یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شرح ازدواج پیامبر ص با خدیجه سلام علیها


شرح ازدواج پیامبر ص با خدیجه سلام علیها

ازدواج پیامبر با «خدیجه» شباهتی به ازدواج های شناخته شده نداشت , بلکه در نوع خود بی نظیر و دارای ویژگی هایی بود , چرا که این پیوند مبارک و مقدس نه ثمره ی زودگذر و دوستی بی پایه و اساس بود و نه برخاسته از انگیزه های مادی یا دیگر امور و اغراض و اهداف رایج که در ازدواج چهره های مشهور و سرشناس دنیا وجود دارد

درست ۲۵ بهار از عمر گرانبها و پربرکت پیامبر می گذشت که با بانوی چهل ساله ای به نام «خدیجه» که برترین بانوی روزگار خویش بود ، پیمان زندگی مشترک را امضاء کرد و فصل جدیدی در زندگی اش آغاز شد.

برخی سن و سال خدیجه ، آن بانوی هوشمند و پاک را ۲۶ و ۲۸ سال نیز نوشته اند اما مشهرترین دیدگاه ، همان است که او به هنگام ازدواج با پیامبر ۴۰ بهار از عمرش می گذشت.

برخی بر آنند که «خدیجه» پیش از پیمان زندگی مشترگ با پیامبر دوبار ازدواج کرده و همسرانش یکی پس از دیگری از دنیا رفته بودند و برخی نیز بر این اندیشه اند که او تا هنگامه ی ازدواج با پیامبر دختر و ازدواج نکرده بود.

ازدواج پیامبر با «خدیجه» شباهتی به ازدواج های شناخته شده نداشت ، بلکه در نوع خود بی نظیر و دارای ویژگی هایی بود ، چرا که این پیوند مبارک و مقدس نه ثمره ی زودگذر و دوستی بی پایه و اساس بود و نه برخاسته از انگیزه های مادی یا دیگر امور و اغراض و اهداف رایج که در ازدواج چهره های مشهور و سرشناس دنیا وجود دارد. و نیز هدف های سیاسی نیز در امضاء و تشکیل این زندگی مشترک و ساختار آن، نقشی نداشت.

افزون بر اینها ، زندگی و شرایط اقتصادی پیامبر و «خدیجه» نیز با یکدیگر تناسبی نداشت و میان آنها فاصله ی بسیاری بود ، چرا که پیامبر خود دارای ارزشهای مادی و امکانات اقتصادی نبود و همانگونه که دوران کودکی را تحت سرپرستی و کفالت عموی گرانقدر خویش زندگی کرده بود ، باز هم با او می زیست اما «خدیجه» ثروت مندترین و بی نیازترین زن در مکه و جهان عرب بود. به همین جهت فاصله ی زیادی میان سطح زندگی پیامبر و ثروتمندترین بانوی عرب می نگریم ، اما آن بانوی خردمند شنیده بود و خوب می دانست که آینده ی درخشان و بسیار امیدبخشی در انتظار پیامبر است.

شاید این واقعیت را از غلام هوشمند خویش «میسره» دریافته بود که در سفر اقتصادی پیامبر با کاروان تجارتی «خدیجه» بسوی دمشق ، همسفر پیامبر بود و نشانه های بسیاری از شکوه و عظمت و درایت و امانت و اقتدار را در او دیده و همه را ضمن تقدیم گزارش کار به بانوی خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، یا اینکه پیشگویی آن راهب و عابد دیر «بصری» در منطقه شام ، در مورد آینده ی شکوهبار «محمد» به گونه ای به گوش «خدیجه» رسیده بود و او نیز در پرتو ژرف نگری و الهام قلبی خویش به آن آینده ی درخشان دل بسته بود.

بر این اساس بود که بانوی پرشرافت حجاز ، برنامه ی پیوند با پیامبر را تهیه نمود و خود با قداست و هوشمندی ویژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پیامبر آغاز کرد و از آن حضرت تقاضا نمود که گام به پیش نهد و از راه پدرش «خویلد» یا عمویش از او خواستگاری نماید ، اما پیامبر با وجود پیشگامی بهترین و ثروتمندترین بانوی جهان عرب برای پیوند با او ، بهتر می دید که با بانوی که از نظر اقتصادی و مادی با او هماهنگ باشد زندگی مشترک را آغاز کند و به همین دلیل هم از «خدیجه» پوزش خواست و به او پاسخ مثبت نداد.

اما از آنجایی که «خدیجه» بانویی خردمند و دوراندیش و آگاه و بافضیلت بود در برابر دلیل پاسخ منفی پیامبر به ازدواج با او گفت : «آیا کسی که تصمیم گرفته است خویشتن را به پیامبر ببخشید و جان ناقابل را فدای او کند ، برای او مشکل است که ثروت و دارایی خویش را نیز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست کند؟»

و با این دیدگاه بد که از پیامبر تقاضا نمود تا عموهای خویش را به خانه ی پدرش «خویلد» گسیل دارد و بطور رسمی از او خواستگاری کند.

عموهای پیامبر پس از شنیدن این خبر شادی بخش که در نوع خود بی نظیر بود ، شگفت زده شدند و عمه های آن حضرت نیز با شنیدن خبر این پیشنهاد از سوی بانوی حجاز ، در بهت و حیرت فرورفتند ، چرا که براستی هم ، رخداد شگرفی بود!!

بانویی که هزاران هزار دینار ثروت و امکانات در اختیارش بود و ده ها و صدها کارگزار و کارمند از برکت سود سرشار کاروانهای تجاری او که در فصل های گوناگون سال ، میان «یمن» و «مکه» از یکسو و «مکه» و «دمشق» از سوی دیگر در حرکت بود زندگی می کردند ، بانویی که دارایی و امکانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پیشرفت و توسعه بود ، بانویی که بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگاری نموده و به همه پاسخ منفی داده بود ، اینک چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاک و پرمعنویت جوانی نهاده است که از ارزشهای مادی و زرق و برق روزگار چیزی ندارد و در کنار عموی گرانقدر خویش ابوطالب زندگی می کند؟

راستی بانوی حجاز چگونه از او تقاضای ازدواج نموده و از آن خواسته است که این افتخار را به او بدهد و بپذیرد ؟ چگونه؟

ـ آیا این گزارش درست است و براستی حقیقت دارد؟

عمه ی پیامبر «صفیه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوی اقامتگاه «خدیجه» رفت تا در این مورد تحقیق و بررسی نماید و آنگاه که با بانوی حجاز دیدار کرد و با او روبرو شد و آمادگی او را با همه ی وجودش دریافت و دید ، آری بهترین و هوشمندترین و ثروتمندترین بانوی عرب آماده امضاء پیمان زندگی مشترک با والاترین جوان عرب می باشد.

«صفیه» پس از دیدار با بانوی حجاز و اطمینان از درستی خبر بسوی برادرانش بازگشت و حقیقت را با آنان در میان نهاد.

عموهای پیامبر پس از دریافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانی آنان با نوعی بهت و حیرت همراه بود. چرا که «خدیجه» بانوی بزرگی بود که قدرتمندان و اشراف و امیران عرب به خواستگاریش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتای خویش ندیده و دست رد بر سینه ی همه ی آنان زده بود اینک چه انگیزه ای او را بر آن داشته است که دل در گرو عشق مقدس جوانمردی نهد که از زرق و برق و ارزش و امکانات مادی و مالی ، نه زر و سیمی دارد و نه از زمین پهناور خدا یک وجب خاک را، مالک است؟!

عموهای پیامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوی حجاز شتافتند و او را از پدرش «خویلد» یا عمویش ، برای پیامبر خواستگاری کردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ی دخترش با آن پیوند موافقت کرد.

موضوع مهریه پیش آمد و اینک باید مهریه ای درخور مقام و موقعیت بانوی بزرگ حجاز از سوی پیامبر تقدیم گردد اما از کجا و چگونه؟ و چه کسی می تواند این مبلغ سنگین و درخور شخصیت و موقعیت «خدیجه» را تقدیم دارد ؟

درست در این لحظات بود که دگرباره بانوی حجاز به کار جالب و شگرفی دست زد و با هدیه نمودن چهار هزار دینار به پیامبر ، از آن گرانمایه ی جهان هستی تقاضا کرد که آن را به عنوان مهریه به پدرش «خویلد» بپردازد ، گرچه در یک روایت آمده است که جناب «ابوطالب» مهریه را با سرفرازی و شادمانی از اموال خویش تقدیم داشت و پیمان زندگی مشترک به امضاء رسید.

آری ، با اینکه بانوی خردمند حجاز به ارزشهای والای اخلاقی و انسانی بهاء می دهد و در راه بدست آوردن شرافت و کرامت ، ارزشهای مادی را فدا می کند با این وصف پدرش «خویلد» از این اندیشه ی بلند بی بهره است و این اختلاف دیدگاه را تنها میان این پدر و دختر نمی نگریم بلکه این ناهماهنگی در اندیشه و این دو طرز تفکر میان پدران و فرزندان و میان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نیز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسیار فراوان است.

به هر حال جریان به خوبی پیش رفت اما رخدادی بی سابقه و بی نظیر و بهت آور بود. در میان عرب کسی بخاطر نداشت که زنی خود مهریه اش را به همتای زندگی اش هدیه کند. به همین جهت جای شگفت ندارد که حس حسادت ورزی ابوجهل فوران کند و آتش حسد در دل او زبانه کشد و فریاد زند که :

هان ای مردم! ما دیده بودیم که مردان مهریه زنان را می پردازند اما ندیده بودیم که زنان مهریه ی خویش را به مردان زندگی آینده خویش هدیه کنند.

و ابوطالب، فرزانه ی عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد که :

«مردک کم خرد و پست چه می گویی ؟ به جوانمردی همانند «محمد»، هم دختر می دهند و هم مهریه اش را خود هدیه می کنند ، اما مردک کم خردی چون تو ، اگر هدیه هم تقدیم داری ، پذیرفته نمی شود و پاسخ مثبت نخواهی شنید.»

▪ و بنا به روایتی او را اینگونه سرزنش کرد :

«اگر خواستگار همانند برادرزاده ی سرفراز من باشد ، او را به بالاترین و گرانبهاترین قیمت ها می برند و پرشکوه ترین مهریه ها را به او هدیه می دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهریه سنگین هم نمی تواند با زنی شایسته ازدواج کند.»

این پیوند مبارک به بهترین صورت تحقق پذیرفت و پیامبر به تقاضای «خدیجه» به اقامتگاه او گام نهاد.

از آن لحظات بیادماندنی بود که دیگر «خدیجه» همواره احساس می نمود که نیکبختی در کامل ترین شکل ممکن به او روی آورده و خورشید خوشبختی اش طلوع نموده است ، چرا که او به بزرگترین آرزوی خویش یعنی ازدواج با پیامبر رسیده بود.

بانوی بزرگ حجاز در این زندگی مشترک پسرانی بدنیا آورد که همگی آنان در کودکی از دنیا رفتند و دخترانی به نامهای «زینب» و «ام کلثوم» و «رقیه» و «فاطمه» به او و پیامبر ارزانی شد که کوچکترین ، اما برترین و پرشکوه ترین آنان فاطمه علیهاالسلام بود.

منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت



همچنین مشاهده کنید