شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
زندگی, خنده ای گذراست

«و خداوند درد و رنج را آفرید تا گهگاه دلزده از زندگی و دلتنگ مرگ شویم.» در آنسوی آبها میگویند: «Life is a jest، زندگی یک شوخی است.»
و بزرگی نیز میگوید: زندگی، خندهای گذراست. این شوخی... خنده... بازی یا هر آن چیز دیگری که شما مایلید بنامید معمولاً آنچنان ما را به خود مشغول و سرگرم میکند که از حقیقتی روشن و غیرقابل اجتناب بهنام مرگ بهکلی غافل میشویم؛ عاقبتی که پیش روی همه ما، با قدرت، همواره عرض اندام میکند. ژرفاندیشان، مرگ را زمانی مینامند که روح از بدن جدا شده و آزادانه به راه خود میرود، و «روح»، آیا تاکنون دقت کردهاید که خود این کلمه به ذات چه سبکبال و روان است. نام این فیلم از همین سبکبالی گرفته شده است. در اوایل قرن حاضر و شروع هزاره جدید، دانشمند و محقق امریکایی دکتر «دانکن مک دوگال» در مرکز علمی ماساچوست، دست به تحقیقی جالب توجه زد؛ او ابتدا جسم فرد بیماری را که در انتظار مرگ بود وزن کرد، سپس پس از مرگ همان فرد مجدداً جسد او را وزن کرد. تفاوت ۲۱ گرم بود، یعنی دقیقاً وزن روحی که از بدن رها شده بود. او بارها و با روشهای گوناگون این آزمایش را انجام داد و به همین نتیجه رسید، روح ما انسانها از هر نژاد، مرام، مسلک، رتبه و مقام ۲۱ گرم وزن دارد. همین ۲۱ گرم نام فیلم اسکاری و موفق کارگردان صاحب سبک «ایناریتو» است. او فیلم خود را براساس فیلمنامه بسیار حرفهای و زیبای آریاگا، دوست و همکار قدیمیاش ساخت. این فیلمنامهنویس خوش قریحه نیز داستانش را از یک صحنه واقعی تصادف رانندگی الهام گرفت. در این سانحه تلخ، مرد راننده در جا جان میدهد. آریاگا که شاهد عینی و نزدیک این صحنه بوده است در کنار جسد مرد، عکس خانوادگی مرد را میبیند و موبایلی که زنگ میخورد و صدای همسر مرد که روی پیغامگیر، با او صحبت میکند. همین لحظات تراژیک در ذهن آریاگا جرقهای میشود برای نوشتن یکی از بینقصترین فیلمنامههای سالهای اخیر.
فیلم ۲۱ گرم، اثری به غایت زیبا، تأثیرگذار، خوش ساخت و بدیع با ساختاری نو و بینظیر است که شامل شکست زمان و گذر از «فلاش بک» به «فلاش فوروارد» و بهموازات روایت داستان در زمان حال میباشد. این عمل آنچنان ماهرانه، نامحسوس و حرفهای انجام شده که حتی سادهترین تماشاگران نیز میتوانند بهراحتی با فیلم ۲۱ گرم و قهرمانان داستان آن ارتباط و همذاتپنداری کنند. ایناریتو نهتنها در سبک روایتی، تدوین، زمانبندی و ضرباهنگ فیلم خود بدعتگذار بوده، بلکه در روش فیلمبرداری نیز به شکل کاملاً خاص و مناسبی عمل کرده است. او در کل فیلم از دوربین روی دست استفاده کرده، بیهیچ بهره بردن از «کرین» و «تراولینگ» و اجتناب کامل از سبک کلاسیک فیلمبرداری. این کارگردان مؤلف به همراه آریاگا مدت سهسال روی فیلمنامه کار کردهاند تا درنهایت داستان را به زبان انگلیسی و به شکل ایدئالی به سرانجام برساند. این دو همکار حرفهای اثر خود را اینگونه معرفی میکنند: «داستانی تراژیک با پایانی خوش که آکنده از بخشایش، رستگاری و بزرگواری است.» در واقع ۲۱ گرم با سه نگاه از سه سوی متفاوت به یک نکته واحد میپردازد و آن نکته «قلب» است. قلب انسانهایی که بر اثر حوادثی از پیش مقدر شده در سر راه یکدیگر قرار گرفته و زندگیهایشان با تمامی فرازونشیبهای تلخ، دشوار و رنگارنگ در هم آمیخته میشود.
ایناریتو برای نقشآفرینی قهرمانان داستانش از بهترین بازیگران هالیوودی از سه ملیت گوناگون بهره برده است.
«شون پن»، ستاره نام آشنای امریکایی، که همواره در صدر خبرسازان سیاسی و جنجالی هالیوودی است. او در سالهای اخیر به عراق و ایران سفر کرده؛ تصاویر او در زمان شرکت در مراسم نمازجمعه تهران، مدتها عکس مطرح و جذاب نشریات جهان بود. شونپن در زمان اقامتش در عراق با صراحت از سیاستهای جنگطلبانه بوش و زمامداران امریکایی انتقاد کرد. او همواره در کنار همسر بازیگرش «روبین رایت پن» از پرچمداران مبارزه با جنگ و تهاجم به کشورهای خارجی بوده است و بهموازات فعالیتهای سیاسی چشمگیر و تأثیرگذار، همواره با اجرا و بازیهای باورپذیر و به یاد ماندنی در آثار گوناگون سینمایی نظرها را به خود جلب کرده است.
شونپن از آن دسته هنرمندان هالیوودی است که تیتر خاص و مستقل خود را دارد و حضورش در هر اثری، وزنه پربهایی بهشمار میرود. او در فیلم ایناریتو نقش پال، (استاد کالج) را ایفا میکند که به شدت از نارسایی قلبی در رنج و عذاب است. دکترها و متخصصان تنها راه نجات او را پیوند یک قلب سالم و جدید میدانند. او در انتظار رسیدن معجزه و قلبی برای پیوند، لحظات را به سختی سپری میکند. در کنار این مرد بیمار همسری وجود دارد و زندگی زناشویی نامطبوعی که یکبار تا فروپاشی کامل پیش رفته. با وجود آشتی و پیوند مجدد این زوج همچنان رابطه آنها به سردی میگراید. همسر پال که زمانی با اصرار، فرزندشان را سقط کرده، اکنون با سماجت اصرار دارد که از پال صاحب فرزند شود. او با صراحت به پال میگوید که میخواهد پیش از مردن پال، فرزندی از او به یادگار داشته باشد. آنها به همین منظور به یک مرکز باروری مراجعه میکنند تا با توجه به شرایط جسمی نامطلوب پال، از راه لقاح غیرمستقیم صاحب بچهای شوند. پال با وجود آنکه با ذات این عمل مشکل دارد، به درخواست و اصرار شبانهروزی همسرش جواب مثبت میدهد و...
داستان دوم این فیلم متعلق به قهرمان زن فیلم «کریستینا»ست. با حضور درخشان «نائومی واتس»، ستاره استرالیایی مقیم هالیوود، که در گذشته مانکن مطرحی بوده است. تماشاگران این بازیگر موفق را در نسخه جدید «کینگ کونگ» اثر پیتر جکسون، خالق مشهور ارباب حلقهها، حتماً به خاطر دارند. این ستاره زیبا، ظریف و شکننده با حضوری همواره قدرتمند و «کاریزماتیک» اینبار نیز همچون همیشه در نقش کریستینا بازی بسیار باورپذیری را ارائه میدهد. واتس در ۲۱ گرم نقش همسر و مادری ایدئال را دارد، که بر اثر حادثهای دلخراش، در یک لحظه همسر محبوب و دو دختر خردسالش را از دست میدهد. کریستینا آنچنان دچار تخریب و سقوط روحی و روانی میشود که برای تحمل درد و رنج ناشی از این فاجعه به موادمخدر روی میآورد و...
داستان سوم فیلم ۲۱ گرم مربوط به «جک» است؛ با نقشآفرینی یکی از بینظیرترین بازیگران هالیوودی «بنیچیو دلتورو». این بازیگر با اصل و نسب اسپانیایی ـ مکزیکی و ویژگیهای خاص مردانه در چهرهاش، در سالهای اخیر جایگاه خاص و بهحق ارزشمندی در هالیوود برای خود به دست آورده است. چندین سال پیش بازی نفسگیر او در مقابل «تامی لی جونز» بازیگر نامآشنای امریکایی در فیلم "Hunted" آنچنان نظر منتقدان و تماشاگران حرفهای را به خود جلب کرد که یک شبه از او شمایل قدرتمند و بینقصی در هالیوود ساخت.
دلتورو در ۲۱ گرم، در قالب شخصیت جک، مجرم و دلال موادمخدر فرو رفته. او در زندان متحول شده، توبه میکند و آزاد میشود. زندگی روی خوش به این مجرم سابق نشان داده و یک وانت مدل جدید در قرعهکشی میبرد. جک، این اتفاق را معجزهای میپندارد و آن را هدیهای ازسوی مسیح میداند. او تبدیل به یک مبلغ مذهبی متعصب میشود و همواره به کلیسا خدمت میکند. جک با خالکوبیهای رنگارنگ صلیب بر بدنش، با جملاتی بر گرفته از انجیل و حضور همیشگی در مراسم کلیسا و تعصبات پررنگش در دینداری به زندگی آرامی در کنار همسر و دو فرزند خردسالش میپردازد تا زمانی که آن حادثه دهشتناک رخ میدهد. جک با همان هدیه الهی (وانت) با همسر و دو فرزند کریستینا تصادف میکند و قاتل خانواده کریستینا میشود. بدتر از آن، وجدان مذهبی نیز از او دور شده و پس از تصادف بهجای کمک به مصدومین پا به فرار میگذارد. همسر و دو فرزند کریستینا به جهت دیر رسیدن به بیمارستان و تأخیر در مراقبتهای پزشکی جان میدهند و در اینجا ارتباط مهم دیگری رخ میدهد که همان نکته اتصال و واحد است، یعنی «قلب». همسر کریستینا که دچار مرگ مغزی شده است، قلبش سالم و دارای تمامی شرایط پیوند به پال (شونپن) است. درنتیجه بر اثر اصرار پزشکان، کریستینا رضایت داده و عمل پیوند با موفقیت صورت میگیرد و...
تحول، توبه، آزادی، هدیه الهی، شادی، تصادف، گناه، مرگ و شروع یک زندگی دوباره... و این زندگی دوباره با یک احساس عمیق عاشقانه ادامه مییابد.
پال که اکنون با قلب سالم همسر کریستینا به زندگی بازگشته است به جستوجوی کریستینای معتاد، سرخورده و مصیبتزده میپردازد. او بهشدت شیفته و مجذوب این زن عزادار است و سعی در ایجاد رابطه با او میکند. کریستینا ابتدا پال را از خود میراند، ولی سرانجام راضی میشود که تنهایی پردردش را با حضور این مرد عاشق و مهربان پر کند. ازسویی پال نیز ارتباط بسیار کمرنگی با همسرش دارد و تلاشهای زن نیز در باردارشدن بینتیجه مانده است. بهموازات این داستان عاشقانه، جک که دستگیر شده با تخریب شدید روحی و اعتقادی در زندان به سر میبرد. او اکنون بر این باور است که آن هدیه الهی ازسوی مسیح، سرانجام به بلایی آسمانی برای کشتن سه فرد بیگناه و حبس دوباره جک در زندان تبدیل شده. او آنچنان دچار افسردگی و یأس میشود که دست به خودکشی میزند. (که البته ناکام میماند) بهدنبال این اتفاقات همسر جک، تمامی دارایی خود را میفروشد، زیر بار قرض میرود و وکیلی درجه یک را استخدام میکند تا همسرش را آزاد کند. درنهایت تلاشهای این زن به ثمر رسیده و جک با روح و روانی متلاشی و جسمی فرسوده و خرد از زندان آزاد میشود. در همان نخستین روز ورود به خانه، جک با برخورد سرد و غریبانه پسر خردسالش روبهرو میشود. کودک در صحنهای تکاندهنده به او و دیگر اعضای خانواده یادآور میشود که جک به خاطر قتل دو دختر کوچک و پدرشان در زندان بوده. این صداقت و صراحت آزاردهنده کودک، جک را وادار به فرار از خانه میکند و بیهیچ خبری، راهی جاده و بیابان میشود.
در آنسوی داستان، کریستینا، معتاد، افسرده و همچنان مغموم و ناراضی از ایجاد ارتباط عاشقانه با پال، این مرد سرسپرده را ترغیب به گرفتن انتقام از جک میکند. پال که اکنون از نظر جسمی در وضع نامناسبی بهسر میبرد، درخواست کریستینا را میپذیرد. قلب جدید و پیوندی در بدن پال دچار ناهماهنگی شده، در شرف از کار افتادن است، با این وجود پال به دلیل عشق عمیقش به کریستینا با او همراه میشود.
درنهایت هر سه نفر در مُتل بین راهی، ساکن میشوند. در روز دوم اقامت زمانی که کریستینا خواب است، پال با وجود ضعف شدید جسمی بهدنبال جک از متل خارج شده و در موقعیتی مناسب با اسلحه، جک را تهدید میکند تا زانوزده و سپس با جملههایی تکاندهنده او را مورد انتقاد و ملامت قرار میدهد. درنهایت چندین گلوله بر زمین اطراف جک شلیک میکند، پال از جک میخواهد که متواری شود و با صحنهسازی سادهای کریستینا را متقاعد میکند که جک را به قتل رسانده، جسدش را از بین برده و به این ترتیب انتقام همسر و فرزندان بیگناه کریستینا را از قاتل گرفته است. در این زمان زن جوان که تحتتأثیر قرار گرفته خالصانه به پال ابراز عشق و علاقه میکند. پال با وجود درد و ضعف شدید جسمی، اکنون با آگاهی از علاقه زن به خود، با امید بیشتری به ارتباط خود با کریستینا میاندیشد، ولی واقعهای دیگر در راه است تا این تراژدی را تکمیل کند. شب هنگام جک دیوانهوار به اتاق آنان هجوم آورده و به زن و مرد حملهور میشود. کریستینا که از دیدن جک زنده و سرحال شوکه شده، با او درگیر میشود. پال که نفسهایش دیگر به شماره افتاده بهدلیل ضعف و بیماری از مقابله با جک بازمیماند و در تلاشی ناموفق هنگام استفاده از اسلحه، به قلبش ـ همان قلب پیوندی ـ شلیک میشود. کریستینا و جک غافلگیر میشوند و اکنون همراه و همقدم، پال را سوار اتومبیل کرده و به بیمارستان میبرند. پال نیاز به خون تازه دارد. کریستینا میخواهد به او خون بدهد، ولی پرستار به او میگوید بهدلیل وجود موادمخدر در خونش، این کار امکانپذیر نیست و خبر مهم دیگری به او میدهد؛ کریستینا باردار است. کودک پال اکنون در وجود او شکل گرفته است. پال با وجود تلاشهای پزشکان جان میدهد. کریستینا که اکنون مادری باردار است، با آرامشی غریب، جک را بخشیده و او را رها میکند.
گروهی از منتقدان، فیلم را متهم به سیاهاندیشی و پوچگرایی کردهاند، ولی با کمی دقت به پایان فیلم میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که با وجود بارداری کریستینا و آزادی جک، فیلم نهتنها سیاه و ناامیدانه تمام نمیشود، بلکه نشانههای بارزی از بخشایش، بزرگواری و تولد و امیدی بزرگ و درخشان را به تماشاگر هدیه میکند.
یکی از صحنههای تأثیرگذار فیلم مربوط به شام خانوادگی جک است. او به همراه زن و دو فرزند خردسالش در حال خوردن غذا هستند. پسر کوچک در بحثی کودکانه به خواهرش سیلی میزند، دختر بغضکنان اعتراض میکند، جک با تعصبات و اعتقادات شدید مذهبی به دختر کوچکش با تحکم و تلخی میگوید که اگر کسی به تو سیلی زد باید همچون مسیح، بزرگوارانه آنسوی صورت خود را نیز در معرض سیلی دیگر قرار دهی. او کودک گریان را وادار میکند تا بار دیگر از برادرش سیلی بخورد. زن جک معترضانه به او پرخاش کرده و کودک را بیرون میبرد تا آرام کند. پسرک نیز شوکه شده و در سکوت به پدرش چشم میدوزد. جک پس از لحظهای تفکر، درگیر با خود، پسرک را زده و به او با خشم میگوید که در این خانه کسی حق زدن سیلی به دیگری را ندارد. در صحنهای دیگر نیز، پس از حادثه تصادف و آزادی از زندان، جک با دشنهای گداخته با نفرت عمیق تلاش میکند خالکوبیهای صلیب روی دستش را از بین ببرد. بازی دلتورو در این صحنه بینهایت تأثیرگذار است.
یکی دیگر از صحنههای کلیدی و فوقالعاده فیلم، اختصاص به کریستینا و پال دارد. پس از ایجاد ارتباط عاطفی، اکنون پال متوجه شده که زن جوان آلوده به موادمخدر شده است. پال که خالصانه او را دوست دارد با آرامش و محافظهکارانه سعی میکند تا کریستینا را متقاعد کند با آرامش بیشتری با حادثه تلخ از دستدادن همسر و دخترانش برخورد کند، زیرا تقدیر چنین بوده و در این میان کریستینا با کلماتی نفرتانگیز به انتقاد از سرنوشت و تقدیر میپردازد. او اشکریزان نهتنها از نصیحتهای پال پیروی نمیکند، بلکه با اصرار از او میخواهد که در گرفتن انتقام، با وی همراه شود. پال با وجود نارضایتی عمیق که در دیدگان ناآرامش مشهود است بهدلیل عشق و علاقهاش به زن سرانجام با او همراه میشود. «چه رقتانگیز است، گاه ما انسانها معصومانه درگیر بازیهای گناهآلود میشویم.»
فیلم ۲۱ گرم مجموعهای بینظیر از صحنهها، دیالوگها و تقابل کاراکترهای باهویتش است که در لحظه لحظه خود پیامی عمیق نهفته دارد و در نهایت تلاش دارد بگوید ای انسان، تحمل کن، سرناسازگاری فلک، این چرخ گردون را، زیرا همواره بشارت دادهاند، روزی این چرخ به عشق روشنایی دل مشتاقان به عدل خواهد چرخید.
فتانه یعقوبی
کارگردان: ایناریتو، فیلمنامهنویس: آریاگا، بازیگران: شون پن، نائومی واتس، بنیسیو دل تورو. محصول ۲۰۰۳ امریکا)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست