یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
بازیگری به زندگی ام معنا داده است
ماهایا پطروسیان متولد سال ۱۳۴۸ از چهرههای نام آشنای سینمای ایران است. وی بازیگری را به تدریج و از روی علاقه آغاز کرد. بعد از اتمام دوره دبیرستان تصمیم گرفت در حرفه هنری، آن هم بازیگری ادامه تحصیل بدهد. وی هم اکنون کارشناس بازیگری تئاتر است، از این رو پس از انجام تحقیقات متوجه شد که باید بازیگری را از تئاتر آغاز کند. بعد از شرکت در کنکور هنر، رتبه اول رشته هنر و رتبه دوم رشته سینما را در دانشگاه هنرهای زیبا کسب کرد. یک سال پس از ورود به دانشگاه کار تئاتر را به صورت دانشجویی و حرفهای آغاز و همان زمان اولین پیشنهاد سینماییاش را نیز دریافت کرد.
او اولین بار جلوی دوربین محمدرضا اعلامی در فیلم «عشق و مرگ» قرار گرفت و تا به حال فیلمهای سینمایی زیادی از وی بر روی پرده سینما دیدهایم. به گفته خودش در حال حاضر دغدغه کارگردانی را در سر دارد و البته بیشتر به فیلمنامهنویسی علاقهمند است، چندین فیلم کوتاه هم نوشته و در آن بازی و کارگردانی کرده است. مدتها بود که به دنبال مصاحبه با او بودیم تا اینکه در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان سال ۸۹ به دفتر مجله آمد و مصاحبهای کامل با او انجام دادیم، بسیاری از شما خوانندگان گرامی طی این سالها نامهها و تماسهای زیادی داشتهاید که با این بازیگر یک گفتگوی مفصل انجام دهیم، این شما و این هم خانم ماهایا پطروسیان...
▪ چی باعث شد که خانم پطروسیان وارد دنیای بازیگری شود؟
ـ این اتفاق به تدریج برای من پیش آمد. بیشتر میتوانم بگویم یک علاقهمندی بود که از سنین نوجوانی در من شکل گرفت و بعد تقریبا تا اواخر دبیرستان که درس من تمام شد، ادامه پیدا کرد. به نوعی که دلم میخواست در حرفه هنری و به خصوص در بازیگری ادامه تحصیل بدهم. اوایلش نمیدانستم که چه رشتهای را باید انتخاب کنم. بعد از تحقیق و با کمک خانوادهام متوجه شدم که برای بازیگر شدن بهترین راه این است که از تئاتر شروع کنم و تحصیلم را در رشته تئاتر ادامه بدهم. این شد که تصمیم گرفتم در کنکور هنر شرکت کنم و یک سال بعد هم رتبه اول رشته هنر و رتبه دوم رشته سینما در دانشگاه هنرهای زیبا را به دست آوردم و تقریبا یک سال پس از ورود به دانشگاه کارم را آغاز کردم؛ یعنی بر حسب اتفاق هم کار تئاترم را همان موقع آغاز کردم و هم بازیهایی را روی صحنه داشتم. اولین پیشنهاد سینماییام را همان سال دریافت کردم و پس از اتمام دانشگاه، بازیگری را ادامه دادم.
▪ اگر بخواهیم یک تعریف از بازیگری داشته باشیم چگونه میتوان آن را تعریف کرد؟
ـ تعریف خیلی دقیقی وجود ندارد، به طور مثال میشود گفت که به وجود آوردن شخصیتهای متفاوت، زنده کردن شخصیتهای داستانها و آدمهای قصه، به نوع دیگر هم خودشناسی خود بازیگر است که به وسیله کار در فیلمها، نمایشهای مختلف و به وسیله زنده کردن کاراکترهای مختلف بخشی از خودش را میشناسد، یا بهتر بگویم به نوعی، جهان را به این وسیله میشناسد. به هر حال مانند تمام رشتههای هنری در عین حال که تعریفی ثابت دارد... آنقدر هم تعریفپذیر نیست.
▪ فرد برای چه هدفی بازیگری را دنبال میکند و شما چه هدفی داشتهاید؟
ـ فکر میکنم نگاه بازیگر با بازیگر متفاوت باشد. مثل هر حرفهای که هر شخصی به دلیلی انتخابش میکند. شاید دلایل افراد با هم متفاوت باشد و دلیل من به طور واقعی عشق و علاقه به این کار بود. یعنی از روز اول که بازیگری را آغاز کردم، احساسم این بود که بازیگری به زندگیام معنا میدهد و فکر میکردم که هدف و معنای زندگیام در این کار خلاصه میشود و این عشق تا به حال که ۲۰ سال است کار میکنم با من بوده و ادامه داشته است.
▪ اگر نقشهایی همزمان در تئاتر، سینما و تلویزیون به شما پیشنهاد شود کدام را میپذیرید؟
ـ اگر از نظر قدرت و خوبی نقش به یک اندازه باشند، سینما را ترجیح میدهم.
▪ تفاوتهایی که بین این سه حرفه وجود دارد، چیست؟
ـ تفاوتها به تفاوت مدیومها بر میگردد. اینکه اصولا هر کدام تعریف خودش را دارد و با توجه به تعریفش، ساختههایش با هم متفاوت است. سینما ساختهاش برای این است که در یک مکان به خصوص نشان داده شود. برای تماشاگری که انتخاب کرده تا بیاید آن فیلم را ببیند. تلویزیون مدیومش گسترده است به جهت اینکه شخص، انتخابکننده نیست. در واقع چارهای ندارد جز اینکه چیزی که ساخته شده را ببیند در نتیجه یک انتخاب عامتر است. تئاتر از سینما هم یک انتخاب تخصصیتر است چون تماشاگر تئاتر، تماشاگر ویژه و خاصی است! در نتیجه تماشاگرهای متفاوتی دارد. جدا از آن، خود مدیومها با توجه به تفاوتشان که پرده بزرگ سینما، قاب تلویزیون و سن تئاتر است هر کدام ویژگیهای خود را از نظر نوع بازیگر دارند. اصلیترین تفاوت در اندازههایشان است در سینما به کاراکتر نزدیکتر میشویم و درونیترین و لحظهایترین حالتهای عاطفی آنها را در نگاه و یا در حرکت پلکهایشان احساس میکنیم، ولی در تئاتر چنین چیزی اتفاق نمیافتد و ما آن را از فاصله دورتری میبینیم. البته تئاتر هم تعاریف مختلفی دارد. چون ما نمایشهایی داریم که در سالنهای تجربیتر و با فاصله خیلی نزدیک با تماشاگر اجرا میشوند و هم سالنهایی داریم که سالنهای کلاسیک هستند و حدود ۴۰۰، ۵۰۰ تماشاگر در خود جای میدهد و ممکن است، تماشاگر به فاصله ۲۰، ۳۰ متری بازیگر در صحنه باشد، همچنین سبک کارها هم، نوع بازیها را تعیین میکند که در تلویزیون مشخص است زیرا کادر محدودی دارد، نمیشود گفت که سبک بازیها تفاوت میکند. ولی یک مدیوم و ریزهکاریهایی بین کار در سینما و تلویزیون وجود دارد. به هر حال در نوع دکوپاژی که برای کار تلویزیون انجام میشود و نوع دکوپاژی که در کار سینما انجام میشود مقدار تفاوت اندکی وجود دارد.
▪ بعد از سال ۸۴ شما را خیلی کم در عرصه بازیگری دیدیم، علت خاصی داشت؟
ـ من به طور تقریبی، سالی یک فیلم بازی کردم، یعنی در تمام طول این ۲۰ سالی که کار کردم، اگر هم پرکار بودم دو فیلم در یک سال داشتم، ولی به موقع اکران نمیشد. به طور مثال فیلم «خواب و لیلا» که بعد از سه سال اکران شد. فیلم «تاکسی نارنجی» یک سال و نیم بعد اکران شد، فیلم «شبی در تهران» که در تلویزیون نشان داده شد و دو سال پس از ساخت اکران شد و فیلم «انتخاب» هم دو سال و نیم طول کشید. مسئله اکران اگر به طور منطقی نباشد یکی از مهمترین دلایلی است که بازیگر نمیتواند ارزیابی درستی از کارش داشته باشد. چون کاری که به طور مثال در سال ۸۴ ساخته شده و در سال ۸۹ اکران شود، یک فاصله طولانی بین آن به وجود میآید، متاسفانه بعضی از فیلمها هستند که به اکران نمیرسند و به طور مستقیم سر از شبکههای ویدئویی در میآورند. این مسئله میتواند در انتخابهای بعدی بازیگر تاثیر بگذارد و بازیگر بازتابهای درستی از آن نداشته باشد.
▪ در حال حاضر علاوه بر حرفه بازیگری به چه کار دیگری مشغول هستید؟
ـ من چند وقت است که دغدغه کارگردانی دارم. البته علاقه اصلی من به نوشتن است، بیشتر فیلمنامهنویسی را دوست دارم، ۷، ۸ سال پیش اولین فیملنامه بلندم را نوشتم و ممکن بود که به مرحله ساخت هم برسد، ولی این امر میسر نشد. چون فضای سینما تغییر کرد و آن نوع فیلم، دیگر قابل ساخت نبود. به هرحال تهیهکنندهها تمایل به این نوع فیلمها ندارند و سلیقهها تغییر کرده است، همچنین علاقه به فیلمسازی هم دارم، از فیلم کوتاه شروع کردم و در ۲، ۳ فیلم کوتاه هم بازی کردم. چون در فیلمهای کوتاه این ریسک را میتوان داشت. به همین خاطر فیلمنامهای را که دو سال پیش نوشته بودم و میخواستم کارگردان دیگری آن را کار کند، دوستانی که در سینما من را میشناختند به من گفتند، چرا خودت این کار را مقابل دوربین نمیبری با توجه به اینکه سالها تجربه بازی داری و خودت این قصه را نوشتی و فضا را بهتر میشناسی. اگر کس دیگری آن را دست بگیرد آن چیزی که تصور میکنی نمیشود. من اوایل میترسیدم و مردد بودم، به هر حال تصمیم گرفتم با همکاری یکی از همکاران که در یکی از فیلمهای کوتاهش بازی کردهام این فیلم را به صورت مشترک بسازم. سال پیش این فیلم را ساختم که فیلم موفقی هم بود و در جاهایی که شرکت کرد برنده جایزه هم شد. در نتیجه جدا از بازیگری یک مقدار دغدغهام کارگردانی و ساخت فیلمهای کوتاه است، اما کار اصلی من بازیگری است.
▪ چرا اکثر بازیگران بعد از مدتی به کارگردانی رو میآورند؟
ـ چون که بازیگران سینما به تدریج به کارگردانی علاقهمند میشوند، البته خیلیها وارد حیطه کارگردانی نمیشوند. این بستگی دارد. بعضیها دلشان میخواهد در این حیطه هم تجربه به دست آورند یا احساس میکنند که در این حیطه هم استعداد دارند، یا در طول کار کردن با فیلمسازهای مختلف تجربیاتی به دست میآورند و فکر میکنند که نگاه بهتری دارند. من اصلا معتقد نیستم که کارگردانی از بازیگری بالاتر است یا نه اما به نوعی کارگردانی، تاثیرگذارتر است به جهت اینکه به هر حال، کارگردان صاحب اصلی اثر سینمایی است. مثل اینکه در تئاتر بازیگر بسیار اهمیتش بیشتر از سینما است و به نوعی محور است. ولی در سینما کارگردان حرف اول را میزند. به هر حال اثر اصلی متعلق به نویسنده و کارگردان کار است و به نوعی بازیگر میتواند تاثیرگذار باشد. ما غولهای بازیگری در دنیا داریم که در کارگردانی به جایی نرسیدهاند و برعکس... بازیگری مثل وودیآلن در کارگردانی هم مثل دوران بازیگریاش مطرح شد با وجود اینکه ستاره دهه ۷۰ بود، در کارگردانی به مرتبهای رسید که جزء ۱۰ کارگردان برتر اول جهان اسمش جای دارد. در قدیم هم اینگونه بوده است، مثلا چارلی چاپلین هم کارگردان، هم بازیگر و هم آهنگساز بود. این حیطهها زیاد از هم جدا نیست، گرچه باید اشاره کنم که کارگردانی خیلی پردردسر است، به نوعی که به نظر من نوعی مدیریت حساب میشود.
▪ آیا تا به حال برنده جایزهای در جشنواره شدهاید؟
ـ برای فیلم «هفت پرده» در سال ۱۳۸۰ بود که جایزه گرفتم. ۴، ۵ بار هم کاندیدای جشنوارههای متفاوت در تئاتر، سینما و فیلم کوتاه بودهام. در جشنواره پروین اعتصامی در یکی از فیلمهای کوتاهی که ساخته شد ۴، ۵ جایزه گرفتم. البته باید بگویم که احساس میکنم خیلی دیر بود. زیرا من ۲، ۳ فیلم خوب را در سالهای ابتدایی بازیگریام داشتم مثل «دیگه چه خبر؟» و «هنرپیشه» که متاسفانه اصلا من را کاندیدا هم نکردند. آن موقع انتظار داشتم جایزه ببرم و فکر میکردم که حقم هم بود که لااقل تحسین شوم، اما سرانجام پس از ۱۰ سال بازیگری اولین جایزهام را بعد از ۴، ۵ بار کاندیدا شدن گرفتم. گرچه در آن زمان خوشحال شدم، ولی دیر بود!
▪ این روزها شاهد آن هستیم که سالنهای سینما از جمعیت پر نمیشود. به نظر شما، علت چه میتواند باشد؟
ـ به نظر من عوامل خیلی زیادی دخیل هستند. یک اشتباهاتی در زمینه سیاستگذاریها مثل قیمت بلیت صورت گرفته که بسیار موثر بود. مثالی برایتان میزنم. من خودم آدم کمدرآمدی نیستم و وضع مالی مساعدی دارم. ولی وقتی امسال عید برای دیدن فیلم به سینما رفتم متوجه شدم قیمت بلیت ۴ هزار تومان است. بلافاصله به همراهم گفتم «مردم دیگر به سینما نمیروند.» خودم شوکه شدم وقتی دیدم که قیمت بلیت ۴ هزار تومان است. عامل دیگر شبکههای ماهوارهای هستند که بیشترین تاثیرگذاری را دارند و مردم با دیدن آنها دیگر علاقه خود را به فیلمهای ایرانی از دست میدهند. همچنین فیلمهای ما آن تنوع گذشته را ندارند و اجازه هم نمیدهند که تنوع داشته باشند یا آنقدر واقعی و راجع به مسایل امروز جامعه رک سخن بگوید. حتی در ژانر کمدی هم دیگر اینگونه فیلمها جوابگوی مردم نیستند، چون مردم آن چه را که در جامعه میبینند در فیلمها نمیبینند و آن چیزی که دغدغهشان است و به عنوان مشکلات میبینند را در سینما شاهد نیستند. عامل دیگر عدم حمایت تلویزیون است ما وقتی راجع به سامسونگ، بیامو، الجی و... تبلیغ میکنیم پس چرا نباید در رسانه ملی از فیلم خودمان که یک کالای فرهنگی است تبلیغات درست انجام دهیم. از عوامل دیگر، کمبود سالنهای سینما است. دستاندرکاران میگفتند امسال ۱۰ سالن به سالنهای سینما اضافه شده است، پس باید تماشاچیان زیاد شوند. در حالی که این ۱۰ سالن جوابگوی سالنهای بسته شده نیست، ما در سه منطقه تهران سالن سینما نداریم، یعنی سینمایی که در شان مردم ما باشد. باید گفت وقتی که کسی وقتش را میگذارد و مبلغ ۴ هزار تومان هزینه میکند که خود این مبلغ هم جای بحث دارد! پس حقش است که روی یک صندلی خوب بنشیند، در یک فضای خوب فیلم ببیند و صدای خوب بشنود، اگر اینها نباشد، چطور ممکن است که مخاطب از چنین سینمایی حمایت کند. او فیلمی را میبیند که دغدغهاش نیست، پس صبر میکند دو ماه بعد فیلم وارد بازار میشود و با مبلغ ۱۵۰۰ تومان آن را به همراه ۲۰ نفر دیگر ۱۰ بار میبیند و لزومی هم ندارد که به خودش زحمت بدهد. «سینما نان شب مردم نیست» که مجبور شوند به هر شکلی آن را فراهم کنند. «سینما یک سرگرمی اختیاری است» و وقتی فیلم خوب را آن هم در شرایطی خوب ببینند به سینما میروند والا از زندگیشان حذفش میکنند.
از عوامل دیگر که باید به آن اشاره کنم، این است که ما ۷۰ میلیون نفر در ایران جمعیت داریم که ۱۰، ۱۵ میلیون آن در تهران زندگی میکنند و ۵۰ میلیون دیگر در شهرستانها به زندگی مشغول هستند؛ یعنی در واقع سه چهارم فروشها در شهرستانها اتفاق میافتد، در حالی که اگر تعداد سالنهای سینما را در شهرستانها جمع بزنیم متوجه خواهیم شد که با کمبود مواجه هستیم. اگر ما سینمای خودمان را با بزرگترین سینمای دنیا مقایسه میکنیم و میگوییم که فلان کشور این کارها را میکند باید بدانیم که این کشورها سالنهای سینمایی زیادی میسازند و بهترین امکانات حتی در شهرهای کوچکشان هم وجود دارد. با شرایط مطلوب، با قیمت مناسب، قیمتی که مناسب منطقهاش است؛ یعنی اگر بلیط در تهران ۴ هزار تومان است، خوب طبیعتا این قیمت را نمیتوانیم در شهرستانها یا حتی جنوب شهر تهران داشته باشیم. اگر این برنامهریزیها درست باشد همه این موارد در جذب تماشاگر به سالنهای سینما موثر است. چون مخاطب میداند که وقتش را در یک فضای مفرح میگذراند.
▪ درحرفه بازیگری و به طور کل کارهای هنری شایعات زیادی برای افراد وجود دارد؟ میخواهم بدانم بزرگترین شایعهای که در مورد خودتان شنیدهاید چیست؟
ـ خوشبختانه شایعه زیادی نشنیدهام، یا آنقدر گسترده نشده که به گوش خودم برسد.
▪ بهترین نقشی را که تا به حال ایفا کردهاید کدام نقش بود؟
ـ من بسیاری از نقشهایم را دوست دارم. ولی چند تا را بیشتر از همه دوست دارم یا فکر میکنم در آنها موفقتر بودهام. یکی از آنها نقشی بود که در فیلم «هنرپیشه» داشتم. دیگری نقشی بود که در تئاتر «عشقآباد» کار کردم که در زمان خودش نمایش موفقی بود. البته باید به این لیست «تاکسی نارنجی» و «ازدواج در وقت اضافه» و «یک روز قشنگ برفی» را هم اضافه کنم.
▪ فکر میکنید در حرفه بازیگری چقدر معروف هستید؟
ـ این را به طور واقعی خودم نمیتوانم بگویم. برای اینکه حدسیات آدم بعضی وقتها درست نیست، بعضی وقتها فکر میکنی که خیلی معروفی ولی این طور نیست، بعضی وقتها هم فکر میکنی که هیچکس تو را نمیشناسد اما جایی میروی و میبینی که همه تو را میشناسند. به هر حال بازیگری در سینما و تلویزیون متفاوت است. بازیگری که در تلویزیون دایم کار میکند از جهت چهرهای بین اقشار جامعه معروفتر است و بازیگریهای سینما به طور معمول بین افرادی که فیلم میبینند شناخته شده هستند.
▪ به عنوان سوال آخر، زندگی یک بازیگر چه تفاوتی با زندگی دیگر افراد جامعه دارد؟
ـ به طور دقیق ثابت نیست، در واقع مثل همه، همانطور که باید در طول روز فعالیتی را به طور حرفهای انجام داد، بازیگری هم بدین شکل است... یعنی درواقع همان برنامهریزی در وقت را باید انجام دهید که دیگر افراد جامعه برای کارهایشان انجام میدهند. بعضی افراد ۸ تا ۱۲ ساعت کار میکنند ولی حرفه بازیگری ساعت کاریاش ۱۵ تا ۱۶ ساعت است که در نتیجه بسیار سنگین میشود. مسایل روزمره ما هم مثل مسایل اجتماعی دیگر افراد جامعه است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست