جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ما و اصلاح طلبان چپ ستیز


ما و اصلاح طلبان چپ ستیز

این همه آشفته ذهنی فقط وفقط برای آن است که در مقابل اندیشه های چپ , آلترناتیوی همچون آدمک های سر جالیز ساخته وپرداخته شود

چندی است که پاره ای از دوستان اصلاح طلب ما در ارکستری ناهماهنگ وگوشخراش هجوم سنگینی را در دانشگاه ها و الن های سخنرانی ویا مطبوعات ایران علیه اندیشه های سوسیالیستی آغاز کرده اند.

شکل این سخنرانی ها ونوشتارها به گونه ای است که به سختی می توان باور کرد که این دسته های چپ ستیز بدون برنامه ریزی در پشت صحنه و به شکلی کاملا تصادفی حملات همه جانبه به چپ را آغاز کرده باشند .

این امر درست زمانی رخ می دهد در حالی که هیچ کتاب ونشریه ای در دفاع از چپ ایران وتاریخ آن امکان انتشارندارد، و ویترین کتابفروشی ها مملو از کتاب های ضد چپ وحاوی تحریف هایی در تاریخ چپ ایران است که اکثر نویسندگان این آثار در خارج از ایران زندگی می کنند ولی به اصطلاح آثارشان به راحتی از ممیزی می گذرد وبه زیور چاپ آراسته می شود .

اولی ساکن امریکاست ، دومی در آلمان اقامت دارد وسومی ...حال آن که کسانی که عمری در این آب وخاک خون دل خورده اند حتی از حق انتشار خاطرات خود- در صورتی که چند دشنام به چپ ندهند- محرومند.

این موارد شاید زیاد دور از انتظار نباشد .اما آنچه عجیب وغیر قابل باور می نماید بیانیه ها وسخنرانی کسانی است که مدعی مبارزه با سانسور وهواداری از آزادی هستند، ولی از امکانات خود بیش از هر چیز برای مبارزه با چپ سود می جویند.

نیروهای راست در ایران از آنجایی که بر منابع قدرت وثروت مسلط بوده اند هیچگاه نیازی به استدلال وتجزیه تحلیل ندیده اند. درست برعکس نیروهای راست ، نیروهای چپ ایرانی که همواره مورد سرکوب بوده اند واموال وزندگیشان به تاراج رفته است ویا مورد شکنجه ها وضرب وشتم ها قرار داشته اند ویا در حصار تنگ زندان ها سال های جوانی وزندگانی خودرا سپری کرده اند ویا به جوخه های اعدام وتیرباران سپرده شده اند ویا به مهاجرت وجلای وطن مجبور شده اند، تنها سلاحشان استدلال ومنطق بوده است .

در سال های اخیر بخشی از نیروهای راست که به اصلاح طلب معروف شده اند به علت رانده شدن از حکومت ، به ناچار در برخورد با رقیبان حکومتی سلاح نقدرا بر گزیده اند ، اما حیرت وتعجب در آن است که همین نیروها وقتی به مصاف چپ ها می روند باز همان سلاح کهنه وپوسیده اتهام زنی ، دروغگویی وبددهنی وفحاشی را به دست می گیرند، گویی دو صحنه کارزار برای آن ها از دو فضای گوناگون ودو جهان متفاوت شکل یافته است. سخن را کوتاه وبه گفتار این حضرات بپردازیم .

آقای مردیها می گویند : " دانشگاه های ما ، پس از رخوتی چند، دوباره عرصه تاخت وتاز چپ ارتدوکسی (به روایت لنین ، استالین وحزب توده ) شده است که بی هیچ شرمگینی ، در حالی که خود هنوز از فشار خشونت نیمه جان است علیه لیبرالیسم شعار می دهد واساتید لیبرال را تهدیدمی کند. این اژدهایی که یک چند بی جانش می پنداشتیم وگمان می بردیم که نعش با شکوه آن به درد نمایش می خورد ، ظاهرا در برف فراق در خواب زمستانی بوده واینک که آفتاب برآن تابیده ، بر خویش جنبیدن گرفته است . به باور من نهال گفتار ایدئولوژیک وخشونت که نتیجه ناگزیر آن است به دست چپ غرس شد ."

در برابر این همه فحاشی وبددهنی ودروغ وافترا که بدون هیچ دلیل ومدرکی بیان می شود چه می توان گفت ؟ادامه گفتار ایشان را از اعتماد می خوانیم :" به کاربردن واژ ه ی امپریالیسم برای من نا خوشایند است. امپریالیسم عبارت است از یک تفسیر مسلط از پدیده ای به نام قدرت متراکم لیبرالی ...وقتی کتاب هایی در باره خشونت غیر فابل باور راست وچپ افراطی می خوانیم تا چند روز آرام وقرار نمی گیریم .به جز این دو بنیادگرایی را هم به خوبی می شناسیم . به عراق نگاه کنید. دراین شرایط ، چه تفکری بیرون می آید؟کسانی که امپریالیسم را نقد می کنند ، از طرفی بسیاری از چیزهایی که در باره جنگ ویتنام گفته می شود داستان های ژورنالیستی است . فاجعه غذای ژورنالیسم ایت . اما افتخار لیبرالیسم غرب این است که اگر سربازامریکایی به زنی ویتنامی تجاوز کرد محاکمه شد.رابطه ی قدرت وخشونت را دراین گونه های مختلف را بررسی کنید.القاعده ، نازیسم ، کمونیسم ودنیای لیبرال دموکراسی. اگر به خاطر الفت وانس با سخنانی متفاوت از این ، جا نخورید ، باید گفت ماموریت حفظ دنیادر مقابل نا امنی های ناشی از این تفکرات سه گانه بر دوش قدرت متراکم لیبرالی است . لیبرالیسم گرچه ارزش هایش را تبلیغ می کند ، اما برای این کار اسلحه بر نمی دارد. قدرت متراکم لیبرالی ایده هایش را با کتاب ، سینما وتلویزیون منتشر می کند."(تاکید از نویسنده)

این همه آشفته ذهنی فقط وفقط برای آن است که در مقابل اندیشه های چپ ، آلترناتیوی همچون آدمک های سر جالیز ساخته وپرداخته شود. اگر فحش ها وهرزه گویی های آقای مردیها را از نوشتار بالا یتکانیم آنچه که باقی می ماند این است که:

۱) نام واقعی امپریالیسم به زعم آقای مردیها ، قدرت متراکم لیبرالی است .

۲) لیبرالیست های امریکایی ، جنایتکاران این کشوررا خودشان محاکمه می کنند .

۳) قدرت متراکم لیبرالی وظیفه حفاظت از جهان را عهده دار است .

۴) قدرت متراکم لیبرالی از ابزارهای فرهنگی استفاده می کند ونه ابزارهای نظامی .

این که ایشان نام من در آوردی برای امپریالیسم ابداع واختراع کرده اند مشکل خودشان است ، اما واژه امپریالیسم وازه ای است جا افتاده وواژه پیشنهادی ایشان به خودشان تعلق دارد. اما در مورد محاکمه کردن سربازان جنایتکار امریکایی ، اولا تاکنون فقط آن دسته از سربازان تبهکاری محاکمه شده اند که جنایات آن ها از پرده بیرون افتاده است ، در حالی که تجاوز به زنان وکودکان از سوی سربازان امریکایی نه تنها در ویتنام ، که در کره جنوبی ، ژاپن ، عراق ، افغانستان و... بارها وبارها رخ داده است .

ثانیا چرا "قدرت متراکم لیبرالی " حاضر نیست این تبهکاران را تحویل دادگاه بین المللی نماید ؟ وچرا به صورت غیر منطقی اصرار دارد که آن هارا در چهارچوب سیستم قضایی خود محاکمه کند؟ اگر دادگاه های بین المللی غیر قانونی هستند ، پس باید برای همه چنین باشد واگرچنین نیست ، جنایتکاران جنگی امریکایی هم باید مانند دیگر حنایتکاران جنگی در همین دادگاه ها محاکمه شوند.

اما در مورد استفاده لیبرالیسم از "ابزارهای فرهنگی " آقای مردیها توضیح نمی دهند چرا " قدرت متراکم لیبرالی " مورد نظر ایشان در عراق وافغانستان به جای استفاده از سینما ،کتاب وتلویزیون از بمب ناپالم ، بمب هایی با مواد رادیو اکتیو ضعیف شده وبمب های فسفری وخوشه ای استفاده می کنند ؟

آقای مردیها پیشتر وقبل از آنکه " قدرت متراکم لیبرالی " مورد ستایش ایشان به شکستی فاحش در عراق وافغانستان دچار شوند ، به همین گونه وبا همین لحن در ضمیمه همشهری ۱۵ اسفند ۱۳۸۱ با همه صلح دوستان جهان که علیه جنگ افروزی فدرت مورد ستایش ایشان دست به تظاهرات زده بودند برخورد کردند: " نکته ی چشمگیر دراین اعتراضات دسته جمعی از نظر دوربین ها وگزارشگران ، تعداد شرکت کنندگان بوده ودر لندن ، پاریس، مادرید، مسکو، جمعیت بسیاری که از حیث تعداد کم سابقه بودند، به صحنه آمدند وطرفداری خودرا از صلح به نمایش گذاشتند. در پی این ، بسیاری از تحلیل گران وتبلغ گران سیاسی از طرفداران مداخله ی نظامی خواستند افکار عمومی جهان را محترم بدارندوصلح جهانی را تهدید نکنند و... در ملبورن ومادرید ... احزاب رقیبی که فعلا آفتاب نشین هستند ... طرف داران خودرا زیر چتر کبوترهای سپید به صحنه تظاهرات نمی کشانند، طرف دارانی که چه بسا اصلا ندانند عراق کجای نقشه جهان است وجنگ چه نسبتی با حقوق بشر دارد و... بعضی از صحنه های این تظاهرات مشاهده گری چون من را نا خود آگاه به یاد جریان حاشیه نشین اجتماعی ومعترض سیاسی نظیر بیتل ها وپانک ها می اندازد."

ایشان که خود از انعکاس این گفتار در ذهن خواننده متحیر ومتعجب ، آگاهی دارندادامه می دهند: " ممکن است که بخندید ، اشکالی ندارد . ولی من جدی هستم ، ... رگه هایی از آن چه جنبش فرومایگان خوانده شده است ، دراین راهپیمایی های صلح دیده می شود."

آیا با وجود چنین دشمنانی انتظار دارید که چپ درایران باردیگر سر بر نیاورد ؟ البته می توان آقای مردیها را چندان جدی نگرفت. اما متاسفانه این تنها ایشان نیستند که به این شیوه سخن می گویند- هرچند که شاید ایشان بی مهاباتراز دیگران باشند- مثلا اقای علیرضا علوی تبار در ویژه نامه ۳۰اردیبهشت ۱۳۸۶ اعتماد نیز با شیوه ای شبیه به آقای مردیها ابراز می کنند :" مارکسیسم – لنینیسم حتی در التقاط با ایدئولوژی های دیگر نیز در تاریخ معاصر ایران فاجعه آفریده است "

سیامک طاهری

برگرفته از: نوید نو


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.