دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

شعردلقک ها گریه می کنند از علی رضا نوری


شعردلقک ها گریه می کنند از علی رضا نوری

نگاهی کوتاه به مجموعه شعردلقک ها گریه می کنند از علی رضا نوری

تولد یک شعر،حضور سیال و پیدایی شعوریی ناب،درقامت آیینه ای ست که شاعر است.شعر درجهان ذهنی شاعر خلق ،از پوسته ولایه ی درونی خارج وپا به جهان بیرون می گذارد. جهانی که مخاطب است واگر خوب پوست اندازی کرده باشد؛تا همیشه تاریخ ماندگار ودر بطن مخاطب وجامعه ی مخاطب جاری وساری می شود.برای این که شاعر به این مهم دست یابدوشعرش پایگاه وجایگاه اجتماعی وادبی خود را بیاید،باید از" من "شخصی ،دردها و دغدغه های شخصی عبورکند وشمایل دیگری عرضه نماید که نیاز مخاطبش باشد.عبور کردن از این سیرتکاملی ورسیدن به نقطه ی عطف جریان یابی در رگ وپی مخاطب منبعث وملهم از مولفه هایی ست که شعر شاعر را شناسنامه دار می کند وبه نام اش در ذهن وضمیر مخاطب حک می شودودرهرمکان وزمان بدون نام وامضاء متعلق به او،وشناسانده می شود.

مجموعه شعر" دلقک ها گریه می کنند" اثر شاعر توانا وخلاق همدانی"علی رضا نوری" است که اردیبهشت امسال انتشارات" آهنگ دیگر" در صدو چهار صفحه، وپنجاه وسه شعر،آن را به زیور چاپ آراسته است.

چیزی که درنگاه اول وسوسه ی خوانش این مجموعه را ایجاد وخواننده رادر دو خیرگی جذاب وتأمل برانگیز میخکوب می کندتا به سمت وسوی کتاب کشیده شود؛عنوان کتاب: "دلقک ها گریه می کنند" وطرح ر.وی جلد آن است که هردو در دومفهوم انتزاعی،سمبلی و واقعی در روساخت زندگی امروز خودنمایی کرده ودربافت آن تنیده شده اند.

آقای نوری ؛شاعری است که هرجا شعرش راببینی وبخوانی هویت شاعری وقلم اش نمایان است.به نام او مهرخورده ودارای مولفه هایی است که در بازار داغ زبان بازی های شاعرانه ی امروز درامان مانده است.در بررسی اشعار ایشان به مولفه هایی دست می یابیم که حجم زیادی را هم به لحاظ کمی هم کیفی در برگرفته و کار را قوت وغنای کلامی، دربافت ظاهری و معنایی دربافت درونی، داده است.اشعاراین مجموعه رابه اعتبارهاومولفه های متفاوت جهت بررسی اسلوب هنری وشگردهای کلامی می توان طرح نمود.مهم ترین مولفه های شعری علی رضا نوری را با هم برمی شماریم:

▪ روانی وسادگی کلام؛ در اولین قدم خوانش اشعاروی،روانی وسادگی کلام ،مخاطب را وا می دارد که با آن ها،متناسب بادریافت ذهنی ونیاز روحی ودرونی خود ارتباط برقرارکرده،انس والفت بگیرد. خواننده بی آن که در سطری بماندیاترکیبی ذهن او را درگیر نماید یا واژه ای ناملموس وغریب در شعر بدقواره جا خوش کند؛ به کنش در معنا وا دار وموجب درگیری ذهنی اش شده تا بیاندیشدو تأمل نماید.مخاطب در شعر نوری هم می تواندمخاطب خاص باشد_به دلیل شگردهای کلامی،بافت معنایی وکارکردهای واژگانی در موقعیت سازی جهت ایجادنمودن رابطه های معنایی؛_:هم در نوع روایی بودن و ساده گی وسیالیت زبان ،ایجادنمودن فضاهای ملموس و حسی وعاطفی،نزدیک شدن به بن مایه های فرهنگی ازطریق استفاده از زبانزدها،کلمات وترکیبات عامیانه،وفلاش بک وبرِش ذهنی در مخاطب به گذشته های (شیطنت های کودکی ،نوجوانی وجوانی) ،نزدیک شدن به نیازهای مختلف مخاطب درزندگی روزمره ؛ مخاطب عام را به خود جذب می کند.

▪ روایی بودن وتصویرسازی های ناب ودلنشین، یکی دیگر از مولفه های شاخص شعری این شاعراست.هنر؛رفتار با تصاویر وچگونگی ترتیب پیوند میان آن هاست وشعر به عنوان هنری کلامی که تصویرآفرینی درآن نقش بسزایی داشته، اهمیت بالایی دارد. ارزش زیباشناختی هر شعر،به تصاویر وبه نوع ارتباط آن ها با هم _ارگانیک تصویری_ بسته است که آن را در سطحی عالی نشان داده ،نمایان می سازد. . رابطه برقرار کردن تازه میان واژه های یک گروه،کار ساده ای نیست به ویژه شاعر این رابطه وارگانیک تصویری را چنان صیقلی دهد که به تجربه های کلامی خوبی دست پیدا کند خلق تصویرنیز خلاقیت برتری می طلبدکه آقای نوری این خلاقیت را در مجموعه شعری خود آشکار ساخته وبه منصه ی ظهور رسانده است .به نمونه هایی از این دست اشاره می شود:

"شعر "۱ ص ۹ : سگی که رو به غروب پارس می کرد/جوانی من بود...

"شعر ۹ "ص ۲۶ و۲۷: زمین دارد با زخم هایش کنار می آید/ اثاث های خانه جنون آنی گرفته اند....../بخند به دست فروش ها که زخم های زمین اند...../زندگی دارد روی یک پاشنه می رقصد...

"شعر برگ"ص ۷۰: زیباتر ازتمام زنان جهان می رقصی/وقتی از شاخه جدامی شوی

"شعر "۵۲ ص ۱۰۲ :از کوه پایین می آیی/کوزه در آب می زنی/و من/پایین رودخانه منتظرم/آب تصویری از تو را/با خودبیاورد.وتصاویری از این دست.

▪ تناسب های معنایی وایهامی؛ ارزش زیباشناختی هرشعر،هم به ارگانیک تصویری وهم نوع ارتباط آن ها باهم بسته است که آن را درسطحی بالاترنشان داده ونمایان سازد.ایهامی که به شعر نسبت می دهنداگر راستین باشدودرعمق بنشیندمنتج از نوع ارتباطی ست که شاعرایجادمی کند.ایهام های شعرکه نشانه ی عمق شعرندنتیجه ی این گونه ارتباطات اند.ایجادنمودن تناسب معنایی وایهام های معنایی عنصری شاخص وچشمگیر از اشعار آقای نوری است.دربخشی از اشعار، واژه ها یا ترکیب های ایهامی بارز وبه خوبی نمودعینی دارند ودر بعضی موارد در بافت معنایی نهفته ودر سطریا درکل شعر، پنهان شده که موجب درگیری ذهنی و برقراری حسی مخاطب با شعر می شود:

"شعر۷ "شما کیسه ها چرا عزا گرفته اید؟(ص ۱۶)/مرا به خاطر این نام خانوادگی که روی دستم مانده است ببخش(ص۱۲)/از یک شانه ام درخت سیب روئیده است/ازشانه ی دیگر انگور....ص ۶۶/ همیشه دلت می خواست/درقبایل عرب به دنیا می آمدی/زنده به گورت می کردند/من از راه می رسیدم....(ص ۶۷)/"شعر ۳۹" ازخیابان که برمی گشتیم/نه لباس های روی طناب خشک بودند/نه ماهیان مرده در تنگ/بوی دریامی دادند...(ص ۸۱)/ .و شعرهایی از این دست...

▪ استفاده از ژانر طنزدر لایه های پنهان وآشکار؛ درتاروپود روایت گونه اشعار به مولفه ی دیگر ایشان-طنز- می توان دست یافت. تسلط شاعر برژانر طنز واستفاده به جا از آن در لایه لایه های پنهان وآشکار اشعار نمود دارد.گاهی طنز در بافت محتوایی نهفته شده ومخاطب را به تأمل وژرف نگری وامی دارد،گاه در روساخت شعر ؛روان وجاری ست و خواننده را میخکوب می کند. بن مایه ی های طنز با رویکردهای متفاوت در درون خیلی ازاشعار نهفته است:طنزبا بن مایه ی عشق وعاطفه،بارویکرداجتماعی، رویکردانتقادی، تاریخی،فلسفی،طنزهای نیش دار،طعنه زنی واغراق آمیز ویک جور دیوانگی بهلول وار،به رندی ورندانه سخن گفتن در لایه ای از طنز تلخ وگزنده وتلخندزا:"(تفاله ی چای را/به احترام معشوقه ها به زمین ریختیم ص۲۵)،(عمر،پروانه ای نبود/که در اتاق می چرخید/مورچه ای بود/که زیرپا له اش کردیم/رودخانه ای که از سرزمین هیچ می آمدوُ/به دریاچه ی ابد نمی رفت/وتمام یعنی:/برف می بارد/برف عزیزم ص۹۰) یا (خداحافظی گرم مرا برسان:/به برف هایی که پشت زیبایی ات می بارند/به سنگ ریزه های هرشب......به دختران کوهستان/بگو شرمنده ام /فرصت نشدبدون عینک ببینم شان...ص۵۵؛(مردن با اعمال شاقه یعنی:/سه شنبه ها ساعت هفت/یعنی:/اتوبوس روبه تهران/با مسافری که/تل طلایی اش گوشه ی اتاق جامانده است ص۹۱)؛بارها به آن چشمان قهوه ای غلیظ گفتم/تو بایدمعشوقه ی خیام باشی/که از خاکت /هیچ کوزه ای درست نشد....این روزها برای خودت کسی شده ای/اسمت راگذاشته اند/اصحاب کف...ص۱۰۱و۱۰۲)،(وقتی سگ در غروب ذوب می شود/وآسمان بار امانت را نمی کشدص۱۰)به شتری که پشت در خانه ی همه می خوابد/بگو ما سال هاست/ازاین خانه رفته ایم ص۵۱ ) (دوش/وقت سحرمی چسبید/اصلاح کنی/ادکلن بزنی/بایستی صف نان/وآن قدر بایستی که یادت برود:/برف های این چند سال/به اندازه ی جرم رستم خونی بودندص۳۰)و..."

▪ هنجارشکنی در اسطوره ها؛ عادت زدایی وهنجارگریزی های زبانی وتصویری درجای جای بعضی ازاشعاربر پایه های نوعی نگاه زیباشناسی استوار است که در ژرفای آگاهی ودانش شاعراز تعامل بین زبان واندیشه ریشه دارد.ناخودآگاه شاعربربستری از فرهنگ واندیشه شکل گرفته وتربیت شده است:"اگرشد دلش راببری/خلاصه سرش راگرم کنی/تا نوشداروبرسدص۱۰۳ /سهرابی چاقوراتادسته در پهلوی رستم فرومی برد...ص۳۷/برف های این چندسال به اندازه ی جرم رستم خونی بودندص۳۰ /و..."

▪ بافت کلامی در باورها؛(شب ها وقتی آب داغ روی زمین می پاشی/بسم الله بگو پسر!ص۲۴)،(پشت سرم مشتی خاک بپاش ص۵۱)، (گربه ها در خواب های ما شکل عجیبی بودند/روی دو پا راه می رفتند/واز ناخن های شان چیزهای پرت می شد...ص۶۴،

▪ فراجنس وفرا زمان ومکان بودن ؛نوع حضور انسان با همه ی ویژگی های انسانی از قبیل : فردی،اجتماعی،فرهنگی،وتاریخی وفلسفی با نگرشی مبتنی براندیشه ی شاعر درکل شعر به عنوان یک مشخصه وشاکله ی اصلی نمود دارد.درمجموعه شعر:"دلفک هاگریه می کنند" اگرچه شاعر مرد و نگاه مردانه اش کاملن مشهوداست اما جهان حاکم برفضای شعر متعلق به هردوجنس است چه در بُعد بیان عشق،آلام ودردها،حضور تاریخی وفلسفی چه درنگاه انتقادی وطنز؛زن به خوبی درشعر حضورداردانگار که دراجتماع،فرهنگ وشکل زندگی آدمی،خودخواهانه به جنس خودنمی نگرد.اورابه چالش می کشدوبارهاوبارهاموردانتقادقرارمی دهد.وزن؛چنان که واقعیت حضوردرجامعه داردمعرفی می شود..گاهی معشوق می شود(ویک نوع رمانتیسم احساسی وعاطفی نمودمی یابد)گاهی دردمی زایدوناکام ونامراد(رمانتیسم انتقادی سایه وار عینیت حضورپیدامی کند)وگاه مادراست با تمام مادربودن اش.معلم است.وگاه که درجزءکردن شعر به تفکیک فردی آن ها نگاه می کنیم ،در کلیت شعر واندیشه ی نهفته درشعر به همه ی زن های دنیا تعلق پیدامی کند انگارکه این برای هرمردی مواجهه با زن جامعه ی خود،اتفاق افتاده است. به ندرت می توان درشعری این حضور رانادیده گرفت: "شبی که به دنیاآمدم/رباب قابله گفت/این پسرقلبش راجاگذاشته است/تشت زائو راگشتند/مادر راگشتند/بعدها تو درجنوب به دنیاآمدی/با قلب کوچکی/پرستارمی گفت/برای زندگی یک قلب بس است. ص۹۷/ و..."

▪ ایجادنمودن برش های کوتاه دربافتی مستقل وقابل تفکیک از بافت انسجامی؛ساختمندی ،تشکل وانسجام بیرونی ودرونی که نشان از یکپارچگی وارتباط ارگانیک اجزای شعر است،درشعرآقای نوری روی می دهد.معماری اشعار برپایه وحدت اجزاویکپارچگی عناصربیرونی ودرونی،هم در محورافقی وهم عمودی، همه ی سطور راازآغاز تا پایان شعر(درطول)استوارکرده است.چیزی که خیلی ها از عهده ی آن برنمی آیندحتا بسیاری ازبزرگ ترین غزل سرایان تاریخ شعر فارسی این اصل را(اصل وحدت) رادرشعرنادیده گرفته اند.اماگاهی بخش هایی از شعرقابل تفکیک وجدایی پذیرهستندکه خودبه تنهایی شکل ومفهوم مستقل رادرخود دارا هستندو می توان به تنهایی درقالب یک طرح یا شعرکوتاهِ پرنغز آن ها راجداکرد.اگرچه درکاربست ساختاری شعرنیزکارآمدبوده ودرمعناسازی کلی شکلی،نقش سازنده ای راایفامی کند:

"چگونه درگوشت زمزمه کنم:/فردا مال است ص ۱۰/سهم ما از زندگی/چاقویی است که دسته اش را می برد ص ۳۸/چگونه دوستت داشته باشم/وقتی/دستی که تکان می دهی/برای خداحافظی است ص ۹/وتمام یعنی/برف می بارد/عزیزم برف ص ۸۸/"

▪ استفاده از اصطلاحات،کنایات وزبانزدها ؛با بیان طنزاز زبانزدهای گفتار،قول های کوچه وبازارنیزبرخلاف زبان عمومی اش_که جدیت آن از نوعی آرکائیسم روان وسیال ناشی می شود_از طبیعت نثرکمک می گیرد بدون آن که بلغزدیاناهمسودرشعر جلوه کند":کاسه کوزه ات راجمع کن ص ۷۶/به چاک زدن...کورخوانده ای ص۷۹/ببینیداین کلاغ /همان شتری است که پشت درخانه همه می خوابد ص۵۱/راستی چراهیچ وقت دستت به دهانت نمی رس ص۵۳/ما نمک گیراین زندگی شده ایم ص۶۹/وما از پدر سوختگی را به ارث بردیم ص ۱۸/و..."

▪ گروه واژه ها وتصاویر تازه وکارکردآن ها؛پدیدآمدن ترکیب های تازه وایجادارتباط های نو وبدیع بین واژه ها از شگردهایی ست که به غنای شعری شاعرکمک کرده است. شناخت شاعر از کلمه ،فهم وتنوع رفتاری به وی کمک کرده تا درموقعیت های گوناگون معنایی واندیشه ای دریابدکدام دسته از واژه ها با کدام منش رفتاری وکارکردی مناسب ظهور وآفرینش ونقش آفرینی اند،اگرچه این روند،ازناخودآگاه شاعرشکل گرفته است."درختی درشانه ام روئیده..."کلمه ی درخت غیرازقابلیت درخت بودن،جنبه ی تداعی گری تصویری آن نیزاهمیت دارد یا"وقتی خیابان جرمی خورد/سنگ می باریدص ۱۰/وقتی سگ درغروب ذوب می شدص۱۰/اثاث های خانه جنون آنی گرفته اندص "کارکردواژه درموقعیت چیدمان درست کلمات وایجادنمودن رابطه ی معنایی وکارکردی میان واژه ها،آمیزه ی حس واندیشه ی شاعراست که تعیین کرده چه واژه ای کجا وبه چه معنا به کاررود.بنابراین زیباشناسی واژه ها با یکدیگردریک بافت معنایی طرح می شود .

▪ استفاده از زبان محاوره،گاهی دراوج زبانی ترکیب به راحتی وخیلی ملموس تسلیم زبان محاوره شده وبا جمله یاترکیبی بازبان محاوره ومتداول روزمره مردم می شود ومجال گریزی خاصی برای پرتاب به بخش دیگری ،شعررا هم از لحاظ ساخت وهم معنا فراهم می کند:بارها با این الوندلاکردارگفتم:/صمُ بکم نشسته ای که چه ص۱۱/دست بزنین دست بزنین باهاره....ص۸۵/

▪ شیطنت های کودکانه،نوجوانی وجوانی در بافت کلامی ومعنایی شعر؛ زنان وقتی از خواب می پرند/جوان می شوند/هی به خواب شان می رفتیم/شیطنت می کردیم/شیطنت می کردیم به خواب شان نمی رفتیم/خروس ها/صبح را/به خاطر ما به تعویق می انداختند/ نمی انداختند/اهالی ده/خروس های شان را برای مان می ریختند/نمی ریختند.. .ص ۴۴/ ؛تقصیربچه های کلاس بود/که چندتایی عاشقت شدند/بین خودمان باشد/اسمت رامیان لیست علامت زده ام...ص۸۷/دلم می خواهدگاهی خودش را در بچه ها می بیند:چه قدر به بچه هایی که از مدرسه برمی گردندخیره یم شوم/کدام ازاین ها شاعرمی شوند...ص۹۰ / یادآوری از طریق استفاده از بازی های کودکانه با نگاه طنز:آفرین عموزنجیرباف/آفرین... ص۷۰دلم می خواهد/روی صورتت مورچه راه برود/بدنت مورمورشود/دلم می خواهد/ در یک خیابان شلوغ کیف ات رابزنم...ص ۴۰/و...

▪ اندیشه ی قوی حاکم برشعر واز"من "شخصی عبور وبه" ما"ی اجتماعی رسیدن ؛یکی دیگر از مولفه هایی ست که دربیشتر اشعار شاعر خود رانشان می دهد.شاعر در هردو امر موفق عمل کرده است حتا جایی که خواننده احساس می کندشخصی است،مخاطب را به الگو پذیری وجایگزینی در تصاویر خلق شده،وامی دارد وخود را در قامت شاعرمی بیند.خواه این مهم بیان احساسات وعواطف انسانی باشد،خواه بیان عشق ودغدغه های انسانی. از ناخودآگاه شاعر شروع وبه خودآگاه جامعه می رسد.برخورد ساده شاعر با نیازهای عاطفی وحسی انسان،از طریق بار معنایی کلمات وتصویرسازی های ذهنی موجب شده که هرخواننده ای بپذیردکه این حس برای او نیز اتفاق افتاده یا خواهد افتاد.عنصردردنیز مانندبقیه عناصرومولفه های شعری وی،حضوری نسبتن نرم دارد.دردهایی نهفته در کلام ومعنا .دردهایی که گزنده گی وتلخی خاص خودرادارند.آلام اجتماعی وفرهنگی_سایه افکنده دراعصارواعماق تاریخ_ که دغدغه ی همه اهل درداست اما در هرکدام به شیوه ی خاص خودنمایان می شوند.

انجامین سخن آن که؛درخوانش اشعار علی رضانوری،مجالی برای خستگی نمی ماند.درهربخش حرف تازه ای به رویت پنجره می گشاید وهرپنجره دریجه ای.آن ها سیال وجاری اند،هم چنان که سیال وجاری ات می کنند.آقای نوری مسلمن تکیه گاه مطالعاتی واندیشه ای قوی داشته وبه تربیت ذهنی وفرهنگی خوبی رسیده واین موجب گردیده که قائم به خودباشد.وی نه به بازی های زبانی تن داده نه در بی محتوایی گم شده است.بنابراین به بافت هنرمندانه ای از مضمون سازی دست یافته که موجب پدیدآمدن انگاره هایی معنی دارمی شود.انگاره هایی شامل:انگاره های فکری،کلامی،کلمات متناسب ومتضاد ومعانی ضمنی متداعی که همیشه وابسته به تصاویرنیستند امامی تواننددرکنارآن ها وجودداشته باشند وتجربه ای معنی دار رادرقالبی جذاب وزیبا به خواننده منتقل کند.

▪ وشعری که چکیده ی خیلی از مباحث مطروحه می باشد:

" شعر ۴۷"چهار نفر/زیرنورماه می خندیدند/یکی احمدشاملوبود/که معشوقه اش را/دوستان قدیمی اش دست می اندازند/یکی خدابیامرز/دختر رز بود/بدون ترس از محتسب/وآن یکی /عموچارلی بود/که داشت رو به آسمان شکلک در می آورد.../

ازتبسمی تلخ شروع وبه خنده ای قابل تأمل تمام می شود.انگار در گذشته اتفاق ودر حال دغدغه می آفریند ووا می دارد.به درد وا می دارد.یک نوع چالش حسی وفکری می کشاند.به تفاوت بین انسان بودن وآدمیت می کشاند.درتقابل با بی تفاوتی وندیدن های کسانی که باید دیده شوندچرا که خود بینایی اند وبینایی می آفرینند.ودر پایان یک جور رهایی درهمه هست.وبه سخره گرفتن آن چه که سعی در نادیده گرفتن شان هست.

نقد از: آفرین پنهانی نویسنده و شاعر