سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

به تماشا سوگند و به آغاز کلام واژه ای در قفس است


به تماشا سوگند و به آغاز کلام واژه ای در قفس است

نگاهی به فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» اثر منوچهر هادی

فیلم سینمایی «یکی می خواد باهات حرف بزنه» اثر منوچهر هادی یکی از نمونه های قابل دفاع سینمای ملودرام اجتماعی است که در فصل جدید اکران به روی پرده سینماهای کشور رفته است.

فیلمی نسبتا خوش ساخت و بدون ادا و اطوار که تلاش می کند در حد بضاعت و مقدورات و تمرکز و توجهی که نسبت به مضمون و فرم روایی و ساختاری اش داشته، مخاطب را به درستی درگیر موقعیتی کند که در نظر داشته و مطمع فکر و اندیشه.

«یکی می خواد باهات حرف بزنه» پس از «قرنطینه» دومین ساخته سینمایی منوچهر هادی است. هادی تعدادی تله فیلم نیز ساخته است.

داستان فیلم حکایت لیلاست که تنها یک هفته فرصت دارد برای امری حیاتی از شوهر سابق خود رضایت بگیرد.

فیلمی نسبتا خوش ساخت که در نحوه روایت، میزانسن و لحن و بیان و زبانش، تا حدودی قابل قبول می نماید و مخاطب را بی فراز و فرودی چندان گسست آور و پراکنده و زمخت، به دامن رویایی باورپذیر در کلیت فیلم فرامی خواند.

گرچه همین باورپذیری در یکی دو جا از موقعیت های شخصیت پردازانه دچار اخلال و لکنت می شود اما آنچه در باب کلیت فیلم قابل اشاره است همان برآیندهایی است که گفتیم.

قصه «یکی می خواد باهات حرف بزنه» با محوریت شخصیتی بنام لیلا شکل گرفته و تمام روایت فیلم برای نفوذ به زندگی، گذشته و چرایی وضعیت کنونی لیلا مطرح می شود.

این طرح مسئله در واقع هم زاییده درام و هم پیرنگ داستانی و هم مدل پازل شخصیتی فیلم است که در کشاکش درام شکل می گیرد و قوام می یابد و در واقع می توان گفت این فضا و موقعیت اصلی نتیجه چینش شخصیت ها و نوع چیدمان کنش و واکنش های آنها نسبت به «کاراکترها»ی دیگر، «گذشته و حال داستان» و نوع «شخصیت» خود آنهاست.

شخصیت پردازی انجام گرفته در بستر داستان گویا و جویای این نکته است که بین لیلا و دخترش یاسمین تضاد بسیار زیادی وجود دارد که این مطلب را می توان از مجموعه علل و عوامل و نیز نهاده ها و نشانه های فیلم پی برد و مثلا از پوشش لیلا و دخترش نیز فهمید (شال آبی لیلا و کلاه قرمز یاسمین).

یکی از نتایج اصلی و دخیل در روند درام و بار شخصیت پردازانه و موقعیت ساز فیلم این تضاد بین دختر و مادر است که سبب می شود که لایه های پنهان زندگی لیلا برخلاف میل باطنی وی شکل گرفته باشد و این امر در امتداد داستان و جریان روایت فیلم کم کم روشن شود و رنگ بگیرد.

چیدمان قایع، آدم ها و موقعیت های فیلم از آغاز تا انجام بر چهار حوزه متمرکز و در چهار موضع متوقف است: آغاز فیلم تا زمان مرگ مغزی یاسمین و در خواست دکتر بیمارستان برای پیوند اعضا، جست وجوی لیلا برای یافتن مصطفی تا پیامک مژگان، ورود به کرمان و ماجراهای لیلا و مصطفی- همسر قبلی لیلا- و بازگشت به تهران و رسیدن به نهایت داستان.

بخش اول معرفی شخصیت لیلاست و در کنار آن زمینه سازی و ایجاد کنجکاوی برای ورود به گذشته لیلا؛ که این کار با تضاد شخصیت دختر و مادر شروع می شود. پافشاری های یاسمین برای ازدواج با علیرضا و نیز اصرار وی بر پی بردن به چرایی طلاق لیلا همگی زمینه ساز نفوذ به زندگی قبلی لیلا است. در این میان به نگاه بدبینانه او نسبت به مردان که ریشه در گذشته او دارد، اشاره می شود - صحنه های ارتباط یاسمین و علیرضا در مطب و رابطه خود او با علیرضا - او به سان نگهبانی تمام تلاش خود را می کند که کسی به دخترش نزدیک نشده و با زیرنظر گرفتن کلیه رفتارهای یاسمین تمام سعی خود را می کند تا یاسمین به عاقبت او دچار نشود. لیلا همانند مفتشی با دختر خود رفتار کرده که این اخلاق او در کارش نیز تأثیر گذاشته است- سکانس مدرسه دخترانه - ماجرای بین لیلا، یاسمین و علیرضا تا لحظه شوک فیلم که همان مرگ مغزی یاسمین است، ادامه دارد.

در ادامه و برای حفظ کنجکاوی مخاطب سعی شده است با نشان دادن رفتار تند مژگان و خانواده مصطفی با لیلا درستی حرف های مادر با دختر درباره پدر زیر سؤال رود. که این مطلب در موقعیت بعدی هم امتداد یافته تا لحظه ای که لیلا و مصطفی با هم ملاقات می کنند.

مسئله اما این است که در همه این مواضع و مواقف داستانی و موقعیت های دراماتیک دیگر شخصیت ها، برخلاف عقیده لیلا، خود او را بخاطر غرور و خودخواهی بسیار زیاد و پافشاری وی در نبخشیدن افراد، مسبب اصلی وضعیت حال حاضر می دانند. که با دیالوگ کوتاهی بین دختر و مادر در بخش اول و تکرار همان دیالوگ بین مادر و پدر در بخش سوم، نویسندگان سعی کرده اند بر این نکته تاکید شود - لیلا می پرسد تو جای من بودی چیکار می کردی؟ در جواب هم دختر و هم پدر می گویند: می بخشیدم- که این نشان از عمق ارتباط روحی بین پدر و دختر نیز هست.

با در نظر گرفتن جمیع این موقعیت های داستانی و فضای روانی و کش و قوس های موقعیتی بین کاراکترهای فیلم می توان گفت فیلم تأمل و سیری است روانکاوانه در گذشته لیلا برای درمان خودخواهی، غرور و بدبینی او.

فیلم گرچه همان طور که گفتیم درمجموع از روایت و بازی و یکدستی خوبی در این عناصر سینمایی و مابقی مولفه های بصری برخوردار است و چندان دچار مینی مالیسم روایی و سانتی مانتالیسم ادایی و فیلمفارسی گری کذایی و ابتذال منتشر در دوران اخیر فیلم های ایرانی نمی شود و تلاش دارد در یک سطح معقول از استاندارد بصری، یک داستان خوب و موثر را بیان کند. اما برخی اخلال ها و عدم توازن ها و کژی ها در شخصیت پردازی و چینش علی و معلولی وقایع و حوادث، گاه آن را دچار لغزش کرده که از آن جمله می توان به تناقض منتشر و مستتر در شخصیت اصلی اش اشاره کرد که در عین غرور و کبر و زمختی شخصیتی اش، به هر دری می زند تا دخترش به خواسته خاص خود برسد و در این راه از هیچ التماس و خوار و خفتی هم دریغ نمی ورزد!

این روند با منطق خود فیلم و شخصیتی که از آدم اصلی اش برای بیننده تبیین و چیده شده منافات دارد!

اما در مجموع می توان گفت: «یکی می خواد باهات حرف بزنه» از جمله آثار خوب سینمای بدنه در طول سال های اخیر است که چه در روایت و چه در عناصر بصری و چه در جنس سینمایش، تلاشی در خور و قابل دفاع را در پیش گرفته و به سرانجام رسانده.

محمد قمی