگاه که گیت های امنیتی دارد. این عدم کنترل، سبب ورود حجم زیادی از دانشجونماها، و نه دانشجویان، به ورزشگاه خواهد شد (و این دیگر یک برنامه دانشجویی نخواهد بود). اما بزرگترین ویژگی این مجموعه، نزدیکی آن به کوی دانشگاه است. نزدیکی به کوی دانشگاه، تنها خاطرات پروژه براندازی هیجده تیر را یادآورمی شود.

هفت)تصور کنید جمعیتی سه هزار نفره، که اکثر آنها دانشجو نبوده و از اعضای نشانه دار یک گروهک تندرو هستند. تصور کنید این جمعیت را وقتی که از سخنان خاتمی و میرحسین، و احتمالا طعنه ها و کنایه ها و تمسخرهای آنها نسبت به دولت نهم، به وجد آمده اند و پر از شور و هیجان شده اند، و از ورزشگاه خارج شده و به درب دانشکده تربیت بدنی، و خیابان کارگر رسیده اند. سؤال این است: این جمعیت چه خواهد کرد وقتی اولین چیزی که در مقابلش خواهد دید، کوی دانشگاه است؟؟ من اینگونه فکر می کنم، حرکت به سمت کوی، به جنجال کشیدن و تخریب و شکست، سر و صدا کردن، شعار دادن، آتش زدن، درگیر شدن، زد و خورد کردن و... وچیزی شبیه هیجده تیر. تنها فرق این جمعیت با آن لمپن هایی که حوادث سال هفتاد و هشت را آفریدند، در این است که شال هایی سبز بر گردن خواهند داشت، (و شاید روسری و سربند سبز نیز داشته باشند!). این حرکت تند و ناگهانی، همان چیزی است که استراتژیست های مشارکت و مجاهدین، به آن نیاز دارند. ادامه دادن این حرکت مخملی بسی آسان خواهد بود، تنها نیاز به کمی رنگ سبز خواهند داشت...

هشت) با توجه به آنچه پیش بینی می شود، دور از احتیاط و خردورزی است، اگر هیئت نظارت، مجوزی برای برگزاری همایش مذکور در دانشگاه تربیت بدنی صادر نماید. هرچند، انجمنی ها تا آخرین لحظات، با استفاده از ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند، جنجال و سر و صدای زیادی را برای فشار بر هیئت نظارت بوجود خواهند آورد، اما، امیدوارم مجوزی برای فتنه انگیزی فتنه افکنان صادر نشود، امیدوارم.

نه) در آخر علاقه مندم چند نکته در خصوص بیانیه انجمنی ها متذکر شوم.

الف) انجمنی ها در ابتدای بیانیه، از هر آنچه به آن اعتقاد داشته اند، نامی آورده اند. و چه تامل برانگیز است که در میان اعتقاداتشان، هیچ اشاره ای به ولایت فقیه و رهبری دیده نمی شود. در همین راستا پیشنهاد می کنم انجمنی ها، پسوند اسلامی را از دنباله اسمشان بردارند، که رفتار تاسف برانگیز آنها در برگزاری اردوهای آشنایی مختلط در ابتدای سال های تحصیلی، نه تنها برخلاف تذکرات رهبری، که برخلاف عرف و شئونات اسلام نیز هست. عجیب است که این اردوها با مجوز دانشگاه برگزار می شود و عجیب تر، مسابقات ورزشی مختلطی نظیر فوتبال و طناب کشی و پینگ پنگ است که همواره توسط انجمنی ها و در صحن دانشگاه برگزار می شود. (طبق معمول، حراست، فقط وظیفه کنترل ورود و خروج افراد را دارد، و در باقی موارد، سیب زمینی است).

ب) گفته اند: «ذره ای نگاه های گروهی و جناحی و یا غیرعقلایی و خارج از چارچوب های آکادمیک در تصمیم سازی انجمن اسلامی دانشجویان موثر نبوده است.» احتمالا یا خودشان را مسخره کرده اند یا مخاطبانشان را، شایدهر دو!

پ) اصولا شخصی با شخص دیگر اتمام حجت می کند که نسبت به شخص دوم، از برتری های مشخص و فاکتورهای قدرت محسوس برخوردار باشد. اینکه انجمنی ها با مسئولین دانشگاه و هیئت نظارت، که به رای و نظر آنها محتاج هستند، اتمام حجت کرده اند، بیشتر به طنز می ماند.

ت) انجمنی ها به گونه ای ماوقع را شرح داده اند که گویی فقط جناب فرهاد رهبر با برگزاری همایش آنها در دانشگاه تربیت بدنی مخالف است. اگر خبر ندارند، لااقل بدانند اعضای دیگر هیئت نظارت نیز علاقه ای به برگزاری همایش کذایی آنها در آن محل ندارند. براساس این پیش فرض غلط، فرهاد رهبر را متهم به گریز از خرد جمعی، دیکتاتوری و عقل گریزی کرده اند و بعد طی ده پاراگراف، هر رفتار و کردار غیرمعقولی را به دانشگاه و دولت نسبت داده اند. جالب است، آنقدر پشت سر هم مهمل بافته اند که مقدمه غلطشان از یاد می رود.

ده) به هر حال، آنچه مشخص است، این است که بار کج، به مقصد نمی رسد...

پس نوشت: امنیت این اجتماع را (اگر مجوزی برای آن صادر شود) اصولا حراست دانشگاه نمی تواند تامین نماید و نیاز به حضور نیروی انتظامی است. اما آیا حضور پلیس در دانشگاه، داد و قال انجمنی ها را در پی نخواهد داشت؟ اگر شخصی در آن جمعیت چندهزار نفری، سنگی، گوجه ای، کفشی و.. به سمت یکی از جنابان خاتمی یا میرحسین پرتاب کند، و قطره خونی از بینی یکی از آنها بچکد، آنگاه تصور کنید اصلاح طلبان چه پروژه مظلوم نمایی عجیبی را به راه خواهند انداخت. بوقچی های رسانه ای، پیراهن عثمانی پیدا خواهند کرد و خدا می داند چه تهمت هایی را که به اصولگرایان نخواهند زد. مظلوم نمایی یکی از آخرین برگ هایی است که اصلاح طلبان می توانند رو کنند، هرچند نیاز به این مظلوم نمایی، ممکن است آنها را به سمت خودزنی هدایت کند.

سید مجتبی حسینی



همچنین مشاهده کنید