جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در محضر مهر


در محضر مهر

هر سال در چنین روزی, روز تولد هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت علی بن موسی الرضا ع همه جا جشن وسرور برپاست

هر سال در چنین روزی، روز تولد هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت علی بن موسی الرضا (ع)همه جا جشن وسرور برپاست. دل مردم، خرم و شاد است و اشک بر دیده ها روان است، از سر شوق یا نیاز، نمی دانم! هرچه هست زیباست. تحریریه ما هم این گونه است. همه اعضا شادند، کلمات که مایه، از آب دل می گیرند سبکبال و مفرح از قلم جاری می شوند. قرار است از آسمان دیده ها روی پاییز دشت کاغذها شراره بکارند. چشمها طغیان دل را به تماشا نشسته اند، گویی وظیفه دارند که دریا دریا شادی دل را به رخسار پهنای صورت بکشند.

در همین حال و هوا از خود می پرسم به راستی چه شد که امام رضا (ع) به ایران آمدند؟ آیا قدرت نفوذ عباسیان برای هجرت یا تبعید این قدر قوی بود؟ یا تقدیر، سرنوشت امام را این گونه رقم زده بود؟ به قول خودشان تدبیرشان تقدیر را عوض نکرد.

مفهوم تقدیر، مرا به خود فرو می برد. بهتر است بنویسم این از تقدیر خاک ایران بود که با در دل خود جای دادن و در آغوش گرفتن هشتمین گوهر امامت، امام رضا (ع) چنین مفتخر شود و خاک خراسان از مادون به آنچه اعلی است برسد. در این غایت عزت؛ تقدیس و طهارت وجود امام رضا (ع) خاک خراسان را به مشهد مقدس، ارتقا داد. خاکی که زائرین امامش به آن سجده می کنند و محبوبین یارش پای پیاده به سوی آن می شتابند.بعد با خود فکرمی کنم در وجود آن حضرت چه خصایص نیکو و مناقبی نهفته است که پیر و جوان این گونه به او دل بسته و فقیر و غنی در طلبش ره سفر می بندند. یادم هست از کودکی خواستم اسامی ائمه را به ترتیب برایم بخواند.

با شیرین زبانی گفت: امام اول علی، امام دوم حسن، امام سوم حسین و...امام هفتم موسی کاظم، امام هشتم آقا امام رضا (ع)، امام نهم محمد تقی و...از کنار مغازه ای می گذشتم، قسم یاد می کرد به غریب الغربا، آقا امام رضا. به راستی این لفظ آقا و سرور از کجا در بین ایرانیان هنگام ذکر اسامی ائمه فقط به نام مبارک آن حضرت و سپس صاحب الامر داده می شود! بارگاه ملکوتی اش را در ذهن مجسم می کنم، زائران از هشت باب مهمان اویند و او شبانه روز، میزبان مهربان مردم شریف و دوستدار اهل بیت از سرتاسر دنیاست. خدم و حشم بسیار دارد. چهره بعضی از آنها بسیار آشناست؛ یکی پهلوان و دیگری هنرپیشه و آن جوانی که با جارو زمین را می روبد، برنده جایزه علمی است. پس این جناب، چه غربتی دارد که ایرانیان او را غریب می خوانند! او غریب الغرباست یا پدرش! اوغریب الغرباست یا مادرش! او غریب الغرباست یا پسرش! او غریب الغرباست یا نیاکانش!؟

سپس به محبت خالصانه، اشک عاشقانه و تعظیمهای مکرر مکرمانه و سلامهای بی خدا حافظ، فکر می‌ کنم.

آیا این همه ارادت با درک فضایل امام عزیز است؛ یا برگرفته از عشقی ازلی آمیخته با شیر مادر؟! آیا کودکان ما که خود بعدها صاحبان کودکانی عاشقتر می شوند از جایگاه شریف و متعالی این امام عزیز در زمینه های اخلاقی، علمی، دینی، فرهنگی و سیاسی آگاهند یا او را دوست می دارند چون سلاله پیامبر است؟در خود که می نگرم عشق را دریایی از این اقیانوس محبت می دانم که علم به او در آن قطره ای ناچیز است. آری، عشق اسطرلاب اسرار خداست. اینجاست که به خود متذکر می شوم تا ببینم چه می دانم! می دانم که در تاریخ ولادت آن حضرت اختلاف است. بعضی می گویند ۱۱ذی القعده ۱۴۸ قمری در مدینه و قولی می گوید ۱۱ذی القعده ۱۵۳قمری که روایت اول مشهورتر است. ولادت امام رضا (ع) اندک زمانی - درست ۵ سال - بعد از وفات امام صادق (ع) اتفاق افتاد. چه آن حضرت آرزو داشت که آن جناب را درک کند! که ایشان را گفته بودند: (عالم آل محمد از صلب توست).

در مورد اسم شریف آن حضرت می دانم که نام مبارکشان علی و کنیتش ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضاست و ایشان را صابر، فاضل، رضی،

قرة العین المؤمنین و غیظ الملحدین نیز می خوانند. سند دارم از ابن بابویه به سند حسن از بزنطی که روایت کرده است: به خدمت امام محمد تقی عرض کردم؛ «گروهی از مخالفان شما گمان می کنند که پدر شما را مأمون در وقت ولایتعهدی ملقب به رضا کرد! حضرت فرمودند: به خدا سوگند، دروغ است. خداوند او را به رضا مسمی گردانید؛ برای اینکه پسندیده خدا و رسول و ائمه هدی، نبودند مگر آنکه در زمین از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند. گفتم: آیا همه پدران گذشته شما پسندیده خدا و پیامبر و ائمه نبودند؟ گفت: بلی. گفتم: پس به چه سبب او را در این میان به این نام گرامی مخصوص گردانیدند؟ گفت: برای اینکه مخالفان و دشمنان، او را پسندیدند و از او راضی بودند، چنانکه موافقان و دوستان از او خشنود بودند و اتفاق دوست ودشمن بر خشنودی از او مخصوص آن حضرت بود، پس به این سبب است که او را به این اسم مخصوص گردانیدند.» تازه فهمیدم به همین خاطر است که همه مشتاق اویند. چه با علم به این مطلب، چه با عشق مادر زاد.

گفتم مادر، در مادر نیز بهترین است. ابن بابویه به سند معتبر از علی بن میثم روایت کرده که حمیده مادر امام موسی (ع) که از جمله اشراف و بزرگان عجم بود کنیزی خرید و او را به «تکتم» مسمی گردانید. تکتم از بهترین زنان بود در عقل و دین و حیا و خاتون خود حمیده را بسیار تعظیم می نمود. پس او را مننتخب امام موسی کرد و گفت: من از او بهتر ندیده ام در زیرکی و محاسن اخلاق و طهارت؛ او را به تو می بخشم و التماس می کنم رعایت حرمت او بنمایی. این گونه تکتم، مادر امام رضا و ملقب به طاهره شد. به طوری که در اولین ساعت تولدش امام موسی کاظم به او فرمود: «گوارا باد تو را ای نجمه (لقب دیگر مادر امام رضا) کرامت پروردگار تو، بگیر این نوزاد را که بقیه خداست درزمین و حجت خداست بعد از من.» آری، امام رضا (ع) ذکاوت و علم و ادب و حلاوت را از مادر نیز به ارث داشت.

از مناقب و مفاخر و مکارم اخلاق امام رضا (ع) هر چه بگویم کم است که از من بیشتر، مردم خراسان و مهمانان آن حضرت در معجزات و احادیث و کرامات کنونی دیده و شنیده اند. چه بنویسم که تازگی داشته باشد؟ از کثرت علوم نزد ایشان. «اباصلت هروی» گفته: «ندیدم عالمتری از علی بن موسی الرضا و ندیده او را عالمی مگر آنکه شهادت داده به مثل آنچه من شهادت دادم.» تعجب ندارد، قصه مجلس مأمون را همه می دانیم که چه زیبا و مسلط ، امام بر جمله علمای ادیان و فقها و متکلمین زمان غلبه کردند.

از کدامین حسن اخلاق بگویم که برتر از دیگری باشد؟ کدامین حسن را نام ببرم که در جمع محاسنش غایب باشد؟ ابراهیم بن عباس می‌گوید: «هرگز ندیدم امام با زبان خود به کسی جفا کند، کلام کسی را قطع کند، حاجت کسی را رد کند. هرگز ندیدم در حضور کسی پا دراز کند و یا در مجلس بر جلیس خود تکیه فرماید یا به موالی و غلامان خود ناسزا گوید، بلکه در هنگام غذا سر سفره همه ممالیک خود را فرا می خواند، کم می خوابید و بسیار صدقه می داد، آن هم چون علی (ع) شبانه و مخفی.» سپس می گوید: «اگر کسی گمان کند مثل آن حضرت در فضل دیده است، تصدیق نکنید او را.» از حرمت نگهداری و شفقت امام چه گویم؟! که وقت اجابت خواسته متقاضی، رو از جانب او برمی گرداند تا خجالت سئوال برآورده شده را در چهره اش نبیند. آری، این همان امامی است که وقتی دست خالی با کوله باری پر از نیاز و چشمان پر امید به دیدن ضریح مطهرش می رویم و به روح پاکش سلامی عرض می کنیم و او را به جان جوادش قسم می دهیم، حاجت روا می شویم و به شکرانه آن کبوتران حرمش را سیر می کنیم.آری، او برای من گنهکار، بزرگوار است، شرم دارد از روی یاران نیازمندش، رضا (ع) ضامن آهوی دشت است. خراسان، دشت و همه زائرینش آهوان پناهنده به او هستند. از این روست که همه از دل فریاد می زنند؛ «اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند - جان به قربان تو شاها که حج فقرایی» به خدا قسم همه در بارگاه منورش از فقرایند.

منیره غلامی توکلی