جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

عرفان یعنی قبول دوئالیسم عقل كلی و عقل جزئی


عرفان یعنی قبول دوئالیسم عقل كلی و عقل جزئی

امروزه یكی از تأسف بارترین گرایشهای غالب در بعضی از مناطق خاص جهان اسلام , اقتباس بعضی مكاتب و اندیشه های احیاناً مُد شده در غرب , و چسباندن پسوند «اسلامی » به آنهاست

● گرایشهای‌ مدروز

امروزه‌ یكی‌ از تأسف‌بارترین‌ گرایشهای‌ غالب‌ در بعضی‌ از مناطق‌ خاص‌ جهان‌ اسلام‌، اقتباس‌ بعضی‌ مكاتب‌ و اندیشه‌های‌ احیاناً مُد شده‌ در غرب‌، و چسباندن‌ پسوند «اسلامی‌» به‌ آنهاست‌. چنین‌ است‌ كه‌ ما شاهد اصلاحاتی‌ همچون‌ «دموكراسی‌ اسلامی‌»، «سوسیالیسم‌ اسلامی‌» یا «راسیونالیسم‌ اسلامی‌» و غیره‌ هستیم‌. این‌ گرایشها سعی‌ می‌كنند با مدرن‌ نشان‌ دادن‌ و به‌ روز كردن‌ اسلام‌، آن‌ را قابل‌ پذیرش‌ سازند و بدین‌ طریق‌ با تقلیل‌ و فروكاستن‌ اسلام‌ از یك‌ مجموعه‌ی‌ تام‌ اصول‌ و مبانی‌ و از یك‌ جهان‌بینی‌ كامل‌، به‌ صفتی‌ كه‌ اسمی‌ را توصیف‌ می‌كند، آن‌ را تحریف‌ می‌كنند. به‌ طوری‌ كه‌ این‌ كاربرد معنا و مفادی‌ كاملاً متفاوت‌ با آنچه‌ در چارچوب‌ فكری‌ تمدن‌ غربیِ زاینده‌ی‌ این‌ اصطلاحات‌ از آنها اراده‌ می‌شود، پیدا می‌كند.

اسلام‌ در صورتی‌ كه‌ ابعاد و اعماق‌ آن‌ تبیین‌ و تشریح‌ شود، می‌تواند در میان‌ غیر مسلمانان‌ بصیر و آگاه‌ و همچنین‌ در میان‌ خود جوانان‌ مسلمان‌ تحصیل‌ كرده‌ی‌ غرب‌ احترام‌ و حتی‌ هواداری‌ و تعلق‌ خاطر به‌ دست‌ آورد، نه‌ با ارائه‌ی‌ آن‌ به‌ مثابه‌ ترجمه‌ی‌ دیگری‌ از ایدئولوژیها و مكاتب‌ غربی‌ كه‌ گهگاهی‌ امروزه‌ در غرب‌ مُد شده‌ است‌. از این‌ بالاتر، می‌توان‌ اسلام‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ جایگزین‌ و بدیل‌ روشن‌ و صریح‌ برای‌ مكاتب‌ مذكور مطرح‌ كرد كه‌ می‌تواند برنامه‌ی‌ كاملی‌ برای‌ حیات‌ بشری‌ و حتی‌ كل‌ رفتارهای‌ انسان‌ در جهان‌ امروز ارائه‌ نماید.

● دفاع‌ منفعلانه‌ از اسلام‌

با دفاع‌ از اسلام‌ بر بنیاد مجموعه‌ای‌ از توجیهات‌ دفاعی‌ منفعلانه‌ و ضعیف‌، و اینكه‌ هر چیز مُدی‌ را اسلامی‌ وانمود كنیم‌، نمی‌توانیم‌ اهل‌ فكر را متقاعد سازیم‌. به‌ علاوه‌ چنین‌ روشهایی‌ سبب‌ می‌شود كه‌ اسلام‌ برای‌ مخاطبان‌ مطلع‌ به‌ صورت‌ یك‌ مكتب‌ غربی‌ درجه‌ دوم‌ به‌ نظر آید. مثلاً اگر اسلام‌ به‌ صورت‌ سوسیالیسم‌ یا راسیونالیسم‌ (اصالت‌ عقل‌) عرضه‌ شود، در این‌ صورت‌ انسان‌ نواندیش‌ غربی‌ كه‌ بیرون‌ از حوزه‌ی‌ اسلام‌ زندگی‌ می‌كند، شكل‌ اصیل‌تر و خالص‌تری‌ از سوسیالیسم‌ یا عقلانیت‌ را در خود فلسفه‌ها و مكاتب‌ غربی‌ جستجو خواهد كرد، زیرا بر بدیل‌ اسلامی‌ آنها ترجیح‌ دارد.

● خبط‌ نوگرایان‌ مسلمان‌

گروهی‌ از مسلمانان‌ نوگرا و مدرن‌ به‌ اسم‌ آنچه‌ به‌ زعم‌ آنها یك‌ اسلام‌ راسیونالیستی‌ ساده‌ است‌ و با جهان‌ مدرن‌ هماهنگی‌ و انطباق‌ دارد، می‌خواهند چهارده‌ قرن‌ تمدن‌ اسلامی‌ و میراث‌ اندیشه‌ی‌ عقلانی‌ آن‌ و همچنین‌ مكاتب‌ حكمی‌ و فلسفی‌ رشد یافته‌ در دامان‌ آن‌ را به‌ كناری‌ افكنند. گروه‌ اندكی‌ به‌ این‌ حقیقت‌ واقف‌اند كه‌ شبهات‌ و مسائل‌ اصلی‌ مطرح‌ شده‌ از سوی‌ جهان‌ جدید در باب‌ دین‌ -از قبیل‌ چالشهای‌ ماركسیستی‌ یا داروینیستی‌ یا اگزیستانسیالیستی‌ دنیامدار- را نه‌ با تفسیر راسیونالیستی‌ ساده‌ از اسلام‌ در شكل‌ مكتب‌ سلفیه‌ و مانند آن‌، بلكه‌ با توسل‌ به‌ سرمایه‌ی‌ فلسفی‌ و متافیزیكی‌ عمیق‌ حكمت‌ سنتی‌ توسعه‌ یافته‌ در دامان‌ اسلام‌، می‌توان‌ پاسخ‌ داد. حكمتی‌ كه‌ بخش‌ اعظم‌ آن‌ با تصوف‌ درهم‌ آمیخته‌ و در عین‌ منطقی‌ و عقلانی‌ بودنش‌، راسیونالیستی‌ صرف‌ نیست‌.

● راسیونالیسم‌ غربی‌ چیست‌؟

اكنون‌ این‌ سؤال‌ مطرح‌ می‌شود كه‌ راسیونالیسم‌ در زبان‌ غربی‌، دقیقاً به‌ چه‌ معناست‌؟ در اینجا باید میان‌ كاربرد طبیعی‌ و عرفی‌ عقل‌ جزئی‌ (reason) و منطق‌ با راسیونالیسم‌، كه‌ از عقل‌ جزئی‌ به‌ عنوان‌ تنها وسیله‌ی‌ كسب‌ معرفت‌ و تنها معیار داوری‌ درباره‌ی‌ حقیقت‌ استفاده‌ می‌كند، تمایز قائل‌ شد. گاهی‌ عقلانیت‌ ارسطویی‌ را راسیونالیسم‌ دانسته‌اند، هر چند در فلسفه‌ی‌ ارسطو شهودهای‌ متافیزیكی‌ هست‌ كه‌ نمی‌توان‌ آنها را به‌ نتایج‌ ساده‌ی‌ عقل‌ جزوی‌ انسان‌ برگردانید، اما راسیونالیسم‌ به‌ معنای‌ دقیق‌ كلمه‌، با فلسفه‌ی‌ جدید اروپایی‌ آغاز می‌شود، هر چند مواردی‌ از آن‌ در دوران‌ باستان‌ وجود داشته‌ است‌.

اگر راسیونالیسم‌ را كوششی‌ برای‌ بنای‌ نظامی‌ بسته‌، مشتمل‌ بر كل‌ واقعیت‌ و مبتنی‌ بر تعقل‌ انسانی‌ صرف‌ (reason) معنا كنیم‌، آغازگر آن‌ دكارت‌ است‌، چرا كه‌ برای‌ دكارت‌ معیار نهایی‌ واقعیت‌ فی‌نفسه‌، نفس‌ انسانی‌ است‌ نه‌ عقل‌ الهی‌ یا وجود محض‌. دكارت‌ با جمله‌ی‌ «می‌اندیشم‌، پس‌ هستم‌» (۲) دانش‌ بشری‌ را در سطح‌ عقل‌ فردی‌ مقید ساخته‌، بدین‌ طریق‌ آن‌ را محدود ساخت‌. این‌ گرایش‌ با راسیونالیسم‌ قرنهای‌ هجدهم‌ و نوزدهم‌ میلادی‌ به‌ اوج‌ خود رسید، قبل‌ از اینكه‌ سنگینی‌ و گرانباری‌ نظام‌ راسیونالیستی‌، شكافهایی‌ را در دیواره‌ی‌ مستحكم‌ آن‌ ایجاد كند كه‌ از آن‌ طریق‌، عناصری‌ غیر عقلانی‌ از زیر در آن‌ جریان‌ یابند.

● منطق‌ خود جنبه‌ای‌ از حق‌ است‌

هنگام‌ تحقیق‌ در باب‌ نقش‌ عقل‌ جزئی‌ (reason) و استدلال‌ در اسلام‌، تمییز بین‌ راسیونالیسم‌ فوق‌الذكر با اعتبار و حرمت‌ علم‌ منطق‌ امری‌ اساسی‌ است‌. زیرا منطق‌ در حد خود، جنبه‌ای‌ از حق‌ است‌ و «الحق‌» نام‌ خداوند (اللّه‌) است‌. هوش‌ و خرد نیز هدیه‌ای‌ است‌ الهی‌ كه‌ انسان‌ را به‌ اثبات‌ اصل‌ توحید و حقایق‌ اساسی‌ وحی‌ اسلامی‌ راهنمایی‌ می‌كند و منطق‌ در جهان‌بینی‌ اسلام‌ همانند نردبانی‌ كاربرد دارد كه‌ آدمی‌ را از عالم‌ كثرت‌ به‌ عالم‌ الوهیت‌ برمی‌كشد.

راسیونالیسم‌ آن‌ گونه‌ كه‌ در غرب‌ پدیدار شده‌، تكان‌ یافت‌، همانند حجابی‌ انسان‌ را از خداوند جدا كرد و نشان‌ از طغیان‌ انسان‌ علیه‌ ملكوت‌ و عالم‌ غیب‌ بود. در حالی‌ كه‌ پیش‌ از آن‌ امیال‌ و گرایشهای‌ انسان‌ مسیحی‌ سنتی‌ عرب‌ - همانند مسلمین‌- بیش‌ از تفكر و آگاهیش‌، به‌ خداوند تقید داشت‌.

نتیجه‌ی‌ به‌ كارگیری‌ هوش‌، خرد و منطق‌ در اسلام‌ مسجد است‌ كه‌ تناسب‌ و انتظامش‌، زمینه‌ساز تأمل‌ در باب‌ حضور الهی‌ است‌، اما دستاورد به‌ كارگیری‌ علم‌ غرب‌، كه‌ بر پایه‌ی‌ راسیونالیسم‌ قرن‌ هفدهم‌ بنا شده‌، كارخانه‌ و آسمان‌ خراش‌ مدرن‌ است‌ كه‌ گرچه‌ همانند مسجد، هندسه‌، تقارن‌ و تناسب‌ ویژه‌ دارد، ولی‌ ویژگی‌ عمده‌اش‌ فقدان‌ هرگونه‌ معنی‌ و دلالت‌ متعالی‌ است‌ و در واقع‌، نماد كردار نوعی‌ انسان‌ مدرن‌ است‌ كه‌ برعلیه‌ خداوند طغیان‌ كرده‌ است‌. با ملاحظه‌ی‌ تفاوت‌ مابین‌ این‌ دو نحوه‌ی‌ بهره‌گیری‌ از منطق‌ آن‌ گونه‌ كه‌ مابین‌ مسجد مسلمانان‌ سنتی‌ و آسمان‌ خراش‌ مدرن‌ دیده‌ می‌شود، می‌توان‌ تفاوت‌ بین‌ راسیونالیسم‌ را در غرب‌ با كاربرد تعقل‌ و منطق‌ در اسلام‌ نشان‌ داد.

● تراژدی‌ انشقاق‌ عقل‌ جزوی‌ با وحی‌ (علم‌ با دین‌)

به‌ تحقیق‌ در جهان‌ مدرن‌ كه‌ در آن‌ انشقاق‌ بین‌ عقل‌ جزوی‌ (reason) با وحی‌ یا علم‌ با دین‌ به‌ چنین‌ حد خطرناكی‌ رسیده‌، یكی‌ از بزرگ‌ترین‌ خدماتی‌ كه‌ اسلام‌ می‌تواند برای‌ چنین‌ عالمی‌ انجام‌ دهد، این‌ است‌ كه‌ امكان‌ وحدت‌ مابین‌ عقل‌ جزوی‌ و وحی‌ را آن‌ گونه‌ كه‌ در قرآن‌ است‌، نشان‌ دهد. سرچشمه‌ی‌ وحی‌ در اسلام‌، جبرئیل‌ امین‌ یا عقل‌ كل‌ (Universal Intelect) است‌. عقل‌ (یا عقل‌ كلی‌ در زبان‌ روایات‌) از نظر ریشه‌ی‌ لغوی‌، هم‌ به‌ معنای‌ امری‌ است‌ كه‌ مطلق‌ (Absolute) را در محدوده‌ی‌ آفرینش‌، محدود یا مقید می‌سازد و هم‌ به‌ معنای‌ امری‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به‌ حقیقت‌ مطلق‌ و خدا ملتزم‌ می‌سازد. در نظرگاه‌ اسلام‌ این‌ دقیقاً عقل‌ است‌ كه‌ آدمی‌ را در صراط‌ مستقیم‌ حفظ‌ و از گمراهی‌ بازمی‌دارد و درست‌ به‌ همین‌ دلیل‌، بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌، گمراهان‌ را كسانی‌ می‌داند كه‌ نمی‌توانند عقلشان‌ را به‌ كار گیرند. مانند تعبیر قرآنی‌ لایعقلون‌ : (آنها نمی‌فهمند، یا در معنای‌ تحت‌اللفظی‌ آن‌ «آنها عقلشان‌ را به‌ كار نمی‌گیرند»). فعل‌ یعقلون‌ از ریشه‌ی‌ عَقَلَ مشتق‌ شده‌ است‌ كه‌ با عَقْلْ هم‌ خانواده‌ است‌. در تعبیر لایفقهون‌ (و آنها نمی‌فهمند)، فعل‌ یفقهون‌ با ریشه‌ی‌ فقاهت‌ هم‌ خانواده‌ است‌ كه‌ آن‌ نیز به‌ معنای‌ فهم‌ و دانش‌ است‌.

● تفاوت‌ معرفت‌ (Knowledge) و عقل‌ جزئی‌ (Reason)

معرفت‌ (Knowledge) یا علم‌ در زبان‌ قرآن‌ و حدیث‌، به‌ معنای‌ دانشی‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از خدا و از حقایق‌ ابدی‌، عالم‌ آخرت‌ و بازگشت‌ به‌ خدا آگاه‌ می‌سازد. این‌ حقیقتی‌ انكارناپذیر است‌، هر چند بسیاری‌ از مدافعان‌ متجدد اسلام‌، علم‌ را بدون‌ حتی‌ یك‌ قید یا اصلاحی‌ در معنی‌ با علم‌ جدید معادل‌ می‌گیرند، گویی‌ می‌توان‌ بر اختلاف‌ عمیق‌ در انواع‌ معارف‌ مورد بحث‌، صرفاً با اطلاق‌ اصطلاح‌ واحدی‌ برای‌ دلالت‌ بر انواع‌ مختلف‌ علم‌ ] تجربی‌ [ فایق‌ آمد. بعضی‌ روایات‌، علم‌ را فقط‌ معرفت‌ به‌ جهان‌ آخرت‌ می‌دانند. عقل‌ ] كلی‌ [ ، یعنی‌ وسیله‌ای‌ كه‌ از طریق‌ آن‌، این‌ نوع‌ از معرفت‌ كسب‌ شدنی‌ است‌ و در عین‌ حال‌ مصدر وحی‌ بوده‌ و در عالم‌ صغیر به‌ آدمی‌ عطا شده‌ است‌ را نباید تنها با فكر (Reason) مترادف‌ و یكسان‌ دانست‌.

روایت‌ نصر

پانوشتها

۱. این‌ نوشتار برگردان‌ آقایان‌ حسین‌ حیدری‌ و هادی‌ امینی‌ است‌ از كتاب‌ Living Sufism اثر دكتر سید حسین‌ نصر. مترجمین‌ در پایان‌ این‌ مقاله‌ توضیحات‌ تكمیلی‌ای‌ ارائه‌ كرده‌اند كه‌ برای‌ ایضاح‌ بیشتر موضوع‌، تحریر شده‌ است‌، عنوان‌ این‌ مقاله‌ را اصل‌ چنین‌ بوده‌ است‌: وحی‌، عقل‌ كلی‌ و عقل‌ جزئی‌ در قرآن‌ و عرفان‌ اسلامی‌.

۱. cogito ergo sum

۲. كلمه‌ intellectus یا عقل‌ كلی‌ از ریشه‌ی‌ intelligere به‌ معنای‌ درو كردن‌، برداشت‌ محصول‌ و جمع‌ كردن‌ است‌ و در اصطلاح‌ قرون‌ وسطی‌ آن‌ عقلی‌ است‌ كه‌ از كثرت‌ به‌ وحدت‌، از مقید به‌ مطلق‌ و از خلق‌ به‌ حق‌ سیر می‌كند. تعقل‌ بدین‌ معنی‌ همان‌ تفكری‌ است‌ كه‌ شیخ‌ محمود شبستری‌ در گلشن‌ راز (بیت‌ ۱۰۲) بدان‌ اشاره‌ كرده‌ است‌:

تفكر، رفتن‌ از باطل‌ سوی‌ حق‌ به‌ جزو اندر بدیدن‌ كل‌ مطلق‌

كلمه‌ی‌ Ratio یا عقل‌ جزوی‌ در ریشه‌ی‌ لغوی‌ به‌ معنای‌ شمارش‌ كردن‌ و حساب‌ كردن‌ و یا آن‌ قوه‌ای‌ در نفس‌ انسان‌ است‌ كه‌ به‌ شمارش‌ و محاسبه‌ی‌ امور روزمره‌ می‌پردازد. بنابراین‌، عقل‌ شمارشگر، عقل‌ حسابگر و عقل‌ معاش‌ و عقل‌ دنیاوی‌ است‌. معنای‌ دیگر ریشه‌ی‌ لغوی‌ این‌ كلمه‌؛ بریدن‌ و خرد كردن‌، تحلیل‌ و تقسیم‌ كردن‌ است‌ و در اصطلاح‌ قرون‌ وسطی‌ به‌ عقلی‌ اطلاق‌ می‌شود كه‌ از كل‌ به‌ جزء، از وحدت‌ به‌ كثرت‌، از مطلق‌ به‌ مقید، از كلی‌ به‌ جزئی‌ سیر می‌كند و تأكید آن‌ بر كثرت‌ است‌ نه‌ بر وحدت‌ (غلامرضا اعوانی‌، حكمت‌ و هنر معنوی‌، انتشارات‌ گروس‌، ۱۳۷۵، ص‌ ۴).

۳. پرومته‌ای‌: منسوب‌ به‌ پرومتئوس‌، در دین‌ یونان‌ یكی‌ از تیتانها دانسته‌ می‌شده‌ است‌ كه‌ به‌ روایتی‌، انسان‌ را از گِل‌ آفرید و برخلاف‌ میل‌ زئوس‌ (خدای‌ خدایان‌) شراره‌ای‌ از آتش‌ آسمان‌ ربود و به‌ زمین‌ آورد و انسان‌ را صنعت‌ آموخت‌. زئوس‌ به‌ عنوان‌ تنبیه‌، او را بر صخره‌ی‌ منفردی‌ در قفقاز زنجیر كرد و در آنجا عقابی‌ روزها جگر او را می‌خورد و شبها جگرش‌ از نو می‌رویید. (نگ‌: دایرهٔ‌المعارف‌ مصاحب‌، امیركبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۹).



همچنین مشاهده کنید