یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مسئولیت اهل دعوت و اصلاح


مسئولیت اهل دعوت و اصلاح

مخاطب خطاب ظروف و شروط بیان نصوص دین «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» نحل ۴۴ ذکر و بیان و تفکر, ترسیم کننده صورت جامعه ی مبتنی بر هدای ربانی است

مخاطب خطاب (ظروف و شروط بیان نصوص دین) «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»(نحل/۴۴) ذکر و بیان و تفکر، ترسیم کننده صورت جامعه‌ی مبتنی بر هدای ربانی است. ذکر (مجموعه آیات یادآور حقایق نهفته در هستی و آدمی) در قالب زندگی نبی مرسل (دریافت کننده و رساننده وحی) بیان گشته و باشد که اندیشه نمایند. به این مقدمه بسنده کرده و به شرح می‌نشینیم. یکی از بارزترین ویژگی‌های سیستم بیانی دین، واقعی بودن آن است. واقعی از همه جهات؛ در پردازش عبارت و متن، محل القای کلام بر وفق حال مخاطبان، توجه به ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها، نگاه به پیش نیازها و پس نیازها، زمینه‌ها و پیامدها، و حرکت بر جاده سنن حاکم بر سیر زندگی. و اینجاست که کلام خدا در قرآن کریم کاملاً متأثر از کلام عرب جاهلی است زیرا اسلام دینی ربانی انسانی است. خدای بزرگ‌تر از بزرگ، با زبان انسان و از زبان انسان با او سخن می‌گوید.

نزول وحی آسمانی کاملاً وابسته به شرایط زمینی است. فراهم بودن سبب نزول یعنی توانایی دریافتن و نگه‌داشتن از سوی مخاطبان، آیات قرآن را بر واقع زندگی مجسم می‌سازد. خدای آگاه کاردان، برنامه چگونه زیستن را هماهنگ و همرنگ با هستی آدمی و نیازها و ظرفیت‌های او فرو فرستاده است. و اینها همگی چکیده‌ایست از دریای ربانی انسانی بودن دین. عالم الغیب و الشهادة، آیات دارنده باید و نباید و هست و نیست را بر منوال معینی از سنن حاکم بر طبیعت انسان و حرکت حیات بر گستره وجود آدمی نمود بخشیده است. «وَقُرْآَنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا» (اسراء/۱۰۶) و این سرشت ربانی بر پهنه گسترده دین سایه افکنده است، پس متصدیان دین گستری را راهی جز پیروی از این سنن ثابت نیست. پس خصوصیت دعوت و تبلیغ باید از خصوصیات دین وحی گیرد و دعوت گران و مبلغین باید بر صفات نزول نخستین کتاب، ساخته و پرداخته گردند.

مسئولیت اهل دعوت و اصلاح در این کوتاه سخن تمام می‌شود: (فراهم نمودن اسباب و زمینه‌های نزول کتاب بر واقع زندگی) و این حرکت وسیع را می‌توان در دو بخش کلی تصور نمود:

▪ آفرینش فضای دریافت دین: نسل اول از قافله جاوید امت، در فهم مدلول پیام‌های قرآن مشکلی نداشتند زیرا زبان وحی پایبند زبان آنان و برآمده از داشته‌های ذهنی ایشان بود. و پیغمبر خدا نیز بر همین مبنا یاران را خطاب قرار می‌داد و در یک کلام بگویم که ساختار متن قرآن و احادیث از شناخت‌ها و ظرفیت‌های مردم عصر نزول نخست، رنگ و شکل گرفته است و اینک یک سؤال: آیا می‌توان برای تفهیم دین در جامعه امروزی تنها اکتفا به متون کتاب و سنت کرد؟ آیا پرداختن به شرح و تفصیل محتوای نصوص، زیاده گویی و یا بازی با کلمات است؟ و آیا....؟ می‌گویم باید گفت: دایره خطاب بر محور مخاطبین می‌چرخد. تعیین برنامه خطاب، وابسته به حال مخاطبین است و خطیبان باید مردم را به زبان خودشان خطاب نمایند. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»(ابراهیم/۴) بنابراین خطاب دینی در هر زمانی نیاز به بازنگری و نوسازی دارد و زمان ما هم همچنین! پس گام نخست مصلحان در راستای تحقق فضای دریافت دین، نگاهی عمیق و فراگیر به واقع کنونی جامعه و تشخیص مستوای فکری و معرفتی آن است و سپس به تهیه و تنظیم خطابی متناسب با آن تشخیص دست زده و در جایگاه خود القاء می‌نمایند. مسلمین در طول تاریخ پر فراز و نشیب شان با تهاجمات فکری و فرهنگی متفاوتی روبرو بوده‌اند و در هر مقطعی گوشه‌هایی از فکر اسلامی مخدوش و منحرف می‌گشت ولی در چند قرن اخیر به سبب عوامل متعدد داخلی و خارجی، انحرافی فراگیر تمام مفاهیم را در بر گرفت و پیکره امت را بیمار و نامتوازن ساخت. یعنی مسلمین در بیشتر اصول و فروع اندیشه دینی مانند: توحید، ایمان، کفر، جهاد، صبر، زهد، قضا و قدر، علم، عبادت، دنیا و آخرت، توکل، سنت و بدعت و دیگر موارد به افراط و تفریط کشانده شده و از روح کتاب و سنت و سیره سلف صالح بدور گشتند. برای توضیح بهتر مطلب، چند مثال می‌زنیم: توحید، خلاصه پیام دین و حرف اول و آخر دینداران است. اکنون در روشنگری امروزی جهت تبیین و تبلیغ توحید چه باید کرد؟ دسته‌ای اینگونه می‌کنند: توحید اساس دیانت است.

شرک موجب خلود در آتش است. خداوند می‌فرماید: «وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»،[۱]«وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إِلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ[۲]» « إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ»[۳] و.... و رسول الله می‌فرمایند: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ»[۴] گفتن لا إله إلا الله خیلی ثواب دارد. توحید این فضیلت دارد و موحد آن منزلت. شرک این رذیلت دارد و مشرک آن مرتبت) صحابه در پرتو همین آیات و احادیث توحید را یاد گرفتند و موحد شدند آیا مردم ما نیز اینگونه خواهند بود؟ به صراحت می‌گوییم: خیر. شاید گفته شود این توهین به مردم و مخالفت با کتاب و سنت است. باز هم می‌گوییم: خیر. چون صحابه حقیقتاً مخاطب قرآن بودند یعنی می‌دانستند چه می‌گوید و چه می‌خواهد. اما مردم امروز از عرب و عجم، در بسیاری موارد هنوز مخاطب قرآن نسیتند و خیلی پایین‌تر از مستوای ادبیات کتاب آسمانی قرار گرفته‌اند یعنی: نمی‌دانند چه می‌گوید و چه می‌خواهد. پس وظیفه تبیین ذکر در عصر حاضر بسیار سنگین‌تر از مرحله پیشین و پیش از آن است. پیامبر خدا مسؤول تبیین قرآن در قالب عملی بود یعنی این که نمونه واقعی و زنده کتاب را در زندگی فردی و اجتماعی خود مجسم نماید و البته همچنین به بیان گفتاری برخی مجملات وحی در عقیده و اخلاق و.... بپردازد. در حالی که اکنون علاوه بر این مهم بزرگ به سبب بروز ظروف و شرایط دیگر، سنگینی کار دیگری بر دوشمان احساس می‌شود و آن توضیح معانی لغات و اصطلاحات قرآن بر اساس لغت اصیل عرب و فضای ویژه وحی است. پس اگر در بالای منبر فریاد زدی که (أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و و أشهد أن محمداً عبده و رسوله) کار مهمی نکرده‌ای! چون بیشتر کسانی که گوش می‌دهند نمی‌دانند چه می‌شنوند. براستی نمی‌دانند إله چیست و شهادت به لا إله إلا الله تعبیری از کدامین حالت زندگی است. و رسول کیست و شهادت به عبودیت و رسالت وی چه مفاهیم و مقتضیاتی را با خود دارد. و همچنین قبل از ردیف نمودن اذکار صبح و شام و ورود و خروج از مسجد و پوشیدن و در آوردن لباس و خوردن و خوابیدن و...، و بیان آیات و احادیث در فضیلت و شیوه ذکر، باید ابتدا با عنایت به مفاهیم قرآن و لغت عرب حقیقت و غایت و مقتضای ذکر را شرح و بسط دهی و سپس کتاب و سنت بخوانی. و براستی جز این کردن خلاف کتاب و سنت است زیرا اصحاب در مدرسه قرآن بخوبی آموخته‌اند که ذکر چیست و چه می‌خواهد و نیازی به تبیین پیامبر خدا نبوده است. اما وظیفه ماست که مفاهیمی را که مؤمنین و کافرین نخست خودشان می‌دانستند، امروز به انسان‌های غریب از ادبیات قرآن توضیح دهیم تا حجت تمام شود. و یا پیش از بیان فضیلت و ثواب دنیوی و اخروی صبر، باید آنرا با توجه به لغت عرب و مفاهیم دینی تعریف کرده و موضع فکری و عملی مؤمن در رابطه با صبر بیان گردد. بسیار شنیده می‌شود که سخنرانان از مذمت دنیا و ترک آن سخن می‌رانند البته این یک موعظه صحیحی است اما بی جا. زیرا خیلی از مردم گمان می‌کنند که کار برای آخرت یعنی دنیا گریزی و کار برای دنیا یعنی آخرت گریزی. در صورتی که دنیا و آخرت در تضاد با یکدیگر نیستند و بلکه در موازات و امتداد همدیگرند. وظیفه بندگی در دو مظهر تزکیه نفس و آبادانی زمین تجلی می‌یابد. پس مؤمنان دنیا دارند نه دنیا دوست و آنچه در نصوص از آن منع شده وابستگی و حب دنیا و غفلت از آخرت است.

بنابراین تا قبل از روشن سازی ابهام دنیا و آخرت و تصحیح بینش مخاطبین در باب تلاش در سرای فانی و کوشش برای زندگی باقی، طرح آیات و احادیث ذم دنیا، ضعف و هلاک حرکت زیست پروری و دنیا گردانی دعوت اسلامی است. بدانیم که احادیث و سنت نبوی در جوی خاص و برای افرادی خاص گفته شده است و برای بکارگیری احادیث باید ابتدا زمینه‌های فکری و عملی مطلوب را فراهم ساخت تا برداشت مخاطبین امروزی با فهم سلف صالح توافق و تشابه یابند و در غیر این صورت به سنت شریف ستم شده است. البته اجرای این طرح دعوی، طالب تخصص و تجمع و تحمل و تدرج است. می‌توان از این قسمت با عنوان مخاطب شناسی و خطاب سازی تعبیر کرد که البته این پایان کار نیست و مطلوب نهایی ما مخاطب سازی است و اینکه مردم به سطحی از آگاهی دست یابند که مستقیماً و بدون مقدمه و زمینه‌ای مخاطب نصوص کتاب و سنت گردند و تحقیق این غایت نیاز به خصوصی سازی دعوت و تربیت دارد. باید افراد مستعد و علاقه مند را در قالب منهجی علمی، پیوسته و تدریجی در راستای بلوغ فکری و روحی و حرکی تربیت و تزکیه نمود و این ممکن نیست مگر با وجود رهبرانی قوی و مربیانی متخصص و جمعی هماهنگ و همسو که با کلمه ایمان و عمل صالح به هم پیوند خورده باشند. بُعد دیگر اصل آفرینش فضای دریافت دین عبارت از منهجی بودن خطاب دینی است. به این معنا که قاعده موازنات و اولویات را مراعات کرده و آغاز و امتداد و انتهای تبلیغ در بخش‌های گوناگون برگرفته از سنت گام به گام و هماهنگ سازی مواد تربیت اسلامی باشد. یکی از امتیازات هدایت ربانی بر برنامه‌های بشری، اتحاد جهت و ارتباط معنا و تناسب محتوای دستورات است. یعنی همه اجزای دین متحد و مرتبط و متناسب با یکدیگرند و هیچکدام جدای از دیگر موارد تبیین نمی‌شود. پس مقتضای تدوین منهج خطاب دینی، دارا بودن نگاه شمولی و شناخت جوهره و مقاصد احکام و عقاید است و بی توجهی به این اصول نابسامانی فکری و معرفتی را ببار می‌آورد. مثلاٌ در توضیح عقیده قضا و قدر نباید تنها آن را تعریف کرده و با آیات و احادیث اثباتش نمود بلکه باید مفهوم قدر را کاملاً مرتبط و مقارن با شناخت و باور خداوند و تعیین چهارجوب مسئولیت و تکلیف و علم و اراده انسان ذکر کرد. و یا در پرداختن به شبهات مطرح شده در مسأله‌ای از دین، باید با توجه به تمامی مجموعه دین پاسخ گفت تا ناخواسته برای دفاع از جزئی از شرع، اجزایی از آن را مخدوش نسازیم. مانند کسانی از معاصرین که برای زدودن تهمت خرافه گرایی و علم ستیزی از ساحت دین، بسیاری از امور غیبی و تعبدی را انکار یا به زشتی تأویل کرده‌اند.

جمال آفرینی و به‌جا سازی عرضه دین: پس از گذر از کانال تهیه خطاب مناسب با حال مخاطبین و مقاصد دین، نوبت به اسلوب و جای ارائه برنامه الهی می‌رسد. عملیات آرایش کلمات، از دریای نبوت سرچشمه می‌گیرد. رسول الله زیبا کلام‌ترین سخنران بود، کلمات قلیل المبنی و کثیر المعنی او را تنها باید شنید و لمس کرد و شاید نتوان وصف کرد. و بعثت بجوامع الکلم راهیان ره رهنمایی را الگویی بس وزین و ثمین است در نمایش جمال نغمه‌های نبوی. فقه جمال سخن را در مدرسه شاگرد رشید رسول، علی مرتضی می‌آموزیم و ابن‌مبارک و بصری و شافعی و گیلانی و ابن‌القیم را نیز لمحه نوریست از بلاغت و فصاحت در کلمه و کلام. پس بهره گیری از فنون بلاغت و شعر و ادب در عرضه زیبای کالای دین و شیفته و تسخیر ساختن روح خریداران حق مبین از واجبات سخن گویان و روشنگران ما است. و براستی همه خدایان کلمه و کلام، جیره خوار خوان خدای یزدانند. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ»[۵] و همانا اوست خالق زیبایی، و جمال آفرینی جمیل مطلق در خلق و امر او تجلی یافته است.

کتاب عربی مبین، مظهری از کار زیبای خدای انسان و هستی است، و مؤمنان در نور سجده محراب سحر و قیام و تلاوت قرآن شب، فقه جمال را از آیات بینات خدا الهام می‌گیرند. از قدم بعدی با عنوان بجا سازی یاد کردیم و خواهیم گفت: کلام زیبا زیبنده مکان زیباست. و قرءاناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکثٍ و نزلناه تنزیلاً لازمه تحقق این عملیات، شناخت اولویت‌ها و درک مصالح و مقاصد و داشتن تجربه و یا شاگردی صاحب تجربه می‌باشد. میزان و معیار بجاسازی خطاب دین همان روش نبی کریم در کار تغییر و ایجاد و توسعه و همچنین واقع حال مخاطبین ما است. أم المؤمنین عایشه صدیقه در خطاب با مرد عراقی فرمودند: «... قَرَأْتَ قَبْلُ إِنَّمَا نَزَلَ أَوَّلَ مَا نَزَلَ مِنْهُ سُورَةٌ مِنْ الْمُفَصَّلِ فِیهَا ذِکْرُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ حَتَّی إِذَا ثَابَ النَّاسُ إِلَی الْإِسْلَامِ نَزَلَ الْحَلَالُ وَالْحَرَامُ وَلَوْ نَزَلَ أَوَّلَ شَیْءٍ لَا تَشْرَبُوا الْخَمْرَ لَقَالُوا لَا نَدَعُ الْخَمْرَ أَبَدًا وَلَوْ نَزَلَ لَا تَزْنُوا لَقَالُوا لَا نَدَعُ الزِّنَا أَبَدًا لَقَدْ نَزَلَ بِمَکَّةَ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَإِنِّی لَجَارِیَةٌ أَلْعَبُ { بَلْ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَی وَأَمَرُّ } وَمَا نَزَلَتْ سُورَةُ الْبَقَرَةِ وَالنِّسَاءِ إِلَّا وَأَنَا عِنْدَهُ ... »[۶]

و حافظ ابن حجر رحمه الله در فتح الباری می‌گوید: «أشارت إلی الحکمة الإلهیة فی ترتیب التنزیل وأن أول ما نزل من القرآن الدعاء إلی التوحید والتبشیر للمؤمن والمطیع بالجنة وللکافر والعاصی بالنار فلما اطمأنت النفوس علی ذلک أنزلت الأحکام ولهذا قالت ولو نزل أول شیء لا تشربوا الخمر لقالوا لا ندعها وذلک لما طبعت علیه النفوس من النفرة عن ترک المألوف وسیأتی بیان المراد بالمفصل فی الحدیث الرابع قوله لقد نزل بمکة إلخ أشارت بذلک إلی تقویة ما ظهر لها من الحکمة المذکورة وقد تقدم نزول سورة القمر ولیس فیها شیء من الأحکام علی نزول سورة البقرة والنساء مع کثرة ما اشتملتا علیه من الأحکام وأشارت بقولها وأنا عنده أی بالمدینة لأن دخولها علیه إنما کان بعد الهجرة اتفاقا» فقه عمیق أم المؤمنین از سنت الهی در بیان بجای دین، ره‌آورد دروس آیات و حکمت بیت نبوت است. و وارثان راه نبی را اتباع از منهج کتاب و سنت در ترتیب ارائه دین، شایسته و زیینده است. امام بخاری در کتاب العلم دو باب را به این موضوع اختصاص داده است:

(باب من ترک بعض الاختیار مخافة أن یقصر فهم بعض الناس عنه فیقعوا فی أشد منه) عن أبی إسحاق عن الأسود قال قال لی الزبیر: ۶۱۴۷۲;کانت عائشة تسر إلیک کثیرا فما حدثتک فی الکعبة؟ قلت قالت لی قال النبی صلی الله علیه وسلم یا عائشة لولا قومک حدیث عهدهم - قال ابن الزبیر - بکفر لنقضت الکعبة فجعلت لها بابین باب یدخل الناس وباب یخرجون. ففعله ابن الزبیر.

(باب من خص بالعلم قوما دون قوم کراهیة أن لا یفهموا) وقال علی : حدثوا الناس بما یعرفون. أتحبون أن یُکذَب الله و رسوله؟ حدثنا مسدد قال حدثنا معتمر قال سمعت أبی قال سمعت أنسا قال: ذکر لی النبی صلی الله علیه وسلم قال لمعاذ من لقی الله لا یشرک به شیئا دخل الجنة. قال ألا أبشر الناس؟ قال لا إنی أخاف أن یتکلوا و امام مسلم در مقدمه صحیح از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند: ما أنت بمحدثٍ قوماً حدیثاً لا تبلغه عقولهم إلا کان لبعضهم فتنةً و امام شاطبی در الموافقات نقل می‌کند که عبد الملک فرزند عمر بن عبدالعزیز خطاب به پدر گفت: پدرم! تو را چه شده که امور را اجرا نمی‌کنی؟

به خدا سوگند! هیچ إبائی ندارم از این که در راه حق، دیگ‌ها برای شکنجه ما به جوش آورده شود. اما پدر دانا جواب می‌دهد: ای فرزندم شتاب مکن! زیرا خداوند در قرآن دو بار شراب را نکوهید و در بار سوم حرامش ساخت، و من می‌ترسم که مردم را یکباره بر همه حق وادارم پس یکباره همه را رها سازند، و از این جا فته برخیزد. شیخ المجاهدین و إمام المصلحین ابن تیمیه می‌فرماید: (وهذا باب التعارض بین الحسنات و السیئات) باب واسع جدا لاسیما فی الأزمنة والأمکنة التی نقصت فیها آثار النبوة وخلافة النبوة فان هذه المسائل تکثر فیها وکلما ازداد النقص ازدادت هذه المسائل ووجود ذلک من أسباب الفتنة بین الأمة فانه اذا اختلطت الحسنات بالسیئات وقع الأمر أو النهی أو الاباحة کالأمر بالصلاح الخالص أو الراجح أو النهی عن الفساد الخالص أو الراجح وعند التعارض یرجح الراجح کما تقدم بحسب الامکان فأما اذا کان المأمور والمنهی لا یتقید بالممکن إما لجهله واما لظلمه ولا یمکن ازالة جهله وظلمه فربما کان الأصلح الکف والامساک عن أمره ونهیه کما قیل ان من المسائل مسائل جوابها السکوت کما سکت الشارع فی أول الأمر عن الأمر بأشیاء والنهی عن أشیاء حتی علا الاسلام وظهر.

فالعالم فی البیان والبلاغ کذلک قد یؤخر البیان والبلاغ لأشیاء الی وقت التمکن کما أخر الله سبحانه إنزال آیات وبیان أحکام الی وقت تمکن رسول الله تسلیما إلی بیانها. یبین حقیقة الحال فی هذا أن الله یقول وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا والحجة علی عباد انما تقوم بشیئین بشرط التمکن من العلم بما أنزل الله والقدة علی العمل به فاما العاجز عن العلم کالمجنون أو العاجز عن العمل فلا أمر علیه ولا نهی واذا انقطع العلم ببعض الدین أو حصل العجز عن بعضه کان ذلک فی حق العاجز عن العلم أو العمل بقوله کمن انقطع عن العلم بجمیع الدین أو عجز عن جمیعه کالمجنون مثلا وهذه أوقات الفترات فاذا حصل من یقوم بالدین من العلماء أو الأمراء أو مجموعهما کان بیانه لما جاء به الرسولشیئا فشیئا بمنزلة بیان الرسول لما بعث به شیئا فشیئا ومعلوم أن الرسول لا یبلغ الا ما أمکن علمه والعمل به ولم تأت الشریعة جملة کما یقال: اذا أردتَ ان تُطاع فأمِر بما یُستطاع. فکذلک المجد لدینه والمحیی لسنته لا یبلغ الا ما أمکن علمه والعمل به کما أن الداخل فی الاسلام لا یمکن حین دخوله ان یلقن جمیع شرائعه ویؤمر بها کلها. وکذلک التائب من الذنوب والمتعلم والمسترشد لا یکمن فی اول الأمر ان یؤمر بجمیع الدین ویذکر له جمیع العلم فانه لا یطیق ذلک واذا لم یطقه لم یکن واجبا علیه فی هذه الحال واذا لم یکن واجبا لم یکن للعالم والأمیر ان یوجبه جمیعه ابتداء بل یعفو عن الأمر والنهی بما لا یمکن علمه وعمله الی وقت الامکان کما عفی الرسول عما عفی عنه الی وقت بیانه ولا یکون ذلک من باب اقرار المحرمات وترک الأمر بالواجبات لأن الوجوب والتحریم مشروط بامکان العلم والعمل وقد فرضنا انتفاء هذا الشرط فتدبر هذا الأصل فانه نافع. ومن هنا یتبین سقوط کثیر من هذه الأشیاء وان کانت واجبة أو محرمة فی الأصل لعدم امکان البلاغ الذی تقوم به حجة الله فی الوجوب أو التحریم فان العجز مسقط للأمر والنهی وان کان واجبا فی الأصل والله أعلم. ومما یدخل فی هذه الأمور الاجتهادیة علما وعملا ان ما قاله العالم أو الأمیر او فعله باجتهاد أو تقلید فاذا لم یر العالم الآخر والأمیر الآخر مثل رأی الأول فانه لا یأمر به أو لا یأمر الا بما یراه مصلحة ولا ینهی عنه اذ لیس له ان ینهی غیره عن اتباع اجتهاده ولا ان یوجب علیه اتباعه فهذه الأمور فی حقه من الأعمال المعفوة لا یأمر بها ولا ینهی عنها بل هی بین الاباحة والعفو وهذا باب اسع جدا فتدبره) مجموع الفتاوی/ ج ۲۰/ ص ۶۱ بسنده می‌کنم.... چه گر بیش‌تر رویم ترسیم کتابی شود و از حوصله بدور. از خود نگفتیم تا نگویند از خود گفت و بدعت آورد از پیشوایان سنت گفتیم....

عایشه و علی و ابن مسعود و عمر ثانی و بخاری و ابن تیمیه. دل بینا و درون بیدار فقیه حکیم، در آینه اقوال قدیم بزرگان، آثار معانی جدید فقه موازنات و اولویات و مصالح و مفاسد و تدرج و جمال و اتفاق و اختلاف را می‌خواند و با فقهی آمیخته از درایت سلفی و اجتهاد امروزی و سلوک اعتدال و اخلاق اتفاق و فرهنگ اختلاف و فهم ثوابت و متغیرات، به عرصه واقع آمده می‌گوید: یا أیها الذین آمنوا.... از اول تا آخر: با همتی بر آمده از ایمان فردی و عقل جمعی، دست به دست داده و با آفرینش فضای دریافت، و جمال‌آفرینی و به‌جاسازی عرضه، دین داری و دین گستری کنیم... و زندگی را بسازیم....

و مارمیت إذ رمیت و لکن الله رمی. الله اکبر والمستقبل للإسلام

ارجاعات

[۱] -بقره/۱۶۳.

[۲] - نحل/۵۱.

[۳] -نساء/۱۱۶.

[۴] - سنن الترمذی.

[۵] - صحیح مسلم.

[۶] - بخاری/ ک فضائل القرآن/ ب تألیف القرآن/ ح ۴۷۰۷.

نویسنده‌: مرحوم ناصر صالحی‌نژاد_جزیره‌ی قشم