پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
مجله ویستا

بی رغبتی به تحصیل


بی رغبتی به تحصیل

امروزه مدیریت کارآمد در مدارس چالش مهمی محسوب می شود محیط مدرسه نقش مهمی در میزان علاقه کودک به تحصیل دارد و با برقراری ارتباطی سازنده و تنگاتنگ میان خانه و مدرسه می توان این علاقه را تقویت کرد

امروزه مدیریت کارآمد در مدارس چالش مهمی محسوب می شود. محیط مدرسه نقش مهمی در میزان علاقه کودک به تحصیل دارد و با برقراری ارتباطی سازنده و تنگاتنگ میان خانه و مدرسه می توان این علاقه را تقویت کرد. یکی از مشکلات والدین بی علاقگی فرزندشان به مدرسه است. برخی از کودکان از اینکه صبح ها از خواب بلند شده و به مدرسه بروند نفرت دارند. آنها خود را موجوداتی «کودن» می پندارند و دل شان می خواهد کسی کاری به کارشان نداشته باشد! این احساس بی ارزش مشکلات زیادی را به همراه دارد و به نظر می رسد هیچ شیوه ای برای اصلاح این کودکان موثر نیست.

والدین عزیز! اگر دوست دارید فرزندتان در مقابل چالش ها موفق عمل کند باید ارتباط تنگاتنگی میان خانه و مدرسه برقرار کنید.

خانم «الف» دارای دختری به نام سارا است که علاقه ای به مدرسه نشان نمی دهد و گمان می کند که محصلی بی استعداد است. آموزگاران دختر خانم «الف» سعی کردند با به کار بستن دستورات مشاوران و متخصصان این مشکل را حل کنند و برای مدت کوتاهی هم موفق شدند ولی او بار دیگر افکار منفی خود را از سر گرفت. با اینکه تمام اطرافیان برای غلبه بر این مشکل دست به دست یکدیگر داده بودند به نظر می رسید کاری از پیش نمی رود. یادتان باشد نه خانه و نه مدرسه به تنهایی نمی توانند موفق شوند ولی با همکاری دو طرف حل این مشکل امکان پذیر است و در این میان خود دانش آموز نقش مهمی دارد. وقتی کودکی به این باور می رسد که موجودی ناتوان است خیلی زود دست ها را به علامت تسلیم بالا می برد و از بیم شکست به سراغ کارهای مختلف نمی رود.چنین کودکانی بر این باورند که اگر هیچ تلاشی انجام ندهند لااقل توجیهی برای ناکامی احتمالی خود خواهند داشت! در واقع گاهی آنها عمدا اهداف غیرقابل دسترسی را برای خود تعیین می کنند و به همین دلیل تلاشی برای رسیدن به این اهداف انجام نمی دهند.

معمولا پاسخ کودکان مزبور در چنین مواردی این است: «حالا دیدید؟ من که به شما گفته بودم نمی توانم از عهده این کار بربیایم. چرا راحتم نمی گذارید؟!»

کودکانی مثل سارا همواره در مقابل مشکلات شان حالت تدافعی می گیرند و ما تنها زمانی موفق می شویم، که آنها را در کانون سیاست های خود قرار دهیم.

در ابتدا بهتر است شیوه های ناکارآمد را بشناسیم. آیا به نظر شما سرزنش کردن پیامدهای مثبتی به همراه دارد؟ آیا کودک را «تنبل» خطاب کردن نتیجه بخش است؟ سارا از اعتماد به نفس پائین رنج می برد و سرزنش کردن او این حالت را تشدید می کند.

آیا به نظر شما این کار درست است؟ در واقع سرزنش کردن باعث می شود کودک بیشتر در لاک خود فرو برود و از انجام هر اقدامی خودداری کند.

آیا بهتر است از کودک بخواهیم تمام تلاش خود را بکند؟ پاسخ منفی است. در واقع در این صورت کودک ممکن است احساس کند که اگر کاری انجام ندهد لااقل عذری برای ناکامی خود خواهد داشت.

کودکانی مثل سارا عدم تلاش خود را با این استدلال توجیه می کنند که آنها به هیچ وجه نمی توانند به اهداف خود برسند و بنابراین تلاش کردن فایده ای ندارد.

پس، راه حل چیست؟ کودک باید دلایل رفتار خود را درک کند و نقش فعالی را برای غلبه بر مشکلات برعهده بگیرد. او باید از علاقه و حمایت والدینش مطمئن شود و برای رسیدن به اهداف خود تلاش کند.

کودک باید بداند که توانایی رسیدن به اهداف خود را دارد. در اینجاست که نقش مساوی خانه و مدرسه و ضرورت همکاری آنها مشخص می شود. متولیان مدرسه باید به کودک طریقه تعیین اهداف واقع بینانه را یاد دهند و او را از حمایت خود مطمئن کنند.

آنها باید به کودک برای رسیدن به موفقیت کمک کنند و او را مورد تشویق قرار دهند.

والدین نیز در این میان نقش مهمی ایفا می کنند. آنها باید کاری کنند که فرزندشان اهداف مناسبی را برای خود در نظر بگیرد و به خاطر هر گام مثبتی که برمی دارد وی را تشویق کنند.

نکته مهم این است که در صورتی که کودک تلاش جدی از خود نشان نداد و یا برای رسیدن به اهداف غیرواقع بینانه تلاش کرد نباید پاداشی دریافت کند.

متولیان مدرسه و والدین باید همواره به طور هماهنگ عمل کرده و توانایی های کودک را به وی یادآوری کنند.

موفقیت، موفقیت های بیشتری را به دنبال دارد. وقتی کودک توانایی های خود را باور داشته باشد احساس بهتری پیدا خواهد کرد.

والدین و اولیای مدرسه باید یکدیگر را در جریان روند پیشرفت اوضاع قرار داده و با توجه به سن کودک و میزان درک او مسائل را با وی نیز درمیان بگذارند.

ترجمه از آذر شایان