دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

حقیقت همزاد برهان است


حقیقت همزاد برهان است

نظرات «سیدجمال الدین اسدآبادی» درباره علم

«سیدجمال‌الدین» در سال ١٨٨٢ یعنی حدود ١٣٠ سال پیش، در «کلکته» سخنرانی کرد. عنوان سخنرانی وی در کلکته «تعلیم و تعلم در اسلام» بود که ما گزیده‌هایی از آن را در اینجا می‌آوریم. او می‌گوید: «اگر کسی عمیق به این موضوع بنگرد، خواهد دید که علم بر دنیا حکومت می‌کند. هیچ حاکمی جز علم در جهان نبوده، نیست و نخواهد بود. اگر به فاتحان کلدانی مانند «سمیرامیس» که به مرزهای تاتارستان و هندوستان رسید، نگاه کنیم درمی‌یابیم که فاتح واقعی کلدانی‌ها نبودند، بلکه علم و معرفت بود.

اروپایی‌ها اکنون دست خود را بر هر قسمتی از جهان گذاشته‌اند. انگلیسی‌ها به افغانستان رسیدند و فرانسوی‌ها تونس را تصرف کردند. همه اینها از قدرت و عظمت علم است. اگر ما ثروت‌های جهان را بررسی کنیم، درمی‌یابیم که ثروت نتیجه تجارت، صنعت و کشاورزی است. کشاورزی فقط از طریق علوم کشاورزی، گیاه‌شناسی، شیمی و هندسه حاصل شده است. صنعت فقط از طریق فیزیک، شیمی، مکانیک و هندسه به ‌وجود آمده و تجارت بر مبنای کشاورزی و صنعت است. ثروت و نعمت ناشی از علم است.

در جهان هیچ ثروتی بدون علم ممکن نیست و هیچ ثروتی هم جز علم وجود ندارد. اگر علم را از دسترس بشر خارج کنند، هیچ انسانی در جهان نخواهد ماند. قدرت دولت‌ها با مقدار استفاده آنها از علم نسبت مستقیم دارد و هر دولتی برای پیشرفت خود باید به انتشار علم بپردازد. دولت عثمانی و خدیو مصر، آموزش علوم نوین را شش سال پیش شروع کرده‌اند ولی هنوز بهره‌ای از این علوم نبرده‌اند. دلیلش این است که آموزش حکمت در این مدارس ممکن نیست. اگر روح فلسفی در این مدارس وجود داشت، طی این شش سال، خودشان کشور خود را مستقل از اروپا و براساس این علوم اصلاح کرده بودند و لازم نبود فرزندان‌شان را به اروپا بفرستند یا برای فرزندان‌شان معلم از اروپا بیاورند. می‌توانم بگویم که اگر روح فلسفی در یک جامعه پیدا شود، حتی اگر آن جامعه یکی از آن علومی را که موضوعش اختصاصی است، نداشته باشد، بدون شک روحیه فلسفی‌شان کسب همه آن علوم را درخواست می‌کند.

این روزها مسلمانان از آموزش خود هیچ بهره‌ای نمی‌برند. مثلا صرف و نحو عربی می‌خوانند و غرض از یاد گرفتن آن، این است که کسی که عربی یاد گرفت، بتواند بخواند و بنویسد. مسلمانان اکنون صرف و نحو را به‌عنوان یک هدف محسوب می‌کنند. سال‌های طولانی بدون هیچ فایده‌ای به آن می‌پردازند و پس از این سال‌ها نمی‌توانند عربی را حرف بزنند، بخوانند یا بفهمند. حکمت علمی است که با وضعیت امور خارجی، علل، دلایل، احتیاجات و ملزومات آن سروکار دارد. علمای ما، صدرا و شمس‌البریه را می‌خوانند و خود را عالم می‌پندارند و با این حال، فرق بین دست چپ و راست خود را نمی‌دانند و هیچ‌گاه از علت الکتریسیته، ماشین‌ بخار یا راه‌آهن نمی‌پرسند.

عجیب‌تر اینکه از سر شب تا صبح با چراغی که در مقابل‌شان است، شمس‌البریه را مطالعه می‌کنند و حتی یک‌بار هم نمی‌پرسند چرا وقتی شیشه چراغ را برمی‌دارند از فتیله آن دود زیادی می‌آید و وقتی آن را به جایش می‌گذارند، دیگر دود نیست. شرم بر چنین فیلسوفی باد و شرم بر چنین فلسفه‌ای. فیلسوف کسی است که ذهنش با تمام وقایع و اجزای دنیا تحریک شود، نه مانند کوری که روی جاده سفر می‌کند ولی نمی‌داند ابتدا و انتهایش کجاست. در بین مسلمانان، فقه شامل تمام قوانین محلی، شهری و دولتی می‌شود بنابراین کسی که فقه خوانده است باید بتواند وزیر یا سفیر یک کشور شود، در حالی‌که فقهای ما پس از مطالعه این علم نمی‌توانند خانه خود را اداره کنند، گو اینکه به این وضعیت افتخار هم می‌کنند. عجیب‌تر از همه این است که علمای ما این روزها، علم را به دو جزء قسمت کرده‌اند. یک جزء را علوم اسلامی و جزء دیگر را علوم اروپایی می‌خوانند. آنها به علت این تقسیم‌بندی دیگران را از تعلیم بعضی از این علوم مفید ممنوع می‌کنند. آنها نفهمیده‌اند که علم آن چیز شریفی است که رابطه‌ای با هیچ ملتی ندارد و با چیز دیگری جز خودش مشخص نمی‌شود.

چقدر عجیب است که مسلمانان علومی را که به «ارسطو» منتسب است، با شوق زیاد مطالعه می‌کنند، گویی «ارسطو» یکی از ارکان اسلام است اما اگر بحث به «گالیله»، «نیوتن» و «کپلر» مربوط شود، آنها را کافر محسوب می‌کنند. پدر و مادر علم، برهان است و برهان به «ارسطو» یا «گالیله» تعلق ندارد. حقیقت در جایی است که برهان وجود دارد و آنهایی که علم و معرفت را ممنوع می‌کنند با اینکه عقیده دارند اسلام را محافظت می‌کنند، واقعا دشمنان این دین هستند. دین اسلام نزدیک‌ترین ادیان به علم و معرفت است و هیچ‌گونه تضادی بین علم و معرفت و بنیان ایمان اسلامی وجود ندارد. بنابراین می‌توانیم بگوییم تا وقتی رهبران ما ابتدا خودشان را اصلاح نکنند و از خود میوه‌های علم و معرفت برنچینند، مسلمانان هیچ‌گاه اصلاح نخواهند شد.»

محمدرضا توکلی‌صابری