پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
مجله ویستا

نقش امام زمان عج در عصر غیبت


نقش امام زمان عج در عصر غیبت

در مقاله حاضر نویسنده با تشریح چگونگی تعلیم اسماء الهی در وجود انسان که از آن به استعدادها و توانمندیهای خدایی تعبیر می شود, نقش انسان کامل از جمله امام زمان عج را در ربوبیت کمالی هستی و موجودات به اذن خدا مورد بررسی قرار داده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم

در مقاله حاضر نویسنده با تشریح چگونگی تعلیم اسماء الهی در وجود انسان که از آن به استعدادها و توانمندیهای خدایی تعبیر می شود، نقش انسان کامل از جمله امام زمان(عج) را در ربوبیت کمالی هستی و موجودات به اذن خدا مورد بررسی قرار داده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

در اندیشه شیعی، امامت از جایگاه بس والایی برخوردار است. امام به عنوان انسان کامل، در مقام خلافت اللهی قرار می گیرد. قرآن برای خلیفه خداوند در زمین به عنوان جانشینی که محل استقرارش زمین است، کار ویژه و نقش خاصی را بیان کرده است. از آن جایی که همه موجودات هستی به انسان (آدم علیه السلام) به عنوان موجود کامل و برتری که حامل همه اسمای الهی است، سجده کرده و او را به عنوان معلم (بقره آیه ۳۴ تا ۳۰) برگزیده اند تا در نقش ربوبیت طولی ، آنان را به کمال لایق ایشان برساند، لذا او به عنوان خلیفه خداوند، می بایست همگان را تعلیم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودی به کمال دست یابد. این مسئله حتی نسبت به ابلیس نیز صادق است. ابلیس هر چند که از پذیرش استادی و ربوبیت و خلافت انسانی سرباز زد، ولی به طور تکوینی نمی تواند بیرون از دایره قدرت خلیفه و انسان کامل قرار گیرد.

او نیز در راستای رسیدن به هر کمالی که لایق اوست می بایست از ربوبیت طولی انسان کامل بهره گیرد. سرباز زدن ابلیس و تکبر و خود بزرگ بینی او (بقره آیه ۳۴) به بهانه این که خلقت او از ماده برتری به نام آتش است، (اعراف آیه ۱۲ و نیز سوره ص آیه ۷۶ سوره حجر آیه ۳۳) به این معنا نیست که ابلیس از انسان کامل برتر است و در کمالات بر او مقدم می باشد.

● نقش ویژه انسان کامل

آن چه بر پایه آموزه های قرآنی و روایی معتبر، مسلم است، نیاز همه موجودات جهان به انسان کاملی است که به عنوان جانشین می بایست به صورت جعل تکوینی و تعلیم و پرورش ربوبی طولی، آنان را به کمال برساند. این کار ویژه و نقش انسان کامل در هستی است. البته قرآن تاکید دارد که این نقش را انسان کامل در زمین به عنوان محل استقرار و پایگاه به انجام می رساند.

در گزارش قرآن آمده است که انسان کامل(آدم) به طور مستقیم و به صورت جعل تکوینی به دانش هایی دست یافت که از آن به اسما تعبیر شده است. از گفت وگو میان فرشتگان و خداوند در ملا اعلی و مجادله ای که صورت می گیرد، این معنا به دست می آید که این علوم به صورت نعمت و هبه ای الهی بود که در انسان سرشته و نهادینه شده است. تعبیر «انی جاعل» به معنای جعل و قرارداد اعتباری نیست، بلکه امری تکوینی است، هم چنان که تعلیم الهی درباره آدم به معنای تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلکه می توان از آن به تعلیم ایجادی و یا علم حضوری و شهودی وجودی تعبیر کرد.

● انسان، مظهر اسمای الهی

علم الهی یا همان اسما به معنای تحقق هریک از آن نام ها در انسان است. اگر فرض را براین قرار دهیم که هر نامی، یک استعداد و توانایی ذاتی در انسان است و برای خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیراز اسما و نام های مستاثر او که خاص وی می باشد و کسی را نرسد تا به آن نام ها و توانایی ها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صدنام و یا هزار نام الهی است که به صورت تحقق عینی در وجود او نهادینه شده است. از این رو، فرشتگان مقام علیین و دیگر فرشتگان ملک و ملکوت و ناسوت و دیگر موجوداتی که تالی تلو انسان هستند و ما آنان را به نام جن می شناسیم، در مقامی پایین تر قرار گرفته اند و به جهت فقدان اسم و یا اسمایی نمی توانند نقش خلیفه و جانشینی را ایفا کنند؛ زیرا خلیفه باید در اموری که برای خلافت و جانشینی برگزیده شده از همان توانایی برخوردار باشد که او جانشین وی شده است.

اگراز اسمای الهی خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه کسی است که می بایست از توان خلاقیت و آفرینش و احیای و اماته (زنده کردن و میراندن) در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان کامل از چنین توان و مقامی برخوردار است و فرشتگان در ملا اعلی به این اقرار می کنند. آنان پس از آن که به خداوند می گویند ما موجودات تسبیح گو و تقدیس گری هستیم، خداوند از ایشان می پرسد که آیا غیر از این امور و توانایی به چیز دیگری قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان می پذیرند که چون درمقام معلوم (سوره صافات آیه ۱۶۴) خود قرار دارند، نمی توانند از امور و دانشی ورای آن چه تعلیم دیده اند، برخوردار باشند. آنان به جهت وجود عقلانی خود تنها به نام ها و اسمایی دست می یابند که جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمی گیرند و نمی توانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه کنند بلکه تنها می توانند بگویند که او ناشنوا و نابینا نیست که مقام تقدیس و تسبیح است.

در حقیقت گزاره های ایشان گزاره های سلبی است و اسمایی که در حق ذات الهی به کار می برند، اسمای تنزیهی است که نقصی را از ذات برمی دارد. این مقام معلوم به گونه ای است که آنان ناتوان از این هستند که حتی به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو درمقام انباء و اخبار از آن قرار می گیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان کامل در هنگامه آفرینش، امر می کند که به ایشان تنها برخی از توانایی خود را آشکار سازد و این گونه است که آدم تنها به اخبار و انبای توانایی خود می پردازد و آن را به فرشتگان می شناساند.

فرشتگان پس از دریافت توانایی آدم و شناخت اجمالی از آن به واسطه گزارش آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه الهی ایمان می آورند و ولایت او را باور کرده و به اطاعت از او سجده می کنند. اما ابلیس که خود را جنس برتر یافته ابا می کند و سرباز می زند. ابلیس این مسئله را می داند، ولی نمی خواهد بپذیرد که آدم از پست ترین عناصر موجود در هستی ساخته شده، از توانایی خاصی برخوردار است.

عنصر گل و خاک، عنصری است که از نظر انفعال و پذیرش در پایین ترین حد در میان عناصر هستی قرار دارد. خاک می تواند هرچیزی را پذیرا باشد. از این رو توانایی و استعداد ذاتی دارد تا از پست ترین تا عالی ترین را در خود تحقق بخشد. لذا انسان در زمین مستقر می شود تا هم خود کمالات خویش را دراین مکان بروز و ظهور دهد و هم پست ترین ها را با خود به کمال برساند. امری که در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگری، از انسان بهره می گیرند و استعدادهای خود را می نمایانند.

● نقش ولی عصر(عج) در زمین

اکنون که مقام والای انسان کامل شناخته شد، به خوبی می توانیم بگوییم که نقش حضرت ولی عصر(عج) به عنوان خلیفه و انسان کامل در مقام مستقر خود در زمین چیست؟ آن حضرت(ع) به عنوان انسان کامل، هر موجودی را به کمال خود می رساند، هرچند که از نظر ما انسان ها در مقام غیب قرار دارد و حضور مستقیمی درعرصه جامعه انسانی به ظاهر نشان نمی دهد.

حضرت ولی عصر(عج) در مأموریت اخیر خود در عصر غیبت به انسان کمک می کند تا استعدادهای خود را با بهره گیری از وحی و آموزه های الهی سامان دهد و آنها را آشکار نماید. برخی از توانایی ها و استعدادهای موجود در انسان به این شکل بروز و ظهور خواهد یافت که حضور مستقیمی ازسوی خلیفه و انسان کامل انجام نگیرد.

با این همه از آن جایی که در اندیشه های شیعی و برپایه آموزه های قرآنی و روایی معتبر، انسان کامل، هدایت جامعه انسانی را در هرحال در دست دارد، نقش ولایتی او را نباید نادیده گرفت. آن حضرت به عنوان ولایت و سرپرستی جامعه بشری، جامعه را چنان هدایت و راهنمایی می کند که درنهایت به هدف اصیل خود برسد. این هدایت به گونه ای است که برخی از افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم، جامعه را برپایه دستورهای آن حضرت مهار و هدایت می کنند و از راهنمایی او برخوردار می گردند.

امام مهدی (ع) در عصر غیبت همانند هر انسان کامل و خلیفه و امامی به اداره هستی در طول ربوبیت الهی می پردازد. بنابراین دور نیست که در اماته و احیا و شفا و مانند آن در حق و درباره انسان ها نیز اقدام کند و برخی از دشمنان عنود را بکشد و به اعجازی مرده را زنده و بیماری را شفا دهد. البته این امور در حق آن حضرت از امور مهم و اصلی شمرده نمی شود. هدایت همه موجودات هستی به سوی کمال مطلق ماموریتی است که خداوند به ایشان داده است. (بقره آیه۳۸)

سخن دیگر آنکه آن حضرت، تنها پیشوای انسانها نیست، بلکه جنیان نیز پیشوایی او را پذیرفته اند و بدان باور دارند، چنان که امامت و پیشوایی و پیامبری حضرت محمد(ص) را پذیرفته اند. (سوره جن) از این رو آن حضرت(ع) هرچند از دیدگان ما نهان و از منظر ما غایب است، اما درنزد دیگر مکلفان (جنیان) حاضر است و آنان از ایشان به طور مستقیم بهره مند می باشند.

اگر بخواهیم درباره نقش امام زمان(عج) درعصر غیبت به عنوان انسان کامل، خلیفه الهی، امام و والی سخن بگوییم، مثنوی هفتادمن کاغذ می شود و باید دراین خصوص همه مواردی را که قرآن برای انسان کامل و خلیفه خداوند در زمین برشمرده و یا روایات معتبر برای انسان کامل و امام ذکر کرده، بیان کنیم. از این رو در این نوشتار به همین اندازه بسنده می گردد.

پوریا کریمی