دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ساعتت را تکان بده


ساعتت را تکان بده

امروز عطسه ها آنقدر شکوفه زده اند
سرفه ها ی درونمان هویداست
رودخانه ای در کار نیست
تا دریا به بار بنشیند
و در این اتاق شیطان زده خسته دستی
عنکبوت نمی بافد
کاش
کسی می بود مار …

امروز عطسه ها آنقدر شکوفه زده اند

سرفه ها ی درونمان هویداست

رودخانه ای در کار نیست

تا دریا به بار بنشیند

و در این اتاق شیطان زده خسته دستی

عنکبوت نمی بافد

کاش

کسی می بود مار مولک های ما را

مار کند

و زنبوری که بارها بر گل نشست

جرا عسل نشد !

گنجشکها بر شاخه های برفی بی تقصیرند

باید درخت را باران خواند

با من بگو چگونه بگریم

وقتی دو چشمانم را حصار کشیده اند

و خدایان آب حرف های تشنه ام را قورت داده اند

ببینم

رنگ زرد می تواند بر چهره ی بهار بنشیند

سیگار جرمش این است دود می کند

به صبح من سفر کن

و ساعتت را تکان بده

ببین که چگونه دقیقه و ثانیه ام

دود می شود .

عابدین پاپی