یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آخرین مهاجر داستانی کوتاه از طاهر بن جلون


آخرین مهاجر داستانی کوتاه از طاهر بن جلون

آخرین مهاجر عرب در واقع بربر امروز خاک فرانسه را ترک کرد نخست وزیر و هم چنین وزیر کشور برای شرکت در مراسم عزیمت محمد لومیگری و ابلاغ مراتب سپاس فرانسه به وی, به منطقه رفتند

آخرین مهاجر عرب- در واقع بربر- امروز خاک فرانسه را ترک کرد. نخست وزیر و هم چنین وزیر کشور برای شرکت در مراسم عزیمت محمد لومیگری و ابلاغ مراتب سپاس فرانسه به وی، به منطقه رفتند. محمد نه تحت تاثیر قرار گرفت و نه عصبانی شد. خیلی ساده، او خوشحال بود که برای همیشه به موطن خویش باز می گردد. به عنوان هدیه، وی یک شتر عروسکی و پرچم کوچکی دریافت کرد که یک سوی آن آبی سفید قرمز و سوی دیگرش قرمز بود و ستاره سبزی وسط آن قرار داشت. او با ناباوری رو به سوی دوربین های تلویزیونی و عکاس هایی کرد که اصرار داشتند لبخندی از وی به چنگ آورند. محمد خنده ای سر داد و پرچم دوگانه را در جیب پالتوی قدیمی اش گذاشت

فرانسه نفس راحتی می کشد؛ دیگر نباید در جستجوی راه حل برای مشکلاتی باشد که آمادگی برخورد با آنها را ندارد. فرانسه صفحه سنگینی از تاریخ استعماری خویش را ورق می زند. اکنون هم چون حرکتی جادویی، یک قرن حضور اعراب در فرانسه پاک می شود. وقفه از بین می رود. دیگر بوی غذاهای پر ادویه هوای کشور را آلوده نخواهد کرد و قبایلی از مردمان با لباسهای عجیب بر کشور مستولی نخواهند شد. دیگر دلیلی برای بروز نژاد پرستی وجود نخواهد داشت. در واقع تنها دیگر تعدادی آفریقایی، آسیایی و چند خانواده از کشورهای شرقی باقی می مانند، ولی چنان که واضح است ، آنان مشکل بزرگی ایجاد نمی کنند. آفریقایی ها از ترس دچار شدن به سرنوشت اعراب، دست و پایشان را جمع می کنند؛ آنانی که خانه های متروکه را تصرف عدوانی کرده بودند و اغلب در خواب همراه کودکانشان در آتش سوختند. آسیایی ها، اما سربه زیری شان مورد تمجید همه مردم است.

تنها جناح راست افراطی است که از رفتن میلیون ها مغربی متاسف می شود. آنها که از تحقق یکی از آرزوها ی بسیار مهمشان خشنودند ، تاسف جای خالی بخشی بزرگی از برنامه هایشان را می خورند. به لطف حضور آنان، این جریان می توانست خود را توسعه دهد، در نظرسنجی ها و انتخابات پیشرفت کند و حتی به دور دوم در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٢ راه یابد. بدون وجود مهاجران شمال آفریقا، این سوال برای حزب پیش می آید که چه کاری می تواند انجام دهد و برای حفظ خود به عنوان قدرت سیاسی کدام مترسک را به فرانسویان نشان دهد. ناگهان دست حزب از ترس و نفرت خالی می ماند. این امر دگرگونی کامل حزب و انسان گرایی ناگهانی آن را توجیه می کند. چند هوادار تعدادی تجمع را به ویژه در مارسی سازمان دهی کردند و بر روی پرچم های کوچک نوشته بودند:« اعراب دوست داشتنی مان را به ما بازگردانید!»؛« دیگر فرانسه، فرانسه پیشین نیست! فرانسه دلتنگ بقالی کوچک عربی است!»؛ روی یک آگهی قدیمی خط کشیده شده است« سه میلیون بیکار= سه میلیون مهاجر زیادی» و اضافه شده است« به اعراب نیازمندیم!» فرد ناشناسی این گونه ادامه داده می دهد « به نفرت نیازمندیم».

پاکسازی کشور چند ماه وقت گرفت، ولی کمابیش همگی بر این نکته توافق دارند که امور آرام آرام به روال طبیعی پیش رفته است. در حقیقت، گزینه ای فراروی مهاجران قرار نگرفت. این گونه پذیرفته شد که آنان محل زندگی خود را به مقصد یک مرکز حبس دائم، نوعی اردوگاه مرگ که اسمش را « سانتیاگو دو شیلی» گذاشته اند، ترک کنند. همه چیز مهیا بود: کامیون های پوشیده شده با برزنت، چادرهای خاکستری، سیم های خاردار، زندانبانان و حتی کفن. برای بسیاری ترک کشور امری داوطلبانه بود. مسئله غرور و عزت نفس در میان بود. سربالا! احترام در سربلندی است!

اعتراض سنتی جناح چپ و چپ افراطی و هم چنین برخی از مردان کلیسا، دولت را از پا نیانداخت. همان گونه که نخست وزیر گفته بود،« پابرجا»، دولت باقی ماند. وزیر کشور اعلام کرد:« در نهایت فرانسه توانست برگی از تاریخ خویش را ورق زند که به الجزایری نوشته شده بود ». در پاسخ به روزنامه نگارد که از وزیر پرسیده بود که این چه زبانی است، وی بیان داشت:« زبان خون ریخته بر خاکی است که به ما تعلق دارد و آن را از دست داده بودیم! خاکی که فواید استعمار در آن چشمگیر است.»

حتی زمانی که این ترک کردن ها مشکلات عظیم در کشور ایجاد کرد، دولت اجازه نداد تا نشانی از نگرانی دیده شود. بی شک ساختمانهایی نیمه کاره رها شدند، باید برخی کارخانه ها تعطیل می شدند، شرکتها بخش عظیمی از کارمندانشان را اخراج می کردند، بسیاری از قصّابی ها و بقالی ها از بین می رفتند، برخی از آنها به آرایشگاه یا مغازه ها ی فروش تلفن تبدیل شدند، زباله ها هفته ای یک بار جمع آوری می شوند، با کاهش یک سوم افراد، سرعت کار در فرودگاه رواسی کمتراست. کمبود پزشک و کادر بیمارستانی نیز رخ داد. ولی اوضاع کشور خوب است. چیزهای زیادی مورد نیاز است، ولی فرانسه احساس آزاد بودن و یا بیشتر «آزاد شدن» را دارد. و فداکاری هایی که در این راه باید کرد چه اهمیتی دارد . همان گونه که یکی از رهبران جناح راست قدرتمند با صدایی تو دماغی می گفت:« این مسئله اخراجی عظیم بود،یا باید فرانسه را تکان می دادیم و یا کشور اسلامی می شد!».

از این پس شهروندان یاد می گیرند تا مانند زمانی که مهاجران مغربی نیامده بودند، کار را از سر بگیرند. همه چیز خوب پیش می رود. فرانسوی ها انرژی لازم برای رونق دوباره به اقتصاد شان را باز یافتند، آنان تلاش و انعطاف پذیری را فرا گرفتند، شجاعت برای کنار گذاشتن سی و پنج ساعت کار هفتگی را یافتند، حزب های سیاسی دوباره معتبر شدند و سندیکاها قرارداد صلح اجتماعی را امضا کردند. نه اعتصاب و نه تظاهرات. فضای انسانی دوباره سفید، با اعتماد به نفس و باشکوه شد. اکنون اهالی پاریس خیلی با نزاکت و صمیمی هستند. آنان لبخند را باز یافتند و دیگر در برابر سیاست شهرداری اعتراض نمی کنند که زندگی را به کام صاحبان خودرو زهر کرده است. فرانسه خودش را مثل به روزهای خوب گذشته خویش باز گشت همان زمانی که هنوز اهالی مغرب یارای آن نیافته بودند که سر از سوراخ موشهای خود بیرون کنند. همه چیز به خوبی یا کمابیش خوب، پیش می رفت . اما غمی در فضا موج می زد که مشخص نیست آیا به رفتن مهاجران مربوط می شد یا ناشی از جبهه هوایی ناپایدار بود.

با این همه مدتی است اتفاقات عجیبی رخ می دهد. در جملات خبرنگاران رادیویی و تلویزیونی جای خالی کلماتی دیده می شود، چیزی مانند یک حفره یا کمبود. سخنانشان مفهوم نیست. جای کلمه ها یا عباراتی در گفتار شان خالی است. چیزی مثل سرفه یا غفلتی ناخواسته، عذر خواهی می کنند و به صحبتشان ادامه می دهند. چنین اخلالی همه را اعم از زن و مرد تحت تاثیر قرار داده است. در رسانه های مکتوب، در توضیح کلمه های غایب از عبارات طولانی استفاده می شود: « میوه ای (١) که نشانه آغاز تابستان است و با آن مرباهای خوبی درست می کنیم، وارد بازار نشده اند. من نام آنها را به خاطر نمی آوردم.»

و یا:

« مصرف شبانه...(٢) برای سلامتی ضرر دارد.»

« ...(٣) مخلوط با شیر برای کبد مضر است.»

«اکنون این ادویه سرخ رنگ، ناب و خوش طعم در خواربار فروشی های فرانسه یافت نمی شود. (٤)»

« نوشیدن بیش از حد...(٥) به کودکان توصیه نمی شود.»

« به نظر می رسد خوردن یک ...(٦) در پایان غذا به هضم کمک می کند.»

« از این پس بانکها باید هزینه به حساب گذاشتن ...(٧) را بپردازند.»

« جانی( هالیدی م.) بد شانس است، ...(٨) او در آخرین کنسرتش دزدیده شد.»

« استادان دیگر ...(٩) و ...(١٠) را تدریس نمی کنند، کلمه ها غیب شده بودند.»

وزیر کشور گفت:« توجه کنید، مواردی که رخ داده اند، چه طور بگویم، خوب مواردی که ...(١١) بین مسلمانان و تروریست ها رخ داده اند، باید پیگیری شوند.»

« سالن بزرگ نمایش...(١٢) محلی که خوانندگان موفق در آن برنامه اجرا می کنند، به علت تعمیرات بسته شده است.»

« افرادی که تحت... (١٣) متولد می شوند حق دارند به نام مادرشان نامگذاری شوند.»

« فرانس کولتور( France Culture) برنامه ای در مورد شعر مشهور استفان ملرمه(Stéphane Mallarmé) ...(١٤) را لغو کرد.»

صدها کلمه رایج به حفره هایی در زبان فرانسه تبدیل شده اند. چه اتفاقی افتاده است؟ چگونه، در یک لحظه، این حفره های ذهنی عمومیت یافته اند؟ این مسئله پدیده ای عجیب است. مدت زمانی طول کشید تا مطبوعات پذیرفتند که زبان فرانسه کلمه هایی را از دست داده است. زبان شناسان فراخوانده شدند و نتوانستند هیچ توضیح قانع کننده ای ارایه کنند. سیاستمداران تا زمانی این مسئله را کوچک جلوه می دادند که کتابدار روستای کوچک سن- بریس- آن- کوگله(Saint- Brice-en-Coglès) در حومه رن(Rennes) شاهد سقوط لغت نامه های گراند روبرت(le Grand Robert)، گراند لاروس(le Grand Larousse) و لغت نامه اشت(le Dictionnaire Hachette) از قفسه لغت نامه ها نشده بود. آنان یکی پس از دیگری سقوط می کردند. باقی نگه داشتن آنها در قفسه غیر ممکن بود. نیرویی آنها را دوباره پرت می کرد و روی زمین می انداخت.

کتابدار لغت نامه ها را یکی پس از دیگری بررسی کرد و هیچ مورد خاصی ندید. وی در حالی که آنها را سر جایشان قرار می داد، دید و یا خیال کرد که شاهد فرار دسته ای هجا بوده است که مانند حباب صابون روی زمین پخش شده اند. این اتفاق یک خیال یا توهم ناشی از خستگی بود.

پس از لحظه ای، خانم کتابدار لغت نامه روبرت را باز کرد و متوجه شد که تمام صفحه های آن خالی و سفید هستند. وی با خود گفت که این مسئله اشتباه چاپی بوده است؛ ولی دو لغت نامه دیگر نیز دارای صفحه های خالی از حرف بودند. روی زمین اثری از هجاها نبود. بخار شده و در هوا ناپدید گشته بودند. آنان در چمدان های مسافرانی که در میانه دریا بودند، به جایی دیگری می رفتند.

فرانسه لکنت زبان گرفته بود. فرانسه با اطناب و درازگویی سخن می گفت. کلمه های عربی که در زبان فرانسه جای گرفته بودند نیز به نوبه خویش ناپدید شدند، آنها گریخته اند. برای بازگرداندن شان چه باید کرد؟ کدامین زبان شناس می تواند جایگزینی برای آنها بیابد تا این زبان سلامت، آهنگ و ظرافت خویش را باز یابد؟ آیا می توان از آنها چشم پوشی کرد؟ گردهمایی بین وزارتخانه ها در مورد این موضوع مدتهای مدید طول کشید بی آنکه راه حل رضایت بخشی حاصل شود.

رئیس دانشکده حقوق از خود پرسید:« اما کلمه به چه کسی تعلق دارد؟به کسی که آن را ابداع می کند یا آن که از آن استفاده می کند؟ و در ادامه از یاد نبریم که مهاجران چیزی را ابداع نکردند، چرا که اگر آنان مبدع بودند، به گدایی کار نزد ما نمی آمدند!»

آلن ری(١٥)، زبان شناس و سرپرست پدید آورند گان لغت نامه گراند روبرت، چنین پاسخ می دهد: « در روال عادی، کلمه به طور خاص به کسی تعلق ندارد؛ کلمه زنده نیست، مگر این که از آن استفاده شود. کلمه ها بدین علت منسوخ یا ناپدید می شوند که دیگر کسی آنها را استفاده نمی کند؛ اما مشکلی که با آن مواجه شده ایم، از حوزه صلاحیت ما فراتر است، چراکه مشکلی سیاسی است و نه زبان شناختی. جناب رئیس با توهین به مهاجران از موضوع منحرف شده اند. این مشکل بدین معنا نیست که کلمه های عربی حذف شده را با کلمه های دیگری جایگزین کنیم، بلکه بدین معنا است که کاری کنیم تا زبان آرامش وجودی خویش را باز یابد و به لغت نامه ها، داستان ها، بحث ها و گفتگوهای روزمره بپیوندد، چراکه کلمه های غایب همان کلمه های روزمره اند؛ بی شک برخی از آنها کلمه های علمی یا نظامی هستند که استفاده محدود دارند، ولی باقی آنها بخشی از زندگی عادی ما هستند؛ بفرمایید، من در حالی که به سختی بر روی یک ... نشسته ام، کمی از مایع سیاه رنگ را بدون... خواهم نوشید در حالی که ترجیح می دادم روبروی یک دسته گل... یا...، بر روی یک ... یا یک ... ساده یا راحت روی یک... به رنگ... بنشینم.»

وی لحظه ای تامل کرد، نگاهی به جمعیت انداخت که در انتظار پاسخی سریع بودند، سپس در حالی سخنانش را ادامه داد که با رسیدن به هر کلمه عربی، دست می زد: « من در حالی که به سختی بر روی یک چهارپایه نشسته ام، کمی قهوه بدون شکر خواهم نوشید، در حالی که ترجیح می دادم بر روی تخت یا تشک ساده ای قرار داشتم، یا روی کاناپه ارغوانی رنگی روبروی د سته گلی از گل یاس یا کاملیا دراز کشیده بودم....»

جناب رئیس از آلن ری تقاضا کرد تا به سخنانش ادامه دهد:« چگونه می توان با سیاست شما که مثل کشتی پر از سوراخی است موافقت کرد؟ شما با بحثهایتان مرزها را در هم می شکنید، شما زمرد را با اسید و عنبر را با هر قلیایی می آمرزید، دست به هر کاری می زنید و به جوانان بزهکار به دلیل ساده ریشه عربی شان، مجازات های سنگینی را تحمیل می کنید. از دید شما، آنها همگی فروشنده مواد مخدر هستند. شما مشک و زباد( ماده خوشبویی که از غده زیر دم گربه زباد به دست می آید.م)، سنگ ملون و کافور را باهم مخلوط می کنید، شما الکل به لیموناد تان اضافه می کنید... چرا که برخی خود را از وزرا می دانند و عده ای دیگر از امیران یا حتی از خلفا به جای خلیفه البته، در حالی که بهتر است آنان با طبیبی مشورت کنند و از این که خارجیان را سگ فرض کنند، دست بردارند.... اگر من مجبور شوم به سیاست شما، نمره ای بدهم، نمره شما صفر خواهد بود!( تمام لغت مشخص شده در این پاراگراف در زبان فرانسه ریشه عربی دارند.م.)

شخصی پرسید که چرا آلن ری راه استفاده از کلمه های غایب را یافته است. آلن بدون این که نگاهی به وی بیاندازد، گفت:« علت آن است که من هیچ پیش داوری ندارم، زبان و هر آن چه که آن را پیش می برد، دوست دارم؛ به عنوان یک تاریخ دان و زبان شناس به ریشه کلمه ها علاقه دارم، صدها کلمه عربی بدون هیچ روادید و نظارت مرزی وارد زبان ما شده اند. بدون آنها علم دچار مشکل می شد: بدون زبان عربی، ارقام، جبر و الگوریتم، ریاضی وجود نداشت. تمام آنها به طور طبیعی در زبان فرانسه جای گرفته و آن را غنی کرده اند و خیلی راحت جزو موارد ضروری شده اند. ما آنها را وارد کردیم و به عبارت دقیق تر به امانت گرفته ایم، زیرا به آنها احتیاج داریم و هیچ گاه کسی به این فکر نیفتاده است که آنها را بیرون بریزد و یا روزی برسد که آنها خودشان ترکمان کنند تا جایی که تعادل روانی فرانسه تهدید شود!

وزیر فرهنگ که نتوانسته بود جدول کلمات متقاطعش را حل کند، گفت: اکنون چه کنیم؟

یک مشاور دولتی الجزایری الاصل گفت: چه می شد اگر مهاجران اخراج شده باز می گشتند!

آلن ری خاطر نشان کرد: این مسئله مرا خیلی شگفت زده می کند. آنها عزت نفس و غرور خویش را دارند.

وزیر دیگری که در حل یک صفحه بازی کلمه ها مشکل داشت، گفت: اما فرانسه تحمل نمی کند که زبانش این چنین ناقص شود!

وزیر فرهنگ اضافه کرد: من دیگر نمی توانم اسکرابل(نوعی بازی با حروف برای ساختن کلمات.م) بازی کنم.

آلن ری فریاد زد:« فرانسه! فرانسه برای این مردمی که به زبانش سخن می گفتند، می نوشتند و آن را می آراستند، کاری نکرد! فرانسه باید از این بحران سود جوید تا فکر کند و کمی خلاقیت و هماهنگی در سیاستش ایجاد کند. اسلام و مسلمانان مایه ننگ نیستند و کشور باید مایه افتخار شعار خویش و ارزش های آن باشد. شب بخیر ای کسانی که به تفتیش عقاید مشغولید!»

موجی از اعتراض برخاست. آلن ری جلسه را ترک کرد و مقامات بلند پایه را در ابهام باقی گذاشت. یک هفته بعد، رئیس جمهور با چهره ای جدی در برنامه خبری ساعت هشت شب تلویزیون ظاهر شد.

« خانم ها و آقایان فرانسوی، هموطنان عزیز من،

السلام علیکم!

بله، درست شنیده اید!السلام علیکم به عربی یعنی « شب بخیر» یا به بیان دقیق تر « آرامش بر شما باد!». سیداتی، ساداتی!

خانمها، آقایان!

مختصر می گویم، لا اطویل علیکم.

فرانسه مرتکب چیزی فراتر از یک اشتباه شده است، یک بی عدالتی بزرگ، ظلم الکبیر!

پس از یازدهم سپتامبر ٢٠٠١، برخی گفته اند:« ما همگی آمریکایی هستیم!». امروز من می گویم:« کلنا عرب!» ما همگی عرب هستیم!« کلنا مهاجر ون!» ما همگی مهاجر هستیم.

با رفتاری که داشته ایم ، به اعتبار شان خدشه وارد کرده ایم و روح و اعتبار خویش را گم کرده ایم، یا به عبارت دیگر کرامتنا.

می دانم که بار دیگر انتخاب نخواهم شد. اهمیتی ندارد. من دیگر خود را نامزد نخواهم کرد. من به این امید به زبان و فرهنگ اعراب احترام می گذارم که برخی از آنان قبول کنند تا بازگردند و دوباره بر خاک فرانسه قدم بگذارند.

السلام علیکم! تحیه فرانسا! یحیی المغرب!»(١٦)

Taher Ben JELLOUN

پاورقی های ۱ تا ۱۵ لغاتی هستند که در زبان فرانسه ریشه عربی دارند.م

١- زردآلو

٢- الکل

٣- قهوه

٤- زعفران

٥- سودا

٦- بستنی میوه ای

٧- چک

٨- گیتار

٩- جبر

١٠- شیمی

١١- ملغمه

١٢- زینت( سمت الراس)

١٣- ایکس

١٤- آزور( رنگ لاجوردی)

١٥- مدیریت فرانس انتر اخیرا آلن ری را اخراج کرد. مطمئنا تصمیم عدم استفاده از دانش، ذکاوت و ظرافت طبع ایشان توسط افرادی گرفته شده است که از او پر مایه تر بوده اند !

١٦- خدا نگهدار. جاوید فرانسه! جاوید مغرب!



همچنین مشاهده کنید