چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

نقش مدیریت دانش ضمنی در خلاقیت و نوآوری


نقش مدیریت دانش ضمنی در خلاقیت و نوآوری

دانش ضمنی به عنوان محركی مهم در فرایند خلاقیت و نوآوری نقش مهمی را به عنوان یك منبع سازمانی و عامل موفقیت در سازمان ایفا می كند در این مقاله این نقش در مدیریت نوآوری با توجه به نوع خلاقیت مورد نیاز , نوع صنعت و ساختار خاصی كه آن سازمان داراست از طریق ایجاد مدل , روشن گردیده و در نتیجه موفقیت خلاقیت آنها بهینه خواهد شد

عصر حاضر، عصر تحولات و تغییرات شگرف درفناوریهاست. عصری كه ساختار فكری آن آكنده از عمق بخشیدن به اطلاعات و توجه به مشاركت نیروی انســـانی خلاق و دانش گرا به جای نیروی انسانی عملكردی است. از این رو، مدیریت هوشیار بر آن است تا هرچه بیشتر و بهتر درجهت استفاده از ابزاری به نام دانش برای رویارویی و مقابله با عوامل عدم اطمینان، حفظ موقعیت و ایجاد خلاقیت و نوآوری جهت گسترش عرصه رقابتی خود برآید، این امر مستلزم این است كه سازمان با ارج نهادن به مدیریت دانش و متقابلا مدیریت خلاقیت و نوآوری، آن را به عنوان یك نیاز استراتژیك و ضروری جهت پیشگامی در عرصه رقابت پذیری، در زمره برنامه های اولویت دارخود قرار دهد. م دیریت نوآوری در واقع فرایندی است كه از طریق تركیب و یكپارچگی اجزای مختلف دانش به پدیدآوردن بدیهیات می پردازد. در این راستا به کارگیری دانش ضمنی به عنوان محركی اساسی در موفقیت فرایند نوآوری، تاثیر قابل ملاحظه ای در کارایی شركتها خواهد داشت. مقاله حاضر در آغاز دلایل اهمیت دانش ضمنی در فرایند خلاقیت، نقش دانش ضمنی را در مدیریت نوآوری شناسایی كرده و مواردی از موانع و مشكلات ایجاد وتسهیم آنرا ذكر می كند. سپس بر اساس آخرین پژوهشهای انجام گرفته در این حوزه، مدل یكپارچه ای برای تشریح تاثیر دانش ضمنی بر مدیریت موفقیت آمیز نوآوری تشریح و ارائه می گردد، در پایان اهرمهای كلیدی مدیریت دانش ضمنی شناسایی شده و تاثیر مثبت آن بر موفقیت نوآوری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

در این عصر ضمن تلاشهای بسیاری كه در زمینه ساختاردهی و مهندسی مجددفرایندها و همچنین كاهش هزینه ها به منظور كسب سودآوری، توسط شركتها انجام گرفته است ، اینك نوبت این است تا بسیاری از آنها به تجدید سبد محصولات خود از طریق ایجاد نوآوری بپردازند. در این راستا خلاقیت و تولید افكار و اندیشه های نو توسط مدیران و كاركنان سازمانی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده و جایگاه والایی را درسازمان به خود اختصاص داده است. امروزه سازمانهایی موفق هستند و می توانند در دنیای پررقابت ادامه حیات بدهند كه دائماً افكار و اندیشه های جدید را در سازمان كاربردی سازند. این امر توسط مدیران و كاركنان خلاق امكان پذیر است اما آیا شركتها شرایط و محیط موردنیاز را ایجاد می كنند؟ آیا آنها با اهرمهای مناسب جهت بهینه ساختن موفقیت نوآوری آشنایی دارند؟ نقش دانش ضمنی به عنوان یك اهرم كلیدی در ایجاد نوآوری مورد تاكید قرار گرفته و با هدف موفقیت خلاقیت، ضمن استناد بر تحقیقات انجام شده در این حیطه، ابعاد مرتبط دانش ضمنی و مدیریت نوآوری بررسی و تشریح می شود. بر این اساس در آغاز با مروری بر ادبیات مدیریت دانش ضمنی و مدیریت نوآوری، نقش دانش ضمنی بر خلاقیت و نوآوری سازمانی در سه بعد: تكامل دانش ضمنی ، حیاتی سازی آن و انتقال دانش ضمنی بررسی شده،سپس با بیان سه محور: انواع نوآوری ، نوع صنعت و ساختار سازمانی یک سازمان خلاق در مدیریت نوآوری ، مدلی یكپارچه از ارتباط و تاثیر مدیریت دانش ضمنی بر مدیریت نوآوری ارایه می گردد.

۱ - مدیریت دانش در سازمان

در دسته بندی ای كه از سوی صاحب نظران كسب و كار ارایه گردیده ؛ دهه ۱۹۸۰ را دهه جنبش كیفیت (تاكید بر اینكه برای دستیابی به كیفیت بهتر، همه كاركنان باید از قدرت فكری خود بهتر استفاده كنند)؛ دهه ۰۹۹۱ را دهه مهندسی مجدد (استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای كسب و كار و كاهش هزینه ها)؛ و دهه ۲۰۰۰ را دهه مدیریت دانش لقب داده اند [۱].دانش‌ همان‌ صورت‌ ذهنی‌ایده‌ها، واقعیتها، مفاهیم‌، داده‌ها و تكنیك های ‌ثبت‌ شده‌ در حافظه‌ انسان‌ است‌[۲]‌ که از مغز انسان‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و مبتنی‌ بر اطلاعاتی‌ است‌ كه‌ با تجربه‌، باورها و ارزشهای‌ شخصی‌، همراه‌ با تصمیم‌ و عمل‌وی‌، دگرگون‌ و بارور می‌شود. دانش‌ هر شخص‌ با دانش‌ فرد دیگری‌ كه‌ همان‌ اطلاعات‌ را دریافت‌ می‌كندیكسان‌ نیست‌. اهمیت فزاینده دانش در عصــر حاضر، سازمانها را ناگزیر می سازد تا نسبت به معانی ای چون خلاقیت تكنیك ، خلاقیت در محصول یا فرایند و خلاقیت سازمانی یا استراتژیك، با تعمقی بیشتر بیندیشند. این موضوع سازمانها را با چالشهایی در زمینه چگونگی پــــردازش دانش و ایجاد آن مواجه می سازد.

«نوناكا» در مدل یكپارچه خود برای ایجاد دانش پویا، از دانش به عنوان عامل محرك درونی یاد می كند. دانشی كه مفهومی در بر نداشته باشد در واقع اطلاعات خواهد بود و اطلاعات زمانی به دانش تبدیل می گردد كه توسط اشخاص تفسیر گردیده، با عقاید و تعهدات آنها آمیخته شده و به آن مفهوم داده شود .[۳] به تبع تبدیل دانش به منبع استراتژیك برای رقابت و بقای سازمانها و جوامع، نیاز به توسعه و اشراف بر روشهای خلق، اشتراك و به كارگیری آن حیاتی می شود. تقاضا برای دانش به نوبه خود به تقاضا برای افزایش ذخیره دانش و توزیع آن منجر می گردد.[۴] مدیریت دانش، مجموعه ای از فرایندها برای فهم و به كارگیری منبع استراتژیك دانش در سازمان است. مدیریت دانش، رویكردی ساخت یافته است كه رویه هایی را برای شناسایی، ارزیابی و سازماندهی، ذخیره و به كارگیری دانش به منظور تامین نیازها و اهداف سازمان برقرار می سازد. [۵]مدیریت دانش، علاوه بر مدیریت اطلاعات ،تسهیل در ایجاد دانش جدید و مدیریت روشهای تسهیم و کاربری دانش را نیز بر عهده دارد . [۶] بسته به اینكه دانش از لحاظ فیزیكی در كجا قرارمی گیرد می توان آن را به دو نوع دانش تصریحی و ضمنی تقسیم‌بندی كرد.[۷] «نوناكا» و نویسندگانی دیگر از جمله «هال» و «آندریانی» دانش تصریحی را دانشی می دانند كه قابل رمزگذاری و كدگذاری بوده و در نتیجه می توان آن را به سادگی مخابره ، پردازش و منتقل و درپایگاه داده‌ها ذخیره كرد. این نوع از دانش را می توان فرم داد و یك فرمول علمی و یا كتابچه راهنما بین افراد سازمان منتشر كرد . دستورالعملها، مقررات، قوانین، رویه‌های انجام كار، آئین‌نامه‌ها، شرح جزئیات و… كه به صورت رسمی در بین افراد سازمان به آسانی قابل انتقال هستند همه دانش تصریحی به حساب می آیند . در مقابل، دانش ضمنی شخصی بوده و فرموله كردن آن بسیار مشكل است. این نوع از دانش كه از طریق تسهیم تجربیات با مشاهده و تقلید اكتســـاب می شود، ریشه در اعمال ،‌رویه ها ،تعهدات ، ارزشها و احساسات افراد داشته؛ قابل كد گذاری نبوده؛ از طریق یك زبان مخابره نمی شود . دانش ضمنی و تصریحی مكمل یكدیگرند و این بدین معناست كه برای ایجاد دانش هر دوی آنها ضروری هستند، از این رو آنچه ما دانش می خوانیم از طریق تعامل بین دانش ضمنی و تصریحی و نه هر كدام به تنهایی ایجاد می شود.

به طور كلی در رابطه با مدیریت دانش وخلاقیت منابع انسانی در سازمان دو راهبرد اساسی زیر مطرح است. نخست، استفاده بهینه از فناوریهای موجود در سازمان جهت به كارگیری وكاربرد بهتر دانایی در داخل شركت است. به عنوان مثال، ایجاد پایگاه داده ای از فهرست افراد با تجربه در فعالیتی خاص می تواند در صورت لزوم برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار گیـــرد. این عمل باعث می گردد تا شركتها دانسته های موجود در سازمان را به همراه دانایی تك تك كاركنان برحسب مورد، شناسایی كنند. راهبرد دوم، كه گاهی نوآوری دانایی نامیده می شود، زمانی است كه كاركنان، از ارزشها و معیارهای سازمان شناخت كافی داشته و قادرند ایده های خلاقانه خود را در جهت تولید محصول و خدماتی نو و ارزشمند به كار بگیرند.[۸]

● مدیریت دانش ضمنی

به مرور زمان و با ادامه جریان زندگی نوعی از دانش در درون اشخاص نهادینه می گردد ؛ پولانی نخستین بار در سال ۱۹۶۹ با بیان این مطلب كه«ما بیشتر از آنچه می گوییم ،‌می دانیم» به نمونه هایی از تواناییهای انسان نظیر یادگیری دوچرخه سواری و شنا یا چگونگی تشخیص چهره ها اشاره می كندكه تشریح نحوه انجام آن به راحتی توسط فرد امكان پذیر نیست ،او دانش اینگونه تواناییهای را «دانش ضمنی» نامید. به بیانی دیگر، دانش ضمنی را می‌توان مجموعه ای از تجارب، مهارتها، دیدگاه های كاری و نظام ارزشی و ذهنی در درون فرد دانست كه قابل گفتن نبوده و در هیچ پایگاه داده‌ای ذخیره نشده است بلكه جایگاه آن را ذهن آدمی و فعالیتهای اوتشكیل می دهد. چالش اصلی مدیریت دانش نیز تبدیل هر چه بیشتر و بهتر دانش ضمنی به دانش تصریحی است. [۹] از مدیریت دانش ضمنی تعاریف بسیاری توسط نویسندگان و اندیشمندان این رشته نقل گردیده است به عنوان نمونه «روزنبرگ» در سال ۱۹۸۲ دانش ضمنی را به عنوان دانش تكنیك ها ، روشها و طرحهایی مطرح كرد كه فرد ضمن رسیدن به نتایج دلخواه خود، آنها را به كار گرفته بدون آنكه قادر باشد دلیل واضحی برایشان بیان كند.[۱۰] «نوناكا» بر این اعتقاد است كه دانش ضمنی كاملا شخصی بوده ، رسمی كردن آن بسیار مشكل است، از این رو انتقال آن به دیگران به آسانی موثر نیست.[۱۱] «هاول» دانش ضمنی را غیر كد پذیر و فن غیر قابل تجسمی دانسته كه از طریق دریافت غیر رسمی از رفتار و رویه های یادگرفته شده كسب می گردد[۱۲] . «گرانت» این واژه را با توجه به قابلیت استعمال آن اینگونه تعریف می كند كه : «دانش ضمنی فقط از طریق استعمال آشكار می شود و انتقال آن امكان پذیر نیست .» [۱۳] در این مقاله با استناد بر تعاریف «نوناكا» ، «هال» و «اندریانی»، نقش و تاثیر دانش ضمنی در فرایند خلاقیت و نیل به موفقیت آن در سازمانها در سه بعد كلیدی ، تكامل دانش ضمنی در سازمانها، حیات بخشی و در نهایت انتقال آن در سازمانها مورد بررسی قرار می گیرد.

بعد اول- تكامل دانش ضمنی در سازمانها : ایجاد و تكامل دانش ضمنی شرایط خاصی را می طلبد ، در این زمینه «نوناكا» در سال ۲۰۰۰ مدل حلزونی دانش را مطرح كرد و چنین بیان می دارد كه «دانش ضمنی همیشه با شخص همراه است . به عنوان مثال یك محقق باهوش دارای بینشی است كــــه به ثبت اختراع جدیدی منجر می شود ، یا یك كفاش بعد از كسب سالها تجـربه فرایند خلاقیت جدیدی را مطـرح می سازد .» به عقیده «نوناكا» دانش سازمانی از طریق تعامل اجتماعی میان دانش ضمنی و تصریحی، توسعه می‌یابد. وی با توجه به این فرض اساسی كه دانش به عنوان سرمایه اصلی سازمان، مستلزم هماهنگی و یكپارچه سازی است و با ایجاد تعاملی پویا بین این دو نوع از دانش به چهار راهبرد اساسی اجتماعی كردن ( از دانش ضمنی به دانش ضمنی )، بیرونی‌سازی ( از دانش ضمنی به دانش تصریحی)، تركیب ( از دانش تصریحی به دانش تصریحی )، درونی سازی (از دانش تصریحی به دانش ضمنی) در فرایند تبدیل دانش اشــــاره می كند. از این طریق سازمان قادر خواهد بود به خلق و توسعه دانش جدید اقدام كند . دانش ایجاد شده از طریق این فرایند حلزونی در سطوح افقی و عمودی سازمان توسعه پیدا كرده و خود سبب ایجاد حلقه جدیدی از دانش می شود. این فرایند تعاملی در سطح داخلی سازمانی اتفاق می افتد. رفتار مشتریان با پذیرش، خرید، استفاده یا عدم تمایل آنها به استعمال كالا و یا خدمات سازمان سبب ایجاد مفهوم در محصول شده؛ آنگاه مانند محركی جهت استخراج دانش ضمنی آن عمل می كند، سپس این دانش در فرایند خلاقیت سازمان منعكس شده و حلقه جدید ایجاد دانش سازمانی مجددا آغاز می گردد . [۳]

منابع و ماخذ

[‌۱] جعفری، مصطفی . كلانتر ، سیدكیانوش .«مدیریت دانش در سازمان»؛ تدبیر، سال چهاردهم ، شماره ۱۴۲ ، اسفند ۱۳۸۲.

[۲] میرزابیگی ، جهانشاه ، انتقال دانش و حفظ مهارت : نیاز پیوسته فرایند جهانی شدن ،مجله مدیر ساز ، مرداد ۱۳۸۴ .

۳ - Nonaka, I., Toyama, R., Konno: SECI, Ba and Leadership: a unified model of dynamic knowledge creation, Long Range Planning, ۲۰۰۰, ۳۳(۴), ۴-۳۴ .

۴ - North ,D.C .Institutional change and economic performance, Cambridge university press , ۱۹۹۱.

۵ - Davenport, T. H., De Long, D. W., Beers, M. C. Successful knowledge management projects, Sloan Management Review, ۱۹۹۸, ۳۹(۲), ۴۱-۵۶.

۶ - Davenport, T. H., Marchard, D., Is KM just good information management, Financial Times Mastering Information Management Supplement, Financial Times, London March ۸th, ۲-۳, ۱۹۹۹.

۷ - Nonaka, I.A, dynamic theory of organizational knowledge creation, Organization Science, ۵(۱), ۱۹۹۴,۱۴-۳۷.

۸ - Skyrme, D.J., Developing a know-ledge strategy , Strategy. Wachter, R.M., ۱۹۹۹, “Technology support for knowledge management” , Mid-American Journal of Business, ۱۴, ۲ , ۱۹۹۸,۱۳-۲۰.

۹ - Polanyi, M. ,The Logic of Tacit Inference. Knowing and Being, Routledge & Keagan Paul, London, ۱۹۶۹.

۱۰ - Rosenberg, N, Technology and Economics, University Press, Cambridge, ۱۴۳. ۱۹۸۲

۱۱ - Hall, R., Andriani, P. Managing knowledge for innovation, in: Long Range Planning, ۳۵,۲۰۰۲, ۲۹-۴۸.

۱۲ - Howells, J. , Tacit Knowledge, Innovation and Technology Transfer, in: Technology Analysis & Strategic Management, ۸(۲) , ۱۹۹۶, ۹۱-۱۰۶.

۱۳ - Grant, R. M. The knowledge-based view of the firm: Implications for Management Practice, Long Range Planning, ۳۰(۳) , ۱۹۹۷, ۴۵۰-۴۵۴.

۱۴ - Senker, J. Tacit knowledge and models of Innovation, Industrial and Corporate Change, ۴(۲), ,۱۹۹۵,۴۲۵-۴۴۷.

۱۵ - Stover, M., Making Tacit Knowledge Explicit, Reference Services Review, ۳۲ (۲) , ۲۰۰۴, ۱۶۴-۱۷۳.

۱۶ - Leonard, D., Sensiper, S. The Role of Tacit Knowledge in Group Innovation, California Management Review, ۴۰(۳) , ۱۹۹۸, ۱۱۲-۱۲۵.

۱۷ - Sutton, R. I., Hargadon, A, Brainstorming groups in context, Administrative Science Quarterly, ۴۱ (۴), ۱۹۹۶, ۶۸۵-۷۱۸.

۱۸ - Scarbrough, H., Knowledge Management, HRM and the Innovation process, International Journal of Manpower, ۲۴ (۵) , ۲۰۰۳, ۵۰۱-۵۱۶.

[۱۹] طالب بیدختی ،عباس. انوری ، علیرضا ، خلاقیت و نو آوری در افراد و سازمانها ، تدبیر، شماره ۱۵۲، سال پانزدهم، دی ماه ۱۳۸۳ .

[۲۰] متقی حامد،علیرضا ، مهندسی مجدد ضرورتی اجتناب ناپذیر ، تدبیر ، شماره ۱۴۴، سال پانزدهم ، اردیبهشت ۱۳۸۳ .

[۲۱] رابینز، استیفن، مبانی رفتار سازمانی، ترجمه دكتر قاسم كبیری، مركز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، سال ۱۳۶۹، تهران.

[۲۲] شهرآرای، مهرناز - مدنی پور، رضا مقاله: سازمان خلاق و نوآورمجله دانش مدیریت، شماره ۳۳ و ۳۴، تابستان ۱۳۷۵.

[۲۳]همتیان ،حمید رضا ، پذیرش گزارش نوآوری در موسسات خدماتی ، تدبیر ، سال پانزدهم ، شماره ۱۴۸ ، شهریور ۱۳۸۳ .

[۲۴] سلطانی ، ایرج ، راهکارهای تقویت خلاقیت در سازمان ، تدبیر ، سال چهاردهم ، شماره ۱۴۱ ، بهمن ۱۳۸۲ .

[۲۵]جعفری، عبدالرضا، كیفیت و نظامهای كنترل، تدبیر، شماره ۵۵.

[۲۶] Bohinc, T., Erichson, J. Innovations Management, Telekommunikation, ۵۶(۷+۸), ۲۰۰۲, ۱-۵۹ .

- محمد فتحیان: عضو هیأت علمی و استادیار دانشگاه علم و صنعت ایران

- - لیلا بیگ: دانشجوی كارشناسی ارشد فناوری اطلاعات

- - - عاطفه قوامی فر: دانشجوی كارشناسی ارشد فناوری اطلاعات


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.