شنبه, ۲۴ شهریور, ۱۴۰۳ / 14 September, 2024
مجله ویستا

«به همین سادگی» به همین سادگی هم نیست


«به همین سادگی» به همین سادگی هم نیست

موضوع فیلم سینمایی «به همین سادگی» به همین سادگی ها هم که حس می شود نیست, چندی است این سینمایی ارزنده را در ویدئوکلوپ ها داریم, شاید اکنون شما به تاخیر ما پی برده و خرده بگیرید, اما موضوع این فیلم از پیچیدگی های خاصی برخوردار بود که بهتر دانستیم با اطلاعاتی فراگیرتر و گسترده تر به بررسی آن بپردازیم, از این رو تعلل را بر تعجیل بی دستاورد ترجیح دادیم, تا تحلیلی پخته تر و علمی تر تحویلتان دهیم

موضوع فیلم سینمایی «به همین سادگی» به همین سادگی ها هم که حس می شود نیست، چندی است این سینمایی ارزنده را در ویدئوکلوپ ها داریم، شاید اکنون شما به تاخیر ما پی برده و خرده بگیرید، اما موضوع این فیلم از پیچیدگی های خاصی برخوردار بود که بهتر دانستیم با اطلاعاتی فراگیرتر و گسترده تر به بررسی آن بپردازیم، از این رو تعلل را بر تعجیل بی دستاورد ترجیح دادیم، تا تحلیلی پخته تر و علمی تر تحویلتان دهیم. قبل از هر چیز از شما خوانندگان خواستارم قبل از خواندن این مطلب و بررسی های من فیلم را ببینید، زیرا از دست دادن این آثار نادر در سینمای بیمار ایران، جبران ناپذیر و غیرقابل بخشش است.

البته اگر هدف شما از دیدن فیلم سرگرمی صرف و دنبال کردن خط داستانی مشخص و معین است، توصیه می کنم اصلا سراغ «به همین سادگی» نروید، همان که بیشتر فروشنده ها و مشتری های ویدئوکلوپ ها، این فیلم را رد کرده و با اعتماد به نفس فراوان ادعا می کنند « به همین سادگی» زیادفیلم جالبی نیست (به نظر شما مخاطبان ما را چه شده است؟) برای آشنایی بیشتر با مخاطبان سینما بد نیست چند برخورد ثبت شده در ذهن من را بشنوید،

۱) این طور که شنیده ام «به همین سادگی» اصلا جالب نیست، (با تمسخر) داستانش در یک روز شروع و در همان روز به پایان می رسد، تازه فقط چهار بازیگر اصلی دارد که هیچ کدام شناخته شده نیستند (توجه کردید، با این تفاسیر وضعیت خواسته های سطحی مخاطبان، باید به تهیه کنندگان در استفاده بی حد و اندازه از کاراکترها و بازیگران چهره و سوپراستارها حق داد، چرا؟)

۲) (از زبان یک مشتری در ویدئوکلوپ) این فیلم زیاد جذاب نیست، ببین چقدر جایزه گرفته حتما از این فیلم های فلسفی است. (این طور که مشخص است، بعضی مردم حوصله فکر کردن ندارند) بد نیست بعد از دانستن بازخورد این سینمایی در میان مخاطبان، کمی هم با ما همراه باشید و برداشت های ما را بشنوید:

«به همین سادگی» را می توان تجربه ای موفق در سینمای «ضدقصه» دانست، سینمایی که برای مدت زیادی است در ایران و جهان از یاد رفته و به حاشیه کشیده شده است. شاید این برخوردها و نپذیرفتن ها نتیجه خلاء سینمای «ضد قصه» بوده، تا جایی که ذهن مخاطب آمادگی لازم برای پذیرش فیلمی چون «به همین سادگی» را نداشته، اما دنیا پویاست و باید در جریان پیشرفت آن حرکت کرد.

اگر فیلم نمی بینید و اهل خواندن هستید، مطمئن باشید باز هم «به همین سادگی» برایتان یکی از آرمان های تصویری خواهد بود. پس بگذارید برای شما اهالی کتاب به گونه ای دیگر فیلم را تحلیل کنیم. «به همین سادگی» به طور فاحش برگرفته از جریان ادبی چند سال اخیر است که توسط نویسندگان «زن» پایه گذاری شده است، ادبیاتی با عناوین «ادبیات آشپزخانه ای»، «ادبیات آپارتمانی» و «زنانه نویسی» که جرقه هایش از نیمه دهه ۷۰ با مجموعه داستان های «زویا پیرزاد» زده شده و «گلی ترقی» و «سپیده شاملو» هم این گونه نوشته اند. جالب است بدانید تعدادی از نویسندگان این جریان مثل «سپیده شاملو» و «لیلی رفیق» از مشاوران فیلم نامه «به همین سادگی» بوده اند. این جریان ادبی بیشتر از هر چیز معطوف به زندگی روزمره زنان طبقه متوسط و دغدغه ها و دل مشغولی آن هاست.

«به همین سادگی» نیز با بهره گیری از قابلیت های ادبی توانست جریانی جدید در سینما به راه اندازد.

امیدواریم این روش سینمایی با تکرار تثبیت شده و ادامه یابد.تیتراژ « به همین سادگی» جذاب و دیدنی است که مخاطب بی حوصله ایرانی را مجبور به پی گیری و دیدن آن تا پایان می کند.

اما جالب تر از جذابیت، حس سرگردانی و تعلیقی است که در کاراکتر او موجود است و به تیتراژ نیز منتقل شده است. (دقت کنید حتما درک خواهید کرد)

بی تردید داستان « به همین سادگی» مهر و امضای خاص سازندگانش را داشت، زیرا پر از جزئیات و ظرافت های جالب بود که از دست شخصیتی آشنا با سینما برمی آید. اما راز عجیبی هم وجود داشت، فیلم در لایه های عمیق تر، در نگاه قهرمان، در شخصیت پردازی ها و در روند ریتم وابسته به کتاب «چراغ ها را من خاموش می کنم» اثر «زویا پیرزاد» بود، (اگر این کتاب را خوانده و بعد فیلم را دیده باشید، مطمئنا لذتی دو چندان برده اید) اما از این قضیه ادبی که بگذریم به کاراکتر اصلی می رسیم که حرف برای گفتن بسیار دارد، کاراکتر زن فیلم « به همین سادگی» به کمک دانسته های کتابی زنانه، با نویسندگی زنی روشنفکر به بهترین شکل و شیوه و با پخته ترین ظرافت ها به تصویر کشیده شده است. او زنی است که برای همه مادری می کند، همه به او تکیه می کنند و فکر نمی کنند او هم برای خودش وقت و آرامش نیاز دارد. او به همه لطف می کند، زن مسن همسایه که مراسم عقدکنان دخترش است، همسایه تازه واردی که باردار است و از آسانسور می ترسد، «طاهره» قصه، هر دفعه او را تا خانه اش همراهی می کند یا برای مرد همسایه که نمی داند چطوری ماکارونی اش به هم نچسبد و برای مرد خودش، او برای همه مادری می کند. مدام درگیر پیدا کردن وقتی برای خودش است، لحظه ای فراغت و آرامش برای نوشتن (زیرا او هم استعدادی در نوشتن دارد) برای فکر کردن به علاقه های شخصی، اما مدام دیگرانی هستند که به او تکیه می کنند.

«به همین سادگی» به چالشی عظیم می پردازد، چالشی درونی، تضاد میان نقشی که زندگی برایت تعریف کرده با نقشی که دوست داری در این دنیای فانی ایفا کنی، چالشی میان اجتماع و خانه، میان زن و خودش، میان مادر و زن و ... تضاد و چالشی که هیچ گاه دیده نمی شود.

بد نیست گاهی اوقات قشری از مخاطبان با این نوع تضادها و کشمکش ها آشنا شوند، بد نیست بدانید در این آدمی که ایستاده پای ظرف شویی و با متانت و آرامش ظرف های دیشب را می شوید و هم زمان غذایی آماده می کند، نبردی برپاست که تحملش برای یک ثانیه نیز غیرقابل تصور است.

«به همین سادگی» حرفی است از زبان زنان زیادی که در عین محبت از خود و آمالشان به سادگی گذشته اند.

سرگردانی یکی دیگر از ویژگی های این کاراکتر پخته می باشد. طاهره سرگردان است، نمی داند چه باید بکند، این سرگردانی را از چشمان نگران و ایستادن بر پشت بام می توان حس کرد (اولین صحنه فیلم که تاثیرگذاری اش به قدری بود که به هیچ وجه فراموش نخواهد شد) او سعی می کند همه چیز را برای رفتن آماده کند، اما از طرفی استخاره می کند که برود یا بماند.

همسایه مجردش را دید می زند که بفهمد تنها بودن چطور است؟ سراغ دوست متارکه کرده اش می رود که ببیند یک زن بی شوهر، چطور از پس زندگی برمی آید؟ دخترش را به زور تعلیم خانه داری می دهد که یاد بگیرد بدون مادر، زن شود. جلوی چشمان دختر روی بچه بودن پسرش کار می کند تا بعد او مواظبش باشد. با مغازه دار تسویه حساب می کند. از روی کلید خانه برای دخترش می زند تا از امروز او کلید دار زندگی باشد. بعد آخرین بازی و دلجویی ها و نازکشی هایش را انجام می دهد. به بهترین نحو شوهر و بچه هایش را پذیرایی می کند و...او سرگردان است و نمی داند می خواهد چه کند، زیرا نمی تواند به همین سادگی از زندگی اش گذشته و آن را ترک کند، زیرا فداکار است و زندگی با کودکانش را بر خواسته هایش ترجیح می دهد.

«به همین سادگی» درگیری های روزمره یک زندگی را به تصویر می کشد که در عین سادگی پیچیدگی فوق العاده ای دارد، مانند زنان که موجودات راز آلود پر رمزی هستند، مخلوقات که پیچیدگی ذهنشان غیرقابل تصور و بیان است.

پایان بندی فیلم به قدری جذاب و دیدنی می باشد که تمام ظرافت های ذهن یک زن و اتفاقات خاص مربوط به سرنوشت را به تصویر می کشد.

«طاهره» از ابتدای روز برای از بین بردن تردید ماندن و رفتن به دنبال «استخاره ای» تلفنی بوده و همچنان پی گیر است، اما در پایان زن مسن همسایه که فردا عقدکنان دخترش است برای بازکردن قرآن دخترش و گرفتن استخاره سراغ «طاهره» می رود و می گوید: می خواهم قرآن دخترم به دست زن خوشبختی باز شود، به اصرار او «طاهره» این مسئولیت را می پذیرد و قرآن را باز می کند و کاملا خوب می آید (این نشان دهنده سرنوشت طاهره است) و بعد از بازگشت «طاهره» و بی توجهی اش به صدای بوق ماشین (برادرش که به دنبال او آمده) در حالی که همچنان تردید دارد، شوهرش با این که خوابیده است، ناخودآگاه می فهمد که زنش نیست و او را صدا می زند، این رفلکس شوهر باعث می شود طاهره همه چیز را فراموش کرده و با کلمه «جانم» به زندگی برگردد (توجه، دیدن، حس کردن و تفاوت بین بودن یا نبودن و... مفاهیمی است که می توان از این صحنه درک کرد و همچنین نیاز «طاهره» به دیده شدن و راضی شدن با نیم نگاهی گذرا)

شاید اگر بنا باشد، فقط یک جمله درباره «به همین سادگی» بگوییم این است که «به همین سادگی» فیلمی است که می ماند.

(قصد ندارم هیچ گونه ارزش گذاری کنم، فقط از جایگاه این فیلم می گویم)

«به همین سادگی» سوای همه جنبه های هنری اش یک ویژگی منحصر به فرد دارد، فیلمی می باشد ایرانی و امروزی.

تصویری که این فیلم به ما نشان می دهد، تصویری از ایران امروز خودمان است و برای همین ماندگار خواهد بود.در سینمای ما فیلم های زیادی ساخته می شود که مکان وقوع داستانشان می تواند هر جایی باشد.

همین فیلم «کاغذ بی خط» را که در نقدهای مختلف کار «میر کریمی»(به همین سادگی) را با آن مقایسه می کنند، در نظر بگیرید«کاغذ بی خط» را می توان به زبان استانبولی، ارمنی یا ترکی دوبله و با کمی اصلاح به اسم فیلمی از سینمای ارمنستان یا ترکیه غالب کرد.(«کاغذ بی خط» در نوع خود یکی از آثار برجسته، بی نقص و البته تاریخ ساز سینما بوده است.)

در کاغذ بی خط به جز پیکانی که «خسرو شکیبایی» با آن «هدیه تهرانی» را سوار می کند، کجا را می توان دست گذاشت و گفت که این تصویر، تصویر خاص و اختصاصی ایران است؟ البته این خصوصیتی است که گریبان فیلم های زیادی را در ایران گرفته است، فقط هر از گاهی شانس به ما رو می کند و فیلم سازی موفق می شود تصویری از ایران، ایران معاصر، از خود خودمان نشانمان بدهد و فیلم «به همین سادگی» یکی از همین شانس هاست(پس این شانس تصویری را از دست ندهید) این فیلمی است که هیچ کجایش با ما غریبه نیست.

هنگامه قاضیانی و بچه هایش، تصاویر آشنایی هستند از مادران و خانواده های ایرانی.

هیچ چیزی در این فیلم نیست که ناآشنا باشد، غیر منتظره یا نامانوس باشد.

شاید هنر میر کریمی هم همین است که با همین چیزهای ساده و ملموس داستانش را تعریف و تصویرش را کامل کرده، تصویری که به طور قطع ۱۰ تا ۲۰ سال بعد، وقتی که بخواهند درباره زندگی امروزی ما مطالعه کنند، سراغ آن هم خواهند رفت.«به همین سادگی» برای هنگامه قاضیانی که بعد از بازگشتن به ایران اولین فیلم سینمایی اش را بازی می کرد، سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد، با ایفای نقش او در کاراکتر «طاهره » می توان فهمید که یک بازیگر عالی به سینمای ایران اضافه شده، قاضیانی نه خیلی خوش چهره است و نه خیلی زشت.

چشمانش هم آبی نیست، شبیه هنرپیشه قبل از انقلاب یا هنرپیشه خارجی هم نیست و حاشیه خاصی هم در دوره بازیگری اش نداشته، ولی به معنای واقعی بازیگر است، یکی از همان هایی است که سینمای هر کشور باید شانس بیاورد و هر ۱۰ سال یک بار یکی اش را به خود ببیند.

ریزه کاری های بازی اش (حداقل در سینمایی به همین سادگی) عالی می باشد و معلوم است که دارد با نقش زندگی می کند یا اگر هم این کار را نمی کند، خیلی توی خرده رفتارهای شخصیتش دقیق می شود.

دو بازیگر کودک این سینمایی نیز درخشان و جذاب ظاهر شده اند و بار سنگینی از موفقیت فیلم را به دوش می کشند، بازی گرفتن از کودک به روشی طبیعی و قابل درک کار بسیار سختی است که نشان دهنده قدرت و تحلیل گری کارگردان می باشد.

در هر صورت اگر به توصیه ابتدایی ما عمل نکرده اید، حال که تمام بررسی ما را شاهد بودید، فیلم را ببینید، مطمئنم که چیزی را از دست نخواهید داد.