شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ابعاد واهداف مثلث ائتلافی علیه تروریسم


ابعاد واهداف مثلث ائتلافی علیه تروریسم

اگر چه باراک اوباما با شعار تغییر وتحول وارد کاخ سفید شد,اما این بعد از شعار انتخاباتی وی در ایام مبارزات انتخاباتی, شامل آنچه را که ازآن به عنوان مبارزه با تروریسم برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا در روزگار پسا پسا جنگ سرد تلقی می گردید, نشد

اگر چه باراک اوباما با شعار تغییر وتحول وارد کاخ سفید شد،اما این بعد از شعار انتخاباتی وی در ایام مبارزات انتخاباتی، شامل آنچه را که ازآن به عنوان مبارزه با تروریسم برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا در روزگار پسا پسا جنگ سرد تلقی می گردید، نشد.بنابراین اوباما را باید در ارائه برنامه راهبردی جدید ادامه دهنده بی بدیل استراتژی نو محافظه کاران آنهم با هدف مبارزه با تروریسم در کاخ سفید دانست. نکته در خور اهمیت در روزگار حاضرآن است که بعد ازآن همه استراتژی های مداوم ولاینقطع والبته عقیم نو محافظه کاران وشوالیه ها ی نظامی آمریکا علیه تروریسم، نه تنهااز میزان فعالیت های تخریبی القاعده و طالبان کاسته نشد،بلکه به رشد آن فعالیت های تخریبی روندی تصاعدی داد و با تغییر وانتقال کانون وحشت و ترور یعنی از افغانستان به پاکستان،ازخاورمیانه کانونی ساخت برای بحرانهای دائمی ولاینحل آنهم از سنخ تروریسم. با این همه آنچه را که این استراتژی مبارزه با آن را نشانه رفته است،چیزی جزانهدام طالبان وبقایای به ظاهرغیر قابل وهن وشکست آن در خاورمیانه والبته در کانون های پر ارعاب و وحشتی چون پاکستان وافغانستان نیست که این مهم اوباما را بر آن داشته است که مقامات این دوکشور را جهت همکاری برای متلاشی کردن وبر چیدن القائده وطالبان ترغیب کرده واین دوکشور را در کانون چنین ائتلافی قرار داده است.قرائن موجود نشان می دهد که پاکستان به جهت وخامت اوضاع آنهم در مناطق قبایلی این کشورواز دیگر سو به علت جهت گیری های تصاعدی موج های وحشت وتروربا توجه به وجود زراد خانه هسته ای این کشور، به قلب مسئله افغانستان تبدیل شده است ومسلم است که سناریوی چنین تصاعدی از بحران وخطر تروریسم، پاکستان را بیش از دو کشورعراق وافغانستان دستخوش نا آرامی وبی ثباتی کرده است. در بعد دیگرآنچه را که بر نگرانی های اوباما ومقامات جدید کاخ سفید می افزاید دستیابی طالبان به زراد خانه هسته ای این کشور است ،که مسلم است تحقق چنین هدفی از سوی آنان سرنوشت اسف بار وغیر قابل جبرانی را برای منطقه به بار بیاورد.

بنابراین به نظر می رسد که با توجه به تغییر وانتقال جبهه القاعده از افغانستان به پاکستان، ثقل مرکز چنین ائتلافی،مبارزه خود راعلیه القاعده وطالبان درجبهه پاکستان معطوف نماید.در این راستا به نظر می رسد که با توجه به ضعف دولت مرکزی پاکستان مساعی و آمادگی آصف علی زرداری رئیس جمهور پاکستان در همکاری به این ائتلاف،بیشتر ناظر به نوعی ایجاد ثبات در این کشور ودر ضمن تلاشی برای باز گرداندن ثبات وآرامش برای منطقه باشد. بنابراین دولت وارتش پاکستان چاره ای جزکنار آمدن با نبرد ناتو وغرب علیه طالبان برای خود نمی یابند.شاید اقدام به چنین مساعی وجهد بلیغی از سوی مقامات اسلام آباد بتواند متضمن تحقق هدف دیگری هم باشد که از مدت ها پیش ذهن واندیشه مقامات پاکستان را به چالش گرفته است واین چالش چیزی نیست مگر سناریوی هم سرنوشت پنداری با هند.مسلم است که سناریوی هم سرنوشت پنداری باهند در روزگار جدید به کابوس وحشت ناکی برای مقامات پاکستان بدل شده است ومقامات پاکستان برای رهایی وفرار از چنین کابوسی باید سرنوشت وآینده حیات سیاسی خود را به سرنوشت وآینده افغانستان پیوند وگره زنند.در کانون دیگر ائتلاف افغانستان توانسته است،آنچه که اوباما خواستار تحقق هر چه سریع تر آن است،جامه عمل بپوشاند.در این راستا مماشات همدلانه دولت حامد کرزای در پذیرش وقبول استقرار هزاران سرباز آمریکایی در تعلیم نیروهای افغان آنهم در جهت پاکسازی طالبان در افغانستان،ناظر به نوعی پیشرفت در باب ابعاد واهداف این استراتژی جدید است ونشان میدهد که شاید این تلاش بتواند از روند روبه رشد جریان تروریسم جلوگیری وبه حیات تروریستی آنان زود تر از زمان مقرر خاتمه دهد.البته اوباما قبل از ارائه این استراتژی ائتلافی،افغانستان را کانون فعالیت های تروریستی القاعده می دانست وتنها راه پایان دادن بر فعالیت های آنان را،انتقال بخشی قابل توجهی از نظامیان مستقر در عراق به این کشور می دانست.هم اینک رویکردی جدیدی که اوباما به ابعاد این استراتژی جدید خود افزوده است،آن است که بخواهد با تفکیک میان طالبان میانه رو وتندرو راه انتخاب را برای آن دسته از تروریستهایی که حاضر به گفتگو ومذاکره هستند باز گذارد وبا افزایش نیروهای نظامی بر ابعاد فعالیت های تروریستی گروه های تندرو خاتمه دهد.البته اوباما استراتژی جدید خود را فقط به این رویکرد خلاصه نکرده،شاخصه دیگری که قبل از هرچیز حکایت از ابعاد جدید این استراتژی می کند آن است که با راندن طالبان افغانستان به سمت جنوب این کشور وهمزمان فشار به طالبان پاکستان برای راندن آنان به سمت مرز های افغانستان،نوعی شکست وتضعیف مضاعف زود رس والبته همراه با اختلاف اندازی میان طالبان،حاصل آید واستراتژی آنان راهمراه با همکاری مداقانه دوکشور پاکستان وافغانستان به بار نشاند.

شکی نیست که تحقق وپیروزی این استراتژی در کنار توان نظامی نیروهای ائتلافی متضمن نگاه و توجه به زیر ساخت های فرهنگی،اجتماعی واقتصادی دوکشور پاکستان وافغانستان نیز می باشد ومسلم است که دولت اوباما با توجه به سناریو و فرایند دموکراسی سازی که از اهداف دو حزب سیاسی آمریکا است، به این مسئله توجه ونگاه کافی خواهد داشت.یک نتیجه گیری از چشم انداز اجرای این استراتژی نشان می دهد که تحصیل موفق آن در گام نخست به رغم شعار تغییر از سوی اوباما،قبل از آنکه تاییدی بر کارنامه کاری او لااقل دریکصدودهمین روز صدارت او بر کاخ سفیدتلقی گردد، بیشتر ناظر بر پیروزی وتضمین نوعی ثبات وآرامش برای دو کشور پاکستان وافغانستان باشد.بنا براین نتیجه نظری وشفاف از اجرای این استراتژی برای افغانستان وپاکستان آن است که به پاس وپاداش مبارزه با تروریسم این دو کشور گام دیگر به جامعه بین المللی نزدیک تر خواهند شد وبا توسعه اقتصادی وسیاسی واستقرار ثبات لااقل در جبهه مبارزه با تروریسم،پایانی برای تداوم خشونت ها باشد.

نویسنده : صلاح الدین هرسنی