جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لطف و فایده ناباکوفی


لطف و فایده ناباکوفی

در اینجا می کوشیم از دریچه دو اثر شاخص ناباکوف دفاع لوژین و پنین که نمایانگر دوره های کاری متفاوت او است به شیوه رمان نویسی این نویسنده بپردازیم

● نگاهی به شیوه رمان نویسی ولادیمیر ناباکوف

«یک مجموعه مه آلود از الفاظ و کنایات، فرض ها و احکام برای استتار یک حقیقت روشن به کار می رفت که او همیشه احساسش می کرد اما قادر به بیانش نبود.» ولادیمیر ناباکوف.

در اینجا می کوشیم از دریچه دو اثر شاخص ناباکوف؛ دفاع لوژین و پنین که نمایانگر دوره های کاری متفاوت او است به شیوه رمان نویسی این نویسنده بپردازیم.

از طرفی از آنجا که ناباکوف عملاً هم به عنوان یک رمان نویس -که منتقدان از پست مدرنیست خواندنش ابایی ندارند- و هم منتقد و نظریه پرداز ادبی شناخته می شود با اغماض ( از نگاه سخت گیران) خط حایل نوشته هایش اعم از آفرینش ادبی و نقد را محو می کنیم. طرفه اینجاست که نه چندان از سر اتفاق قطعه یی که می کوشیم از آن به عنوان ابزار تحلیل سود ببریم در متون نقد ادبی به کرات به عنوان نمونه درخشان و مثال زدنی تخلیص روایی و آینده نگری flash forward ذکر شده و با این حال شاید از این منظر که بیان صریح یکی از مولفه های فرهنگنامه یی ناباکوف است اندکی در سایه غفلت مانده باشد.

ناباکوف در پاراگراف دوم خنده در تاریکی بعد از ارائه خلاصه یی از وقایع رمان به سبک ستون معرفی فیلم مجله های سینمایی، می نویسد؛ «این کل داستان است و اگر در نقل آن لذت و منفعت مادی نبود همین جا رهایش می کردم؛ گرچه چکیده زندگی انسان را می توان بر سنگ قبری پوشیده از خزه جا داد نقل جزئیات همواره لطفی دیگر دارد.» و پس از آن به سر قصه می شود.

آمیزه یی که ناباکوف تلویحاً به آن اشاره می کند حرف تازه یی در ادبیات نیست. هوراس چهار دهه پیش از میلاد با تلفیق دو واژه فایده و شیرین در زبان ایتالیایی واژه utiledolce را ساخت که به بهترین آثار ادبی از نظر او اطلاق می شد. عجالتاً می پذیریم که بزرگ ترین دستاورد نویسنده قرن بیستمی در مقابل منتقد باستانی آن هم به شیوه یی خاضعانه و به حالتی نجواگون اصرار بازیگوشانه یی است بر سر اهمیت جزئیات، که چندان محل مناقشه نیست.

آمیزه دو قطبی لطف و فایده را می توان بر آموزه یاکوبسن منطبق کرد و یاکوبسن نظام معنی شناسانه زبان را به دو حیطه استعاره و مجاز مرسل تقسیم می کند. مجاز مرسل مجازی است که در آن نام چیزی به جای چیز دیگری که با آن رابطه مجاورت دارد به کار می رود و استعاره مجازی است که بر پایه شباهت و قیاس شکل می گیرد.

از نظر او شعر متعلق است به حیطه کارکرد استعاری و رمان به حیطه کارکرد مجاز مرسل. محصول این انطباق؛ دستگاه پیشنهادی ما مثل هر دستگاه نظری دیگر از نظم و دقت مکانیکی بی بهره است و چه بسا که دنده چرخ هایش در هم چفت نشوند اما از حد قابل قبول کارایی برخوردار است.

بر همین اساس می توان گفت که لطف در حوزه منظوم نهفته است و فایده در حوزه منثور. فارغ از آموزه های ساختارگرایانه نویسندگان شاخص رمان مدرن به ویژه در سال های آغازین سده بیستم شیوه های روایی متکی بر نشان دادن و نه نقل کردن را آزمودند که گرایشی آشکار را به جا دادن رمان در همان قفسه مجاز مرسل نشان می دهد. یاکوبسن می نویسد؛«نویسنده واقع گرا با استفاده از رابطه مجاورت از طرح داستان به فضای داستان و از شخصیت به موقعیت مکانی و زمانی می رسد.» گریز از طرح داستان به فضای داستان را می توان به عینه در آثار مارسل پروست، جیمز جویس و ویرجینیا وولف دید.

مجاز مرسل قاعدتاً به حذف فراز و نشیب ها میل دارد. البته واقع گرایی هم چشم انداز روایت را آنقدر نزدیک می برد تا پستی و بلندی ها دیده نشود. داستان مدرن آشکارا محصول فایده گرایی ادبی است. واضح است که لطف را در معنای ارزشی به کار نمی بریم تا در پس زمینه یی از مفاهیمی که طرح شد قرار بگیرد.

اما فاصله مان را با گرایش مصرف گرایی ادبی که ادبیات جدی و مدرن را به عنوان تولیداتی ملال آور می شناسد حفظ می کنیم زیرا در پیکربندی آثار عامه پسند لطف در تعریف خاص و محدودی به کار می رود که با چیزی که در نظر ماست یکسر متفاوت است. براساس آنچه گفته شد طرحی از چیرگی یک معیار بر معیار دیگر به دست می آید. یعنی اینکه تفوق مجاز مرسل بر استعاره در قالب رمان عموماً فایده گرانه بوده است و کمتر به لطف پرداخته شده. بنابراین لطف و فایده ناباکوفی سرپا کردن سکه یی است که یک رویش دیرزمانی از دیدرس ما دور مانده.

ناباکوف دفاع لوژین را به روسی نوشت و سال ها بعد به انگلیسی برگرداند. این رمان حکایت یک نابغه شطرنج است. پدرش نویسنده کم مایه داستان های آموزشی نوجوانان است که به پسر امید بسیار دارد. اما برخلاف تصور لوژین استعداد خاصی در امور درسی نشان نمی دهد و در مقابل شیفته شطرنج می شود.

نبوغ خیره کننده اش در شطرنج خیلی زود پدیدار می شود و او به طور حرفه یی در مسابقه ها شرکت می کند. مدیر برنامه های او آقای والنتینوف همه چیز جز شطرنج را برای لوژین قدغن می کند. لوژین که مرد منزوی و عجیب و غریبی است با زنی آشنا می شود و به او دل می بازد و بر خلاف میل پدر و مادر دختر با هم ازدواج می کنند. اما لوژین نمی تواند مرزهای زندگی واقعی و تصورات مبهم و رویاگونش در باب شطرنج را درک کند. این مالیخولیا سرانجام به خودکشی لوژین می انجامد.

شمای داستان نشان می دهد جزئی نگری ناباکوف باید صرف پرداخت کدام بخش های داستان شود. لوژین شخصیت اصلی داستان مرد تنبل، کم حرف و تنهایی است که جهان را به مثابه صفحه شطرنج درک می کند و اطرافیانش را به عنوان نیروهای مهاجمی می شناسد که باید در مقابل شان شیوه یی دفاعی طراحی کند تا در امان بماند.

بنابراین با یک قهرمان خیالباف سر و کار داریم. یعنی همان نوعی از قهرمان که در ادبیات مدرن بیشترین حضور را دارد. خیالبافی گرچه در حوزه رفتارشناسی به عنوان قطب مخالف واقع گرایی طرح می شود اما در ادبیات مدرن خود به عنوان یکی از مراحل واقع گرایی به حساب می آید. زبان در محور مجاورت کارکرد بازتابی خود را از دست می دهد.

یعنی نمی تواند خیال را در واقعیت بازتولید کند بلکه مجبور است به عنوان میانجی حضور خیالبافی عمل کند. چنان که در پروست می بینیم توالی بی پایان تصویرها و افکار حتی در جایگاه طرح و توطئه کلاسیک و به عنوان عنصر حرکت دهنده اثر عمل می کنند.

در آنجا نیز با تعبیری از جزئیات سر و کار داریم که به معنی پیگیری ریزترین سائقه های حسی و روانی است. در برخورد استعاری با خیالبافی در مقابل نوعی واقعیت قانع کننده و بازنمایی شده ولو خارج از متن و به عنوان پیش فرض خواننده حضور دارد زیرا استعاره به بافت ارجاع وابسته است. در دفاع لوژین خیالات همیشه همبسته با حقیقت طرح می شوند، یعنی ساختی انعکاسی شکل می گیرد در مقابل هر خیال یک واقعیت مسلم و محرز وجود دارد که با ذهن شخصیت وارونه شده است.

ساز و کار ناباکوف برای نمایش آشفتگی های مخلوق نابغه اش شرح شبیه سازی های بصری است که در ذهن شخصیت می گذرد، یعنی ادراک جهان به مثابه صفحه شطرنج و به بهانه نور و سایه یی که روی فرش اتاق افتاده است. کشمکش های درونی لوژین در حین مسابقه با توراتی از طریق مابه ازای موسیقی روایت می شود. موسیقی هنری است که همزمان با شطرنج به لوژین عرضه می شود مثل دو استعداد خدادادی از دوزخ و بهشت که لوژین بینوا شطرنج را برمی گزیند اما به نظر می رسد که موسیقی نیز تا پایان اثر در ناخودآگاه او حضور دارد.

اشتباه مرسومی است که حوزه کارکرد استعاره را محدود به شعر فرض کنند. در حالی که داستان در ذات خود و به معنی کنش های قابل روایتی که تحرکی در آن احساس می شود از حیث حذف و اضافات زیبایی شناسانه و شکل دهی به چیزهای بی شکل ( واقعیت ) بر پایه کارکرد استعاری ساخته می شود. هر شخصیت داستانی به عنوان کنشگری یا بهانه ایجاد روایت حداقل نماینده یک انسان بالقوه است.

امیرحسین خورشیدفر

منابع

دانشنامه نظریه های ادبی معاصر. ایرنا رما مکاریک - ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی. نشر آگه

درآمدی نقادانه و زبان شناختی بر روایت. مایکل جی تولان. ترجمه ابوالفضل حری. انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.

جستارهایی در باب رمان. میشل بوتور. ترجمه سعید شهرتاش. انتشارات سروش


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.