جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

امروز با حافظ ـ دوشنبه ۲۵ دی ماه


امروز با حافظ ـ دوشنبه ۲۵ دی ماه

بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یارب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد
چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر …

بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد

بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یارب

بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

ز چشمت جان نشاید برد کز هر سوکه می‌بینم

کمین از گوشه‌ای کرده است و تیر اندر کمان دارد

چو دام طرّه افشاند زگرد خاطر عشّاق

به غمّاز صبا گوید که راز ما نهان دارد

بیفشان جرعه‌ای برخاک و حال اهل دل بشنو

که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل

که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

خدا را داد من بستان از او ای شحنهٔ مجلس

که می با دیگری خورده است و با من سرگران دارد

به فتراک ارهمی بندی خدا را زود صیدم کن

که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد

ز سرو قدّ دلجویت مکن محروم چشمم را

بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد

ز خوف هجرم ایمن کن اگر امیّد آن داری

که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد

چه عذر بخت خود گویم که آن عیّار شهر آشوب

به تلخی کشت حافظ را و شکّر در دهان دارد