جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سینمای ملی سینمای آرمانی


سینمای ملی سینمای آرمانی

سینمای ملی یکی از قله های آرمانی سرزمین ماست سینمای ملی, سینمایی است که از آن ملت است

سینمای ملی یکی از قله های آرمانی سرزمین ماست. سینمای ملی، سینمایی است که از آن ملت است. به تعبیر برخی از بزرگان سینما، در برگیرنده نشانه های فرهنگ یک ملت است. بازتابنده آرمان ها، اهداف، باورها، ارزش ها، خواست ها و دغدغه های یک ملت است.

سینمای ملی شاخص توسعه یافتگی فرهنگی میان اهالی سینمای یک جامعه است. زیرا برخاسته از خودشناسی، خودباوری و دغدغه ورزی است.

سینمای ملی به سادگی به دست نمی رسد. به راحتی محقق نمی شود. اما دستیابی و تحقق آن دور از نظر نمی نماید.

تردید نکنیم که درهرجامعه -دینی و غیردینی- سینمای ملی، ادبیات ملی، تئاتر ملی و اساسا هنر ملی، جنبه بازدارندگی دارد. بازدارندگی در برابر تهاجم فرهنگی، مسخ فرهنگی و خودباختگی و وادادگی در برابر دیگران، اجنبی و نامحرمان!

هنر ملی یعنی تضمین بقا و کارگری فرهنگ و ارزش های اصیل هرجامعه بر مخاطب! از این رو یک نظام سیاسی خردورز، فتح قله هنر ملی را نقطه کلان و استراتژیک «هدف» قرار می دهد.

چندسالی است «سینمای ملی» بر سر زبان های ماست!

اما تنها و تنها بر سر زبان های ماست: ما که اهل نقدیم! ما که اهل سیاست گذاری در حوزه سینما هستیم و ما که اهل سینما هستیم و...!

اکنون چه تعریفی از سینمای ملی به دست داده ایم؟

چه تعریفی موجود است و قابل اشاره و استناد؟

سینمای ما در چه فاصله ای تا سینمای ملی ایستاده است؟

عزیزان! اگر بخواهیم با نگرشی علمی بنگریم و از روی تعهد به قضاوت بنشینیم و حکم دهیم، چاره ای نداریم که بگوییم: سینمای ایران «ملی نیست»!

و ای کاش می توانستیم به همین یک جمله بسنده کنیم، سینمای ایران با ملی شدن یا طرازشدن با جمهوری اسلامی، فاصله ای ژرف و شگرف دارد!

سی امین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر، مبنای مناسبی برای سنجش است. در این جشنواره:

یک: دو- سوم فیلم های بخش اصلی- سودای سیمرغ سینمای ایران- را آثاری تشکیل می دادند که محور مضمونی آن، «خیانت» است؛ خیانت زن به شوهر، شوهر به زن!

«برف روی کاج ها»، «من همسرش هستم»، «زندگی خصوصی» و...!

دو- اساساً بسیاری از فیلم سازان ایرانی «اندیشه ورز» نیستند. چون اندیشه ورز نیستند و چون از دانش اندک نیز رنج می برند، در دستیابی و تدوین «دیدگاه» موفق عمل نمی کنند. یعنی دیدگاه بسیاری از سینماگران ما مبنای منطقی و واقعی و منصفانه و در یک کلام وجه علمی ندارد.

فیلم سازی که مروج نیهیلیسم است و با پرچمداری نیهیلیسم قصد طرح و شهرت دارد، بی شک در زمره سینماگران اندیشه ورز نمی گنجد! او مقلد است و برامواج بینشی عوامانه، بی اختیار شناور است.

«بیخود و بی جهت» را نگاه کنید و قضاوت نمایید! سینماگر به دور از اندیشه ورزی، هنوز برای پرسشهای بدیهی و نخستین زندگی، پاسخی منطقی و درست ندارد. چنین است که سازنده پذیرایی ساده رو در رو با روزنامه نگاران و منتقدان و خبرنگاران می گوید: «اخلاق یک امر نسبی است!»

سه- ملاک اغلب سینماگران ما طی مشی علمی برای «قضاوت» نیست.

اگر قضاوت فیلم ساز ما محدود و محصور به «سلیقه» و «تمنیات شخصی» باشد، صنفی گرایی صرف یا قبیله گرایی مدرن باشد، اگر قضاوتهای ما درباره دنیای اطرافمان و جهان درونی مان، مبنی بر خواستها و خواهش های گیتیانه مان باشد، مطمئنا، به عنوان یک هنرمند نمی توانیم قضاوت درستی را در قالب اثر هنری عرضه کنیم. قضاوتمان در واقع قضاوت نیست. برآیند پیشداوری است. برکشیده ای از احساسات سطحی و خودمحورانه و نفسانی است. شبهه ناک و شبهه پرور است. فتنه انگیز است.

به همین دلیل است که وقتی می خواهیم از دفاع مقدس مردم ایران در برابر دشمنان در هشت سال جنگ بگوئیم، تاریخ و واقعیات تاریخ را از نگاه شبهه پرورمان به قضاوت و بدتر از آن، به روایت می نشینیم.

به همین دلیل است که در کارنامه کاری مان فیلمی مانند «خرس» به چشم می آید. فیلمی که از هشت سال دفاع مقدس، یک آسیب و یک هزینه را دیده است و بس!

پنج- برخی فیلم سازان کشورمان، به دلیل تن دادن به نفسانیت و نداشتن شناخت هویتی و پایه معرفتی- الهی و نداشتن خودباوری، مرعوب فرهنگ غیرخودی اند. در آثارشان همه چیز غیرایرانی است. شخصیت، اندیشه و رفتار شخصیتها، آکسسوآر، میزانسن و... همه چیز رنگ و بوی بیگانه دارد.

آیا می توان از فیلم ساز مرعوب چشم به دوری از مرعوبیت و تقویت اعتماد به نفس ایرانی داشت. بی شک خیر!

برخی- چنان که می دانید- فیلم می سازند. اما نه برای خوشایند مردم که دقیقا در مسیر اجنبی! در راه خواستها و ارزشهای اجنبی! آثار چنین سینماگرانی را نتیجه مرعوبیت فیلم ساز می دانم و بدان پای فشاری می کنم. من برای چنین فیلم هایی ارزش قائل نیستم. چون آنها را آثار هنری «شخصی» می پندارم، «بی درد» می دانم و محتاج خوشایندی بیگانه!

آنچه برای جشنواره سی ام فیلم فجر اشاره شد تنها نمونه ای از مجموعه مثال های سینمایی بود.

باید پرسید :یک -آیا سینمای ملی به دست فیلم سازان طیف یاد شده و آثاری چون آثار برشمرده محقق می شود؟!

دو- درد اصلی جامعه ما خیانت زنان و شوهران است؟

سه- آیا سینماگر غیر اندیشه ورز، مصدر اندیشه است؟

چهار- آیا سینماگر ناتوان در کشف و طراحی و تدوین دیدگاه

عرضه دارنده دیدگاه «نادرست» می تواند مؤثر در پاگیری سینمای ملی باشد که دست کم یک شرط دستیابی به آن صاحب دیدگاه درست بودن است؟

ما کجاییم؟!

بگذارید اساساً فاجعه فاصله تا سینمای ملی ایران را با یک مثال دیگر تصویر کنم!

امسال فیلم «جدایی...» به عنوان بهترین فیلم خارجی اسکار معرفی شد. تاکنون نیز نزدیک به ۷۰ جایزه بین المللی به این اثر تعلق گرفته است.

در جدایی، دروغ واقعیتی نهادینه در جامعه ایرانی توصیف می شود و یگانه راهکار دوری از دروغ، مهاجرت به غرب توصیه می گردد.

ضدایرانی بودن قصه از یک سو، و حرفهای عوامانه سازنده جدایی در جشن سینمای ایران سال گذشته - حرفهای متضمن حمایت از سینماگران فراری و ضدایرانی مانند محسن مخملباف- جملگی باعث شد که فیلم و سازنده اش ، « مناسب» برای طرح در برابر جامعه ایرانی در نظر گرفته شود» به همین دلیل فیلم او مرتب در سایه اعتنای جشنواره های رنگارنگ و کوچک و بزرگ قرار گرفت.

همین فیلم از نظر بسیاری از اهالی سینما و منتقدان داخلی به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران و اسکار جایزه دهنده بدان، به مثابه بزرگ ترین رویداد هنری قلمداد می شود. آیا با وجود چنین بدنه ای، می توانیم بگوییم به قله آرمانی- سینمای ملی در حال نزدیک شدن هستیم؟! فیلم ضدایرانی کجا و مختصات سینمای ملی کجا!

سینمای ملی کجا و تعریف و تمجید و مفتون و مرعوب شدن در قبال اسکار و... کجا!

باید بگویم چشم انداز سینمای ایران در سال جاری- تاکنون- دلخواه نیست. روند سینمای ایران عقلانی و متعهدانه به نظر نمی رسد. باید فکری کنیم. تصور نکنیم می توانیم فیلم ساز بی مایه و بی بصیرت را با کلام مهرآمیز تشویق و جذب کنیم. برگزاری بزرگداشت برای فیلم سازان بی درد، دردی دوا نکرده است. تنها و تنها باید فیلم ساز متعهد را شناسایی و پشتیبانی و راهی میدان سینمای حرفه ای کرد؛ همین!

جز این، نه تنها سینمای ملی ما محقق نمی شود، بلکه هر روز شاهد سقوط بیشتر سینمای ایران در ورطه ابتذال، سطحی گرایی و عوام زدگی می شویم. اگرچه در عرصه سینمای ایران ، سینماگران متعهد اندک نیستند و برخی از آنها پس از سالها تجربه، اینک با ابهتی حرفه ای آشکار شده اند.

پژمان کریمی