سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
برای این روزها و این شبها
برای این نوشته که میخوانید متنهای دیگری از دل کلمههای فراوانی تولید شد، اما به سرانجام نرسید. دلم میخواست جور دیگری بنویسم، اما هیچ کدام از آنچه نوشتم و حالا شما آنها را نمیخوانید، با حال و هوای «جور دیگر» این روزها و این شبها جور درنیامد.
ناخودآگاه قلب این نوشته رفت به این سمت که چقدر نوشتن برای این روزها و این شبها سخت است. ناخودآگاه ذهن این قلم، رفت به این سمت که متفاوت بودن برای روزها و شبهای متفاوت چقدر سخت است.
با خود گفتم بهتر است این طور بنویسم که برای بعضی قصهها نمیتوان شروعی پیدا کرد و برخی قصهها پایانی ندارد و این روزها و این شبها دوباره از حکایتی بیپایان، پر است.
ما این روزها و این شبها جور دیگری هستیم. بعضیهامان حالمان خوب است، با اینکه رخت و لباس سیاه به تن کردهایم و این خود جور دیگر بودن را میرساند.
بعضیهامان در خود فرو میرویم و مدام از خودمان میپرسیم که چه معنی دارد نه برای یک روز و یک شب، نه برای دو روز و ۱۰ روز و یک ماه و یک سال و ۱۰ سال و حتی ۱۰۰سال، که برای صدها سال متوالی، عدهای بیایند و هر سال در یک زمان خاص حال دیگری پیدا کنند.
جور دیگری بشوند. شور بگیرند و با شنیدن تنها «یک نام» بغضهایشان بشکند. بعضیهامان مدام میپرسیم که چه خبر است؟ این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست و خود این پرسشها، حتی اگر پاسخی برایشان نیابیم و پاسخی برایش نگویند، باز هم ما را جور دیگری میکند.
دلمان میخواهد متین و موقر باشیم و همراه با جماعتی که میگویند عاشق او هستند همراه شویم و اگر اشک نمیریزیم، لااقل به اشکهای آنان احترام بگذاریم.
این روزها و این شبها که میشود، بعضی از ما شاید هم بسیاری از ما به یاد مردانی میافتیم از جنس پدرانمان که مردانگی خود را در سکوت، تحمل و بردباری در برابر سختیها و حتی مصیبتها معنا میکردند و به ما میآموختند، اما همین که این روزها میشد آنها هم جور دیگری میشدند. و در ایـــن روزها و این شبها ابایی از گریه کردن نداشتند.
حال بسیاری از ما، این روزها و این شبها هم خوب است و هم خوب نیست. بعضی از ما شبها آرام و بیصدا دنبال آدمهایی که برای حسین بر سینه میزنند راه میافتیم و آرام آرام اشک میریزیم.
بسیاری از ما با همین اشکهای نیمه شبی و آرام، آرام میشویم و حتی دلمان میگیرد که چرا بعضیها اینقدر دلشان میخواهد آرامش این شبهای ما را با همهمه، صدا و طبل و دهل به هم بریزند. خیلی از ما دلمان میخواهد نام حسین را بشنویم و آرام شویم.
اما این صداهای طبلی امانمان نمیدهد. آن وقت دلمان میخواهد یکی بیاید برایمان لالایی بخواند، زمزمه کند نام حسین را و ما جور دیگری بشویم. آرام بشویم و به فکر فرو برویم که باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
صولت فروتن
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا قوه قضاییه رهبر انقلاب شورای نگهبان مجلس مجلس شورای اسلامی صادق زیباکلام حجاب انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
هواشناسی تهران پلیس بارش باران شهرداری تهران دستگیری قتل سیل سازمان هواشناسی سلامت زلزله وزارت بهداشت
قیمت دلار قیمت خودرو خودرو قیمت طلا بازار خودرو بورس سایپا مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان گاز دلار
همایون شجریان نمایشگاه کتاب فضای مجازی نمایشگاه کتاب تهران کتاب شاهنامه سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دفاع مقدس تلویزیون سریال رضا عطاران
وزارت علوم دانشگاه تهران تحقیقات و فناوری
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه افغانستان ترکیه نوار غزه اوکراین طالبان
استقلال فوتبال پرسپولیس فولاد خوزستان لیگ برتر فولاد مهدی طارمی رئال مادرید باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی
هوش مصنوعی فناوری گوگل تبلیغات نوآوری شفق قطبی ناسا اپل دبی
خواب زیبایی شیر تجهیزات پزشکی درمان ناباروری واکسن فشار خون