پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
کلیاتی پیرامون عبادات اسلامی
● پرستش
پرستش...پرستش چه کلمهای پرشور و پرمحتوا!چه مفهومی گسترده و با وقار!چه جاذبهای پرفناک و بنیادی!،جاذبهای پر التهاب که چون به اعماق قلب پرستنده فرو نشست میان تب و تاب پرستش،او را آرامش میبخشد،آرامشی پرتوان،قاطع و سازنده.آرامشی که از آسایش خود باختگی از خود بیخبری در برابر معبود ناشی شده«فناء فی الله»میآورد.
آه،هیچ قدرت قلم و بیانی نیست که بتواند این جاذبه ملکوتی را توصیف کند،و این مفهوم متعالی انسانی را در قالبهای لفظ و قلم بگنجاند.
تنها این بلندگوی اسلام راستین راد مرد دلباخته عشق و پرستش علی بن ابیطالب(ع)است که میگوید:
الهی کفی بی عزا«ان اکون لک عبدا» (۱) این سخن از که از روح آکنده از عشق و سرمست از باده عبودیت علوی برآمده،از روح آن علی(ع)که میگوید:ان دنیاکم عندی لاهون من عطفهٔ عنز، (۲) آن علی(ع)که از زادگاهش پرستشگاه مکه تا قربانگاهش محراب کوفه لم یشرک بالله طرفهٔ عین،لحظهای بغیر خدا رو نیاورده است،شبحی از عظمت معنای خدا پرستی را به اذهان ما نزدیک میکند.
از این رو هیچ گاه نباید انتظار داشت در این نوشته کوتاه پهنه گسترده و پرگداخت پرستش را متناسب با مفهوم عالی آن پیاده گردد.
آنچه در اینجا ملاحظه میکنید کلیاتی در سطح بینش عموم،برای دریافت ارزشهای کلی عبادتست تا زمینهای برای این گونه احساسات عالیه علوی در اذهان فراهم آید.
نوشتههای علامه بزرگوار آیهٔ الله سید محمد باقر صدر رهبر انقلاب اسلامی عراق، عموما«تکیه روی حقایق زندگی دارد و میخواهد درهای تازهای بروی روح انسان از اسلام بگشاید که غالبا در گذشته از این درها استفاده نشده است.همه میدانیم عبادت بیمحتوا و نامفهوم تکرار مکرراتی خسته کننده و عملی نامتناسب با روح کمال طلب انسانی است.در این نوشتار ارزشهای عمومی و عملی عبادات بطور فشرده بررسی شده است،باشد تا در مجالهای آینده بررسی روی فرد فرد عبادات بعمل آید.
هدف از همه این تلاشها اینکه نیروی شگرف و سازنده ایمان در جامعه انقلابی ما زنده شود و پایدار گردد.تا تضمینی برای بقاء و تداوم انقلاب درخشنده ملت مسلمان ما باشد.
● پرستش یا نیازی پایدار در انسان
عبادات اسلامی،نقش بسیار مهمی در تربیت انسان ایفاء میکند،و احکام عبادات،بخش حساسی از وظائف شرعی،و رفتار الهی یک انسان متدین را در زندگی روزانهاش تشکیل میدهد.
نظام پرستش در آئین اسلام،نظامی است پایدار و ثابت.و با پیشرفتهای مادی زندگی عمومی جز در مواردی ناچیز رابطهای ندارد.یعنی اوضاع و احوال تکامل مادی در آن تاثیری بجای نگذاشته است.
در حالی که جنبههای دیگر آئین اسلام با روند تکاملی زندگی در حال تغییر و تحول دائم است.روش کار،و نحوه پیاده کردن آنها،با خصوصیات دگرگون شده زندگی همراه است. مثلا«نظام معاملات و پیمانها و قراردادهای بازرگانی هماهنگ با سایر نیازها عوض شده است.
برای مثال انسان عصر فضا،همان گونه نماز و روزهاش را انجام میدهد و حج میگزارد که پدرانش در عصر آسیاب دستی برگزار میکردند.
درست است نسبت به تهیه مقدمات نماز،انسان عصر فضا با دورانهای سابق خیلی فرق کرده است.مسافرت حج برای مسلمانان امروز وسیله هواپیما صورت میگیرد،ولی در گذشته شتر مهمترین نقش را در نقل و انتقالات بیابانی داشت.پوشش نماز امروزه وسیله کارخانههای تمام- اتوماتیک و چرخهای عظیم صنعتی صورت میگیرد،ولی در گذشته پارچهها همه دست بافت بود.و همینطور...اما اعمال و خواندنیهای عبادات،همه بیکسان پایدار مانده است، زیرا تشریع آنها و نیازی که بشر بآنها دارد و باعث آنها شده،پایدار است و ارزش تشریع آنها به هیچوجه با پیشرفت پیوسته انسان،در تسلط بر طبیعت و بهبود وسائل زندگی،قابل تغییر و دگرگونی نیست.
مقصود اینکه اسلام وظائف نماز،روزه،حج،زکات و دیگر عبادات را به صورت موقت نخواسته است،و هیچ گونه شرائط زمانی ندارد،بلکه این وظائف را کسانی که از وسائل فنی و تکنولژی جدید با استفاده از نیروی اتم،برخورد دارند،همان گونه انجام میدهند که انسانهای دوار گذشته،آنها که زمین را با وسیله شخم دستی کشت میکردند،انجام میداند.
از آنچه گذشت نتیجه میگیریم مسئلهای را که تشکیلات عبادات،پاسخ میدهد،یکی از نیازهای پایدار انسان است.نیازی که انسان آن را با خود آورده،و در اعماق شخصیت او ثابت است.و تکامل پیوسته زندگی نمیتواند در آن تاثیری بگذارد،زیرا پاسخ ثابت نماز و سایر عبادات،نشان دهنده نیاز ثابت به آنست و از اینجا این پرسش پیش میآید که:
آیا چه نیاز پایداری در زندگی انسان وجود دارد که از آغاز پیدایش انسان،دین نقش پاسخگوئی و تربیتی آن نیاز انسانی را به عهده گرفته است،و میخواهد نیاز زندگی انسان امروز را درست مانند نیاز زندگی انسان گذشته بیکسان پاسخ دهد و بر اساس پایداری این نیاز است که عبادات بر طبق احکام اسلام،تشریع گردیده است؟در نتیجه میخواهیم نقش مثبت عبادات را در زندگی انسان بررسی کنیم.
ممکن است در وهله اول به نظر آید چنین نیاز پایداری در زندگی مورد قبول نیست،و هر گاه بین زندگی انسان امروز و زندگی انسانهای گذشته دور،مقایسهای بعمل آید معلوم میشود یکنواختی انسانها را به هیچوجه نمیتوان پذیرفت،زیرا ما میبینیم انسان بطور دائم از اوضاع و احوال زندگی چادر نشینی و قوم و قبیلگی که بر اساس بت پرستی و افکار و اندیشههای محدود و متحجر بنا شده بود،به سرعت فاصله میگیرد و دور میشود.
این دوری ملازم با دگرگونیهائی در نیازها و آرمانهای انسان میباشد،و در نتیجه روش برآوردن نیازهایش نیز دگرگون میشود.بنابر این،عبادات چگونه میتواند با ساختمان یکنواخت و ثابتش،نقش واقعی را در میدان زندگی انسان با پیشرفتهای سریع وسائل و افزارهای زندگی ایفاء کند؟
هر گاه عبادات مانند نماز،وضو،غسل،روزه و غیره در یکدوران زندگی برای انسانهای بدوی مفید بود،بدلیل اینکه در تربیتخلق و خوی آنها تاثیر میگذاشت و الزام عملی برای حفظ نظافت بدن و لباسشان بود و میتوانست آنها را از افراط در خوردن و آشامیدن باز دارد،ولی این هدفها در زندگی انسان امروز،خود بخود انجام میگیرد و در برنامه زندگی یک فرد متمدن گنجانیده شده و از نظر رفتار اجتماعی این کارها را شخص خودبخود انجام میدهد. بنابر این دیگر نیازی به عبادات به صورتی که در زندگی انسانهای گذشته دور،ضروری بود، نیست.عبادتها دیگر نمیتوانند نقش سازندهای در تمدن بشر داشته باشند دیگر نمیتوانند مشکلات تمدن امروز را حل کنند.
باید دانست این نظر غلطی در مورد عبادات است،تکامل اجتماعیای که در امر وسائل و افزارهای زندگی و تغییر شکل داس و چکش،به وسائل فنی و تکنولژی جدید به کمک نیروی برق و بخار،و در نتیجه تغییر و تکامل در رابطه انسان با طبیعت پیدا شده،ربطی به عبادات ندارد.
هر گونه رابطه انسان با طبیعت از قبیل آهن آلات کشاورزی که رابطه با زمین و عمل کشاورزی است،از نظر مادی تغییر کرده و رو به تکامل گرائیده است.ولی عبادات رابطه بین انسان و طبیعت نیست تا تحت تاثیر عوامل مادی تکامل قرار گیرد.عبادات رابطه بین انسان و پروردگار اوست.این رابطه نقش بسیار مؤثری در توجه انسان به برادرش انسان دیگر،دارد و در رهگذر تاریخ،انسان را میبینیم با چند نیاز پایدار در زندگی روبرو است نیازهائی که با نیازهای انسان عصر روغن چراغ و نیازهای انسان معاصر،عصر الکتریسیته و اتم یکنواخت و یکسان عمل میکند تنظیم عبادات در اسلام پاسخ به نیازهای ثابت انسان،و مشکلاتی که جبنه موقت و مرحلهای ندارد،میباشد.عبادات پاسخ به نیازهای انسانی است که پیوسته در سازندگی فردی و اجتماعی خود در زندگی متمدن امروز با آن روبرو است و هنوز هم برای خود سازی در هدفهای زندگی امروزش بدانها نیازمند است.
برای اینکه نیاز پرستش را به خوبی بشناسیم لازم است نقشه نیازهای انسان و مشکلات زندگی او را ترسیم کنیم و خطوط پرستش را در ارضای این نیازها و طرز چیرگی بر مشکلاتش را توضیح دهیم.
این خطوط بشرح زیر است:
۱) نیاز به خود یابی و از خود گذشتگی.
۲) نیاز به احساس مسئولیت درونی برای ضمانت اجراء.
اما توضیح این خطوط:
رابطه با مطلق یک سلاح دو طرفه است.
کسی که با دقت،نظری بر ادوار تمدن بشر اندازد و تمدن بشری را در طول تاریخش بررسی کند،متوجه مشکلات فراوان و نگرانیهای مختلف آن،در بسیاری از موارد و مسائل زندگی روزانهاش میگردد،ولی هر گاه بخواهد از صورت ظاهر این مسائل بگذرد و به عمق آنها فرو رفته روی مشکل اساسی انگشت بگذارد،میتوان از میان انبوه مسائل و مشکلات پراکنده روزانه تنها یک مشکل حساس و مهم را دریافت.این مشکل دارای دو طرف یا دارای دو قطب متقابل است و انسان در طول تمدنش از هر دو طرف آن رنج میبرد و هر دو طرف آن برای او اسباب زحمتشده است.
این مسئله از یک زاویه دید،عبارتست از مشکل سرگردانی انسان،تباهی و بیپناهی او.و این جنبه منفی مساله است.و از زاویه دید دیگر،عبارت است از مشکل غلو در وابستگی به این معنی که حقایق نسبی را لباس مطلق پوشاندن و این جنبه مثبت مسئله را تشکیل میدهد.
در آئین اسلام از نمونه بارز مشکل اولی بنام بیدینی و الحاد،و از نمونه آشکار مشکل دوم بنام شرک و بت پرستی،یاد شده است.
مبارزات پیگیر و بیامان اسلام در برابر بیدینی و بتپرستی،در حقیقت مبارزه در مقابل همین دو مشکل،در طول تاریخ بوده است.
هر دو مشکل در یک نقطه اساسی با هم برخورد دارند و آن عبارتست از جلوگیری و ممانعت از پیشرفتحرکت تکاملی انسان.حرکت تکاملی،خلاق و سازندهای که شایسته مقام انسانست، زیرا مقصود از مشکل سرگردانی و تباهی انسان،یعنی گمراهی از مبدا خود در حرکت گسترده او در ابعاد مختلف زندگیاش،گمراهی در راهی سخت و پر دست انداز و دور و دراز، که میتوانست از عنایات و الطاف واسعه او،هر گونه نیرو و کمکی دریافت کند و در مسیر هدف روشن خود،به راه افتد و راه خود را از طریق او،به همه عالم هستی بگشاید.
تا جائی که پر و بال خود را از ازل تا به ابد بر همه وجود بگستراند.وضع خود را نسبت به او بسنجد،و پیوندش را با حدود و مشخصات جهان طبیعت مقیاس کند،و گرنه هر نوع حرکتی از انسان سرزند او را گمراه و تباه سازد،و چون از مطلق گسسته حرکتش،حرکتی کورکورانه همچون پر کاهی در برابر تند باد حوادث خواهد شد از هر عاملی کوچک یا بزرگ متاثر میشود و هیچ چیز تحت فرمان و تاثیر او نمیرود.هیچ نوع آفرینندگی از خود نشان نمیدهد و در مسیر زندگیاش در طول تاریخ موهبتی و عنایتی بچشم نمیخورد،مگر وقتی که با مطلق رابطه برقرار کند و به او وابسته شود و در یک حرکت هدفدار،خود را به او متصل سازد.
چیزی که در اینجا مهم است اینکه خود این ارتباط از طرف دیگر چهره دیگری از مشکل را نشان میدهد.و آن مشکل افراط در پرستش است.مشکل مطلق گرفتن چیزهای نسبی، مشکل شرک که انسان پیوسته با آن مواجه بوده و میباشد.
انسان برای اینکه قدرت تحرک پیدا کند مهرش را به این و آن میبندد و برای ادامه راه زندگیاش از این و آن مدد میطلبد،ولی مهری که به مطلق نباشد دیر یا زود به تدریج میخشگد و حتی از موفقیت نسبی هم تهی میشود و تا هر جا پیش رود سرانجام دل انسان از آن کنده میشود و فراتر از آن را میطلبد تا جائی که هیچ چیز نمیتواند او را به مقصودش برساند.
به تعبیر دینی،خواستههای نسبیاش بجای اینکه در حد یکی از نیازهای طبیعی ارضا شود برمیگردد و خدای مورد پرستش میشود و هنگامی که امر نسبیها جای مطلق را گرفت و برای او خدا شد،حرکتش را بخود اختصاص میدهد و نیروهای تکاملی و قدرت ابتکارش را خشکانده،او را از ایفای نفس طبیعیاش در مسیر تکامل باز میدارد:
«با الله خدای دیگری برای خود مگیر،که از حرکت باز افتاده به توبیخ خود و بیپناهی گرفتار خواهی شد (۴) »
این حقیقت در مورد همه خدایانی که انسان در طول تاریخ ساخته است صادق میآید.خواه در دوران پرستش بتها باشد،یا در دروههای بعد از آن.از عصر نظام قبیلگی گرفته تا عصر علم در هر دوره گروهی از این خدایان دروغین را مینگریم که راه را بر تکامل راستین بشری بستهاند،زیرا رفتار با آنها رفتار با مطلق یعنی پرستش بوده است.
در نظام قومی و قبیلگی،انسان ابتدائی،همه مهر و علاقهاش را در پای قبیله میافشاند تا نیازهای او را-بحکم شرائط خاص زندگیاش-قبیله،برآورده سازد،آنگاه در این امر تا جائی غلو کرد و افراط نمود که دیگر هیچ چیزی را جز از دیدگاه قبیله و منافع قبیلهاش نمیدید.و چون نگاهش به قبیله در حد پرستش مطلق شد،از پیشرفت باز گرفته شد و مانع راه تکامل او گردید.
تا وقتی نظام علم آمد،علمی که بشر امروز تمام خلوص و حسن نیتش را به او سپرد.به این دلیل که راه انسان را علم به طبیعت،میگشاید،تا جائی در این مهر و علاقه پیش رفت که کارش بافراط کشید و علم را لباس مطلق پوشانید.انسان مفتون و دلباخته علم،بتی مطلق گونه از آن ساخت و آن را درست پرستید.اطاعت و دوستیاش را وظیفه خود دانست و به خاطر آن از تمام ارزشها و حقایق دیگر که قابل اندازهگیری با مقیاسهای علمی نبود و در زیر هیچ میکروسکوپی مشاهده نمیشد،دست برداشت و بر همه آنها خط بطلان کشید.
بنابر این هر چیز نسبی و محدودی را که انسان از آن مطلق بسازد و در یک مرحله از زندگیش خود را بدان وابسته کند،در مرحله رشد فکریاش،قیدی و عائقی برای ذهن او میشود زیرا آن چیز محدود و نسبی نمیتواند همه جا با کاروان سیر تکاملیاش همراهی کند تا چه رسد او را مدد دهد.
● پس باید انسانیت در راه مطلق گام بردارد.
و باید مطلق بر گزیدهاش،مطلق واقعی باشد که بتواند به تمام ابعاد راه انسانیت پرتو افکند، و او را به راه راست تا هر جا پیش رود و به هر کجا بکشد در مسیر خط تکاملش راهبری کند،و از سر راه او همه خدایان مزاحم را بردارد تا سدی فرا راهش به وجود نیاورند.اگر این کار صورت گیرد،مشکل ما از هر دو طرف حل میشود
● ایمان به خدا تنها راه حل است
این راه حل همان ایمان به«الله»است که در آئین آسمانی اسلام برای انسان زمینی توصیه شده است.ایمان به خدا،به عنوان تنها مطلقی که میتواند انسانیت را به راه تکامل برساند و دچار هیچ گونه تناقضی سر راهش نشود.
ایمان به«الله»،هم جنبه منفی مشکل را حل میکند و هم جنبه مثبت آن را،اما جنبه منفی آن یعنی انسان را از خود گم کردگی و بیدینی و بیپناهی میرهاند.زیرا انسان را در وضع احساس مسئولیت قرار میدهد و تدبیر و اندیشهاش،و هر گونه حرکت و تلاشش را به جهان وابسته میسازد،و او را«خلیفهٔ الله»روی زمین میگرداند.بدیهی استخلافت مسئولیت آفرین است.
مسئولیت،انسان را بین دو قطب قرار میدهد،بین«الله»که مستخلف یعنی خلافت دهنده اوست و انسان در برابر او احساس مسئولیت میکند،و بین نتائج مترتب بر اعمالش که عکس العمل کارهای اوست.به عبارت دیگر،بین خدا«مبدا»،و معاد،یا بین ازل و ابد.آنگاه به این نتیجه میرسد که در این مسیر باید با مسئولیت،و هدفداری با گامهای استوار حرکت کند.
ایمان به خدا جنبه مثبت مشکل یعنی،افراط و زیادهروی در وابستگی را نیز حل میکند،زیرا وابستگی به غیر خدا،محدودیت میآورد و مانعی فرا راه انسان ایجاد میکند.ایمان به خدا میتواند این مشکل را از میان بردارد زیرا:
اولا این قسمت از مشکل ناشی از مطلق گرفتن نسبی و نامحدود پنداشتن محدود،در یک عمل تصعید ذهنی است.امر نسبی در اوضاع و احوالی قرار گرفته که لباس مطلق پوشیده و منشا اشتباهات فراوان و مشکلات زیادی شده است.
اما مطلقی که ایمان به خدا به انسان میدهد،از بافت ذهن انسان خارج است،و جنبه مرحلهای خاصی ندارد تا در مرحله تکامل ذهن،یعنی هنگام رشد باری بر ذهن انسان باشد،و نیز معلول نیازی محدود و موقت برای شخص یا گروه میعنی نیست تا هنگامی که به دست فرد یا گروهی به عنوان مطلق قرار گرفت به صورت سلاحی برای تامین مقاصد نا مشروع آنها در آید.
خداوند متعال مطلق و نا محدود است،و صفات ثبوتیهاش از ادراک،علم،قدرت،عدالت و بینیازی عالیترین صفات انسانهای نمونه را که بتواند خلیفه خدا روی زمین باشند،فرا میگیرد،یعنی راههای فراوانی وجود دارد که ما را به سوی خدا فرا میخواند برای رسیدن به خدا باید پیوسته در تلاش و کوشش بسر برد،و بیوقفه از حالت نسبی به سوی کمال مطلق گام برداشت تا خدا گونه شد.
«ای انسان تو پیوسته با تلاش و کوشش به سوی پروردگارت گام برمیداری تا باو برسی (۵) »
مقصود از این گام نهادن در راه خدا،نزدیک شدن بصفات مطلق است،رسیدن به صفات عالیه خداوند مانند علم و ادراک،قدرت و عدالت و دیگر صفات او،اینها باید هدف حرکت انسان باشد.
بدین ترتیب سیر به سوی مطلق همهاش سیر به سوی علم است،سیر به سوی قدرت است، سیر به سوی عدالت است،و سیر به سوی بینیازی است،یعنی سراسر زندگی انسان را مبارزه باید بگیرد.مبارزه علیه نادانی،ناتوانی ستمگری و نیاز و فقر.
این است هدفهای پرستش که راه ما را به سوی صفات عالیه انسانی هموار میسازد.بنابر این عبادت تنها اعمال احترام آمیز و تقدیس آوری نسبت به خدا نیست،بلکه کوشش مستمری است به خاطر انسان و کرامت انسان و ساختن نمونه عالی انسانیت.
«هر کس در این راه بکوشد برای خود کوشیده و خداوند از جهانیان بینیاز است (۶) »
«و هر کس هدایتیافت بنفع خود راه یافته و هر که گمراه شد گمراهی برای خود ببار آورده است (۷) »
ولی درست مطلقهای دروغین و خدایان موهوم در جهت عکس این جریان قرار گرفتهاند. اینان نمیتوانند راه را بر انسان با مشخصات روشنش بنمایانند،زیرا خود محدودیت دارند و تنها ذهن ناتوان انسانست که به آنها لباس خدائی پوشانده و نیاز انسان محتاج یا بیدادگری و ظلم ستمگر،آنان را بر این کرسی خدائی نشانده است.بنابر این،این گونه خدایان ساخته نادانیها،ناتوانیها،ستمگریهای انسانند و انسانی که با اینها مبارزه مستمر داشته باشد نمیتواند اینان را مایه خیر و برکت بداند.
ثانیا ارتباط با خدای بزرگ به عنوان مطلق،مسیر انسان را به سر حد کمال میرساند،یعنی در همان حال که خدایان دروغین را طرد میکند،انسان را از غلو و زیاده روی باز میدارد و موضع او را در یک مبارزه پیگیر و بیامان در برابر تمام مظاهر بت پرستی و خدایان ساختگی معین میکند تا بدین وسیله انسان از سراب خدایان دروغین که مانعی سر راه او به سوی کمال مطلق است،آزاد گردد و دیگر از فریبندگی آنها که هدفش را گم کرده راهش را کج میکنند نجات یابد.
و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعهٔ یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده (۸) .
در آیه دیگر آمده است:«آنچه شما جز خدا میپرستید نامهائی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام گذاری کردهاید،و هیچ گونه دلیلی بر وجود آنها خداوند فرو نفرستاده است (۹) »
و باز در آیه دیگر میخوانیم:
«آیا خدایان پراکنده بهترند یا«الله»-خدای یگانه پر قهر و غلبه (۱۰) »یا در جای دیگر:
«اینست پروردگار شما صاحب ملک و دولت و آن کسانی را که جز او بخدائی میخوانید مالک پوست هسته خرمائی نیستند (۱۱) »
ما وقتی شعار توحیدی«لا اله الا الله»را بررسی کنیم میبینیم در این شعار،مسیر انسانیت به سوی بینهایت تعیین شده و هر گونه خدایان ساختگی مردود شناخته شده است.این حرکت در متن زندگی در طول تاریخ تاکید روی این حقیقت است که بین مردودیتخدایان ساختگی،و رابطه شدید به خدای قادر متعال یک نوع بستگی شدید وجود دارد،و به همان اندازه که انسان از خدای واقعی دور میشود در گمراهی خدایان پراکنده میافتد.
بنابر این در کلمه«لا اله الا الله»رد و قبول بهم پیوسته تلقی شده و در حقیقت هر دو چیز به یک حقیقت اشاره میکند و آن،حقیقت تلاش و پویش در راه کمال انسانیت است.و انسانیت در طول تاریخ دور و درازش،از این پویش بینیاز نیست.این تنها حقیقتی است که شایسته حفظ راه انسان از تباهی و سرگردانی است.این پویش میتواند انسان را از دست همه نیروهای تصنعی آزاد کند و نگذارد مطلقهای دروغین راه را بر انسان کمال طلب،ببندند.
● عبادات یا منطق عملی
همان گونه که انسان با استعدادهائی برای هر گونه عمل و تجربه پا به عرصه زندگی میگذارد و بذر پیروزیهایش را در زندگی با خود همراه میآورد،این پیروزیها از رشد شخصیت و فعالیتهای اجتماعیاش گرفته تا انعطاف پذیری در برابر اوضاع و شرائط مختلف زندگی همه را شخص با خود دارد،همچنین دارای فطرت و طبیعتی است بخدا وابسته و علاقهاش به مطلق یکی از بنیادهای پیروزیهای اوست.و همین بنیاد است که او را بر مشکلات روزگار فائق میسازد و چنانکه ملاحظه کردیم او را به راه تکاملش میاندازد برای انسان هیچ تجربهای نمیتواند گسترش و شمول تجربه خدا-پرستی را در زندگی نشان دهد.
زیرا هیچ تجربهای برای بشر در زندگی با مفهومتر از تجربهای ایمان نیست این تجربه از دورترین ادوار تاریخ،و در همه مراحل آن با انسانها همراه بوده است.این تجربه نشان میدهد گرایش به مطلق در انسان و توجه به ماوراء حدود زندگی مادی،یک نهاد اصلی و یک گرایش ریشهداری است که در آن اختلافهای قومی،و تفاوت انگیزهها،و جدائی راهها،زیانی به اصل نهاد و گرایش وارد نمیسازد.
چیزی که مهم است اینکه ایمان فطری هیچ گاه نمیتواند بطور شایستهای ضامن تحقق ارتباط با مطلق باشد،زیرا رابطه با مطلق مانند هر نوع رابطه فطری دیگر بستگی به روش ارضای این گرایش و طرز برخورداری از ایمان،در مقام عمل دارد،زیرا روش ارضای صحیح این تمایل مانند دیگر تمایلات طبیعی است که میتواند مصلحت نهائی انسان را تامین کند چنانکه رفتار متناسب با امیال فطری یا غیر متناسب با آن،سبب میشود که آن میل در صورت اول رشد کند و در صورت دوم سرکوب شود.
بذر محبت در دل انسانی که با رفتار عاطفیاش بینوایان،ستمدیدگان و محتاجان را نوازش میکند بهتر رشد میکند و نشاط و حیات مییابد تا کسی که در عمل با تمرین و تقویت این نهاد روبرو نشود.
از اینجا است که ایمان به خدا و احساس عشق و شوری عمیق بشناخت جهان غیب و گرایش به مطلق،نیازمند به توجیه و رهبری عملی است تا شخص بتواند راه ارضای صحیح آن را بدست آرد و رفتاری که در راه ارضای این میل میکند متناسب با ارضای نهادهای اصلی دیگرش باشد.
زیرا بدون توجیه و رهبری ممکن است این احساس دگرگون شود و بانواع انحرافها کشیده شود چنانکه در بسیاری از مراحل احساسهای دینی توجیه نشده،باین گرفتاری مبتلا شده است.
و هر گاه این تمایل وسیله رفتاری ژرف و مطمئن،ارضاء نشود ممکن است بدرون فرو رفته، دیگر نتواند ارتباطش را با مطلق بعنوان یک واقعیت فعال در زندگی حفظ کند و نتواند نیروهایش را از محدودیتها و قیود نسبی و محدود رهائی بخشد.
وظیفه این توجیه و رهبر عملی با دینی است که شعار«لا اله الا الله» را مطرح میسازد و میخواهد با نظری ژرفناک رد و قبول را درهم فشرده یک جا مقابل هم قرار دهد چنین دینی است که میتواند انسان را در عمل رهبری کند.
و این دین میگوید تنها چیزی که میتواند تمایل بخدا و ارتباط با او را در ژرفای وجود انسان نفوذ دهد و تبلور بخشد،پرستش است.
عبادات زبان عملی تمایل به خدا پرستی و نمونهی بارز آنست و برای رشد این تمایل و نفوذ آن در زندگی انسان،باید از نقش عبادات استفاده کرد. ملاحظه میشود عبادتهائی که بانسان رشد فکری میبخشد،از آنجا که عملا زبان گویای رابطه با مطلق است،رد خدایان دروغین و پذیرش الله هر دو را با هم در یک عمل منعکس میکند،یعنی این گونه پرستشها در عین حال که روی برقراری ارتباط با خدا پافشاری میکند،هر گونه مطلق دیگر را مردود میشمارد.
نمازگزاری که فریضهاش را با«الله اکبر»آغاز میکند به خدایان باطل نه،میگوید و وقتی پیامبرش را به عنوان بنده او و فرستاده او یاد میکند روی این«نه»تکیه کرده است. هنگامی که از بسیاری از چیزهای مورد علاقهاش بخاطر روزهداری صرف نظر میکند،و حتی از نیازهای زندگیاش چشم میپوشد،غرائز و امیالش را محدود میکند،روی این نه، پافشاری دارد.
تاثیر این عبادات از نظر برداشتهای تربیتی از آنها،در مورد نسلهای مؤمنی که به دست پیامبر و رهبران شایسته بعد از او تربیتشدند،بسیار موفق بوده است.اینها کسانی بودند که بر اثر نماز،هر گونه میلی که در دل آنها از شر و فساد بود،کنده شد و مطلقهای دروغین را از سر راه خود از قبیل کسراها و قیصرها و دیگران برداشتند،و همه چیز را از ارزش و اعتبار انداختند.
از اینجا است که میگوئیم عبادات را ضرورتی است پایدار،و برای زندگی انسان در مسیر تمدن صحیح،چارهای از پرستش نیست،زیرا در هر راهی که برود باید از خدا راهنمائی بخواهد و از او مدد بگیرد.و هیچ مطلق و بینهایتی که بتواند با هدایتهایش راهگشای راه طولانی انسان در مسیر تکاملش جز خدا باشد،نیست.جز او هر مطلقی ساختگی است و به صورتهای مختلف راه را بر او میبندد.بنابر این تنها ارتباط با مطلق حقیقی است که نیاز پایدار انسان را میتواند پاسخ گوید و همچنین قطع رابطه با مطلقهای دروغین و رد کردن آنها،نیاز مستمری را نیز پاسخ میدهد.
برای ایجاد رابطه با مطلق حقیقی باید زبان عمل را بکار برد منطق عملی است که میتواند رابطه را مستحکمتر کند و آن را نفوذ بیشتر بخشد و این زبان یا منطق عملی همان پرستش است.پس برای انسان عبادت نیازی است پایدار و همیشگی.
۲) خلوص نیت و از خود گذشتگی
در هر مرحلهای از مراحل تمدن و در هر فرازی از فرازهای زندگی انسان،مردم با مصالح و منافع فراوانی مواجه میشوند که برای رسیدن بآن مصالح باید کوشش و تلاش فراوانی صورت دهند.این مصالح و منافع هر چند انواعشان مختلف و طرز به دست آوردنشان متفاوت باشد و هر چند فواصل زمانی بین آنها فرقهائی بوجود آورده باشد،ولی میتوان همه آنها را به دو نوع مصلحت،تقسیم کرد:
الف )مصالحی که منافع و عوائدش به فرد باز میگردد و تنها فرد هم باید برای بدست آوردنش در خارج تلاش و کوشش کند.
پینوشتها
۱- خدایا من عالیترین پایگاه عزتم را کمترین دریوزگی عبادتت میدانم.
۲- دنیای شما نزد من از آب بینی بزی،بیمایهتر است.
۳- مقصود از نیاز به برقراری ارتباط با مطلق،پیوند با یک قدرت و نیروئی است که بتواند به تامین نیازهای انسان بطور گسترده و عام در تمام مراحل زندگیاش در این دنیا بپردازد و تامین آیندهاش در جهان دیگر بنماید.از آنجا که خواستهای انسان در دوران زندگی مادی پیوسته موقت و زودگذر است،زیرا ناشی از نیازی مرحلهای و موقت میباشد.از این رو میکوشد تا با مطلق ارتباط بر قرار کند.در توضیح این مطلب باید گفت!
از گاهی که انسان به دنیا میآید با مراقبتها و کمکها و هدایتهای دیگران زندگیاش را آغار میکند.و هر گاه این مراقبتها صورت نگیرد،فرزند انسان نخواهد توانست جانی سالم بدر برد و زندگیاش را ادامه دهد.ضعف و ناتوانی انسان در حفظ و استقلال زندگی مادی، نشانه یک وابستگی بنیادی در زندگی عمومی است«خلق الانسان ضعیفا»چیزی که هست در مقام درک و فهم انسان،نیازهای مادی و وابستگیهای حسی و عاطفی که همه محدود و نسبی هستند زودتر جلب توجه او را میکنند تا نیاز مطلق.
نیازهائی که به خوراک و خواب و امنیت و راحت انسان مربوط میشود تا نیاز به چیزهای دیگر که نیاز به مال و جاه و شهوت و عواطف خانوادگی و میهنی و ملی و حقیقتخواهی و علم طلبیاش را و سایر نیازهایش را این نیازها همه از حد موقت و مرحلهای تجاوز نمیکند و نمیتواند برای انسان نیازی پایدار و همه جائی و همه حالی باشد،ولی نیاز به مطلق یعنی خالق آفریننده جهان و انسان که برای او حدی که او را محدود کند وجود ندارد،و نسبت به انسان هم مشمول مرحله خاص و نیاز موقتش نیست،نیازی است پایدار و ثابت در مقابل نیازهای دیگر که وقتی تامین شد به فکر مرحله بعد میافتد و در یک حد توقف نمیکند. نیازهای نسبی این چنیناند.انسان آنها را وقتی به نیازش رسید پشتسرمیگذارد و به مرحله دیگر میپردازد.
۴- لا تجعل مع الله الها «آخر فتقعد مذموما»مخذولا(اسرا/۲۲)
۵- یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انفاق/۶)
۶- و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین(عنکبوت/۶).
۷- فمن اهتدی فانما یهتدی و من صل فانما یضل علیها(زمر/۴۱)
۸- نور/۳۹«اعمال کافران همچون سرابی در بیابان،تشنه را به فکر آب میاندازد و چون بدان دستیابد آن را ناچیز داند و خداوند در نزد خود پیدا کند»
۹- ما تعبدن من دون الله الا اسماء«سمیتوها انتم و آباءکم ما انزل الله بها من سلطان (یوسف/۴۰).
۱۰- ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف/۳۹)
۱۱- ذلکم الله ربکم له الملک و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قطمیر (فاطر/۱۳).
۱۲- نساء/۶۵«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف جنگ نمیکنید...؟
۱۳- ان استطعت ان لا تاکل و لا تشرب الا الله فافعل .
۱۴- اعتکاف-بمعنی گوشه گیری از خلق و بعبادت پرداختن در مسجد استحداقل این انزوا سه روز است که روزها را باید روزه گرفت و جز برای ضرورتی از مسجد خارج نشد اعتکاف را احکامی است که در کتب فقه مستعرضاند.
مترجم: دکتر جمال موسوی
دکتر جمال موسوی اصفهانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست