جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

انتظار باران...


انتظار باران...

آقا! بیا بخاطر باران ظهور کن/ ما را از این هوای سراسیمه دور کن/ آقا! بیا به حرمت مفهوم انتظار / اشعار ساده ی ما را مرور کن ...
ای صاحب دقیقه‏های انتظار، نمی‏دانم این چندمین جمعه است …

آقا! بیا بخاطر باران ظهور کن/ ما را از این هوای سراسیمه دور کن/ آقا! بیا به حرمت مفهوم انتظار / اشعار ساده ی ما را مرور کن ...

ای صاحب دقیقه‏های انتظار، نمی‏دانم این چندمین جمعه است که از آغاز آشنایی ما می‏گذرد؛ تا یادم می‏آید، چشم انتظار تو بوده‏ام.

مولای من! تو در قله‏ای و من در دامنه ـ وقتی قله‏ها سلام خود را با جریانِ رود به دامنه می‏ریزند، چشم انتظار پیامی ـ علامتی از سوی تواَم تا کوزه تشنگی خود را از خنکای لطیف دیدارت پر کنم؛ گرچه حادثه بزرگ دیدار تو، در عمر من نگنجد. به شوق تو، پیش از قیامت از خاک برخواهم خاست.

«مژده وصل تو کو کز سرجان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیش‏تر زانکه چو گردی ز میان برخیزم»

احساس تشنه بودن انسان را پی زلال آب می برد و نتیجه و مقصود یعنی سیراب شدن می رساند

گرچه در این طریق گه گاهی سراب هوش را می فریبد و چشمه ی زلال را اشتباه می گیرد،

اما درد عطش یک راه بیشتر ندارد و آن دوای آب است و اگر انسان عطشان به زلال آب منتهی نشود نتیجه اش رخت بر بستن از دنیاست ... ،

انتظار شبیه انسان تشنه است که اگر منتظِر به زلال امام منتهی شود سیراب شود و الا نتیجه اش مرگ است و این است معنی روایت " مَن ماتَ و لَم یعرَف إمامَ زَمانِهِ کان مِیتهَٔ الجاهلیهٔ "

و چه دردناک است عمری پی اغیار دویدن؟!!!

و چه سخت است با درد عطش و رسیدن به سراب به جای آب؟!!!

و چه قدر سوزناک است گذر ثانیه ثانیه ی عمر بدون رسیدن به زلال و کوثر امام؟!!!

و ... .

الهی ! آمدم ردم مکن

آتشینم کرده ای ، سردم نکن

آی خدای گمشدگان در بیابان زندگی! در پی رسیدن به دلدار منتظرانیم ، به دادمان برس و سیرابمان کن با جرعه ای از کوثر انتظار؛

اللهم عجل لولیک الفرج

زاهده حاج کتابی