یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کلیاتی پیرامون عبادات اسلامی


کلیاتی پیرامون عبادات اسلامی

پرستش پرستش چه کلمه ای پرشور و پرمحتوا چه مفهومی گسترده و با وقار چه جاذبه ای پرفناک و بنیادی ,جاذبه ای پر التهاب که چون به اعماق قلب پرستنده فرو نشست میان تب و تاب پرستش,او را آرامش می بخشد,آرامشی پرتوان,قاطع و سازنده آرامشی که از آسایش خود باختگی از خود بیخبری در برابر معبود ناشی شده «فناء فی الله »می آورد

● پرستش

پرستش...پرستش چه کلمه‏ای پرشور و پرمحتوا!چه مفهومی گسترده و با وقار!چه جاذبه‏ای پرفناک و بنیادی!،جاذبه‏ای پر التهاب که چون به اعماق قلب پرستنده فرو نشست میان تب و تاب پرستش،او را آرامش می‏بخشد،آرامشی پرتوان،قاطع و سازنده.آرامشی که از آسایش خود باختگی از خود بیخبری در برابر معبود ناشی شده‏«فناء فی الله‏»می‏آورد.

آه،هیچ قدرت قلم و بیانی نیست که بتواند این جاذبه ملکوتی را توصیف کند،و این مفهوم متعالی انسانی را در قالبهای لفظ و قلم بگنجاند.

تنها این بلندگوی اسلام راستین راد مرد دلباخته عشق و پرستش علی بن ابیطالب(ع)است که می‏گوید:

الهی کفی بی عزا«ان اکون لک عبدا» (۱) این سخن از که از روح آکنده از عشق و سرمست از باده عبودیت علوی برآمده،از روح آن علی(ع)که می‏گوید:ان دنیاکم عندی لاهون من عطفهٔ عنز، (۲) آن علی(ع)که از زادگاهش پرستشگاه مکه تا قربانگاهش محراب کوفه لم یشرک بالله طرفهٔ عین،لحظه‏ای بغیر خدا رو نیاورده است،شبحی از عظمت معنای خدا پرستی را به اذهان ما نزدیک می‏کند.

از این رو هیچ گاه نباید انتظار داشت در این نوشته کوتاه پهنه گسترده و پرگداخت پرستش را متناسب با مفهوم عالی آن پیاده گردد.

آنچه در اینجا ملاحظه می‏کنید کلیاتی در سطح بینش عموم،برای دریافت ارزش‏های کلی عبادتست تا زمینه‏ای برای این گونه احساسات عالیه علوی در اذهان فراهم آید.

نوشته‏های علامه بزرگوار آیهٔ الله سید محمد باقر صدر رهبر انقلاب اسلامی عراق، عموما«تکیه روی حقایق زندگی دارد و می‏خواهد درهای تازه‏ای بروی روح انسان از اسلام بگشاید که غالبا در گذشته از این درها استفاده نشده است.همه می‏دانیم عبادت بی‏محتوا و نامفهوم تکرار مکرراتی خسته کننده و عملی نامتناسب با روح کمال طلب انسانی است.در این نوشتار ارزش‏های عمومی و عملی عبادات بطور فشرده بررسی شده است،باشد تا در مجال‏های آینده بررسی روی فرد فرد عبادات بعمل آید.

هدف از همه این تلاشها اینکه نیروی شگرف و سازنده ایمان در جامعه انقلابی ما زنده شود و پایدار گردد.تا تضمینی برای بقاء و تداوم انقلاب درخشنده ملت مسلمان ما باشد.

● پرستش یا نیازی پایدار در انسان

عبادات اسلامی،نقش بسیار مهمی در تربیت انسان ایفاء می‏کند،و احکام عبادات،بخش حساسی از وظائف شرعی،و رفتار الهی یک انسان متدین را در زندگی روزانه‏اش تشکیل می‏دهد.

نظام پرستش در آئین اسلام،نظامی است پایدار و ثابت.و با پیشرفت‏های مادی زندگی عمومی جز در مواردی ناچیز رابطه‏ای ندارد.یعنی اوضاع و احوال تکامل مادی در آن تاثیری بجای نگذاشته است.

در حالی که جنبه‏های دیگر آئین اسلام با روند تکاملی زندگی در حال تغییر و تحول دائم است.روش کار،و نحوه پیاده کردن آنها،با خصوصیات دگرگون شده زندگی همراه است. مثلا«نظام معاملات و پیمان‏ها و قراردادهای بازرگانی هماهنگ با سایر نیازها عوض شده است.

برای مثال انسان عصر فضا،همان گونه نماز و روزه‏اش را انجام می‏دهد و حج می‏گزارد که پدرانش در عصر آسیاب دستی برگزار می‏کردند.

درست است نسبت به تهیه مقدمات نماز،انسان عصر فضا با دوران‏های سابق خیلی فرق کرده است.مسافرت حج برای مسلمانان امروز وسیله هواپیما صورت می‏گیرد،ولی در گذشته شتر مهمترین نقش را در نقل و انتقالات بیابانی داشت.پوشش نماز امروزه وسیله کارخانه‏های تمام- اتوماتیک و چرخ‏های عظیم صنعتی صورت می‏گیرد،ولی در گذشته پارچه‏ها همه دست بافت بود.و همینطور...اما اعمال و خواندنی‏های عبادات،همه بیکسان پایدار مانده است، زیرا تشریع آنها و نیازی که بشر بآنها دارد و باعث آنها شده،پایدار است و ارزش تشریع آنها به هیچوجه با پیشرفت پیوسته انسان،در تسلط بر طبیعت و بهبود وسائل زندگی،قابل تغییر و دگرگونی نیست.

مقصود اینکه اسلام وظائف نماز،روزه،حج،زکات و دیگر عبادات را به صورت موقت نخواسته است،و هیچ گونه شرائط زمانی ندارد،بلکه این وظائف را کسانی که از وسائل فنی و تکنولژی جدید با استفاده از نیروی اتم،برخورد دارند،همان گونه انجام می‏دهند که انسانهای دوار گذشته،آنها که زمین را با وسیله شخم دستی کشت می‏کردند،انجام می‏داند.

از آنچه گذشت نتیجه می‏گیریم مسئله‏ای را که تشکیلات عبادات،پاسخ می‏دهد،یکی از نیازهای پایدار انسان است.نیازی که انسان آن را با خود آورده،و در اعماق شخصیت او ثابت است.و تکامل پیوسته زندگی نمی‏تواند در آن تاثیری بگذارد،زیرا پاسخ ثابت نماز و سایر عبادات،نشان دهنده نیاز ثابت به آنست و از اینجا این پرسش پیش می‏آید که:

آیا چه نیاز پایداری در زندگی انسان وجود دارد که از آغاز پیدایش انسان،دین نقش پاسخگوئی و تربیتی آن نیاز انسانی را به عهده گرفته است،و می‏خواهد نیاز زندگی انسان امروز را درست مانند نیاز زندگی انسان گذشته بیکسان پاسخ دهد و بر اساس پایداری این نیاز است که عبادات بر طبق احکام اسلام،تشریع گردیده است؟در نتیجه می‏خواهیم نقش مثبت عبادات را در زندگی انسان بررسی کنیم.

ممکن است در وهله اول به نظر آید چنین نیاز پایداری در زندگی مورد قبول نیست،و هر گاه بین زندگی انسان امروز و زندگی انسان‏های گذشته دور،مقایسه‏ای بعمل آید معلوم می‏شود یکنواختی انسان‏ها را به هیچوجه نمی‏توان پذیرفت،زیرا ما می‏بینیم انسان بطور دائم از اوضاع و احوال زندگی چادر نشینی و قوم و قبیلگی که بر اساس بت پرستی و افکار و اندیشه‏های محدود و متحجر بنا شده بود،به سرعت فاصله می‏گیرد و دور می‏شود.

این دوری ملازم با دگرگونی‏هائی در نیازها و آرمان‏های انسان می‏باشد،و در نتیجه روش برآوردن نیازهایش نیز دگرگون می‏شود.بنابر این،عبادات چگونه می‏تواند با ساختمان یکنواخت و ثابتش،نقش واقعی را در میدان زندگی انسان با پیشرفت‏های سریع وسائل و افزارهای زندگی ایفاء کند؟

هر گاه عبادات مانند نماز،وضو،غسل،روزه و غیره در یکدوران زندگی برای انسان‏های بدوی مفید بود،بدلیل اینکه در تربیت‏خلق و خوی آنها تاثیر می‏گذاشت و الزام عملی برای حفظ نظافت بدن و لباسشان بود و می‏توانست آنها را از افراط در خوردن و آشامیدن باز دارد،ولی این هدف‏ها در زندگی انسان امروز،خود بخود انجام می‏گیرد و در برنامه زندگی یک فرد متمدن گنجانیده شده و از نظر رفتار اجتماعی این کارها را شخص خودبخود انجام می‏دهد. بنابر این دیگر نیازی به عبادات به صورتی که در زندگی انسان‏های گذشته دور،ضروری بود، نیست.عبادت‏ها دیگر نمی‏توانند نقش سازنده‏ای در تمدن بشر داشته باشند دیگر نمی‏توانند مشکلات تمدن امروز را حل کنند.

باید دانست این نظر غلطی در مورد عبادات است،تکامل اجتماعی‏ای که در امر وسائل و افزارهای زندگی و تغییر شکل داس و چکش،به وسائل فنی و تکنولژی جدید به کمک نیروی برق و بخار،و در نتیجه تغییر و تکامل در رابطه انسان با طبیعت پیدا شده،ربطی به عبادات ندارد.

هر گونه رابطه انسان با طبیعت از قبیل آهن آلات کشاورزی که رابطه با زمین و عمل کشاورزی است،از نظر مادی تغییر کرده و رو به تکامل گرائیده است.ولی عبادات رابطه بین انسان و طبیعت نیست تا تحت تاثیر عوامل مادی تکامل قرار گیرد.عبادات رابطه بین انسان و پروردگار اوست.این رابطه نقش بسیار مؤثری در توجه انسان به برادرش انسان دیگر،دارد و در رهگذر تاریخ،انسان را می‏بینیم با چند نیاز پایدار در زندگی روبرو است نیازهائی که با نیازهای انسان عصر روغن چراغ و نیازهای انسان معاصر،عصر الکتریسیته و اتم یکنواخت و یکسان عمل می‏کند تنظیم عبادات در اسلام پاسخ به نیازهای ثابت انسان،و مشکلاتی که جبنه موقت و مرحله‏ای ندارد،می‏باشد.عبادات پاسخ به نیازهای انسانی است که پیوسته در سازندگی فردی و اجتماعی خود در زندگی متمدن امروز با آن روبرو است و هنوز هم برای خود سازی در هدف‏های زندگی امروزش بدان‏ها نیازمند است.

برای اینکه نیاز پرستش را به خوبی بشناسیم لازم است نقشه نیازهای انسان و مشکلات زندگی او را ترسیم کنیم و خطوط پرستش را در ارضای این نیازها و طرز چیرگی بر مشکلاتش را توضیح دهیم.

این خطوط بشرح زیر است:

۱) نیاز به خود یابی و از خود گذشتگی.

۲) نیاز به احساس مسئولیت درونی برای ضمانت اجراء.

اما توضیح این خطوط:

رابطه با مطلق یک سلاح دو طرفه است.

کسی که با دقت،نظری بر ادوار تمدن بشر اندازد و تمدن بشری را در طول تاریخش بررسی کند،متوجه مشکلات فراوان و نگرانی‏های مختلف آن،در بسیاری از موارد و مسائل زندگی روزانه‏اش می‏گردد،ولی هر گاه بخواهد از صورت ظاهر این مسائل بگذرد و به عمق آنها فرو رفته روی مشکل اساسی انگشت بگذارد،می‏توان از میان انبوه مسائل و مشکلات پراکنده روزانه تنها یک مشکل حساس و مهم را دریافت.این مشکل دارای دو طرف یا دارای دو قطب متقابل است و انسان در طول تمدنش از هر دو طرف آن رنج می‏برد و هر دو طرف آن برای او اسباب زحمت‏شده است.

این مسئله از یک زاویه دید،عبارتست از مشکل سرگردانی انسان،تباهی و بی‏پناهی او.و این جنبه منفی مساله است.و از زاویه دید دیگر،عبارت است از مشکل غلو در وابستگی به این معنی که حقایق نسبی را لباس مطلق پوشاندن و این جنبه مثبت مسئله را تشکیل می‏دهد.

در آئین اسلام از نمونه بارز مشکل اولی بنام بی‏دینی و الحاد،و از نمونه آشکار مشکل دوم بنام شرک و بت پرستی،یاد شده است.

مبارزات پی‏گیر و بی‏امان اسلام در برابر بی‏دینی و بت‏پرستی،در حقیقت مبارزه در مقابل همین دو مشکل،در طول تاریخ بوده است.

هر دو مشکل در یک نقطه اساسی با هم برخورد دارند و آن عبارتست از جلوگیری و ممانعت از پیشرفت‏حرکت تکاملی انسان.حرکت تکاملی،خلاق و سازنده‏ای که شایسته مقام انسانست، زیرا مقصود از مشکل سرگردانی و تباهی انسان،یعنی گمراهی از مبدا خود در حرکت گسترده او در ابعاد مختلف زندگی‏اش،گمراهی در راهی سخت و پر دست انداز و دور و دراز، که می‏توانست از عنایات و الطاف واسعه او،هر گونه نیرو و کمکی دریافت کند و در مسیر هدف روشن خود،به راه افتد و راه خود را از طریق او،به همه عالم هستی بگشاید.

تا جائی که پر و بال خود را از ازل تا به ابد بر همه وجود بگستراند.وضع خود را نسبت به او بسنجد،و پیوندش را با حدود و مشخصات جهان طبیعت مقیاس کند،و گرنه هر نوع حرکتی از انسان سرزند او را گمراه و تباه سازد،و چون از مطلق گسسته حرکتش،حرکتی کورکورانه همچون پر کاهی در برابر تند باد حوادث خواهد شد از هر عاملی کوچک یا بزرگ متاثر می‏شود و هیچ چیز تحت فرمان و تاثیر او نمی‏رود.هیچ نوع آفرینندگی از خود نشان نمی‏دهد و در مسیر زندگی‏اش در طول تاریخ موهبتی و عنایتی بچشم نمی‏خورد،مگر وقتی که با مطلق رابطه برقرار کند و به او وابسته شود و در یک حرکت هدفدار،خود را به او متصل سازد.

چیزی که در اینجا مهم است اینکه خود این ارتباط از طرف دیگر چهره دیگری از مشکل را نشان می‏دهد.و آن مشکل افراط در پرستش است.مشکل مطلق گرفتن چیزهای نسبی، مشکل شرک که انسان پیوسته با آن مواجه بوده و می‏باشد.

انسان برای اینکه قدرت تحرک پیدا کند مهرش را به این و آن می‏بندد و برای ادامه راه زندگی‏اش از این و آن مدد می‏طلبد،ولی مهری که به مطلق نباشد دیر یا زود به تدریج می‏خشگد و حتی از موفقیت نسبی هم تهی می‏شود و تا هر جا پیش رود سرانجام دل انسان از آن کنده می‏شود و فراتر از آن را می‏طلبد تا جائی که هیچ چیز نمی‏تواند او را به مقصودش برساند.

به تعبیر دینی،خواسته‏های نسبی‏اش بجای اینکه در حد یکی از نیازهای طبیعی ارضا شود برمی‏گردد و خدای مورد پرستش میشود و هنگامی که امر نسبی‏ها جای مطلق را گرفت و برای او خدا شد،حرکتش را بخود اختصاص می‏دهد و نیروهای تکاملی و قدرت ابتکارش را خشکانده،او را از ایفای نفس طبیعی‏اش در مسیر تکامل باز می‏دارد:

«با الله خدای دیگری برای خود مگیر،که از حرکت باز افتاده به توبیخ خود و بی‏پناهی گرفتار خواهی شد (۴) »

این حقیقت در مورد همه خدایانی که انسان در طول تاریخ ساخته است صادق می‏آید.خواه در دوران پرستش بتها باشد،یا در دروه‏های بعد از آن.از عصر نظام قبیلگی گرفته تا عصر علم در هر دوره گروهی از این خدایان دروغین را می‏نگریم که راه را بر تکامل راستین بشری بسته‏اند،زیرا رفتار با آنها رفتار با مطلق یعنی پرستش بوده است.

در نظام قومی و قبیلگی،انسان ابتدائی،همه مهر و علاقه‏اش را در پای قبیله می‏افشاند تا نیازهای او را-بحکم شرائط خاص زندگی‏اش-قبیله،برآورده سازد،آنگاه در این امر تا جائی غلو کرد و افراط نمود که دیگر هیچ چیزی را جز از دیدگاه قبیله و منافع قبیله‏اش نمی‏دید.و چون نگاهش به قبیله در حد پرستش مطلق شد،از پیشرفت باز گرفته شد و مانع راه تکامل او گردید.

تا وقتی نظام علم آمد،علمی که بشر امروز تمام خلوص و حسن نیتش را به او سپرد.به این دلیل که راه انسان را علم به طبیعت،می‏گشاید،تا جائی در این مهر و علاقه پیش رفت که کارش بافراط کشید و علم را لباس مطلق پوشانید.انسان مفتون و دلباخته علم،بتی مطلق گونه از آن ساخت و آن را درست پرستید.اطاعت و دوستی‏اش را وظیفه خود دانست و به خاطر آن از تمام ارزش‏ها و حقایق دیگر که قابل اندازه‏گیری با مقیاس‏های علمی نبود و در زیر هیچ میکروسکوپی مشاهده نمی‏شد،دست برداشت و بر همه آنها خط بطلان کشید.

بنابر این هر چیز نسبی و محدودی را که انسان از آن مطلق بسازد و در یک مرحله از زندگیش خود را بدان وابسته کند،در مرحله رشد فکری‏اش،قیدی و عائقی برای ذهن او می‏شود زیرا آن چیز محدود و نسبی نمی‏تواند همه جا با کاروان سیر تکاملی‏اش همراهی کند تا چه رسد او را مدد دهد.

‌● پس باید انسانیت در راه مطلق گام بردارد.

و باید مطلق بر گزیده‏اش،مطلق واقعی باشد که بتواند به تمام ابعاد راه انسانیت پرتو افکند، و او را به راه راست تا هر جا پیش رود و به هر کجا بکشد در مسیر خط تکاملش راهبری کند،و از سر راه او همه خدایان مزاحم را بردارد تا سدی فرا راهش به وجود نیاورند.اگر این کار صورت گیرد،مشکل ما از هر دو طرف حل می‏شود

● ایمان به خدا تنها راه حل است

این راه حل همان ایمان به‏«الله‏»است که در آئین آسمانی اسلام برای انسان زمینی توصیه شده است.ایمان به خدا،به عنوان تنها مطلقی که می‏تواند انسانیت را به راه تکامل برساند و دچار هیچ گونه تناقضی سر راهش نشود.

ایمان به‏«الله‏»،هم جنبه منفی مشکل را حل می‏کند و هم جنبه مثبت آن را،اما جنبه منفی آن یعنی انسان را از خود گم کردگی و بی‏دینی و بی‏پناهی می‏رهاند.زیرا انسان را در وضع احساس مسئولیت قرار می‏دهد و تدبیر و اندیشه‏اش،و هر گونه حرکت و تلاشش را به جهان وابسته می‏سازد،و او را«خلیفهٔ الله‏»روی زمین می‏گرداند.بدیهی است‏خلافت مسئولیت آفرین است.

مسئولیت،انسان را بین دو قطب قرار می‏دهد،بین‏«الله‏»که مستخلف یعنی خلافت دهنده اوست و انسان در برابر او احساس مسئولیت می‏کند،و بین نتائج مترتب بر اعمالش که عکس العمل کارهای اوست.به عبارت دیگر،بین خدا«مبدا»،و معاد،یا بین ازل و ابد.آنگاه به این نتیجه می‏رسد که در این مسیر باید با مسئولیت،و هدفداری با گام‏های استوار حرکت کند.

ایمان به خدا جنبه مثبت مشکل یعنی،افراط و زیاده‏روی در وابستگی را نیز حل می‏کند،زیرا وابستگی به غیر خدا،محدودیت می‏آورد و مانعی فرا راه انسان ایجاد می‏کند.ایمان به خدا می‏تواند این مشکل را از میان بردارد زیرا:

اولا این قسمت از مشکل ناشی از مطلق گرفتن نسبی و نامحدود پنداشتن محدود،در یک عمل تصعید ذهنی است.امر نسبی در اوضاع و احوالی قرار گرفته که لباس مطلق پوشیده و منشا اشتباهات فراوان و مشکلات زیادی شده است.

اما مطلقی که ایمان به خدا به انسان می‏دهد،از بافت ذهن انسان خارج است،و جنبه مرحله‏ای خاصی ندارد تا در مرحله تکامل ذهن،یعنی هنگام رشد باری بر ذهن انسان باشد،و نیز معلول نیازی محدود و موقت برای شخص یا گروه میعنی نیست تا هنگامی که به دست فرد یا گروهی به عنوان مطلق قرار گرفت به صورت سلاحی برای تامین مقاصد نا مشروع آنها در آید.

خداوند متعال مطلق و نا محدود است،و صفات ثبوتیه‏اش از ادراک،علم،قدرت،عدالت و بی‏نیازی عالیترین صفات انسان‏های نمونه را که بتواند خلیفه خدا روی زمین باشند،فرا می‏گیرد،یعنی راه‏های فراوانی وجود دارد که ما را به سوی خدا فرا می‏خواند برای رسیدن به خدا باید پیوسته در تلاش و کوشش بسر برد،و بی‏وقفه از حالت نسبی به سوی کمال مطلق گام برداشت تا خدا گونه شد.

«ای انسان تو پیوسته با تلاش و کوشش به سوی پروردگارت گام برمی‏داری تا باو برسی (۵) »

مقصود از این گام نهادن در راه خدا،نزدیک شدن بصفات مطلق است،رسیدن به صفات عالیه خداوند مانند علم و ادراک،قدرت و عدالت و دیگر صفات او،اینها باید هدف حرکت انسان باشد.

بدین ترتیب سیر به سوی مطلق همه‏اش سیر به سوی علم است،سیر به سوی قدرت است، سیر به سوی عدالت است،و سیر به سوی بی‏نیازی است،یعنی سراسر زندگی انسان را مبارزه باید بگیرد.مبارزه علیه نادانی،ناتوانی ستمگری و نیاز و فقر.

این است هدف‏های پرستش که راه ما را به سوی صفات عالیه انسانی هموار می‏سازد.بنابر این عبادت تنها اعمال احترام آمیز و تقدیس آوری نسبت به خدا نیست،بلکه کوشش مستمری است به خاطر انسان و کرامت انسان و ساختن نمونه عالی انسانیت.

«هر کس در این راه بکوشد برای خود کوشیده و خداوند از جهانیان بی‏نیاز است (۶) »

«و هر کس هدایت‏یافت بنفع خود راه یافته و هر که گمراه شد گمراهی برای خود ببار آورده است (۷) »

ولی درست مطلق‏های دروغین و خدایان موهوم در جهت عکس این جریان قرار گرفته‏اند. اینان نمی‏توانند راه را بر انسان با مشخصات روشنش بنمایانند،زیرا خود محدودیت دارند و تنها ذهن ناتوان انسانست که به آنها لباس خدائی پوشانده و نیاز انسان محتاج یا بی‏دادگری و ظلم ستمگر،آنان را بر این کرسی خدائی نشانده است.بنابر این،این گونه خدایان ساخته نادانی‏ها،ناتوانی‏ها،ستمگری‏های انسانند و انسانی که با اینها مبارزه مستمر داشته باشد نمیتواند اینان را مایه خیر و برکت بداند.

ثانیا ارتباط با خدای بزرگ به عنوان مطلق،مسیر انسان را به سر حد کمال می‏رساند،یعنی در همان حال که خدایان دروغین را طرد می‏کند،انسان را از غلو و زیاده روی باز می‏دارد و موضع او را در یک مبارزه پی‏گیر و بی‏امان در برابر تمام مظاهر بت پرستی و خدایان ساختگی معین می‏کند تا بدین وسیله انسان از سراب خدایان دروغین که مانعی سر راه او به سوی کمال مطلق است،آزاد گردد و دیگر از فریبندگی آنها که هدفش را گم کرده راهش را کج می‏کنند نجات یابد.

و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعهٔ یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده (۸) .

در آیه دیگر آمده است:«آنچه شما جز خدا می‏پرستید نام‏هائی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام گذاری کرده‏اید،و هیچ گونه دلیلی بر وجود آنها خداوند فرو نفرستاده است (۹) »

و باز در آیه دیگر می‏خوانیم:

«آیا خدایان پراکنده بهترند یا«الله‏»-خدای یگانه پر قهر و غلبه (۱۰) »یا در جای دیگر:

«اینست پروردگار شما صاحب ملک و دولت و آن کسانی را که جز او بخدائی میخوانید مالک پوست هسته خرمائی نیستند (۱۱) »

ما وقتی شعار توحیدی‏«لا اله الا الله‏»را بررسی کنیم می‏بینیم در این شعار،مسیر انسانیت به سوی بی‏نهایت تعیین شده و هر گونه خدایان ساختگی مردود شناخته شده است.این حرکت در متن زندگی در طول تاریخ تاکید روی این حقیقت است که بین مردودیت‏خدایان ساختگی،و رابطه شدید به خدای قادر متعال یک نوع بستگی شدید وجود دارد،و به همان اندازه که انسان از خدای واقعی دور می‏شود در گمراهی خدایان پراکنده می‏افتد.

بنابر این در کلمه‏«لا اله الا الله‏»رد و قبول بهم پیوسته تلقی شده و در حقیقت هر دو چیز به یک حقیقت اشاره می‏کند و آن،حقیقت تلاش و پویش در راه کمال انسانیت است.و انسانیت در طول تاریخ دور و درازش،از این پویش بی‏نیاز نیست.این تنها حقیقتی است که شایسته حفظ راه انسان از تباهی و سرگردانی است.این پویش می‏تواند انسان را از دست همه نیروهای تصنعی آزاد کند و نگذارد مطلق‏های دروغین راه را بر انسان کمال طلب،ببندند.

● عبادات یا منطق عملی

همان گونه که انسان با استعدادهائی برای هر گونه عمل و تجربه پا به عرصه زندگی می‏گذارد و بذر پیروزی‏هایش را در زندگی با خود همراه می‏آورد،این پیروزی‏ها از رشد شخصیت و فعالیت‏های اجتماعی‏اش گرفته تا انعطاف پذیری در برابر اوضاع و شرائط مختلف زندگی همه را شخص با خود دارد،همچنین دارای فطرت و طبیعتی است بخدا وابسته و علاقه‏اش به مطلق یکی از بنیادهای پیروزی‏های اوست.و همین بنیاد است که او را بر مشکلات روزگار فائق می‏سازد و چنانکه ملاحظه کردیم او را به راه تکاملش می‏اندازد برای انسان هیچ تجربه‏ای نمی‏تواند گسترش و شمول تجربه خدا-پرستی را در زندگی نشان دهد.

زیرا هیچ تجربه‏ای برای بشر در زندگی با مفهوم‏تر از تجربه‏ای ایمان نیست این تجربه از دورترین ادوار تاریخ،و در همه مراحل آن با انسانها همراه بوده است.این تجربه نشان می‏دهد گرایش به مطلق در انسان و توجه به ماوراء حدود زندگی مادی،یک نهاد اصلی و یک گرایش ریشه‏داری است که در آن اختلاف‏های قومی،و تفاوت انگیزه‏ها،و جدائی راه‏ها،زیانی به اصل نهاد و گرایش وارد نمی‏سازد.

چیزی که مهم است اینکه ایمان فطری هیچ گاه نمی‏تواند بطور شایسته‏ای ضامن تحقق ارتباط با مطلق باشد،زیرا رابطه با مطلق مانند هر نوع رابطه فطری دیگر بستگی به روش ارضای این گرایش و طرز برخورداری از ایمان،در مقام عمل دارد،زیرا روش ارضای صحیح این تمایل مانند دیگر تمایلات طبیعی است که می‏تواند مصلحت نهائی انسان را تامین کند چنانکه رفتار متناسب با امیال فطری یا غیر متناسب با آن،سبب میشود که آن میل در صورت اول رشد کند و در صورت دوم سرکوب شود.

بذر محبت در دل انسانی که با رفتار عاطفی‏اش بینوایان،ستمدیدگان و محتاجان را نوازش می‏کند بهتر رشد می‏کند و نشاط و حیات می‏یابد تا کسی که در عمل با تمرین و تقویت این نهاد روبرو نشود.

از اینجا است که ایمان به خدا و احساس عشق و شوری عمیق بشناخت جهان غیب و گرایش به مطلق،نیازمند به توجیه و رهبری عملی است تا شخص بتواند راه ارضای صحیح آن را بدست آرد و رفتاری که در راه ارضای این میل می‏کند متناسب با ارضای نهادهای اصلی دیگرش باشد.

زیرا بدون توجیه و رهبری ممکن است این احساس دگرگون شود و بانواع انحراف‏ها کشیده شود چنانکه در بسیاری از مراحل احساس‏های دینی توجیه نشده،باین گرفتاری مبتلا شده است.

و هر گاه این تمایل وسیله رفتاری ژرف و مطمئن،ارضاء نشود ممکن است بدرون فرو رفته، دیگر نتواند ارتباطش را با مطلق بعنوان یک واقعیت فعال در زندگی حفظ کند و نتواند نیروهایش را از محدودیتها و قیود نسبی و محدود رهائی بخشد.

وظیفه این توجیه و رهبر عملی با دینی است که شعار«لا اله الا الله‏» را مطرح می‏سازد و می‏خواهد با نظری ژرفناک رد و قبول را درهم فشرده یک جا مقابل هم قرار دهد چنین دینی است که می‏تواند انسان را در عمل رهبری کند.

و این دین می‏گوید تنها چیزی که می‏تواند تمایل بخدا و ارتباط با او را در ژرفای وجود انسان نفوذ دهد و تبلور بخشد،پرستش است.

عبادات زبان عملی تمایل به خدا پرستی و نمونه‏ی بارز آنست و برای رشد این تمایل و نفوذ آن در زندگی انسان،باید از نقش عبادات استفاده کرد. ملاحظه می‏شود عبادت‏هائی که بانسان رشد فکری می‏بخشد،از آنجا که عملا زبان گویای رابطه با مطلق است،رد خدایان دروغین و پذیرش الله هر دو را با هم در یک عمل منعکس می‏کند،یعنی این گونه پرستش‏ها در عین حال که روی برقراری ارتباط با خدا پافشاری می‏کند،هر گونه مطلق دیگر را مردود می‏شمارد.

نمازگزاری که فریضه‏اش را با«الله اکبر»آغاز می‏کند به خدایان باطل نه،می‏گوید و وقتی پیامبرش را به عنوان بنده او و فرستاده او یاد می‏کند روی این‏«نه‏»تکیه کرده است. هنگامی که از بسیاری از چیزهای مورد علاقه‏اش بخاطر روزه‏داری صرف نظر می‏کند،و حتی از نیازهای زندگی‏اش چشم می‏پوشد،غرائز و امیالش را محدود می‏کند،روی این نه، پافشاری دارد.

تاثیر این عبادات از نظر برداشت‏های تربیتی از آنها،در مورد نسل‏های مؤمنی که به دست پیامبر و رهبران شایسته بعد از او تربیت‏شدند،بسیار موفق بوده است.اینها کسانی بودند که بر اثر نماز،هر گونه میلی که در دل آنها از شر و فساد بود،کنده شد و مطلق‏های دروغین را از سر راه خود از قبیل کسراها و قیصرها و دیگران برداشتند،و همه چیز را از ارزش و اعتبار انداختند.

از اینجا است که می‏گوئیم عبادات را ضرورتی است پایدار،و برای زندگی انسان در مسیر تمدن صحیح،چاره‏ای از پرستش نیست،زیرا در هر راهی که برود باید از خدا راهنمائی بخواهد و از او مدد بگیرد.و هیچ مطلق و بی‏نهایتی که بتواند با هدایت‏هایش راهگشای راه طولانی انسان در مسیر تکاملش جز خدا باشد،نیست.جز او هر مطلقی ساختگی است و به صورت‏های مختلف راه را بر او می‏بندد.بنابر این تنها ارتباط با مطلق حقیقی است که نیاز پایدار انسان را می‏تواند پاسخ گوید و همچنین قطع رابطه با مطلق‏های دروغین و رد کردن آنها،نیاز مستمری را نیز پاسخ می‏دهد.

برای ایجاد رابطه با مطلق حقیقی باید زبان عمل را بکار برد منطق عملی است که می‏تواند رابطه را مستحکم‏تر کند و آن را نفوذ بیشتر بخشد و این زبان یا منطق عملی همان پرستش است.پس برای انسان عبادت نیازی است پایدار و همیشگی.

۲) خلوص نیت و از خود گذشتگی

در هر مرحله‏ای از مراحل تمدن و در هر فرازی از فرازهای زندگی انسان،مردم با مصالح و منافع فراوانی مواجه می‏شوند که برای رسیدن بآن مصالح باید کوشش و تلاش فراوانی صورت دهند.این مصالح و منافع هر چند انواعشان مختلف و طرز به دست آوردنشان متفاوت باشد و هر چند فواصل زمانی بین آنها فرق‏هائی بوجود آورده باشد،ولی می‏توان همه آنها را به دو نوع مصلحت،تقسیم کرد:

الف )مصالحی که منافع و عوائدش به فرد باز می‏گردد و تنها فرد هم باید برای بدست آوردنش در خارج تلاش و کوشش کند.

پی‏نوشتها

۱- خدایا من عالیترین پایگاه عزتم را کمترین دریوزگی عبادتت می‏دانم.

۲- دنیای شما نزد من از آب بینی بزی،بیمایه‏تر است.

۳- مقصود از نیاز به برقراری ارتباط با مطلق،پیوند با یک قدرت و نیروئی است که بتواند به تامین نیازهای انسان بطور گسترده و عام در تمام مراحل زندگی‏اش در این دنیا بپردازد و تامین آینده‏اش در جهان دیگر بنماید.از آنجا که خواست‏های انسان در دوران زندگی مادی پیوسته موقت و زودگذر است،زیرا ناشی از نیازی مرحله‏ای و موقت می‏باشد.از این رو می‏کوشد تا با مطلق ارتباط بر قرار کند.در توضیح این مطلب باید گفت!

از گاهی که انسان به دنیا می‏آید با مراقبت‏ها و کمک‏ها و هدایت‏های دیگران زندگی‏اش را آغار می‏کند.و هر گاه این مراقبت‏ها صورت نگیرد،فرزند انسان نخواهد توانست جانی سالم بدر برد و زندگی‏اش را ادامه دهد.ضعف و ناتوانی انسان در حفظ و استقلال زندگی مادی، نشانه یک وابستگی بنیادی در زندگی عمومی است‏«خلق الانسان ضعیفا»چیزی که هست در مقام درک و فهم انسان،نیازهای مادی و وابستگی‏های حسی و عاطفی که همه محدود و نسبی هستند زودتر جلب توجه او را می‏کنند تا نیاز مطلق.

نیازهائی که به خوراک و خواب و امنیت و راحت انسان مربوط می‏شود تا نیاز به چیزهای دیگر که نیاز به مال و جاه و شهوت و عواطف خانوادگی و میهنی و ملی و حقیقت‏خواهی و علم طلبی‏اش را و سایر نیازهایش را این نیازها همه از حد موقت و مرحله‏ای تجاوز نمی‏کند و نمی‏تواند برای انسان نیازی پایدار و همه جائی و همه حالی باشد،ولی نیاز به مطلق یعنی خالق آفریننده جهان و انسان که برای او حدی که او را محدود کند وجود ندارد،و نسبت به انسان هم مشمول مرحله خاص و نیاز موقتش نیست،نیازی است پایدار و ثابت در مقابل نیازهای دیگر که وقتی تامین شد به فکر مرحله بعد می‏افتد و در یک حد توقف نمی‏کند. نیازهای نسبی این چنین‏اند.انسان آنها را وقتی به نیازش رسید پشت‏سرمی‏گذارد و به مرحله دیگر می‏پردازد.

۴- لا تجعل مع الله الها «آخر فتقعد مذموما»مخذولا(اسرا/۲۲)

۵- یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انفاق/۶)

۶- و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین(عنکبوت/۶).

۷- فمن اهتدی فانما یهتدی و من صل فانما یضل علیها(زمر/۴۱)

۸- نور/۳۹«اعمال کافران همچون سرابی در بیابان،تشنه را به فکر آب می‏اندازد و چون بدان دست‏یابد آن را ناچیز داند و خداوند در نزد خود پیدا کند»

۹- ما تعبدن من دون الله الا اسماء«سمیتوها انتم و آباءکم ما انزل الله بها من سلطان (یوسف/۴۰).

۱۰- ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف/۳۹)

۱۱- ذلکم الله ربکم له الملک و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قطمیر (فاطر/۱۳).

۱۲- نساء/۶۵«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف جنگ نمی‏کنید...؟

۱۳- ان استطعت ان لا تاکل و لا تشرب الا الله فافعل .

۱۴- اعتکاف-بمعنی گوشه گیری از خلق و بعبادت پرداختن در مسجد است‏حداقل این انزوا سه روز است که روزها را باید روزه گرفت و جز برای ضرورتی از مسجد خارج نشد اعتکاف را احکامی است که در کتب فقه مستعرض‏اند.

مترجم: دکتر جمال موسوی

دکتر جمال موسوی اصفهانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.