یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بازی با کلمات به سبک جرج بوش


بازی با کلمات به سبک جرج بوش

بعد از آخرین حرف های پر از نیرنگ بوش کاملا به این نتیجه رسیدم که او اولین رئیس جمهور آمریکا است که عقب گرد کرده است اول گفت موضوع سلاح های کشتار جمعی است بعد, وقتی معلوم شد همه این حرف ها افسانه است, بوش گفت ما جلوی برنامه های تولید سلاح های کشتار جمعی صدام حسین را گرفتیم که این هم دروغ دیگر از آب درآمد

بعد از آخرین حرف های پر از نیرنگ بوش کاملا به این نتیجه رسیدم که او اولین رئیس جمهور آمریکا است که عقب گرد کرده است. اول گفت موضوع سلاح های کشتار جمعی است. بعد، وقتی معلوم شد همه این حرف ها افسانه است، بوش گفت ما جلوی " برنامه های " تولید سلاح های کشتار جمعی صدام حسین را گرفتیم ( که این هم دروغ دیگر از آب درآمد).

اکنون او یک مرحله جلوتر رفته است. سال ۲۰۰۳ بعد از اعلام پیروزی در عراق، و به کار بردن عبارت " ماموریت انجام شد "، بوش گفت که چگونه این دستاورد عظیم موجب " درخشش آزادی بشر " در قرن بیستم شده و هفته گذشته هم گفت " به یمن افزایش تعداد سربازان آمریکایی در عراق، ما احتمال موفقیت را دوباره احیا و زنده کردیم".

اکنون بیایید به این موضوع نگاهی بیندازیم و از لحاظ زبان شناختی به تحلیل بپردازیم. پنج سال پیش پیروزی یعنی موفقیت بود اما حالا تا حد احتمال پیروزی تنزل کرده است. تازه، فقط بارقه ای از این " احتمال " مشاهده شده و اکنون ما این احتمال را دوباره " احیا " و " زنده " کردیم.

" دوباره احیا " کردیم یعنی مرده بود. آیا فقط من هستم که حالم از این بازی با کلمات و تعابیر مختلف به هم می خورد؟ شما بگویید اصلا چگونه " احتمال " می تواند " دوباره احیا " شود؟ چه رسد به این که این در شرایطی از احتمال سخن به میان می رود که عراق در حمام خون به سر می برد و این همان چیزی است که بوش از به زبان آوردنش طفره می رود.

به این توجه کنید که اکثر کلماتی که بوش به کار می برد با پیشوند re-شروع می شود مثل renew، revive و liderate-re که به معنی دوباره است و از همه جالبتر این که بوش به ما گفته است که " ما در حقیقت دوباره آزادی را به بعضی جوامع بازگرداندیم ". دوستان! این دیگر خیلی مضحک است، از کی تا به حال ارتش به دنبال " آزادی دوباره " چیزی یا کسی است؟

اصلا چه عامل مهمی وجود دارد که حتی به قیمت تضعیف شدید اعتبار باز هم به انجامش می ارزد؟ ظن من این است که نویسنده سخنرانی های کاخ سفید با تردستی -می خواهد این را القا کند که بوش این بار واقعا راست گفته است. اگر در جمله ای که بوش به کار برد پیش از عبارت " آزادی دوباره " ]liderate-re[-که با آزادی متفاوت است از کلمه واقعا استفاده شود کل ساختار گرامری جمله بوش از هم می پاشد. تقریبا شبیه به آن چه در عراق اتفاق افتاد ]عراق هم از هم پاشید[. چون به اعتقاد من ما اکنون فلوجه را دوباره آزاد کرده ایم، موصل را سه باره آزاد کرده ایم و رمادی را چهار باره. امتیازها همین طور در حال افزایش است.

پوشه آرشیو من در مورد شهر صدر نشان می دهد که این شهر تاکنون ۵ بار آزاد شده است و این در حالی است که بغداد هر روز دوباره آزاد می شود. ژنرال دیوید پترائوس که بسیار اسف بار در مقابل کمیته خدمات مسلح سنای ایالات متحده ظاهر شد ناچار بود اعتراف کند که به خاطر شکست نظامی ارتش نوری المالکی که به همان اندازه پترائوس اسف بار است در بصره دچار یاس شده است. او به توصیه پترائوس گوش نکرد، که قرار بود با حساب من چهارمین بار شهر بصره را دوباره آزاد کند ( اما این بار با برنامه ریزی بهتر).

در حقیقت پترائوس به نمایندگان سنا گفت بعد از آن که سربازان " مرحله افزایش نیرو " به آمریکا برگردند، تازه مرحله " ارزیابی و تثبیت " آغاز می شود؟ و به احتمال قریب به یقین معنی آن این است که " در محل های ویژه دوباره استقرار نیرو خواهیم داشت ". خدایا کی این " ننربازی " و رفتار بچگانه به پایان خواهد رسید؟شاید در آمار. وقتی بوش اوایل آوریل سخن گفت، از یک دوست قدیمی که تحلیل گر مسائل نظامی است نامه ای دریافت کردم، جورج دبلیو آپنزلر در این نامه بسیار با نزاکت ( و حقا) چند اشتباه مرا در مورد گزارش از آمار مقایسه ای مجروحان ایالات متحده در کشورهای کره، ویتنام و عراق گوشزد کرد. او نوشت:" در جنگ- های گذشته ارتش آمریکا شمار مجروحان سرپایی را به مردم گزارش نمی کرد.

اما در جنگ های عراق و افغانستان گزارش کرد". عدد واقعی زخمی شدگان ایالات متحده در عراق تا ماه مارس ۲۰۰۸ رقم ۱۳۱۷۰ بود که از این تعداد ۸۹۰۴ نفر، آن قدر شدید زخمی شده بودند که می بایست از طریق هوایی از خاک عراق خارج می شدند.

تعداد سربازانی که در عملیات کشته شد تا این زمان به ۳۲۵۱ نفر رسید. (۷۵۰ نفر دیگر در اثر تصادف یا بیماری جان خود را از دست دادند).اما این ارقام با آن چه بوش و پنتاگون به عنوان محرمانه از انتشار آن جلوگیری می کنند تفاوت دارد. تعداد کشته شدگان مزدور و پول دوستی که برای غرب کار می کردند به رقم حیرت انگیز ۱۰۰۰ نفر رسیده است; آنها از جانب غربی ها کشتند و کشته شدند. جنگ عراق ۵ سال طول کشید و به ۳۲۵۱ نفر کشته و ۲۹۳۹۵ زخمی انجامید، به عبارتی ۶۵۲۹ زخمی در هر سال. " بنابراین متوسط کشته شدگان و زخمی شدگان جنگ کره سه برابر عراق در جنگ ۵ ساله آن بوده است. متوسط کشته شدگان و زخمی شدگان سخت ترین سالهای جنگ ویتنام دو برابر کل ۵ سال جنگ در عراق بوده است ".

حالا این آمار و ارقام را با غیرنظامیان مقایسه کنید. طبق گفته جورج آپنزلر" ۱/۶۰۰/۰۰۰ در جنگ کره کشته شدند ۳۶۵/۰۰۰ نفر (طبق آمار رسمی مقام های آمریکایی) و ۴ میلیون نفر (بر طبق آمار حکومت ویتنام) در فازی که ایالات متحده وارد جنگ شد جان خود را از دست دادند. اما معلوم نیست این رقم در مورد عراق چقدر است ولی قطع به یقین کمتر از ۲۵۰/۰۰۰ نفر نخواهد بود ".

زمان زیادی نمی گذرد از وقتی که بوش ادعا کرد آمار کشته شدگان عراقی " کم و بیش " به ۳۰/۰۰۰ نفر می رسد، یک بار دیگر توجه شما را به کلمه " کم و بیش " جلب می کنم، من حالا درک می کنم چرا پایین جلوه دادن این آمار برای وی مهم بوده است.

نه فقط ما کوچکترین ارزشی برای جان عراقی ها قائل نیستیم. بلکه وقتی دوباره برگردیم و به پشت سر نگاه کنیم وقتی که قرار است که آزادی دوباره و چند باره احیا و زنده شود بیش از گذشته نسبت کشته شدن غیرنظامیان عراقی بی تفاوت خواهیم شد.

رابرت فیسک

مترجم: علیرضا عبادتی



همچنین مشاهده کنید