چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بازی اوباما در زمین بوش


بازی اوباما در زمین بوش

مروری بر راهبرد ضدتروریستی دولت آمریکا

رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا اخیرا راهبرد جدید این کشور را در خصوص مواجهه با مسائل تروریستی اعلام نموده است.راهبردی که کپی برداری دقیق از همان راهبرد کهنه و شکست خورده بوش پسر و نومحافظه کاران محسوب می شود.اوباما در سخنرانی اخیر خود به همان ادبیات نخ نمای حزب جمهوریخواهان در دوران وقوع حادثه۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ استناد می کند.شاید اگر به صورت ظاهری افرادی مانند جوزف بایدن و برژینسکی در کنار اوباما قرار نداشتند ،همه تصور می کردند متن این سخنان را رامسفلد و جان بولتون تنظیم و ارائه نموده اند.در هر صورت اوباما با سخنان اخیر خود نشان داد که نه تنها مرزی میان اندیشه ها و رفتارهای وی و بوش پسر وجود ندارد،بلکه وی و رئیس جمهور سابق آمریکا روحی در دو بدن مجزا محسوب می شوند!

صورت مسئله این است که رئیس جمهور آمریکا با بهره گیری از ادبیات نومحافظه کارانه سلف قبلی خود یعنی جرج بوش،دستور اعمال اصلاحات و تغییرات در امور امنیت داخلی ایالات متحده را صادر نموده است.اوباما در مورد حادثه اخیر در آمریکا و تلاش فردی برای بمبگذاری در یک هواپیما، خاطر نشان کرده است که آژانس های اطلاعاتی به خوبی اطلاعات مختلف برای جلوگیری از این توطئه از سوی القاعده را درک نکردند. بر این اساس اوباما نتیجه گرفته است که داده های اطلاعاتی در خصوص تروریستها و فعالیت آنها در خاک آمریکا به خوبی مورد پردازش قرار نمی گیرد و از آنجایی که وی(به عنوان رئیس جمهور آمریکا)مسئولیت حفظ امنیت کشورش را عهده دار است دستور اعمال اصلاحات در ساختار امنیتی ایالات متحده را صادر می کند!نخستین ویژگی سخنرانی اخیر اوباما پررنگ بودن عامل “ابهام”در آن است.

اینکه اوباما می خواهد از طرح این مسئله به چه چیزی برسد.در سال۲۰۰۱ میلادی نیز بوش پسر منظور خود را از بسیاری از سخنان و واژه ها مشخص نمی کرد.به راستی منظور اوباما از ضعف ساختاراطلاعاتی ایالات متحده چیست و رئیس جمهور ایالات متحده می خواهد این نقصان را با چه چیزی جبران کند؟اگر منظور اوباما تکرار راهبردهای بوش پسر است،باید اذعان نمود که دموکراتها نیز دچار همان توهم مزمن جمهوریخواهان در راستای مواجهه با تروریسم هستند.مگر حملات متعدد ایالات متحده آمریکا د رافغانستان،عراق و سومالی طی هشت سال اخیر تغییری در این خصوص به وجود آورده است که حال اوباما می خواهد بار دیگر همان راه را برود؟از سوی دیگر،ایالات متحده آمریکا خود اصلی ترین کانون صدور تروریسم در جهان است و باید در راستای سرکوب تروریسم دست به خودزنی بزند.آیا چنین جرات و جسارتی در بین مقامات آمریکایی وجود دارد؟پاسخ این سوال منفی است.

واقعیت امر این است که ایالات متحده آمریکا دوباره به فضای سپتامبر۲۰۰۱ بازگشته است.در آن زمان نیز بوش پسر خود را در خصوص تامین امنیت شهروندان آمریکایی مسئول می دانست و از این مسئولیت پذیری به “اشغال افغانستان”و”عراق “رسید!

حال مشخص نیست که حس مسئولیت پذیری اوباما در خصوص حادثه اخیر کریسمس می خواهد به کدام نقطه برسد.شاید این حس مسئولیت پذیری از یمن یا سومالی سردرآورد یا دستمایه ای جهت توجیه زیاده خواهی های حزب دموکرات در افغانستان وشبه قاره هند شود،اما آنچه مسلم است اینکه حس مسئولیت پذیری روسای جمهور آمریکا هیچ گاه به سود مردم آن تمام نشده است!این بار نیز حس مسئولیت پذیری رئیس جمهور ایالات متحده مولد خطرات و پیچیدگی های تازه در حوزه سیاست خارجی و حتی داخلی آمریکا خواهد بود.این حقیقتی است که می توان آن را از شرایط فعلی موجود استنباط نمود.شاید این اولین پس لرزه های تصمیم نادرست اوباما در خصوص اعزام سی هزار نیروی تازه به افغانستان باشد.

بسیاری از استراتژیستها و کارشناسان مسائل سیاست خارجی ایالات متحده به اوباما نسبت به اتخاذ راهبردهای نادرست در افغانستان هشدار داده بودند.آنها به خوبی پیش بینی می کردند که اقداماتی از جمله افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در شبه قاره هند مولد معضلات تازه ای برای کاخ سفید خواهد بود.اما اوباما ترجیح داد همچنان از لابی صهیونیسم و تصمیم گیرندگان پشت پرده سیاست خارجی آمریکا پیروی کرده و به این ترتیب دست به نوعی انتحار سیاسی بزند.هم اکنون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از مبارزه با تروریسمی سخن می گوید که خود یکی از اصلی ترین مسببان به وجود آمدن و گسترش آن است.مسلما اظهارات اخیر اوباما در خصوص مبارزه با تروریسم،آن هم در حالی که حدودا یکسال از حضور وی در کاخ سفید می گذرد نشانه خوبی برای مردم آمریکا نیست،زیرا در سال۲۰۰۱ نیز یکبار حس مسئولیت پذیری بوش پسر تحریک شد و ایالات متحده را به کانونی از آشوب و بحران تبدیل نمود!به راستی اوباما با تکیه بر ضعف ساختار امنیتی و اطلاعاتی آمریکا چه منظوری دارد و قصد دارد از این طریق به چه چیزی برسد؟آنچه مسلم است اینکه ادبیات به کار گرفته شده توسط رئیس جمهور ایالات متحده و تکیه مکرر وی و همراهانش بر ضعف ساختار اطلاعاتی آمریکا مسئله ساده ای نیست!همان گونه که اشاره شد،در ماورای اظهارات اوباما و همراهان وی نشانه هایی مبنی بر نوعی ساختار شکنی تازه در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد.این ساختار شکنی برای مردم ایالات متحده مثبت نخواهد بود.

در نهایت اینکه رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا نیز پس از یکسال حضورناموفق در کاخ سفید و مشاهده نظرسنجی هایی که جملگی از کاهش شدید محبوبیت وی حکایت دارد،مانند بوش پسر ترجیح داده است از کلید واژه “القاعده”بیشتر استفاده کند،زیرا خود مقامات آمریکایی نیز تعریف مشخصی از القاعده ندارند!القاعده رمز آشوب مقامات آمریکایی در جهان پس از هزاره سوم محسوب می شود.ایجاد فضای مبهم در سیاست خارجی آمریکا و یکه تازی در این فضای غبار آلود راهبرد مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان ایالات متحده آمریکاست و در این خصوص نمی توان میان بوش پسر و باراک اوباما تفاوتی قائل گردید.در این برهه لازم است اوباما به جای سخن گفتن از حس مسئولیت پذیری خود به سوالات و ابهامات به مراتب مهم تری پاسخ دهد.

از جمله اینکه اگر اوباما دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را آسیب پذیر می داند و معتقد است که تحلیل داده ها در آن به خوبی صورت نمی گیرد،چگونه می تواند ادعای تحلیل درست داده های اطلاعاتی و نظامی در افغانستان و عراق را داشته باشد؟کشوری که نمی تواند از عهده امنیت خود برآید چگونه می تواند عهده دار تامین امنیت در کشورهای اشغال شده ای چون افغانستان و عراق شود؟

سحاب فاطمی



همچنین مشاهده کنید