سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

میثم, مردی پر از خوبیها


میثم, مردی پر از خوبیها

در بیان فضیلتهای میثم تمار

بزرگترین فضیلت ‏یک انسان، همان ایمان و علم و تقواست که در میثم نیز وجود داشت. ‏اما اضافه بر اینها، گاهی برجستگیهای خاصی در شخصیت ‏یک مؤمن متقی وجود دارد که ‏او را نسبت ‏به دیگران، برتر می‏سازد. ‏

در این نوشتار، اشاره‏ای کوتاه به بعضی از این صفات ارزنده و امتیازات و فضایل خاص میثم ‏می‏شود: ‏

‏۱) سخنوری ‏

میثم، بیانی رسا داشت و در نطق و سخن، توانا و فصیح بود. سخنوری میثم تمار را از این ‏واقعه که نقل می‏شود می‏توان دریافت: ‏

در بازار، میثم، رئیس صنف میوه‏فروشان بود. هرگاه قرار بود در جایی و نزد کسی و یا ‏موقعیت مهمی، سخنی گفته شود از میثم تمار می‏خواستند که سخنگویشان باشد. ‏گروهی از بازاریان نزد میثم رفتند تا باهم به عنوان شکایت از حاکم و عامل بازار، پیش ‏‏«ابن زیاد» بروند که والی شهر کوفه بود. در این برخورد و دیدار با ابن‏زیاد میثم بود که به ‏نمایندگی از دیگران با رشادت به سزایی سخن گفت. خود میثم در باره این دیدار و ‏سخنها می‏گوید: ‏

‏«ابن زیاد، با شنیدن گفتارم به شگفتی افتاد و در سکوت فرورفت.» (۱) ‏

همین بیان صریح و حقگویی آشکار باعث‏شد که از میثم کینه‏ای در دل ابن زیاد بماند. ‏

‏۲) مفسر قرآن ‏

تفسیر قرآن از علوم ارزشمند در اسلام است و این علم، که شناخت مفاهیم بلند آیات ‏قرآن است، نزد پیامبر و امامان معصوم است. ‏

گرچه قرآن، کتاب روشن حق و معجزه‏ای گویا از سوی خداوند برای عموم مردم است، ‏لیکن اسرار و دقایق و نکات لطیف و ظریف و اشارات پرمعنای فراوانی در آن است که در ‏علم تفسیر، پرده از روی آن دقائق، برداشته می‏شود و درک بهتر و بیشتری از مضمون و ‏محتوای آیات این کتاب آسمانی که وحی خداوند است، به دست می‌آید. ‏

پیشوایان دین ما - که درود خدا بر آنان باد - آشنایی‏شان با قرآن از علم الهی سرچشمه ‏می‏گرفت و از آن معارف والا به شاگردان و اصحاب خویش به تناسب فهم و استعداد آنان ‏می‏آموختند. ‏

میثم تمار، یکی از این شاگردان والا مقام درمکتب تفسیری علی(ع) بود. میثم علم تاویل ‏معانی قرآن را از آن حضرت فرا گرفت و در قرآن‏شناسی، دانا و بصیر گردید. ‏

روزی میثم با «ابن عباس‏» - مفسر قرآن و شاگرد علی(ع) - در مدینه دیدار کرد و به او ‏گفت: آنچه از تفسیر قرآن می‏خواهی، بپرس! من تمام قرآن را نزد علی(ع) فراگرفتم و آن ‏حضرت تاویل قرآن را به من تعلیم فرمود. ابن‏عباس که مراتب فضل و علم و تقوای میثم را ‏می‏دانست، کاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در باره تفسیر قرآن بنویسد. میثم ‏پیش از بیان تفسیر، گفت: ای ابن عباس! چگونه خواهی بود وقتی که مرا مصلوب و به ‏دار آویخته ببینی، نهمین نفری که چوبه دارش هم کوتاهتر از دیگران است؟.... ‏

ابن عباس گفت: کاهن هم که هستی؟! و خواست که کاغذ را پاره کند. ‏

ابن عباس از علم به آینده بی‏بهره بود، و چون چنین خبر و پیشگویی را از میثم شنید که ‏از جزئیات شهادتش خبر می‏دهد، برایش غیر قابل هضم بود، از این جهت. این گونه ‏برخورد کرد. اما میثم گفت: آرامتر!...آنچه را از من می‏شنوی بنویس و نگهدار! اگر آنچه ‏می‏گویم راست‏بود، نگاهش‏دار و اگر باطل بود، آن گاه پاره‌اش کن.... و ابن‏عباس پذیرفت ‏که چنان کند. (۲) ‏

‏۳) راوی حدیث در صدر اسلام ‏

با آن استعداد خاص و موقعیت‏خوبی که میثم داشت، احادیث زیادی از علی(ع) شنیده ‏بود، و آن گونه که از گفته‏های پسرش بر می‏آید، حتی کتابی که مجموعه‏ای از احادیث‏بود ‏تالیف کرده است، لیکن متاسفانه از نوشته‏های او چیزی باقی نماند و راویان دیگر هم به ‏خاطر درک نکردن موقعیت و اهمیت آن به نقل از وی نپرداختند و بیشتر آنها از دسترس دور ‏ماند. فقط اندکی از روایات میثم در کتابهای حدیث نقل شده است. پسرانش یعقوب و ‏صالح از نوشته‏های او روایت نقل می‏کردند. (۳) ‏

‏۴) دانای رازها ‏

چنان که قبلا هم اشاره شد، میثم از بسیاری حوادث آینده،آگاهی داشت و گاهی آنها را ‏پیشگویی می‏کرد. دانای‏رازهای نهان بود. نامه سربسته می‏خواند و راز ‏نشنیده‏می‏گفت.... این را نیز از مولایش علی(ع) فراگرفته بود. آگاهی از سرنوشت‏خود و ‏افراد دیگر و با خبر بودن از وقایعی که بعدا به وقوع خواهد پیوست، فتنه‏هایی که بعدا ‏پیش خواهد آمد، تاریخ و نحوه شهادتها و وفاتها و... از علومی بود که امیرمؤمنان، آن را به ‏برخی از یاران برگزیده خویش که روحی بزرگ و استعدادی بالا و دلی وسیع و ظرفیتی ‏افزون داشتند، آموخته بود. اینان را «اصحاب سر» حضرت امیر می‏دانستند و میثم هم ‏یکی از این اصحاب بود. (۴) ‏

و در موارد متعددی با استفاده از این موهبت از حوادثی خبر می‏داد و بعدا آن حادثه به ‏همان صورت، تحقق می‏پذیرفت. (۵) به چند نمونه از این پیشگوییها اشاره می‏شود: ‏

الف) پیشگویی شهادت خویش ‏

میثم، می‏دانست که چه زمانی و چگونه و به دست چه کسی کشته خواهد شد. قبلا ‏بطور گسترده، این نکته توضیح داده شد. ‏

ب ) خبر مرگ معاویه ‏

ابو خالد، به صالح، فرزند میثم خبر داد که: روز جمعه‏ای با پدرت در شط فرات به کشتی ‏نشسته بودیم که ناگهان باد سختی

محفوظ بمانید. این باد، «عاصف‏» است و خبر مرگ معاویه را می‏دهد که هم‏اکنون مرد. ‏

یک هفته بعد، قاصدی از شام آمد. با او ملاقات کردم و اخبار را از او پرسیدم، گفت: مردم ‏در امن و امان به سر می‏برند، معاویه فوت کرده ومردم با فرزندش یزید، بیعت ‏کرده‏اند.گفتم: مرگ معاویه در چه روزی واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (۶) ‏

ج ) قیام مختار

پس از شهادت حضرت مسلم در کوفه، ابن زیاد حاکم‏کوفه، میثم و مختار و ‏جمعی دیگر را دستگیر و زندانی کرد. میثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها می‏شوی و ‏به‏خونخواهی حسین‏بن علی(ع) قیام خواهی کرد و همین شخص را -ابن زیاد - که ما را ‏می‏کشد، خواهی کشت. ‏

ابن زیاد مختار را از زندان، طلبید تا او را به قتل برساند که در همین اثنا قاصدی از سوی ‏یزید همراه نامه‏ای فرارسید که در آن نامه، دستور آزاد کردن مختار بود. او هم طبق ‏دستور، مختار را رها کرد و میثم را به دار آویخت. (۷) ‏

در تاریخ قیام مختار خوانده‏اید که وی عاملان حادثه‏عاشورا را گرفت و به سزای جنایتشان ‏رساند. ابن‏زیادهم از کسانی بود که گرفتار شد و سربریده‏اش را نزد مختار آوردند. ‏

د ) واقعه کربلا ‏

زنی به نام «جبله مکی‏» نقل می‏کند که از میثم تمار شنیدم که می‏گفت: این امت، پسر ‏دختر پیامبرشان را در دهم محرم می‏کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک می‏دانند. این ‏واقعه، قطعا انجام خواهد گرفت. این، داستانی است که مولایم امیرمؤمنان مرا از آن آگاه ‏کرده است. او به من خبر داده است که بر حسین(ع) همه چیز خواهد گریست، حتی ‏حیوانات بیابان و دریا و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آدمیان و اجنه مؤمن و همه و ‏همه.... ‏

آن گاه میثم گفت: ای جبله! بدان که حسین‏بن علی(ع) سرور شهیدان در قیامت است و ‏یارانش بر شهیدان دیگر برتری دارند. ای جبله! هرگاه به خورشید نگاه کردی و دیدی که ‏چون خون تازه، قرمز است، بدان که سیدالشهدا کشته شده‏است. ‏

جبله می‏گوید: یک روز از خانه بیرون آمدم. دیدم خورشید بر دیوارها می‏تابد، همچون ‏پارچه‏های رنگ‏آمیزی شده که به سرخی می‌زد. صیحه کشیده و گریه کردم و گفتم: به ‏خدا سوگند، سرور ما حسین‏بن علی(ع) کشته شد!.... (۸) ‏

اکرم اکبرزاده ابراهیمی

‏۱. رجال کشی، ص‏۸۶. ‏

‏۲. بحار الانوار، ج‏۴۲، ص‏۱۲۸; سفینة البحار، ج‏۲، ص‏۵۲۴. ‏

‏۳. سفینة البحار، ج‏۲، ص‏۵۲۴. ‏

‏۴. شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص‏۵۹. ‏

‏۵. در اصطلاح علما این آگاهی «علم بلایا و منایا» نامیده می‏شود. ‏

۶. رجال کشی، ص‏۸۰. ‏

۷. بحار الانوار، ج‏۴۲، ص‏۱۲۵. ‏

۸. بحار الانوار، ج‏۴۵، ص‏۲۰۲.‏

ر.ک: جواد محدثی؛ آشنایی با اسوه‏ها - میثم تمار ‏