دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فرضیه داستانی


فرضیه داستانی

هم اینک هنگام طرح این پرسش کلیدی است که چگونه می شود نوشتاری روشنفکرانه و نویسنده ای مصمم در همان بدو کار از این وضعیت ناگوار جان سالم به در برد حقیقت دشوار عبارت از این است که ما, گذشته از اینکه به نوشتن ادبیاتی محتاجیم که بارها بخوانندش, به خلق موقعیت هایی نیز محتاجیم که تضمین دهند چنین آثاری در دسترس باشند و در یادها بمانند

هم اینک هنگام طرح این پرسش کلیدی است که چگونه می‌شود نوشتاری روشنفکرانه (و نویسنده‌ای مصمم) در همان بدو کار از این وضعیت ناگوار جان سالم به در برد؟ حقیقت دشوار عبارت از این است که ما، گذشته از اینکه به نوشتن ادبیاتی محتاجیم که بارها بخوانندش، به خلق موقعیت‌هایی نیز محتاجیم که تضمین دهند چنین آثاری در دسترس باشند و در یادها بمانند.

۱) داستان: ۱- ساختن اتفاقاتی خیالی؛ جعل. ۲- هر چیز برساخته یا تخیلی، از قبیل عبارت، قصه و غیره. ۳- الف) هر اثر ادبی که تصویری از شخصیت‌ها یا رخدادهایی تخیلی به دست دهد. ب) مجموعه آثاری از این سنخ؛ به خصوص رمان‌ها و قصه‌ها- لغتنامه وبستر.

۲) داستان: ۱- کردار یا آفرینش تازگی‌ها یا تقلید- (۱۷۸۴) ۲- جعل، فریب، کتمان، تظاهر- (۱۶۰۹) ۳- الف) کردار جعل یا ساختن موجودات، وقایع، حالات خیالی- (۱۶۰۵) ب) هر آنچه ساختگی یا جعلی باشد، ساختگی مقابل واقعی پ) گزارشی محضا تصنعی؛ مجموعه گزارش‌هایی از این سنخ – (۱۶۱۱) ۴- نگارش روایی. هم اکنون به کلیت رمان‌ها و داستان‌های منثور، یا نگارش چنین آثاری اطلاق می‌شود. (۱۵۹۹). لغتنامه آکسفورد.

۳) هیچ محدودیت مشخصی بر مواد بیرونی در دسترس برای قصه‌گو اعمال نمی‌شود؛ محدودیت‌های عملی که بر امکانات داستانی اعمال می‌شود درعرصه تخیل خلاق و رسانه انتخاب شده، امری درونی‌اند.

۴) از آنجا که مواد داستان تصنعی‌اند، داستان از صناعت ماده ناشی می‌شود- این نگره حکایت از آن دارد که نویسندگان به ندرت همه شیوه‌های پروپیمان کردن داستان‌ها را آزموده‌اند.

۵) به اینکه کلمات کوچه‌های داستان، یا جملات سریش، یا پاراگراف‌ها چارچوب، یا موجودات انسانی «شخصیت» باشند هیچ احتیاجی نیست؛ داستانی تحقق یافته، با ماده خامی هر قدر غیرمترقبه، جز با موضوعی خاص خود، سبکی خاص خود، «رخداد»هایی خاص خود و حیاتی خاص خود خلق نمی‌شود.

۶) عامل اولیه بهترین نمونه‌های ادبیات مکتوب همواره متضمن استعدادی ذاتی در رسانه بوده است؛ تاثیراتی که از زبانی خاص یا از ورق زدن صفحات ناشی می‌شده است؛ ولی از آنجا که نه صفحه‌ها و نه نثر ضرورت مطلق نیستند، تاکید بر رسانه امکان‌پذیری یا ارزش ارجاعات بیرونی را نفی نمی‌کند.

۷) حتی نوآورترین داستان‌ها حامل دست‌کم یکی از عناصر ادبیات کلاسیک هستند، خواه از جنبه زبان فاخر، ظاهر روایی، جزییات اقناعی باشد یا شخصیت‌پردازی بسط‌یافته؛ ولی اگر نه غیرممکن، بس بعید به نظر می‌رسد داستانی متشکل از همه این عناصر بی‌چون و چرا چیز تازه‌ای از آب دربیاید.

۸) شاید از منظر واحدهای داستان، سطر بر کلمه، صفحه بر جمله، فصل بر پاراگراف، شیرازه بر فصل تقدم بیابد؛ یا شاید هم برعکس، کلمه بر سطر، جمله بر صفحه و الی آخر؛ اما به رغم تغییراتی از این دست در مقیاس، نقل داستانی تازه باید برآیند اینها و در عین حال قائم به ذات باشد.

۹) داستانی که در هیات زنجیره‌ای از صفحات مکتوب خلق می‌شود در رقابتی تنگاتنگ با وجه غالب ابزار ارتباطی دوران به سر می‌برد که در زمانه ما روزنامه‌ها، فیلم، تلویزیون و... از مصادیق آن است؛ با این حال بهترین نمونه‌های ادبی ضرورتا از گرایش به محتواهای آشنا با این رسانه‌های جدید پرهیز می‌کنند.

۱۰) داستان‌ها به تنهایی نمی‌توانند جهان را تغییر دهند، گرچه در تخیل آنهایی که می‌خواهند و می‌توانند، رخنه می‌کنند؛ اما رهایی‌بخش نیستند؛ و با آنکه هنرمندان به روشنی مدیون هنرهای عامه‌پسند هستند، در نهایت این رسانه‌های گروهی (و اعوان و انصار آنها) است که به مراتب بیشتر از هنر بزرگ متاثر می‌شوند.

۱۱) داستان‌های چشمگیر همواره با مضامینی بنیادین دست و پنجه نرم کرده‌اند؛ مضامینی از قبیل تاریخ، طبیعت، ظهور و سقوط، ارتباط و رابطه، واقعیت و توهم، تخیل، تقدیر و غیره؛ اما آثار خارق‌العاده غالبا میان معناها و مخاطبان سر به‌هوا یا فراموش‌کار سدی عبور‌ناپذیر را حایل می‌کنند.

۱۲) هم اینک اشتیاق به نفس رسانه و چشم‌انداز‌های کاربست‌های احتمالی دلایل اولیه خلق داستان‌ها هستند؛ اموری دیگر مثلا روایت‌گری لاجرم در درجه دوم اهمیت‌اند.

۱۳) استفاده از تکلفات تحمیلی، مثل قالب‌های شعر سنتی، تخیل خلاق را به مقاومت در برابر شیوه‌های آسان و نیز کلیشه‌ها وا می‌دارد و اشتیاق برای حل مساله و سایر فرآیندهای بازی را تحریک می‌کند. علاوه براین در مخاطب تکاپو برای فهم و درایت اموری را علنی می‌کند که در بادی امر ناشناخته به نظر می‌آید.

ریچارد کاستلانتز

ترجمه: دریا ارجمند