جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
راهی به رهایی
فناوری پدیدهای است که در چند قرن گذشته عامل فخرفروشی جهان غرب در برابر شرقی ها بوده است. کشورهای غربی عمدتا به واسطه موفقیت در همین حوزه؛ یعنی فناوری، کشورهای پیشرفته و توسعه یافته تلقی شدند، اما تقسیم کشورها به ۲ حوزه توسعه یافته و عقب مانده، آن هم بر مبنای پیشرفت در حوزه فناوری، منجر به این استنتاج غیرمنطقی شد که کشورهای توسعه یافته در عرصه تکنولوژی، در عرصه فرهنگ نیز بر کشورهای دیگر برتری دارند. این دیدگاه تا اوایل قرن بیستم غالب بود، اما پس از جنگ جهانی دوم مورد تردید قرار گرفت و اواخر این قرن به تدریج بر متفکرینی که بر خطا بودن این دیدگاه تصریح میکردند، افزوده شد. بسیاری از دیدگاههای پستمدرن در حوزه اندیشه غربی، بر نیاز انسان امروز به عناصر فرهنگی شرق تاکید و تصریح دارند.
در این میان اسلام نیز مورد توجه بسیاری از غربیان قرار گرفت. پیروان اسلام بیش از هر جا در خاورمیانه ـ یعنی پارهای از جهان که غرب آن را به مثابه بیگانه یا شرقی تلقی میکند ـ متمرکزند.
وضعیت استراتژیک خاورمیانه و وجود چاههای نفت و سایر منابع طبیعی، این منطقه را همواره بستر درگیریها و نزاعها و جنگهای خونبار قرار داده است. جنگهای پی در پی در خاورمیانه دستمایهای برای تبلیغات منفی و نگاه ناصواب غربیها به فرهنگ و باورهای اسلامی ساکنان این منطقه را فراهم آورد، اما مرور زمان گاهی نادرستی این تبلیغات را نمایان ساخت و در همین چند دهه گذشته شاهد روی آوردن چهرههای شاخصی از جهان غرب، در عرصههای مختلف فکری، ورزشی و هنری به سمت اسلام بودهایم؛ از روژه گارودی فیلسوف گرفته تا محمدعلی کلی ورزشکار و تا مورد اخیر؛ یعنی شان استون از مستندسازان حوزه سینما.
اسلام آوردن استون را در اینجا بهانهای قرار دادیم تا مروری کوتاه از نمونههای مشابه استون در حوزههای مختلف در چند دهه اخیر بیندازیم. همچنین در تبیین چرایی چنین پدیدههایی، مصاحبهای با یکی از پژوهشگران این حوزه انجام دادیم. این مجموعه را به همه جستجوگران حقیقت تقدیم میکنیم.
● روژه گارودی؛ رهایی در اسارت
نویسنده و اندیشمند معروف فرانسوی که به خاطر نوشتهها و موضعگیریهای سیاسیاش به عنوان یک منکر هولوکاست توجه عمومی را به خود جلب کرد در سال ۱۹۸۲ به دین اسلام گروید.
گارودی طی جنگ جهانی دوم در شهر جلفه الجزایر به عنوان اسیر جنگی زندانی بود؛ او عضو حزب کمونیست فرانسه بود و در کتاب الگویی برای سوسیالیسم در فرانسه که سال ۱۹۶۸ منتشر شد، سعی کرد مارکسیسم را با مسیحیت کاتولیک آشتی دهد. حتی در کتاب مارکسیسم در قرن بیستم کوشید نشان دهد که مارکسیسم میتواند ارزشهای مذهبی را در خود جذب کند.
در کتاب هشدار به زندگانی اعلام داشت که غربیان مسیحی در حال کشتن فرزندان و نوادگان خود هستند. در همین کتاب او به تحقیق درباره ادیان بزرگ میپردازد و سرانجام کمال مطلوب خود را در اسلام مییابد و سپس مسلمان میشود. او با مسلمان شدن در سال ۱۹۸۲ نام «رجاء» را برگزید، اما روایت مسلمان شدن این اندیشمند فرانسوی هم شنیدنی است.
روژه گارودی میگوید او جزو مجموعهای از نظامیهای فرانسه بوده که در انقلاب سال ۱۹۶۰ با الجزایریها میجنگیدهاند و گروهی از مجاهدان مسلمان او را به اسارت گرفتهاند. فرمانده این گروه یکی از مجاهدان را مامور کرده است که او را در کوه اعدام کند، اما وقتی گارودی با آن مجاهد مسلمان تنها میماند، مجاهد الجزایری از او میپرسد: تو با خود اسلحه داری؟ و پاسخ میشود: نه، اسلحه همراه ندارم. آن مجاهد میگوید: پس چطور کسی را که با خود اسلحه ندارد، بکشم؟ و آنگاه او را آزاد میکند. گارودی گفته این ماجرا سالها ذهن و دلم را به خود مشغول ساخته بود و دائما آن را به خاطر میآوردم و سرانجام به تحقیق درباره اسلام پرداختم و یقین پیدا کردم که آن مجاهد با الهام از عقیده و اخلاق اسلامی، با من چنان برخوردی کرده است و این رویداد بیشترین تاثیر را در مسلمان شدن من داشته است.
● محمد لگنهاوزن؛ تردید در خدابودن مسیح
پروفسور محمد لگنهاوزن، سال ۱۹۵۳ میلادی در خانوادهای کاتولیک در آمریکا به دنیا آمد. وی از همان ابتدای تحصیلش در مدرسه، سوالات و شبهاتی در مورد مسیحیت داشت و در دوران دبیرستان به این نتیجه رسید که مسیح خدا نیست و تثلیث را نمیتوانست آنطور که تعلیم دادند قبول کند، ولی هنوز خود را مسیحی میدانست تا اینکه در دانشگاهی در ایالت نیویورک مشغول به تحصیل شد، در آنجا بود که علاقه خود را نسبت به مسیحیت از دست داد و بیدین شد. او برای فوق لیسانس در دانشگاه لاسوگاس در تگزاس پذیرفته شد و در آنجا بود که با تعدادی دانشجوی مسلمان آشنا شد. او علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان میکند: من در دوران تدریس در دانشگاه تگزاس با یک دانشجوی ایرانی آشنا شدم. او درس «مقدمهای به فلسفه» را با من میخواند.
با او درباره اعتقاداتش بحث میکردیم، دانشجوی خوبی بود و خیلی صادقانه حرف میزد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقاداتش نداشت.
از زمان آشنا شدن با این دانشجوی ایرانی تقریبا ۳ سال طول کشید تا مسلمان شدم، البته در آن زمان به مساجد میرفتم و با مسلمانان صحبت میکردم و بتدریج جذابیتهای اسلام را بیشتر درک میکردم هدف من فقط کار علمی درباره اسلام بود و کنجکاو بودم که مسلمانان چطور فکر میکنند، ولی به طور ناخواسته هر چه بیشتر تحقیق میکردم بیشتر به اسلام علاقهمند میشدم، نماز خواندن را یاد گرفته بودم و بعضی وقتها نماز میخواندم مخصوصا نماز جماعت را زیاد دوست داشتم، ولی هنوز شهادتین را نگفته بودم تا یک روزی بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد چند تا مسلمان سیاهپوست آمریکایی پیش من آمدند و گفتند؛ میخواهند با من آشنا شوند و از نحوه آشنایی من با اسلام پرسیدند و...
من پیش آنها شهادتین گفتم و به طور رسمی مسلمان شدم و گریه کردم. آنها خیلی خوشحال شدند و همان روز اول به من پیشنهاد دادند که پیشنماز آنها شوم و قرار شد با همدیگر بیشتر همکاری داشته باشیم، بعد از آن با همکاری آنها انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی را تاسیس کردیم. البته گروهی که در آنجا داشتیم اکثرا سنی بودند، ولی من از اول هیچ شکی نداشتم که شیعه شوم یا سنی؟ چرا که نهجالبلاغه را خوانده بودم و میخواستم اسلام تشیع را قبول کنم.
● خاورشناسان مسلمان غرب
توماس بالنتین: خاورشناس و زبانشناس مشهور آمریکایی سده بیستم است. وی که دانشآموخته دکترای مطالعات خاورمیانه از دانشگاه پرینستون و بنیانگذار بخش مطالعات اسلامی و عربی دانشگاههای ایالتی مینهسوتا، تگزاس و تنسی بود، در روند تحقیقاتش، شیفته آیین اسلام شد و در نتیجه اسلام اختیار کرد و نام خویش را به ابونصر تغییر داد. ترجمه انگلیسی او از قرآن کریم از جمله بهترین ترجمههای قرآن به زبانهای غربی به شمار میآید.
حامد الگار: استاد انگلیسیتبار مطالعات اسلامی و زبان فارسی دانشگاه برکلی آمریکاست. او که در زمره مشهورترین ایرانشناسان و اسلامشناسان روزگار معاصر بهشمار میآید، از جمله کسانی است که به دین اسلام و مذهب شیعه گرویده است.
فریتهوف شوان: فیلسوف، شاعر، خاورشناس و اسلامشناس آلمانی است که سال ۱۹۹۸ میلادی در گذشت. آثار پرشماری از شوان به یادگار مانده که از آن جمله میتوان به کتابهای ابعاد اسلام، فلسفه اسلامی، عرفان ـ دانش ابدی، شناخت اسلام و مسیحیت و اسلام اشاره داشت. وی پس از آنکه اسلام پذیرفت، نام خود را به عیسی نورالدین تغییر داد.
مارمادوک پیکتال: وی که حدفاصل سالهای۱۹۳۶- ۱۸۷۵ میلادی میزیست، اسلامشناس انگلیسی است. او سال ۱۹۱۷ میلادی اسلام اختیار کرد و نام خویش را محمد نهاد. وی را باید نخستین مترجم قرآن به زبان انگلیسی دانست.
● ادواردو آنیلی؛ تحت تاثیر انقلاب ایران
ادواردو آنیلی یکی از چهرههای مشهوری بود که متاثر از انقلاب اسلامی ایران، مسلمان و شیعه شد. او تنها پسر و وارث سناتور و میلیاردر ایتالیایی جیووانی آنیلی بود که سال ۱۳۷۹ به طرز مشکوکی کشته شد، با این حال طبق نظر دادگاه علت مرگ خودکشی اعلام شد.
پدرش ادواردو، سناتور جیووانی آنیلی ثروتمند ایتالیایی و مالک کارخانجات اتومبیلسازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارومئو و ایویکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ لاستامپا و کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. افزون بر اینها چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و بالگردسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزو سهامداران اصلی آنهاست.
ادواردو شرح مسلمان شدنش را چنین میگوید: در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است.
آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم.
بعد از این قضیه، آنیلی به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه میکند و درخواستش مبنی بر اینکه میخواهد مسلمان شود را مطرح میکند. آنها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب میکنند.
وی در چند نوبت به ایران سفر کرده بود و در فروردین ۱۳۶۰ با امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و رهبر معظم انقلاب در دوره قبل از دوران ریاست جمهوری و همچنین با آیتالله هاشمی رفسنجانی درزمان ریاست مجلس شورای اسلامی دیدار کرده بود.
ادواردو آنیلی چند روز پیش از سفر دوم خود به ایران، در حادثهای مشکوک و تحت عنوان خودکشی به قتل رسید، دولت ایتالیا سعی کرد که خبر این رویداد مهم هم مانند خود ادواردو نادیده گرفته شود، حتی پلیس این کشور در مورد عوامل این حادثه از هر نوع کنکاش و بررسی خودداری ورزید.
ادواردو در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سالها از آن استفاده کرده بود، استفاده میکرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیاش از نام مهدی بهره میگرفت.
● رنه گنون؛ آشنایی با آموزههای شرقی
این متفکر سنتگرای فرانسوی در نوامبر ۱۸۸۶ در شهر بولونیا این کشور متولد شد. تحصیلات اولیه را در زادگاهش سپری کرد. در ۱۹۰۴ به پاریس رفت و به مطالعه در حوزه ریاضیات و سپس فلسفه پرداخت. در جوانی با کسانی چون لئون شامپرنو آشنا شد که با تصوف و عرفان اسلامی آشنایی داشت. گنون پس از آشنایی بیشتر با آموزههای شرقی در ۱۹۱۲ به دین اسلام مشرف شد اما ارتباط خود را با جریانهای فکری در پاریس قطع نکرد. از آن جمله ملاقاتهایی با شخصیتهای معروفی مانند ژاک مارتین و رنه گروسه و دیگران داشت. در ۱۹۳۰ پس از مرگ همسر فرانسویاش، رهسپار مصر شد و تا پایان عمرش به عنوان مسلمان و با نام شیخ عبدالواحد یحیی در قاهره ماند. در آنجا ازدواج کرد و صاحب ۲ دختر و ۲ پسر شد. او با مراجع برجسته مصر ارتباط نزدیکی داشت، از آن جمله شیخ عبدالحلیم محمد که بعدها به شیخ الازهر معروف شد. گنون همچنین با متفکران و مراجع سنتگرای سراسر جهان از قبیل آناندا کوماراسو آمی، مارکو پالیس، لئوپلد زیگلر و تیتوس بورکهارت مکاتبات بسیار داشت.
● مالکوم ایکس؛ مسلمانی در خلوت زندان
مالکوم ایکس، مبارز سیاهپوستی است که در سال ۱۹۲۵ در ایالت اوهامای آمریکا به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت میکرد. در ۸ سالگی جسد پدرش را کنار ریل راهآهن پیدا کردند و مادرش بیش از این تاب نیاورد و در بیمارستان روانی بستری شد.
سرانجام روزی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفت، به دام پلیس گرفتار و به ۱۰ سال حبس محکوم شد.دوران محکومیت، از مالکوم ایکس انسان دیگری ساخت. مالکوم آموخت که هیچگاه برای آموختن دیر نیست، حتی اگر گرفتار میلههای زندان باشد. ۲۰ سال از عمر او میگذشت که دوباره بازگشت به خویشتن را تجربه کرد. او با برنامهریزی برای اوقات فراغت خود در زندان، به مطالعات پردامنه علمی و مذهبی پرداخت.
او بتدریج با سیاهپوستان مسلمانی آشنا شد که همبندش بودند؛ افرادی از گروه «ملت مسلمان». آنان از اسلام گفتند و مالکوم شنید، از الله گفتند و مالکوم اندیشید. اتحاد، برادری و برابری، ۳ اصل جداییناپذیر در دین اسلام بود و تبعیضنژادی در آن معنا نداشت. آرامآرام دریچهای به روی مالکوم گشوده شد؛ برتری به پاکی و تقواست، نه به رنگ پوست.بلافاصله پس از آزادی، به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآمد.
سفر به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، برگ افتخار دیگری بود که در دفتر زندگی مالکوم ایکس جای گرفت. مالکوم در مناسک حج دید که هیچ فرقی بین سفید و سیاه و رنگینپوست نیست و همه مسلمانان جهان، از هر طبقه و نژادی که باشند با صلح و دوستی کنار یکدیگر جمع میشوند و عالیترین مراسم مذهبی و اعتقادی خویش را به جای میآورند. مالکوم ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید.
او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلمستیزی فراخواند. مالکوم در آستانه راه بود که خانهاش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در ۳۹ سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند.
● فرانک ریبری؛ ازدواج با زنی مسلمان
ستاره تیم ملی فوتبال فرانسه روزهای سختی را پشتسر گذاشته است. تصادف وحشتناکی که در ۲ سالگی داشته و رد آن هنور هم روی صورت او پیداست باعث شده بود تا او را صورتزخمی بنامند! روزهای سخت جوانیاش در شهر کوچک بولونی در شمال فرانسه (که ۷۰ درصد جمعیتش بیکار بودند) نیز از جمله روزهای سخت این بازیکن در زندگیاش بود، اما همه چیز به شکل معجزهآسایی تغییر کرد.
ابتدا پیشنهاد بازی در تیمی دسته سومی به او فرصت داد تا خود را نشان دهد و بعد از آن یکییکی پلههای ترقی را طی کرد تا به بالاترین سطح فوتبال جهان رسید. اما برای او یک تحول دیگر نیز در پیش بود؛ تحولی که این بار باعث شد راهش را بدرستی ادامه دهد؛ ازدواج با زنی مسلمان. ریبری در مصاحبهای گفت ازدواج با همسرم واهبه باعث شد دینم را تغییر دهم و مسلمان شوم. همسرم هم خیلی به من کمک کرد و همیشه در کنارم بود و واقعا خوشحال هستم که مسلمانم.دین اسلام در سختترین شرایط زندگیام به من آرامش داد، طوری که درونم را توانستم به خوبی کنترل کنم. من قبل از هر مسابقه نماز میخوانم.
او همچنین به اطلاع تیمش رساند که در ماه رمضان روزه میگیرد و با اجازه از مقامات تیم بایرن مونیخ در سفر کوتاه این تیم به عربستان به همراه حمید التین توانستند اعمال حج را بجای بیاورند، به این صورت که با هماهنگی قبلی و بین ۲ نیمه بازی دوستانه با الوحده در جده، از تیم خود جدا شدند و از مسجدی در فاصله ۷۰ کیلومتری شهر مکه، محرم شده و اعمال حج عمره را انجام دادند. او پس از گرویدن به اسلام در سال ۲۰۰۲ نامش را به بلال تغییر داد.
یکی از ویژگیهای ریبری این است که قبل از ورود به بازی با حالتی جالب سوره حمد را خوانده و با کشیدن دستها بر صورت وارد میدان میشود.
بیشتر رسانههای فرانسوی در تحلیل خود در زمینه این بازیها مینویسند: ریبری بعد از خواندن دعا وارد میدان شده و حمله را آغاز میکند. وی با خواندن دعا قبل از ورود به میدان به رغم زخمزبانها از بروز اعتقاد خود و نشان دادن شعائر اسلامی در میان مردم نهتنها ترسی ندارد، بلکه به آن افتخار هم میکند. وی در یک مصاحبه در مورد اسلام آوردن و این حرکت خود میگوید: اسلام به من در میدان و بیرون از میدان نیروی فوقالعادهای میدهد.
● برونومتسو؛ آشنایی با مفاهیم قرآن
برونو متسو از جمله مربیان فرانسوی بود که راه رسیدن به شهرت و افتخار را در کار کردن در کشورهای آفریقایی دید و به همین دلیل راهی سنگال شد. او موفقیت شگفتانگیزی را با این تیم در جام جهانی ۲۰۰۲ داشت و پس از آن بود که محبوبیتش در این کشور بسیار زیاد شد. او در همان سالها با بانویی سنگالی آشنا شد و تصمیم به ازدواج با او گرفت، همین بهانهای شد تا این مربی مشهور فرانسوی با دین اسلام آشنا شود. بالاخره برونو متسو در سال ۲۰۱۱ برای ازدواج با همسرش یعنی رقیه به دین اسلام گروید. وی بعد از مسلمان شدن نام خود را به «عبدالکریم متسو» تغییر داد. او برای ایرانیان و کشورهای عربی نامی آشناست. متسو سرمربی تیمهای ملی سنگال، قطر و امارات بوده است و در همین سمت با تیمهای باشگاهی لیل فرانسه، الاتحاد، العین و الغرافه همکاری داشته است. او انگیزه اصلی گرایش خود به اسلام را در «آشنایی با مفاهیم قرآن کریم» میداند. این مربی سرشناس فرانسوی معتقد است که آرامش قلبی، انصاف و ثبات روحی مهمترین شاخصه اسلام است.
● فردیناند لوییس آلسیندور؛ تأثیرپذیر از آموزههای الخالص
شماره ۳۳ تیمهای لیکرز و میلواکی در دهه ۷۰ و ۸۰ کسی است که هنوز هم یکی از رکوردداران لیگ بسکتبال آمریکاست. هنوز مایکل جردن در این لیگ ظهور نکرده بود و نام «فردیناند لوییس آلسیندور» در لیگ آمریکا همراه با قدرت و توانایی و بازی شگفتانگیز این بازیکن آمریکایی بود، اما این بازیکن نام دیگری هم داشت؛ نامی که درست یک روز پس از قهرمانیاش با تیم میلواکی در لیگ NBAدر سال ۱۹۷۱ آن را پشت پیراهنش درج کرد: «کریم عبدالجبار»
عبدالجبار اولین بار به واسطه حماس عبدالخالص، طبلزن سابق موسیقی جاز و اولین مبلغ مذهب حنفی در شهر واشنگتن، با اسلام آشنا شد. به گواهی خود، به گونهای بار آمده بود که مسوولیتهای سنگینی مانند مربی و معلمی را بپذیرد و با همین روحیه تعالیم عبدالخالص را مو به مو دنبال میکرد. به همین خاطر، بزودی آموزههای عبدالخالص او را به واسطه مطالعه قرآن کریم و نیز فراگیری عربی به چالش کشید و در سال ۱۹۷۳ به لیبی و عربستان سعودی مسافرت کرد تا زبان عربی را بهتر آموخته و دین اسلام را در مهد آن بیاموزد.
عبدالجبار خود را یک آمریکایی ـ آفریقاییتبار میداند که مسلمان است. او ایمان به یک هستی برتر و درک خود را از این که حضرت محمد(ص) پیامبر خدا بوده و این که قرآن کریم آخرین وحی خداوند است، اذعان میدارد. او همچنین در اعتراض به تحمیل شدن آیین کاتولیک از سوی پدرانش به وی، تاکید کرده است بچههای او در انتخاب عقیده خود آزاد هستند.
کریم عبدالجبار ۲۰ سال در لیگ حرفهای آمریکا حضور داشت و ۶ بار هم عنوان «باارزشترین بازیکن» را به دست آورده است. اخلاق خوب این بازیکن و همچنین جایگاه مناسبش میان مردم آمریکا، دولتمردان این کشور را بر آن داشت تا او را به عنوان سفیر فرهنگی کشورشان انتخاب کنند. عبدالجبار همین ماه گذشته به عنوان سفیر فرهنگی آمریکا در جهان برگزیده شد.
● کت استیونس؛ معجزه در دریا
اعجوبه موسیقی راک دهه ۶۰ نامش «کت استیونس» بود، اما حالا سالهاست که کسی او را با این نام نمیشناسد، چرا که نامی که او هنوز به آن افتخار میکند و در دنیای موسیقی هم به آن شناخته میشود «یوسف اسلام» است. اما سیر تحول درونی این خواننده مشهور و گرویدنش به اسلام هم شنیدنی است. او در ۱۸ سالگی اولین آلبوم خود را منتشر کرد و توانست به موفقیتی بینظیر دست پیدا کند. فروش میلیونی آلبومهایش نوید ظهور پدیدهای را در موسیقی نوید میداد، اما اوضاع به این منوال نماند و این خواننده ناگهان مبتلا به بیماری کشنده سل شد که دنیای موسیقی و فعالیتهایش را برایش بیمعنی کرد.
این تجربه نزدیک به مرگ، باعث انفجار خلاقیت در او شد. وی در حال بهبود، بیش از ۴۰ ترانه نوشت و همین ترانهها بود که جایگاه او را در تاریخ موسیقی تثبیت کرد. سرنوشت او با شهرت پیوند زده شده بود و یا اینگونه به نظر میرسید، اما در سال ۱۹۷۵ و هنگام شنا در دریای مالیبوی کالیفرنیا، یک رویارویی دیگر با مرگ، سرنوشت واقعی او را نشان داد.
یوسف اسلام میگوید: «من تصمیم گرفتم به شنا بروم. هیچکس هم به من نگفت که الان زمان خوبی برای شنا نیست. من به وسط دریا رفتم و احساس بسیار خوبی داشتم و سپس تصمیم به بازگشت گرفتم. اما ناگهان متوجه شدم که نمیتوانم. موجها به سمت من میآمدند و من اصلا به ساحل نزدیک نمیشدم. ناگهان احساس کردم مثل سنگ شدهام. به نظرم رسید که شاید کار خدا باشد. گفتم: خدایا! اگر مرا نجات دهی، از این پس برای تو کار خواهم کرد. بیهیچ تردیدی این حرف را میزدم و میدانستم قدرتی وجود دارد که به من کمک خواهد کرد. در همان زمان، موج کوچکی از پشت من آمد، موجی کوچک؛ نه خیلی بزرگ. اما این همان لحظه معجزه بود. انرژی خود را به دست آوردم و توانستم شنا کنم. به خشکی رسیده بودم. زنده بودم. اما بعد چه؟» پس از آن معجزه، اسلام سعی کرد دینی را بیابد که مناسب با احوالش باشد. او با بودیسم شروع کرد؛ تائو، ستارهشناسی و حتی طالعبینی! اما زمانی که برادرش یک نسخه از قرآن را به او داد، مردی که به دنبال یافتن پاسخ بود، سرانجام آن را یافت...
این پرسش زمانی پاسخ داده شد که او در نوامبر ۱۹۷۹ با نام «کت استیونس» به استادیوم ومبلی روی سن رفت و با نام «یوسف اسلام» بیرون آمد...
او در همان سال با «فوازی علی»، یک مسلمان معتقد ازدواج کرد و هماکنون دارای ۵ فرزند است. اسلام زندگی خود را به آرامی تا سال ۱۹۸۹ ادامه داد. یوسف اسلام در راه مسلمان شدن در بطن اروپا، کاری دشوار در پیشرو داشته است. او که یک سوپراستار درجه یک موسیقی بوده و فروش بسیاری از آلبومهایش میلیونی بودهاند، بارها به دلیل گرویدن به اسلام از سوی روزنامهها و تلویزیونها و همکارانش، کنایهها و ناسزاها شنیده است.
● فردریک کانوته؛ خرید یک مسجد
همه فردریک کانوته و آن اعتقادات مذهبیاش را به خوبی میشناسند. اگر قرار باشد مسائل سیاسی و حمایت او از فلسطین بعد از به ثمر رساندن گلهایش را نادیده بگیریم، میتوانیم به مرور حرکتی که او چند سال پیش برای ساخت یک مسجد در شهر سویا انجام داد بپردازیم؛ فردریک با پرداخت مبلغ ۷ هزار دلار زمینی را که ساختمان تنها مسجد شهر سویا در آن قرار دارد خریداری و از بسته شدن آن جلوگیری کرد. این در حالی بود که صاحب ملک تنها مسجد شهر سویا پس از پایان قرارداد اجاره با انجمن مسلمانان این شهر تصمیم به فروش این ساختمان و بسته شدن مسجد مذکور گرفته بود. او این کار خیرش را مبنی بر اصول و آیین اسلام میداند: «زمین از سوی صاحب آن در معرض فروش قرار گرفت و من برای ابقای این مسجد آن را خریداری کردم». حتی سخنگوی هیات مسلمانان اسپانیا نیز در همان ۳ سال پیش با تقدیر از این کار کانوته عنوان کرد: اگر این بازیکن مسلمان این زمین را خریداری نمیکرد، مسلمانان این شهر از نماز خواندن در تنها مسجد شهر محروم میشدند. به این ترتیب کانوته که ۱۰ سال پیش به دین مبین اسلام گروید مالکیت این مسجد را به دست آورد و تنها مسجد شهر سویای اسپانیا را از خطر ویرانی نجات داد.
او که بازیکنی دورگه از مالی و فرانسه است، هنگامیکه ۲۰ سال بیشتر نداشت، به آیین اسلام گروید.
وی ۴ سال قبل از به تن کردن پیراهن تیمی که روی آن نام یک بنگاه شرطبندی حک شده بود، به علت حرام بودن شرطبندی در دین اسلام خودداری کرد. کانوته در سال ۲۰۰۶ با خانم مسلمانی از کشورش به نام فاطمه ازدواج کرد که ثمره آن ۲ پسر به نامهای ابراهیم و ایمان است.
● ورزشکاران مسلمان غرب
نیکلا آنلکا: یکی از معروفترین ستارههای ورزشی فوتبال اروپا در سالهای اخیر بیشک نیکلا آنلکای فرانسوی بوده است. این تازهمسلمان فرانسوی که ۲۲ سال سن دارد بعد از تشرف به اسلام نام خود را به عبدالسلام بلال تغییر داد.
آنلکا از سال ۱۹۹۷ تاکنون بیش از ۱۴۰ گل در باشگاههای مشهور اروپا مانند پاریسنژرمن، آرسنال، رئالمادرید، لیورپول، چلسی و منچسترسیتی به ثمر رسانده است.
او درباره انگیزه اصلی خود برای تشرف به اسلام میگوید: من همه نوع امکانات مادی داشتم، ولی خلأ معنوی در خودم را نمیتوانستم پرکنم تا این که با اسلام و بازیکنان مسلمان آشنا شدم و گمشده خودم را یافتم و امروز نیز خوشحالم و خدا را شکر میکنم.
اریک آبیدال: فوتبالیست فرانسوی از سال ۲۰۰۴ عضو تیم ملی این کشور است و در حال حاضر در تیم بارسلونا بازی میکند.
او سابقه بازی در تیمهای موناکو، لیل و لیون را نیز دارد. وی بعد از تشرف به دین اسلام نام خود را به بلال تغییر داد. آبیدال اسلام را عامل پیشرفت و سعادت انسانها میداند و بویژه وقتی به بیماری تومور در سال ۲۰۱۱ دچار شد تنها عامل آرامش را در اسلام یافت.
● محمدعلیکلی؛ رمز کلمه یاالله
داستان زندگی محمدعلی داستان جالبی است؛ پسربچه سیاهپوستی که پس از دزدیده شدن دوچرخهاش تصمیم گرفت به تمرین بوکس بپردازد تا بتواند از حق خود دفاع کند، پس از مدت کوتاهی به نامدارترین و پرآوازهترین ورزشکار تاریخ جهان تبدیل شد، اما تنها علت شهرت و محبوبیت او از پا درآوردن حریفانش نبود. او در سال ۶۱، درست یک سال پس از قهرمانیاش در المپیک به دین اسلام گروید: «نام من بعد از این محمدعلی است و من دین اسلام را برای خود برگزیدهام، زیرا که معتقدم پیروی از تعالیم اسلام بهترین راه سعادت انسان و تضمین صلح جهانی است. من به خاطر این که اسلام آوردهام مورد تهدید واقع شدهام که مانند مالکوم ایکس کشته خواهم شد، ولی من باکی از هیچ چیز ندارم، زیرا خدا نگهبان من است. من دیگر اسم خود را کاسیوس کلی نمیدانم، زیرا این اسم را بردهداران به خانواده من دادند و از آنجایی که من یک انسان آزاد هستم، دیگر نمیخواهم اسمی که صاحبان برده بر ما گذاردهاند، رویم باشد. حالا من مسلمان هستم. یعنی به همان دین اجدادی خود برگشتهام و قصد دارم بزودی به زیارت شهر مقدس مکه بروم؛ حالا میدانم که هر کشور مسلمان خانه من است.» محمدعلی یکی یکی حریفانش را شکست میداد تا سال ۱۹۶۶ که یک تصمیم شجاعانه دیگر از سوی او موجب خبرسازی دوبارهاش شد.
در همان سال بود که وی به عنوان یک سرباز میهنپرست از حضور در ارتش آمریکا برای جنگ ویتنام سر باز زد و اعلام کرد که هرگز به روی همنوعان ویتنامی خود آتش نمیگشاید و نمیخواهد آنها او را کاکاسیاه کثیف صدا بزنند. همین مساله مدتها سر زبانها بود و پس از آن حتی از حضور در رقابتهای بوکس به مدت ۵ سال محروم شد و گواهینامه بوکسش نیز به حالت تعلیق درآمد؛ البته مدتی بعد این محکومیت به ۳ سال کاهش پیدا کرد.
واکنش محمدعلی و سر باز زدن او از خدمت به ارتش در جنگ و گرویدنش به اسلام به روشنی شیوه ستیزهجویی او را با سیاستهای استعمارگرایانه نشان میداد. قهرمان بوکس جهان در میان قشر زیادی از مردم محبوبیتی ناگفتنی پیدا کرده و بویژه مسلمانان سیاهپوست بشدت هوادارش شده بودند.
او در سال۱۹۹۶ مدال طلای افتخاری المپیک را دریافت کرد؛ مدالی که راه به ویترین افتخارات او پیدا نکرد و سر از رودخانه اوهایو درآورد، چرا که محمدعلی این مدال را در اعتراض به نژادپرستی در رودخانه اوهایو انداخته بود. او تحت تعالیم رهبران بزرگ اسلام مثل الیجاه محمد و مالکوم ایکس و پیروی از فرامین آنها در امر اسلام بود.
اما ماجرای علاقهمندی این قهرمان بوکس به اسلام هم شنیدنی است. ماجرای مسلمان شدن کلی از زمانی رقم خورد که او در مسابقهای در آستانه شکست خوردن از رقیبش بود و در حالی که کلی نقش بر زمین شده و داور مسابقه شمارش معکوس میگفت، یکی از هواداران کلی که یک مرد مسلمان ایرانی بود، از کلی خواست که کلمه «یاالله» را تکرار کند. کلی پس از تکرار این جمله، به طرز معجزهآسایی جان تازهای گرفت و رقیبش را شکست داد. پس از پایان مسابقه از آن مرد درباره «یاالله» و ماجرا پرسید، و وقتی مرد برای او توضیح داد کلی تصمیم به مسلمان شدن گرفت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست