سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

معمای انسان بودن


معمای انسان بودن

مساله تعریف «انسان» به معمایی برای بشر بدل شده است

بنیاد حکمت اسلامی صدرا همچون سال‌های گذشته به‌مناسبت روز بزرگداشت ملاصدرا (اول خرداد‌)، همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتالهین شیرازی را برگزار کرد. در شانزدهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا، جوانب مختلف آرا و آثار اندیشمند و محدث بزرگ ایرانی، صدرالدین شیرازی پیرامون موضوع «انسان و جهان» بررسی شد. در این همایش آیت‌الله سید‌محمد خامنه‌ای، دکتر رضا داوری اردکانی، آیت‌الله دکتر سید‌مصطفی محقق داماد و دکتر حمیدرضا آیت‌اللهی به ارائه سخن پرداختند.

● آیت‌الله سید‌محمد خامنه‌ای: چشم‌انداز رابطه متقابل جهان و انسان

اگرچه اول خرداد، روز بزرگداشت ملاصدرا نامیده شده، اما در واقع امروز، روز بزرگداشت حکمت و فلسفه است و برای حکمت یک روز و یک هفته کافی نیست، بلکه باید دوران ما دوران حکمت باشد. موضوع انسان و جهان از اهمیت خاصی برخوردار است، این موضوع باید در دوره‌های بعد و همایش‌های بعدی نیز مورد بحث قرار گیرد، زیرا این موضوع، به‌رغم سادگی ظاهری از اهم مسائل فلسفی است. کسی که در جستجوی رابطه خلق و خالق است یا کسی که می‌خواهد خود را بشناسد و موقعیت خود در جهان را ارزیابی کند، ناچار از آن است که به موضوع رابطه انسان و جهان توجه کند و این مهم‌ترین مسأله بشری است. زمانی می‌گفتند انسان نمونه‌ای از عالم است و تشبیهاتی بین انسان و جهان مطرح می‌کردند، اما این نگاه ناقص است، زیرا وجود انسان و جهان درهم‌تنیده و از پیوند بسیار محکم‌تری برخوردار است.

انسان فرزند جهان و جهان معنوی محاط بر جهان مادی است؛ انسان در این دو جهان غوطه‌ور است و از تمامی اجزای این عالم می‌توان نشان انسان را یافت. انسان، نسخه منحصربه‌فردی در موجودات است که در کل کتاب تکوین از انسان اثری هست و انسان را می‌توان هستی فراگیر یا کنه جهان دانست، زیرا جهان بشدت متأثر از وجود انسان است. تاثیر انسان بر جهان چیست؟ تکنولوژی و پیدایش تمدن کنونی یکی از نشانه‌های تأثیر انسان بر جهان است که در تغییر زندگی انسان از شکل کهن به شکل جدید قابل مشاهده است. این تغییرات هرقدر که با طبیعت سازگار باشد، آسایش بیشتری برای انسان به ارمغان می‌آورد. در دیدگاه عالی‌تر فلسفی، انسان اگر به جایگاه حقیقی خود برسد، می‌تواند بر عالم و پدیده‌های آن اثرگذار باشد و معنای خلیفه‌اللهی که در قرآن ذکر شده، همین است.

ملاصدرا معتقد است انسانی که توانسته باشد با تمام معیارهای الهی و قواعد ضروری عالم هماهنگ شود و شأن انسانی خود را بازیابد، جامع همه کتب، اعم از کتاب مکنون و صحف مکرمه خواهد بود. حکمت‌های نظری و عملی در اندیشه ملاصدرا به عنوان راه‌های نیل به قرب الهی است.

● دکتر داوری‌اردکانی: انسان در تاریخ فلسفه

مسأله انسان آنقدر دشوار است که بهتر است از آن به معما تعبیر کنیم، فقط در بحث نظری نیست که تعریف انسان مشکل است. برای همیشه تاریخ این گونه بوده و نزد همه اندیشمندان و یونانی‌ها هم انسان معما بوده است. ما می‌گوییم انسان، حیوان ناطق است و می‌دانیم ارسطو هیچ‌وقت در این باره بحث نکرده است. تعبیر شده که انسان بالذات مدنی‌بالطبع است. انسان، مدینه و عالم در واقع یک چیز هستند مثل کتاب‌‌هایی که با خط‌های ریز، متوسط و درشت نوشته شده‌اند. انسان موجودی نیست که در گوشه‌ای نشسته باشد و به جا و مکان خاصی محدود شود. به خاطر این خصوصیات است که نمی‌توان معنایی خاصی از انسان ارائه کرد.

عظمت انسان در قرآن هم پیداست، انسان در قرآن به تعابیر مختلفی بیان شده است. با​ این‌که آمده «براستی انسان را از نیکوترین اعتدال‌ آفریدیم.» اما انسان «لکنود» (ناسپاس) و مغرور... هم معرفی شده است.

در تاریخ فلسفه بیشتر به وجود زمینی انسان توجه شده است. اومانیست‌های دوره جدید از عبارت پروتوگراس که انسان معیار و مقیاس هر چیز است استقبال کردند. یونانیان خیلی به بحث انسان نپرداختند ولی اساس و بنایی گذاشتند که این بنا گرچه پوشش مدرن پیدا کرده است، اما به هر حال هیچ‌وقت از یاد نرفت و فراموش نشد.

سیدمحمد خامنه‌ای: انسان فرزند جهان و جهان معنوی محاط بر جهان مادی است؛ انسان در این دو جهان غوطه‌ور است و از تمامی اجزای این عالم می‌توان نشان انسان را یافت. انسان، نسخه منحصربه‌فردی در موجودات است و او را می‌توان هستی فراگیر یا کنه جهان دانست

دین، ما را متوجه می‌کند که به خود و در خود بیندیشیم، در دوره جدید نگرش به همه چیز تغییر کرده و تعریف جدیدی از بشر ارائه شده است. انسان نقش جدیدی دارد و ادعا شده که تدبیر جهان به دست اوست اما انسان باید بداند​ فاعل مطلق نیست و پاسدار وجود و هستی است و انسان باید به مقام بزرگی که داشت برگردد.

● آیت‌الله محقق داماد: تجلی کلام‌الهی در طبیعت از منظر ملاصدرا

مسائل کلامی ازجمله مسائلی است که از قرن اول و دوم هجری شروع شد و زد و خوردهای وسیعی را به‌دنبال داشت و به ماجرای احمدبن حنبل به عنوان یکی از پدیده‌های این ماجرا اشاره کرد. ۲ مساله عمده وجود دارد که از آغاز مورد بحث و تضارب آرای میان اشاعره و معتزله قرار گرفت. یکی از این مسائل حادث یا قدیم بودن کلام الهی و دیگری صفت ذات یا صفت فعل بودن کلام خداست.

اشاعره قرآن را از جمله موارد کلام لفظی به شمار آوردند، اما گفتند که قرآن حقیقت کلام خدا نیست، بلکه کلام نفسی، حقیقت کلام خداست. به عقیده اشاعره، کلام تنها در دل جای دارد و زبان تنها نشانه‌ای برای آن کلام درونی است. بر این اساس کلام لفظی حادث و صفت فعل است، اما کلام نفسی قدیم و صفت ذات است. ملاصدرا در کتاب شواهدالربوبیه، سخن اشاعره را نفی می‌کند و می‌گوید ​ کلام آن چیزی نیست که اشاعره گفته‌اند و کلام عینی یا فعلی را مطرح می‌کند. کلام الهی در بیان ملاصدرا دارای ۳ مقام است؛ کتاب مقام خلق است، فرقان مقام تفرقه است و قرآن، مقام جمع الجمعی کلام الهی است. از نظر ملاصدرا اگر منظور از کلام، کلام نفسی است، پس با علم چه فرقی می‌کند. ملاصدرا مطلب را در همین جا مسکوت گذاشته و خیلی به تشریح آن نپرداخته است، اما در جایی دیگر از اسفار اربعه مجددا این مسأله را مطرح می‌کند که نشانه بی‌نظمی در اسفار است.

ملاصدرا بنیانگذار حرکت جوهری است و از نظر او این جهان در حرکت دائمی و تکاملی است، یعنی قوس صعودی دارد و علی‌الدوام از ماده تجرد پیدا می‌کند.هر چه بر زمین است فانی شونده است و ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند .« رحمان ، آیه ۲۷- ۲۶»

● دکتر آیت‌اللهی: کرامت و حقوق انسان

مقایسه بین حکمت متعالیه و نگرش‌های اومانیستی انسان در قرون وسطی نشان می‌دهد​ انسان مکلف بود نه محق و بتدریج این تکلیف تبدیل به حق شد. حقوق در نگاه اومانیستی چه معنایی دارد؟ اومانیست یعنی مورد توجه بودن نوع انسان. شخصی می‌گفت اومانیسم یعنی خلیفه‌‌الله بودن انسان. ولی میان این دو مطلب خلط شده است. در یک نگاه انسان محور عالم است، اما در نگاه دیگر، انسان محور حقانیت است. انسان مورد توجه است و حقوق ذاتی دارد. کرامت انسانی براساس عقلانیت انسان است. در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی کسانی‌که با مرگ از روی ترحم مخالفت دارند، دلیل‌شان کرامت انسانی است؛ یعنی ما نمی‌توانیم انسانی را به دلیل درد و رنج بکشیم. در نگاه اومانیستی به انسان اهمیت داده می‌شود، اما مبنای اهمیت دادن به انسان مشخص نیست و ملاک کرامت در اکثر اوقات با رفاه اشتباه می‌شود، انسانی باکرامت است که در رفاه زندگی کند و در مرتبه پائین‌تر که با لذت‌طلبی مترادف می‌شود.

هنگامی که صحبت از آزادی جنسی می‌شود، سخن‌ از کرامت به میان می‌آید، اما لغت کرامت در اینجا اجماعی میان برخی از افراد است، اما در نظر صدرایی هرگونه حقوق و کرامت انسانی منشأ الهی دارد؛ یعنی انسان یک کرامت و حق ربطی و رابط دارد؛ یعنی این‌که اگر من واجد حقی هستم، این حق ناشی از ارتباط انسان با خداست. ارتباط با خدا یکسری حقوق خاص برای انسان ایجاد می‌کند، حتی اگر همه تجمع کنند و رأی دهند که این کرامت و حق برای انسان نباشد. در تمام ادیان توحیدی مطرح شده که اگر یک انسان را بکشیم، تمام انسان‌ها را کشته‌ایم، حتی اگر یک انسان عالم یک انسان ضعیف و معلول را بکشد، همه می‌گویند کرامت انسانی خدشه‌دار شده است. تمام این موارد در نگاه اومانیستی برمی‌گردد به خود انسان؛ یعنی انسان خود محور همه چیز قرار می‌گیرد، اما در نگاه خلیفه‌اللهی این حقوق به رابطه انسان با یک موجود مستقل و استقلالی برمی‌گردد.

در غرب هم به کرامت انسانی اهمیت داده می‌شود، اما نگاهشان به انسان کاملا با نگاه اسلامی فرق می‌کند. آنچه را نمی‌توان در نگاه اومانیستی مطرح کرد، نگاه پرستش نسبت به انسان است؛ یعنی انسان خود را در مقابل موجودی خاضع ببیند. در نگاه اومانیستی نیز می‌تواند پرستش مطرح باشد، زیرا پرستش بهجت و لذت معنوی برای انسان می‌آورد. بنابراین خود پرستش مورد اهمیت نیست، اما چه کرامتی بالاتر از این‌که انسان کرامت خود را از موجودی باکرامت بسیار بالاتر بگیرد.

سید حسین امامی