جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تسلیم هسته ای آمریکا


تسلیم هسته ای آمریکا

درابتدای سال ۲۰۰۱ میلادی زمانی که طرح نهایی حمله به افغانستان وعراق در شورای دوازده نفره نومحافظه کاران ارائه شد, جان بولتون به همراه ریچارد پرل وپل و لفوو یتس هدایت عملی راهبردهای سیاست خارجی دولت بوش را برعهده گرفتند

“جان بولتون “ نماینده سابق ایالات متحده ‌آمریکا در سازمان ملل متحد، سیاست خارجی دولت بوش را به شدت محکوم نموده واذعان کرده است که کاخ سفید سقوطی آزاد را تجربه می‌کند . بولتون در اظهارات اخیر خود قرار گرفتن “ کاندولیزارایس “ در راس هرم تصمیم‌سازی سیاست خارجی دولت آمریکا را مورد انتقاد قرار داده وتصریح نموده است:

“ من از سیاست فعلی دولت بوش در قبال ایران ناامید شده‌ام. دولت آمریکا در برابر فعالیت‌های هسته‌ای ایران تسلیم شده است .“

درابتدای سال ۲۰۰۱ میلادی زمانی که طرح نهایی حمله به افغانستان وعراق در شورای دوازده نفره نومحافظه‌کاران ارائه شد، جان بولتون به همراه ریچارد پرل وپل و لفوو یتس هدایت عملی راهبردهای سیاست خارجی دولت بوش را برعهده گرفتند. در آن برهه زمانی نومحافظه‌کاران در اوج اقتدار داخلی قرار داشتند و حمایت لابی صهیونیسم کارخانه‌های اسلحه‌سازی ،کمپانی‌های نفتی و نمایندگان مجلس نمایندگان وسنا را به‌طور کامل جلب نموده بودند.

جان بولتون از همان ابتدا با انتخاب افرادی مانند” کالین پاول “ و “ اسکات مک کلان “ در کاخ سفید مخالف بود . او معتقد بود که جمهوریخواهان سنتی حکم سرعت گیر مسیر حرکت نومحافظه‌کاران را دارند و باید حتی‌الامکان از ورود آنها به سیستم اجرایی آمریکا خودداری نمود از این‌رو با پیروزی تیم دو نفره بوش - چنی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴ پاول و برخی دیگر از جمهوریخواهان سنتی جایگاه خود را در دولت آ‌مریکا از دست دادند . جایگزینی رایس در مسند وزارت امورخارجه آمریکا نقطه آغاز اختلافات پشت پرده نومحافظه‌کاران بود . اختلافاتی که پس از شکست جمهوریخواهان در انتخابات میاندوره‌ای کنگره آمریکا خود را به شدت بروز داده است .

بسیار ساده انگارانه است که بخواهیم “رایس “،” چنی” و “ بولتون “ را سه مغز متفکر سیاست خارجی آمریکا بدانیم ! هر یک از این سه سیاستمدار سهم عمده‌ای در شکست سیاست‌های کاخ سفید در عراق،‌افغانستان ،‌خاورمیانه ،‌آمریکای لاتین و حتی اروپا داشته‌اند .آنچه این سه سیاستمدار را از یکدیگر متمایز می‌کند نحوه وارونه جلوه دادن حقایق توسط آنهاست یا به عبارت دیگر هیچ یک از سه مهره اصلی تاثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا قدرت درک و تحلیل عینی‌ترین فاکتورهای موجود در نظام بین‌الملل را ندارند .“جان بولتون” هنوز میان تفکرات”ساموئل هانتینگتون “ سیر می‌کند و دغدغه تداوم حیات شوم صهیونیسم لحظه‌ای ذهن او را آرام نمی‌گذارد . تل‌آویو در زمان حضور بولتون در سازمان ملل متحد از وی به‌عنوان دیپلمات ششم اسرائیل نام می‌برد. لقبی که با برکناری مفتضحانه بولتون از سمت خود ملغی شد. بولتون “ افراط” و “اغتشاش” در خاورمیانه را تنها راه بقای خود و لابی صهیونیسم می‌داند‌.

از این‌رو بازگشت به سنت افرادی مانند هنری کیسینجر و زبگنیو برژینسکی وبازخوانی دکترین‌های “مونروئه “ و “ کارتر” را به هیچ عنوان بر نمی‌تابد.

اما “دیک چنی” علاقه‌ای به مرور نظریات فوکویاما و هانتینگتون ندارد و پس از افول شارونیسم نیز مسائل تل‌آویو را با جدیت خاصی دنبال نمی‌کند .چنی علاقه وافری به تمرکز در آسیای مرکزی و کشورهای مشترک المنافع دارد و انهدام کاخ کرملین اصلی‌ترین آرزوی وی محسوب می‌شود. چنی نیز همانند بولتون پروژه ناآرام سازی خاورمیانه را دنبال می‌کند اما انگیزه اقتصادی معاون رئیس جمهور آمریکا به مراتب نسبت به بولتون بیشتر است .چنی بنابر ارتباطات گسترده خود با صاحبان کمپانی‌های نفتی و تسلیحاتی وتعهداتی که به آ‌نها داده است سعی دارد تلفیق “رئالیسم” و “میلیتاریسم “ را در سیاست خارجی آمریکا پررنگ نماید.

درآن سو “کاندولیزارایس “ در بن بستی سخت قرار گرفته است . محاسبات عینی سیاست خارجی آمریکا نشان می‌دهد که کاخ سفید چاره‌ای جز عقبگرد از مشی نومحافظه‌کارانه خود ندارد .رایس از یک سو با تعهدات خود به شورای دوازده نفره محافظه کاران مواجه است واز سویی دیگر نمی‌تواند واقعیات جاری در مناسبات خاورمیانه رانادیده انگارد . خروج افرادی مانند” گونزوالس” و “کاول رو” از کاخ سفیدرایس را به اصلی‌ترین بازیگر سیاست خارجی آمریکا تبدیل نموده است اما این بازیگر اصلی محکوم به حرکت در یک مسیر مشخص است. مسیری که با آنچه چنی و بولتون می‌پسندند در تعارضی نسبی قراردارد .

بولتون از تسلیم هسته‌ای واشنگتن در برابر تهران سخن گفته است . این واقعه معلول وقوع دو عامل موازی است یکی افول سیاست‌های نومحافظه‌کارانه در کاخ سفید و دیگری تکیه ایران بر دیپلماسی تهاجمی. اعتراف بولتون نسبت به تسلیم هسته‌ای آمریکا در برابر ایران در فضایی صورت گرفته که قدرت مانور بازها درآخرین سال ریاست بوش بسیار محدود است . مسلما با شکست احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات سال۲۰۰۸ شاهد فروپاشی هسته اولیه نومحافظه کاران خواهیم بود. علائم این فروپاشی از اکنون قابل مشاهده است .