پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

پاسخ امام خمینی ره به پرسشهایی در باب ولایت فقیه


پاسخ امام خمینی ره به پرسشهایی در باب ولایت فقیه

امام ره , نخستین فقیهی است كه در اعصار اخیر پس از آنكه مبحث ولایت فقیه و حكومت اسلامی را در قالب تئوری بیان داشت, آن را مستقلا ً به مقام عمل نیز درآورد
این حركت در دستیابی به حكومت از طریق یك انقلاب استثنائی مردمی تحقق یافت و امام ره , تشكیل حكومت و قدرت سیاسی را تنها ابزاری برای اصلاح جامعه در ابعاد گوناگون دانسته و اثبات نمودند كه دین می تواند و باید منشأ اصول حیات جمعی و برنامه زندگی باشد و با پیروی از آن می توان و باید به نیازمندیهای مادی و معنوی انسانها پاسخ گفت

وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ محصول‌ تلاش‌ رهبری‌ دینی‌ بود كه‌ توجه‌ به‌ امور سیاسی‌ و سرنوشت‌ مسلمانان‌ و تلاش‌ در جهت‌ تأسیس‌ جامعه‌ای‌ مطابق‌ با ارزشهای‌ دینی‌ را جزء اصول‌ و اعتقادات‌ اصیل‌ اسلام‌ می‌دید.

این‌ اعتقادات، مسبوق‌ به‌ یك‌ دعوی‌ قرآنی‌ است‌ دال‌ بر آنكه‌ دین، پاسخگوی‌ مسائل‌ اجتماعی‌ بشریت‌ (سیاسی‌ و اخلاقی‌ و حقوقی) است. حضرت‌ امام‌ خمینی(ره)، پیوند میان‌ دین‌ و سیاست‌ و تشكیل‌ حكومت‌ اسلامی‌ را از واجبات‌ اولیه‌ بلكه‌ از اهم‌ احكام‌ اسلام‌ خواندند.

اما رویكردی‌ نیز وجود داشته‌ و دارد كه‌ اصل‌ پیوند میان‌ دین‌ و حكومت، و نیز اهمیت‌ آن‌ را، بكلی‌ منكر است‌ و حتی‌ صدق‌ صورت‌ اولیه مسأله‌ و ضروریات‌ آموزه‌های‌ دینی‌ در این‌ باب‌ را، مورد تردید قرار می‌دهد. بنظر آنان، «دین، فراتر از امور روزمره‌ است‌ و نباید وارد حوزه امور سیاسی‌ شود».

باید توجه‌ داشت‌ كه‌ ادعای‌ فوق، گرچه‌ با بیانی‌ نو مطرح‌ شود اما ریشه‌ در تاریخ‌ دارد. اینكه‌ شأن‌ دین، پایین‌تر یا بالاتر از مسائل‌ سیاسی‌ و حكومتی‌ است، ماَّ‌لاً‌ به‌ نفی‌ حكومت‌ اسلامی‌ و توجیه‌ حكومتهای‌ فاسد انجامیده‌ و یكی‌ از موانع‌ تشكیل‌ حكومت‌ صالحان‌ طی‌ قرن‌های‌ مدید بوده‌ است. از جمله‌ ادله آن‌ این‌ است‌ كه‌ به‌ ولایت‌ فقیه‌ در طول‌ تاریخ، فرصت‌ یك‌ آزمون‌ منطقی‌ داده‌ نشد. لذا، طبیعی‌ است‌ كه‌ این‌ نظریه، علیرغم‌ استحكام‌ تئوریك‌ و استناد به‌ "عقل‌ و نقل"، در معرض‌ ابهامات‌ و اتهاماتی‌ باشد. روشن‌ است، كه‌ هر تفكری‌ در صحنه عمل، روندی‌ تكاملی‌ و تدریجی‌ را طی‌ می‌كند و هر پدیده، مرحله‌ به‌ مرحله، دقیق‌تر و صائب‌تر می‌شود. تئوری‌ نظام‌ اسلامی‌ نیز، در سالیان‌ اخیر درجه‌ به‌ درجه، شفاف‌تر و آبدیده‌تر شده‌ است. ظهور و حضور ولایت‌ فقیه‌ در مناسبات‌ دنیای‌ حاضر و ایجاد حكومت‌ مدرن‌ اسلامی، سپس‌ تكامل‌ تئوریك‌ آن‌ تا پایه "ولایت‌ مطلقه‌ فقیه" با توجه‌ به‌ روح‌ كلی‌ كتاب‌ و سنت‌ و آثار باقی‌مانده‌ از ائمه معصومین(ع)، همه‌ و همه، تبصره‌های‌ تدریجی‌ بود كه‌ به‌ این‌ نظریه مترقی، ضمیمه‌ شد و پیچیدگی‌های‌ آن‌ را بدقت‌ مورد موشكافی‌ قرارداده‌ و راه‌حلهای‌ دینی‌ و عقلانی‌ را پیش‌رو آورد. با توجه‌ به‌ فشارهای‌ موجود در طول‌ حیات‌ ائمه‌ اطهار(ع) و امتناع‌ تشكیل‌ حكومت‌ علنی‌ و ظاهری‌ شیعی، نباید انتظار داشته‌ باشیم‌ كه‌ بدون‌ هیچ‌ زحمتی‌ و از همان‌ ابتدأ، نظام‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ ۸اسلام‌ به‌ شكل‌ كامل‌ و مدون‌ در اختیار ما باشد و مسلم‌ است‌ كه‌ این‌ نظامات‌ باید در سایه‌ ولایت‌ فقیه‌ و در زمان‌ نه‌ چندان‌ طولانی، بتدریج‌ مدون‌ شده‌ و در اختیار بشریت‌ قرارگیرد. چنانچه‌ تا كنون‌ نیز تجربیات‌ بسیار مهم‌ و موفق‌ ایران، سرفصلهای‌ جدیدی‌ در فلسفه‌ سیاسی‌ و حقوق‌ مدنی‌ جهان‌ اسلام‌ گشوده‌ است.

بی‌شك، ولایت‌ فقیه‌ به‌ عنوان‌ بارزترین‌ نوع‌ پیوند دیانت‌ و سیاست، بیانی‌ جدید در حوزه‌ اندیشه‌ سیاسی‌ بوده‌است. حضرت‌ امام‌ (ره) با احیای‌ امر حكومت‌ و تأسیس‌ جمهوری‌ اسلامی، نحوه اتصال‌ دین‌ و سیاست‌ را در عمل‌ نشان‌ داد و بر بسیاری‌ سوءتفاهمات‌ و نیز خاطرات‌ تلخ‌ حكومتهای‌ كلیسائی‌ قلم‌ كشید.

امام(ره)، نخستین‌ فقیهی‌ است‌ كه‌ در اعصار اخیر پس‌ از آنكه‌ مبحث‌ ولایت‌ فقیه‌ و حكومت‌ اسلامی‌ را در قالب‌ تئوری‌ بیان‌ داشت، آن‌ را مستقلا‌ ً‌ به‌ مقام‌ عمل‌ نیز درآورد.

این‌ حركت‌ در دستیابی‌ به‌ حكومت‌ از طریق‌ یك‌ انقلاب‌ استثنائی‌ مردمی‌ تحقق‌ یافت‌ و امام(ره)، تشكیل‌ حكومت‌ و قدرت‌ سیاسی‌ را تنها ابزاری‌ برای‌ اصلاح‌ جامعه‌ در ابعاد گوناگون‌ دانسته‌ و اثبات‌ نمودند كه‌ دین‌ می‌تواند و باید منشأ اصول‌ حیات‌ جمعی‌ و برنامه زندگی‌ باشد و با پیروی‌ از آن‌ می‌توان‌ و باید به‌ نیازمندیهای‌ مادی‌ و معنوی‌ انسانها پاسخ‌ گفت.

امام‌ خمینی‌ (ره) طرح‌ نظریه‌ ولایت‌ فقیه‌ را در خلال‌ مكتوبات‌ و سخنرانیهای‌ متعددی‌ ارائه‌ داده‌اند. از اولین‌ تألیفات‌ ایشان‌ كه‌ صریحاً‌ به‌ حكومت‌ دینی‌ و حضور و نظارت‌ روحانیت‌ در اداره‌ كشور اشاره‌ می‌كنند، كتاب‌ «كشف‌ الاسرار» است‌ كه‌ در سال‌ ۱۳۲۱ هجری‌ شمسی‌ به‌ رشته‌ تحریر درآمد. معظم‌له‌ در این‌ كتاب‌ به‌ بُعد "نظارت" و نیز ملاحظات‌ حكومتی‌ فقهأ اشاره‌ كردند.

از دیگر آثار حضرت‌ امام، «الرسائل»، «البیع» و «تحریرالوسیلهٔ» است‌ كه‌ در آنها نیز بطور متفرق‌ و به‌ تناسبهای‌ گوناگون، منصب‌ حكومت‌ و دخالت‌ در مسایل‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و اصلاح‌ زندگی‌ دنیوی‌ را برای‌ فقیه، ثابت‌ می‌دانند و بگونه پراكنده‌ به‌ مبحث‌ ولایت‌ سیاسی‌ "فقیه‌ عادل" نیز پرداخته‌اند.

اما مهمترین‌ و صریحترین‌ اثر مكتوب‌ حضرت‌ امام(ره) در باب‌ زعامت‌ سیاسی‌ فقیه، كتاب‌ "ولایت‌ فقیه" یا "حكومت‌ اسلامی" است‌ كه‌ بخشی‌ از درس‌ خارج‌ فقه‌ معظم‌له‌ در نجف‌ اشرف‌ بوده‌ و بطور مبسوط‌ و علنی‌تری‌ به‌ مسئله‌ پرداختند و در دهه‌های‌ پیش‌ از انقلاب، بمثابه "مانیفست" مبارزان‌ مسلمان‌ در داخل‌ كشور، تكثیر و دست‌ بدست‌ می‌شد.

علاوه‌ بر موارد مذكور، مجموع‌ سخنرانیها و نامه‌های‌ حضرت‌امام(ره) در طول‌ حیات‌ پربركتشان‌ و نیز بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ در باب‌ "حكومت‌ اسلامی" مضبوط‌ است‌ و در این‌ مقال، سعی‌می‌شود با مروری‌سریع، بخشی‌ از دیدگاههای‌ایشان‌درباب‌برخی‌پرسشهای‌ مهم‌ را به‌ اجمال، بررسی‌ كنیم:

بنیانگذار جمهوری‌ اسلامی‌ در رابطه‌ با "جامعیت‌ دین‌ اسلام" می‌فرمایند:

"تبلیغ‌ كردند كه‌ اسلام‌ دین‌ جامعی‌ نیست، دین‌ زندگی‌ نیست، برای‌ جامعه، نظامات‌ و قوانین‌ ندارد، طرز حكومت‌ و قوانین‌ حكومتی‌ نیاورده‌ است."۱

آیا دین، می‌تواند منشأ و معیار یك‌ حكومت‌ باشد و آیا به‌ شئون‌ دنیوی‌ و اجتماعی‌ مردم‌ از قبیل‌ حقوق‌ و اقتصاد و سیاست‌ نیز ناظر است؟! بعبارت‌ دیگر، آیا تشكیل‌ حكومت‌ عدل، یك‌ وظیفه دینی‌ است؟ امام‌ می‌فرمایند:

«... اسلام‌ و حكومت‌ اسلامی‌ پدیده الهی‌ است‌ كه‌ با بكاربستن‌ آن‌ سعادت‌ فرزندان‌ خود را در دنیا و آخرت‌ به‌ بالاترین‌ وجه‌ تأمین‌ می‌كند و قدرت‌ آن‌ را دارد كه‌ قلم‌ سرخ‌ بر ستمگریها، چپاولگریها و فساد و تجاوزها بكشد و انسان‌ را به‌ كمال‌ مطلوب‌ خود برساند، مكتبی‌ است‌ كه‌ برخلاف‌ مكتبهای‌ غیرتوحیدی‌ در تمام‌ شئون‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و مادی‌ و معنوی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌ و نظامی‌ و اقتصادی‌ دخالت‌ و نظارت‌ دارد. و از هیچ‌ نكته‌ ولو بسیار ناچیز كه‌ در تربیت‌ انسان‌ و جامعه‌ و پیشرفت‌ مادی‌ و معنوی‌ نقش‌ دارد فروگذار ننموده‌ است. از موانع‌ و مشكلات‌ سرراه‌ تكامل‌ را در اجتماع‌ و فرد گوشزد نموده‌ و به‌ رفع‌ آنها كوشیده‌ است‌ و... حفظ‌ اسلام‌ در رأس‌ تمام‌ واجبات‌ است.»۲

امام‌ خمینی(ره) متذكر می‌گردند كه‌ در دوره‌ كتب‌ حدیث، بیشترین‌ احكام‌ مربوط‌ به‌ مسائل‌ اجتماعی، سیاسی‌ و اقتصادی‌ است‌ و مسئله حكومت‌ از سیاست، از اهم‌ احكام‌ الهی‌ و غیرقابل‌ تفكیك‌ از دین‌ خدا می‌باشد:

«از یك‌ دوره‌ كتاب‌ حدیث‌ كه‌ حدود پنجاه‌ كتاب‌ است‌ و همه‌ احكام‌ اسلام‌ را دربردارد، سه، چهار كتاب‌ مربوط‌ به‌ عبادات‌ و وظایف‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ پروردگار است. مقداری‌ از احكام‌ هم‌ مربوط‌ به‌ اخلاقیات‌ است. بقیه، همه‌ مربوط‌ به‌ اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق‌ و سیاست‌ و تدبیر جامعه‌ است.»۳

«مگر زمان‌ پیغمبر اكرم(ص)، سیاست‌ از دیانت‌ جدا بود؟ مگر در آن‌ دوره، عده‌ای‌ روحانی‌ بودند و عده دیگر، سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان‌ خلفای‌ حق‌ یا ناحق، زمان‌ خلافت‌ حضرت‌ امیر(ع)، سیاست‌ از دیانت‌ جدا بود؟ دو دستگاه‌ بود؟ این‌ حرفها را استعمارگران‌ و عمال‌ سیاسی‌ آنها درست‌ كرده‌اند تا دین‌ را از تصرف‌ امور دنیا و از تنظیم‌ جامعه‌ مسلمانان‌ بركنار سازند و ضمناً‌ علمای‌ اسلام‌ را از مردم‌ و مبارزان‌ راه‌ آزادی‌ و استقلال‌ جدا كنند. در اینصورت‌ می‌توانند بر مردم‌ مسلط‌ شده‌ و ثروتهای‌ ما را غارت‌ كنند. منظور آنها همین‌ است.»۴

امام(ره) همچنین‌ تصریح‌ می‌فرمایند كه‌ انكار ضرورت‌ «تشكیل‌ حكومت»، انكار دین‌ مبین‌ اسلام‌ است:

"هر كه‌ اظهار كند كه‌ تشكیل‌ حكومت‌ اسلامی‌ ضرورت‌ ندارد، منكر ضرورت‌ اجرای‌ احكام‌ شده‌ و جامعیت‌ احكام‌ و جاودانگی‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ را انكار كرده‌ است."۵

"رسول‌ا...(ص) پایه‌ سیاست‌ را در دیانت‌ گذاشته‌ است. رسول‌ا... - صلی‌ا... علیه‌ و آله‌ و سلم‌ - تشكیل‌ حكومت‌ داده‌ است، تشكیل‌ مراكز سیاست‌ داده‌ است‌ و سایر خلفای‌ اسلام‌ تا آنجایی‌ به‌ انحراف‌ كشیده‌ نشده‌ بود در صدر اسلام، باید همه‌ آنها را نفی‌ كنند، باید آنها را این‌ آخوندهای‌ درباری‌ و این‌ سلاطین‌ نوكرمآب، نفی‌ كنند. باید پیغمبراكرم‌ و خلفای‌ اسلام‌ را طرد كنند و بگویند كه‌ آنها مُسلِم‌ نبودند. برای‌ اینكه‌ دخالت‌ در سیاست‌ می‌كردند. سیاستی‌ كه‌ در صدر اسلام‌ بود، یك‌ سیاست‌ جهانی‌ بود. پیغمبراسلام‌ دستش‌ را دراز كرده‌ بود در اطراف‌ عالم‌ و عالم‌ را داشت‌ دعوت‌ می‌كرد به‌ اسلام‌ و دعوت‌ می‌كرد به‌ سیاست‌ اسلامی‌ و حكومت‌ تشكیل‌ داد و خلفای‌ بعد حكومت‌ تشكیل‌ دادند. در صدر اسلام‌ از زمان‌ رسول‌ خدا تا آن‌ وقتی‌ كه‌ انحراف‌ در كار نبود، سیاست‌ و دیانت‌ توأم‌ بودند."۶

با توجه‌ به‌ اینكه‌ مجموعه احكام‌ و قوانین‌ الهی، از جانب‌ خداوند تبارك‌ و تعالی‌ توسط‌ پیامبران‌ برای‌ بشریت‌ فرستاده‌ شده‌ است‌ آیا نیاز به‌ تأسیس‌ یك‌ حكومت‌ خاص‌ "دینی" نیز هست؟

"مجموعه‌ قوانین، برای‌ اصلاح‌ جامعه‌ كافی‌ نیست. برای‌ اینكه‌ قانون، مایه اصلاح‌ و سعادت‌ بشر شود، به‌ قوه اجرائیه‌ و مجری، احتیاج‌ دارد. به‌ همین‌ جهت، خداوند متعال‌ در كنار فرستادن‌ یك‌ مجموعه‌ قانون‌ یعنی‌ احكام‌ شرع، یك‌ حكومت‌ و دستگاه‌ اجرا و اداره‌ مستقر كرده‌ است."۷

«اسلام، همانطور كه‌ قانونگذاری‌ كرده، قوه مجریه‌ هم‌ قرار داده‌ است. "ولی‌ امر"، متصدی‌ قوه مجریه‌ هم‌ هست.»۸

حضرت‌ امام(ره)، مقوله تشكیل‌ حكومت‌ اسلامی‌ را وظیفه فقها دانسته‌ و آن‌ را از واجبات‌ مطلق‌ می‌شمرند. یعنی‌ از اموری‌ كه‌ واجب‌ است‌ مقدماتش‌ را هم‌ فراهم‌ كنیم‌ نه‌ آنكه‌ منتظر سرنوشت‌ بمانیم‌ تا شاید شرائط‌ و زمینه حكومت، خودبخود، پیش‌ آید:

"این‌ كه‌ فرموده‌اند "فقها حصون‌ اسلامند"، یعنی‌ مكلفند اسلام‌ را حفظ‌ كنند و زمینه‌ای‌ را فراهم‌ آورند كه‌ بتوانند حافظ‌ اسلام‌ باشند و این‌ از اهم‌ واجبات‌ است‌ و از واجبات‌ مطلق‌ می‌باشد نه‌ مشروط."۹

ایشان‌ همچنین، موضوع‌ تشكیل‌ حكومت‌ و ولایت‌ فقیه‌ را وظیفه‌ای‌ دانسته‌اند كه‌ خود بخود اصالت‌ ندارد و هدف‌ از آن، اجرای‌ احكام‌ الهی‌ است:

"عهده‌دار شدن‌ حكومت‌ فی‌ حد ذاته، شأن‌ و مقامی‌ نیست، بلكه‌ وسیله انجام‌ وظیفه‌ و اجرای‌ احكام‌ و برقراری‌ نظام‌ عادلانه اسلام‌ است."۱۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.