جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درخور نکوهش یا شایسته ستایش


درخور نکوهش یا شایسته ستایش

امروز سالمرگ درگذشت نویسنده سیر حکمت در اروپاست

محمدعلی فروغی که در سال ۱۲۵۴ هـ . خ چشم به جهان برگشود و در سال ۱۳۲۱ هـ . خ دیده از جهان فروبست از نامدارترین ایرانیان فعال در عرصه سیاست و فرهنگ در روزگار فرمانروایی واپسین سلاطین قاجاری و عصر پهلوی است.

فروغی با نگارش، ترجمه و تصحیح کتاب‌هایی به نسبت افزون واجد جایگاهی والا و صاحب مقامی ارزشمند در تاریخ فرهنگ ایران است. کتاب‌های اصول علم ثروت ملل، تاریخ ملل قدیمه مشرق، تاریخ مختصر دولت روم قدیم، حکمت سقراط، جامعه ملل، خلاصه گفتار در روش به کار بردن عقل، آداب مشروطیت دول، سیر حکمت در اروپا، تاریخ ساسانیان، تاریخ مختصر ایران و تاریخ ایران قدیم از جمله کتاب‌هایی است که او نگاشت یا ترجمه کرد. به غیر از این او با تصحیح و انتشار برخی از متون کلاسیک ادبیات پارسی چون کلیات سعدی، رباعیات خیام و زبده دیوان حافظ نقشی ارزنده در آشنایی هرچه بیشتر مردم ایران با فرهنگ و زبان دیرین خویش ایفا کرد.

در حقیقت، فروغی، در عرصه فرهنگ، از سویی علاقه خود را به زبان و ادب پارسی کاملا مسلم داشت و در جهت اعتلای آن گام برداشت و از سوی دگر انتقال علوم و دانش نوین به ایران را مهم برشمرد و در راستای این هدف تلاش نمود.

آرای تحلیلگران، مورخان و سیاست پژوهان درباره فروغی دارای اختلاف بسیار است، برخی او را ستوده و شماری نکوهیده‌اند، بعضی وی را پراگماتیستی واقعگرا نامیده و عده‌ای لیبرالی محافظه‌کار خوانده‌اند، کسانی او را خائن برشمرده و افرادی نیز خادم پنداشته‌اند و.... این تشتت آرا درباره فروغی بلاشک بیشتر ناشی از حضور دوگانه او در دو دنیای متفاوت فرهنگ و سیاست و عدم توجه کافی و التفات بسنده پژوهشگران به این نکته است که برای تبیین دقیق شخصیت وی باید به بازبینی نقش موثرش در هر دو وادی یادشده پرداخت.

فروغی، در دوره‌های نخستین مجلس و در انتخابات‌هایی که برخلاف انتخابات روزگار پهلوی اول، رضاشاه، از شائبه تقلب به دور بود از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و حتی در مجلس دوم بر کرسی ریاست آن تکیه زد. او در برهه‌هایی از زمان نیز تصدیگری پست‌هایی چون نخست وزیری، وزارت خارجه، وزارت مالیه، وزارت عدلیه و ریاست دیوان تمییز را در اختیار داشت. وی عضو هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس و در سال ۱۳۰۷ هـ .خ نماینده ایران در کنفرانس خلع سلاح جامعه ملل هم بود. عملکرد او به عنوان یک سیاستمدار در این پست‌ها چونان هر سیاستمدار دیگری فراز و فرودهایی را در برداشت و شاید بتوان گفت تقدیر مجلس دوم از جانفشانی‌های ستارخان و باقرخان (البته فروغی در این هنگام تنها یک نماینده بود و هنوز بر کرسی ریاست مجلس تکیه نزده بود) تاسیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برگزاری یادواره هزارمین سال تولد فردوسی و تهیه و تنظیم قانون اصول محاکمات حقوقی، از جمله عملکردهای مثبت و روشن فروغی در این دوران بوده است.

اما آنچه کارنامه سیاسی فروغی را به عنوان نخستین و واپسین نخست وزیر پهلوی اول و اولین نخست وزیر پهلوی دوم، سنگین و تامل‌برانگیز می‌نماید رابطه اش با دولتمردان انگلستان، اقداماتش در جهت براندازی قاجاریان و برآمدن پهلویان و عملکردش در ادامه حیات سلسله پهلوی به زعم نقش برجسته‌اش در فرآیند کناره‌گیری رضاخان از سلطنت است.

فروغی که از بنیانگذاران لژ بیداری ایرانیان، با گرایش شدید به فراماسونری بود براساس آنچه اسناد تاریخی هویدا ساخته‌اند با دولتمردان انگلستان پیوستگی تام داشت. او که از سیاست انگلستان در برنشاندن رضاخان بر مسند شاهی آگاهی داشت پس از تصمیم مجلس در خلع قاجاریه کفیل نخست وزیری شد و دستور تشکیل مجلس موسسان برای تشکیل پادشاهی نوینی را صادر کرد. وی از جمله کسانی بود که با اصلاح چند متمم قانون اساسی سلطنت را در خانواده پهلوی استوار نمود.

در مراسم تاجگذاری پهلوی اول، فروغی شنل آبی را بر دوش رضاخان نهاد و نطقی نیز ایراد کرد. فروغی چندماهی پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، پست نخست وزیری را همچنان در اختیار داشت و پس از آن نیز در کابینه‌های مختلف روزگار رضاشاهی عهده دار منصب ریاست وزارتخانه‌های گوناگون بود. در حدفاصل سال‌های ۱۳۱۴ ـ ۱۳۱۲ هـ . خ او دگربار به نخست وزیری رسید، اما سرانجام، او هم چونان دیگر یاران رضاخان و بسان تیمورتاش، فرمانفرما، تدین، داورکه در راه دستیابی رضاخان به قدرت همراهش بودند، مورد غضب ملوکانه قرار گرفت و با کوبیده شدن عصای شاهی بر سرش و جهود نامیده شدن از دربار بیرون انداخته شد. فروغی هرچند از مرگ رهید، اما از امور سیاسی کاملا کنار نهاده شد و البته داماد و پدر دامادش نیز کشته شدند.

فروغی، زین پس همواره از رضاخان کینه به دل داشت، اما چون کاری از دستش برنمی‌آمد وقت خویش را مصروف تحقیق و کاوش در عرصه علم و ادب نمود. این روند ادامه یافت تا وقایع شهریور ۱۳۲۰ پیش آمد و قوای متفقین از شمال و جنوب به ایران هجوم آوردند. دول متفق بویژه شوروی و انگلستان بنا را بر آن نهاده بودند تا با اشغال تهران حیات سلسله پهلوی را نیز خاتمه بخشند. رضاشاه که از روابط دوستانه فروغی و دولتمردان انگلیس آگاهی داشت ناگزیر و ناچار رو به وی آورد و از او یاری جست. فروغی در ابتدا از یاری کردن رضاشاه سربرتافت، اما چون رضاشاه را زبون و زار دید که مصرانه التماس می‌نماید انتقام کینه دیرین را به شیوه‌ای دگر بازپس گرفت. او با وساطت و پادرمیانی خویش توانست به سیاسیون انگلستان بقبولاند تنها به کناره گیری رضاخان از سلطنت بسنده کنند، اما اجازه دهند سلسله پهلوی ادامه حیات دهد. به این طریق او توانست هم انتقام خویش از رضاخان بازستاند و هم درخواست عاجزانه و پوزش‌خواهی او را به زعم خویش پاسخی مطلوب دهد و البته این از شگفتی‌های تاریخ است که هر دو متن استعفانامه رضاشاه و نخستین خطابه محمدرضا پهلوی در مقام پادشاه به توسط فروغی نگارش یافت!

از آنچه گفته آمد و با طرح پرسش‌هایی درباره چگونگی و چرایی و انگیزه اقدامات فروغی در زمینه ارتباطاتش با دولت انگلستان، برکناری قاجاریان از سلطنت، برآوردن رضاخان بر سریر قدرت، جلوگیری از انحلال سلسله پهلوی، برکنار نمودن رضاخان و برنشاندن محمدرضا شاه بر تخت سلطنت، به راحتی می‌توان دریافت که عملکرد فروغی در عرصه سیاست نه‌تنها همواره شایسته ستایش نبوده، بلکه در بسیاری مواقع درخور نکوهش و سرزنش هم بوده است.

به عنوان پایانی بر این مختصر می‌توان گفت عملکرد فروغی در جایگاه یک اندیشمند چشمگیر است، کتاب سیر حکمت او هم اکنون نیز در شمار بهترین آثار مرتبط با تاریخ فلسفه به شمار می‌آید، کتاب آداب مشروطیت دول او به بهترین وجهی مشروطیت را معرفی می‌کند و بر ایجاد حلقه ارتباط میان گفتمان فرهنگی و کنش سیاسی پای می‌فشارد، دیگر آثار او نیز کم و بیش چنین هستند، اما عملکرد او در مقام یک سیاستمدار ابهام برانگیز، سرشار از تردید و در بسیاری مواقع نکوهیده و حتی در بیشتر مواقع مغایر با آنچه است که او در کتاب آداب مشروطیت خود آورده است.

امیر نعمتی لیمائی