پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وقتی مجاز به حقیقت پیوست


وقتی مجاز به حقیقت پیوست

دنیای «بیت» جایگزین دنیای اتم می شود

به همت گروه مطالعات رسانه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دومین همایش «فلسفه رسانه» ۱۴ اسفند ‌برگزار شد. در این همایش دکتر غلامرضا آذری، دکتر محمد اخگری، دکتر امیرعبدالرضا سپنجی، دکتر فهیمی‌فر، امیدعلی یوسفی و پورحسن و بشیر به ارائه سخن پرداختند که در اینجا گزارشی از برخی سخنرانی ها ارائه می‌شود.

● آذری: مکاتب و اندیشه‌های ارتباطی

موضوع بحث، کتاب مستقلی از بنده است که بزودی منتشر می‌شود. «مروری بر مکاتب و اندیشه‌های ارتباطی» اثری است که جای آن در فضای دانشگاهی خالی است. درس تاریخ ارتباطات عرضه می‌شود، ولی کاستی‌هایی در این عرصه وجود دارد. موضوع مکاتب و اندیشه‌های ارتباط خیلی وسیع است. بنده چندی است که کتاب مطالعات انتقادی را ترجمه کردم که این اثر هم بزودی منتشر می‌شود. نویسنده این اثر با یکنواختی پیام مخالفت می‌کند.

مقاله «جستجویی برای نظریه اجتماعی ارتباطات در جامعه‌شناسی آمریکا» اثر دانکن که سال ۱۹۷۶ منتشر شده پایه بسیاری از مباحث انتقادی «فلسفه ارتباطات» در دهه‌های بعد قرار گرفت. وی می‌گوید علم ارتباطات و ریشه‌های تاریخی پژوهش‌های آن بی‌تردید مرهون تلاش‌های مکتب شیکاگو و اعضای آن است. در حالی که مکتب فرانکفورت در کشور ما نسبت به سایر مکاتب بیشتر مطرح شده و این خود جای بحث دارد. دانکن روی مفاهیمی چون طبقه، ساختار اجتماعی، رفتار طبقه‌ای، جامعه، اجتماع، هدف (به معنای دوربرد دیدن مسائل اجتماعی بویژه رسانه‌ها) و روش دست گذاشته و آنها را ابزار شناخت یک مکتب تلقی می‌کند.

او معتقد است​ مکتب مؤسسه‌ای است که با حضور نخبگان و روشنفکران در یک مکان جغرافیایی همراه باشد و همراهی روشنفکران دگراندیش را داشته باشد که باید به وصف «دگراندیش» توجه داشت. سومین ویژگی، برنامه‌ریزی مدون برای پیشبرد کارها و چهارم، وجود چند حلقه فکری و روشی به شرط تأیید نقد و تفسیر مطلوب آن و پنجم، ابداع روش‌شناسی‌های نظام مند جهت توصیف دقیق پدیده‌هاست و ششمین ویژگی، ایجاد نشریات علمی ـ پژوهشی و تولید ادبیات نظری متقن برای توسعه حوزه علمی است.

آخرین ویژگی، ارائه روش‌های پژوهشی علمی و عملی به منظور کاربرد علم در امور روزمره است. یکی از مشکلاتی که بحث درباره مکاتب را بخصوص در ارتباطات انتزاعی می‌کند، فقدان همین مسأله است که اتفاقاً یکی از مکاتب پیشگام در این زمینه «مکتب پالوآلتو» است که در وادی ارتباطات از آن به ندرت یاد می‌شود. ۱۲ مکتب در حوزه فلسفه رسانه و ارتباطات وجود دارد: شیکاگو، فرانکفورت، بیرمنگام، ژنو، آیووا، گشتالت، وین، تورنتو، کلمبیا و... از جمله این مکاتب هستند. در این بررسی باید گفت یکی از مکاتب، مکتب شیکاگوست که بنیانگذارش «البیون اسمال» است و هنرش نهادینه‌سازی علم ارتباطات بوده است.

از جمله مزایای فعالیت این مکتب، ‌توسعه مطالعات ارتباطی بوده و کاستی‌هایش، کل‌نگری و تفسیر و تمرکز روش‌های پژوهش بوده است. نتایج و تأثیرات این مکتب نیز هدایت و تثبیت علم ارتباطات بوده است. مکتب دیگر، فرانکفورت به بنیانگذاری هورکهایمر است که هدفش نقد رو انکاوانه و مارکسیستی از رسانه‌ها بوده و مزیتش ارائه نظریات کاربردی و اصلاحی بوده است. از جمله معایب این مکتب، نبود روش‌شناسی کاربردی در ارتباطات است و تأثیراتش، حمله و نقد به رسانه‌ها در عرصه پژوهش رسانه‌هاست.

مکتب سوم پالوآلتو است که هدفش ایجاد ارتباطات تعاملی و شخصی بوده است. مزیت این مکتب ارائه نظریات روان‌شناسی در ارتباطات است و عیب آن کل‌نگری و تمرکز بر روش‌های روان درمانی است. این مکتب تعریف و توصیف جدیدی از حوزه‌های ارتباطی ارائه می‌کند و حوزه‌ای که در ایران بتازگی باب شده و ترجمه‌هایی نیز در آن صورت گرفته است و ارتباطات خانوادگی نام دارد، ریشه در این مکتب دارد و از فعالیت‌های مارگارت مید ناشی می‌شود. مکتب چهارم، ‌مکتب «بیرمنگام» است که همه می‌شناسند و در ایران روی آن بسیار کار شده است که ریچارد هوگارد آن را پایه گذاشت و هدفش استقرار مطالعات فرهنگی در باب رسانه است. مزیت آن، توسعه مطالعه فرهنگی در ارتباطات است و معایب آن چند معنایی و پیچیده کردن محتوای رسانه‌هاست. نتیجه و تأثیر این مکتب، نبود روش‌شناسی ثابت و وجود استمرار و تنوع در روش است.

پنجمین مکتب که باید به آن در سیر بررسی مکاتب و اندیشه‌های ارتباطی اشاره کرد، مکتب «آیوا» است که هدفش نهادینه‌سازی ارتباطات گروهی و مزیتش توسعه رویکرد پویایی گروه است. عیب آن نیز یکسونگری و رواج روش‌های آزمایشی است و نتیجه آن، ترویج پژوهش و تفسیر شبکه روابط است.

اخگری: در بیان نسبت هستی و فضای سایبر ، هستی را می توان برنامه ای بزرگ دانست که حتما برنامه نویسی دارد که کل این برنامه را جهت می‌بخشد، بعضی از مفاهیمی که در گذشته فهم آن سخت بود، مانند این‌که اعمال از بین نمی‌روند و اثرش باقی می‌ماند امروزه در فضای سایبر کاملاً ملموس شده است و در فضای دیجیتال شدنی است

اینجاست که تفاوت واژه‌های «Relationship » و «communication» ‌آشکار می‌شود. این واژه از وادی روان‌شناسی به ادبیات ارتباطات وارد می‌شود که انقلابی به پا می‌کند و بین ۳ حوزه فکری جامعه‌شناسان کاربردی و روان‌شناسان اجتماعی و اهالی ارتباطات، ارتباطی به وجود آورد. مکتب گشتالت، مکتب هفتم است که هورکهایمر، کافکا و کوهلر مؤسس آن بودند و هدفش نهادینه سازی کل‌نگری در روابط میان فردی و ارتباطات شخصی است. مزیت این مکتب، گسترش روش‌های کیفی روانکاوی و کاستی‌اش ترکیب، تفسیر و تجزیه روش‌های رسانه‌شناسی است. نتیجه و تأثیر این مکتب نیز هدایت و تجربی کردن و کل‌نگرسازی ارتباطات انسانی است. کل‌نگران، کسانی بودند که بیشتر ارتباطات را انسانی می‌دیده‌اند تا این‌که آن را جمعی و رسانه‌ای بدانند. این اعتقاد فلسفی بر آن بود که تکنولوژی باید توسط انسان کنترل شود؛ ادعایی که بعدها توسط ‌هایدگر وارد ارتباطات و گسترده شد و فضای ادبیاتی خاص خود را شکل داد.

● اخگری: رازورزی در فضای سایبر

طی مطالعات به گروهی برخوردم که در رابطه با «عرفان و مدرنیته» در دانشگاه زیگن آلمان بحث می‌کند. بحث از عرفان در فضای سایبر به معنای آن است که چه نگاه عرفانی‌ای می‌توان به رسانه سایبری داشت. در بررسی تاریخ رسانه، رسانه‌های نو با ۲ تحول پدید آمدند که یکی عصر شبکه و دیگری انقلاب دیجیتال است.

با پیدایش شبکه ارتباط جمعی و ماهواره‌ها و بویژه شبکه جهانی اینترنت و پیدایش رسانه‌های دیجیتال، فضا و سپهر رسانه‌ای به طور کامل متفاوت شد. پیشتر، یک فرستنده وجود داشت و گیرندگان متعدد و ارتباط یک ارتباط یکسویه بود، اما در عصر دیجیتال فرصت ارتباط تعاملی و دو‌سویه پدید آمده است. در انقلاب دیجیتال برخلاف انقلاب صنعتی «کار» تکثیر می‌شود و وقتی یک برنامه نوشته می‌شود، می‌تواند مدام تکثیر گردد. در بحث رسانه‌های دیجیتال، بحث همانندسازی نیز توسط اندیشمندانی چون «بودریار» مطرح می‌شود که معتقدند در این نوع رسانه، واقعیت با نمادهایی از واقعیت جایگزین می‌شود و فهم و تشخیص میان واقعیت و مجاز از بین رفته و واقعیت مجازی شکل می‌گیرد. در نگاه عرفانی ویژگی‌های اینترنت بسیار مهم است. نخستین ویژگی جهانی بودن اینترنت است که مفهوم زمان و مکان را تغییر می‌دهد.‌ هارتمن می‌گوید تا زمانی که مانیتور کامپیوتر می‌درخشد، خورشید غروب نکرده است. در فضای رسانه نو، هیچ‌گاه خورشید غروب نمی‌کند و در این رسانه‌ها نوعی زمان بی‌زمانی و مکان بی‌مکانی تجربه می‌شود که در این زمینه‌ هایدگر به انقباض زمان و مکان اشاره می‌کند.

او اشاره می‌کند که پیش از این انسان نمی‌توانست نحوه رشد جوانه گیاه را ببیند، اما امروزه با انقباض زمان این کار ممکن شده است. ویژگی دیگر اینترنت، تعاملی بودن آن است، زیرا اساس عصر جدید، تعامل است. تعامل به این معنی است که «کاربر چه می‌خواهد؟» ظرفیت رسانه‌ای جدید این امکان را فراهم آورده که رسانه‌های جمعی به رسانه‌های چریکی تبدیل شوند و هر رایانه‌ای در عین حال که گیرنده است، فرستنده باشد. رسانه چریکی وقتی از مرز بیش از ۵۰ هزار بازدید بگذرد، تبدیل به رسانه جمعی می‌شود. برخی اندیشمندان از هستی دیجیتال در رسانه‌های دیجیتال سخن گفته‌اند که نیکولاس نگروپونته، استاد مشهور دانشگاه ام. آی. تی از جمله آنهاست.

او مفهوم وجود و هستی دیجیتال را مطرح می‌کند. دنیای «بیت»، جایگزین دنیای اتم می‌شود و ۲ دستاورد مهم دارد؛ یکی این‌که بیت همه چیز را سبک می‌کند چون وزن ندارد و دیگر این‌که نظام ارزش و مقیاس را در جامعه تغییر می‌دهد، زیرا بیت دارای قیمت نیست. بر اثر این اتفاق در هستی دیجیتال، اطلاعات به داده دیجیتال یا دیتا تبدیل می‌شود که توسط این داده‌ها منتشر می‌شود. سوالی که اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا داده ‌می‌تواند به عنوان یک شخص مطرح شود یا خیر، زیرا برخی معتقدند داده خرد و خودآگاهی و وجدان دارد، اما به عنوان موجودی دارای فهم پذیرفته نشده است. داده می‌تواند بیاموزد، بفهمد و با وضعیت‌های تازه ارتباط برقرار کند. این وضعیت فرابیولوژیک است که به تکامل تکنولوژیک انسان می‌انجامد.

در اثر این مفاهیم است که عرفان در سایبر مطرح می‌شود. در نسبت عرفان و سایبر گفته می‌شود که عناصر عرفانی چون وحدت، حرکت و رستاخیز در تمثیل‌هایی با رسانه‌های جدید تطبیق داده می‌شود. این‌که تمام کامپیوترهای متصل به شبکه حکم واحد داشته و حرکت در این بین به حرکت در عرفان شباهت دارد. در بیان نسبت هستی و فضای سایبر، هستی را می‌توان برنامه‌ای بزرگ تصور کرد که حتماً برنامه‌نویس و برنامه‌ریزی دارد که کل این برنامه را هدف و جهت می‌بخشد. ویژگی بارز بی‌مکانی و بی‌زمانی نیز در عرفان مطرح است که در این فضا نمونه‌ای از آن را می‌توان لمس کرد. «دیتا» نیز در این فضا از بین نمی‌رود، بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود و می‌توان از نسبت آن با مفهوم رستاخیز سخن گفت. بنابراین از این منظر ویژگی‌های عرفانی با کل هستی تطبیق داده می‌شود و فهم عرفانی از آن حاصل می‌گردد. بعضی از مفاهیمی که در گذشته فهم آن سخت بود، مانند این‌که اعمال از بین نمی‌روند و اثرش باقی می‌ماند امروزه در فضای سایبر کاملاً ملموس شده است و در فضای دیجیتال شدنی است.

سیدحسین امامی