پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

تأملی کوتاه بر نشانه شناسی آلن گریماس


تأملی کوتاه بر نشانه شناسی آلن گریماس

چرخش زبانی بی‌تردید مهمترین تحول نظری سده بیستم است که چه در فلسفه قاره‌ای و چه در فلسفه تحلیلی تحولات بسیاری را به وجود آورده است. یکی از بحث‌هایی که در فلسفه قاره‌ای در مورد …

چرخش زبانی بی‌تردید مهمترین تحول نظری سده بیستم است که چه در فلسفه قاره‌ای و چه در فلسفه تحلیلی تحولات بسیاری را به وجود آورده است. یکی از بحث‌هایی که در فلسفه قاره‌ای در مورد زبان پی گرفته شده تعریف زبان به عنوان امری فرهنگی است.

آلن ژیرداس گریماس به عنوان یک نشانه‌شناس، کتاب «معنی شناسی ساختاری» را به چاپ رساند. او در این کتاب به تحلیل جنبه‌های گوناگون گفتمان پرداخت. از سوی دیگر او ساختار زبان را نیز از نظر دور نداشته و سعی کرده است تا راهبردهای اصلی زبان را کشف کرده و آنها را تبیین کند. به همین دلیل وی انگاره کنشی را مطرح کرد.

از دیدگاه گریماس برای شناخت انگاره کنشی باید آن را در حوزه گفتمان مورد توجه قرار داد از این رو او از واژه «جهت»، برای بیان سخنانش بهره می گیرد. منظور وی از «جهت» چیزی است که محمول یا خبر را در یک قضیه توصیف می کند. می‌توان چنین بیان داشت که گریماس در بیان واژه و جهت بیش از آنکه به معنای زبان شناختی آن اهمیت بدهد معنای منطقی آن را مد نظر داشته است. بنابراین در دیدگاه وی جهت مندی به معنای تعین بخشیدن به وضعیت خاصی است. به بیانی دیگر جهت‌ها کنش را تعین می بخشند.

واژه دیگری که گریماس در بحث نشانه‌شناسی خود به کار برد«ایزوتوپ» بود. در زبان علمی ایزوتوپ به معنای یک یا چند اتم است که تعداد پروتون‌های آن در هسته با عدد اتمی برابر است اما تعداد نوترون‌های آن فرق می کند. گریماس در کتاب معنی‌شناسی ساختاری با تعبیر خاصی از این واژه نام برده است. آنچه او از مفهوم ایزوتوپ مد نظر دارد: سطوح متوازن معنا در یک گفتمان همگن اما منفرد است. به بیانی دیگر ایزوتوپ تداوم وجوه قرینه ای در یک متن است که دگرگونی‌های ایجاد شده در آن نه تنها سبب از بین رفتن نمی‌گردد بلکه وجود آن را نیز مورد تأیید و تأکید قرار می دهد. اگر ایزوتوپ‌های یک متن را مورد بررسی قرار دهیم با مجموعه‌ای از واژه‌ها روبه‌رو می شویم که دارای نوعی ویژگی‌های قرینه ای مشترک هستند. گریماس با طرح مفهوم ایزوتوپ توانست نشانه شناسی را از جمله به گفتمان تغییر دهد.

اندیشه در مفهوم ایزوتوپ این امکان را فراهم می سازد تا عناصر مختلفی چون معنا و کنش را به صورت گفتمانی مشخص در آوریم. ایزوتوپ می تواند در بردارنده مفاهیم گوناگونی باشد مثلاً می تواند دارای معناهای مجازی باشد و یا در بردارنده مضمون و درون مایه شود. شخص دیگری که انگاره هایی را در رابطه با نشانه مطرح نمود سوسور است. او بیان داشت که نشانه مرکب از یک دال ویک مدلول است. دال صورتی است که نشانه به خود می‌گیرد و مدلول معنا و مفهومی است که نشانه بر آن دلالت می کند. او این رابطه میان دال و مدلول را دلالت می نامد.

سوسور زبان را نظامی از نشانه‌ها می‌داند. از دیدگاه وی آواها زمانی دارای معنا می گردند که برای بیان اندیشه ای به کار برده می‌شوند. وی نشانه زبانی را امری انتزاعی و غیر مادی می‌داند. بنابراین واژه‌ها فی‌الذاته دارای ارزش نیستند. سوسور بر این اعتقاد است که نشانه‌ها زمانی دارای معنا می‌شوند که به عنوان نظام انتزاعی خاصی تلقی شوند و در واقع این مناسبات میان امور هستند که حائز اهمیت‌اند نه اشیا و پدیده‌ها. بنابراین می توان بیان داشت که سوسور به نشانه بر حسب جوهر آن توجه نمی کند بلکه پیش از هر چیز باید نشانه ها به یکدیگر ارجاع داده شوند.بدین معنا که نمی توان هیچ نشانه‌ای را به تنهایی واجد معنا دانست بلکه یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه‌ها است که دارای معنا می‌گردد و ارزش هر نشانه در چارچوب یک نظام با سایر نشانه‌ها بستگی دارد. از دیدگاه سوسور هر واژه می‌تواند مفهوم مقابل خود را تبیین نماید.

یکی دیگر از مسائلی که سوسور بدان پرداخته است ماهیت اصلی نشانه‌هاست. او نشانه در زبان را امری ارتجالی می داند. این بدان مفهوم است که از دیدگاه سوسور ارتباطی خود به خودی میان دال و مدلول برقرار است . در واقع هیچ دالی وجود ندارد که به طور طبیعی برای مدلول خاصی درنظر گرفته شده باشد و تفاوت زبان‌های مختلف به دلیل تنوع ارجاع آنها به مدلول‌های مختلف است. بنابراین اگر دال ومدلول را امری ارتجالی بنامیم این بدان معناست که دال است که ماهیت مدلول را تعین می‌کند. ارتجالی بودن نشانه ها به این ذهنیت رهنمون می‌شود که پیوند میان دال و مدلول در نتیجه قرار دادهای فرهنگی و اجتماعی است. بنابراین مدلول‌ها را نمی توان مفاهیم از پیش ساخته به شمار آورد بلکه آنها مفاهیمی هستند که در بستر جامعه و فرهنگ ممکن است دگرگون شوند.