یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آموزگاری در ایران باستان یك رده شغلی بود


آموزگاری در ایران باستان یك رده شغلی بود

از وظایف مهم آموزگاران این بود كه پیش از تدریس باید مطالعه می كردند و آمادگی لازم را برای تدریس كسب می كردند و اگر در این كار كوتاهی می كردند, گناهكار به شمار می آمدند » در متنی خطاب به زرتشت آمده است «ای زرتشت مقدس , كسی را معلم روحانی بخوان كه تمام شب مطالعه كند و از خردمندان درس بیاموزد »

در كتاب‌ پهلوی‌ دینكردنهم‌ آمده‌ است‌: آموزگاران‌ باید مردانی‌ سالمند و خوش‌ كردار، به‌ دور از هواهای‌ مادی‌، صبور، پاكیزه‌ و دارای‌ قدرت‌ پرورشی‌ باشند. در فرهنگ‌ ایران‌، آموزش‌ و پرورش‌ همواره‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار بوده‌ است‌ و از این‌رو، برای‌ آموزگاران‌ شان‌ والایی‌ قایل‌ بودند. احترامی‌ كه‌ آثار آن‌ هنوز باقی‌ است‌.

یادمان‌ نرفته‌ كه‌ معلمان‌ را پدر یا مادر دوم‌ ما می‌خواندند و احترام‌ آنان‌ را واجب‌ می‌شمردند. آنجا كه‌ پدر و مادر پرورش‌ دهندگان‌ تن‌ نامیده‌ می‌شدند، آموزگار با داشتن‌ منصب‌ پرورش‌ روان‌ جایگاه‌ ویژه‌یی‌ می‌یافت‌.

آموزگار، از ریشه‌ عكضق «آموختن‌، آموزش‌ دادن‌»، از قدیم‌ یك‌ رده‌ شغلی‌ در جامعه‌ ایران‌ بود. در اهمیت‌ این‌ مقام‌ در ایران‌ باستان‌ همان‌ بس‌ كه‌ زرتشت‌ خود لقب‌ آموزگار داشت‌ و آموزگار اندیشه‌ راستی‌ شناخته‌ می‌شد. در خصوصیات‌ آموزگاران‌ در كتاب‌ پهلوی‌ دینكردنهم‌ آمده است‌: «آموزگاران‌ باید مردانی‌ سالمند و خوش‌ كردار، به‌ دور از هواهای‌ مادی‌، قانع‌، صبور، پاكیزه‌ و دارای‌ قدرت‌ پرورشی‌ باشند، با فهم‌ و فراست‌ باشند و با شاگردان‌ خود رابطه‌یی‌ صمیمی‌ و مهربان‌ داشته‌ باشند.

از وظایف‌ مهم‌ آموزگاران‌ این‌ بود كه‌ پیش‌ از تدریس‌ باید مطالعه‌ می‌كردند و آمادگی‌ لازم‌ را برای‌ تدریس‌ كسب‌ می‌كردند و اگر در این‌ كار كوتاهی‌ می‌كردند، گناهكار به‌ شمار می‌آمدند.»

در متنی‌ خطاب‌ به‌ زرتشت‌ آمده‌ است‌: «ای‌ زرتشت‌ مقدس‌، كسی‌ را معلم‌ روحانی‌ بخوان‌ كه‌ تمام‌ شب‌ مطالعه‌ كند و از خردمندان‌ درس‌ بیاموزد.»

آموزگاران‌ در حقیقت‌ راهنمای‌ شاگردان‌ خود در همه‌ جهات‌ زندگی‌ بودند و احترام‌ به‌ خانواده‌ و كشور و اتحاد با یكدیگر را به‌ شاگردان‌ خود می‌آموختند.

همچنین‌ داستان‌های‌ ملی‌، روایت‌های‌ اخلاقی‌ و شرح‌ احوال‌ بزرگان‌ را برای‌ كودكان‌ بیان‌ و آنان‌ را با ارزش‌های‌ برین‌ جامعه‌ آشنا می‌كردند.

آموزش‌های‌ دینی‌ برعهده‌ دسته‌یی‌ از موبدان‌ بود كه‌ به‌ آنان‌ هیربد (اهربد ائژپیتی‌) می‌گفتند. شیوه‌ آموزش‌ بیشتر بر آموزش‌ شفاهی‌ استوار بود، بخصوص‌ در مورد آموزش‌ اوستا كه‌ شاگردان‌ ملزم‌ به‌ حفظ‌ كردن‌ یا در اصطلاح‌ پهلوی‌ «برخواندن‌» آن‌ بودند.

با این‌ همه‌، نگارش‌ و نوشتن‌ نیز آموزش‌ داده‌ می‌شد و ظاهرا به‌ این‌ منظور، از لوحه‌یی‌ چوبی‌ و احتمالا زغال‌ استفاده‌ می‌كردند. با بررسی‌ مشاغل‌ دوره‌ ساسانی‌ می‌توان‌ تا حدودی‌ به‌ آموزش‌هایی‌ كه‌ داده‌ می‌شد، پی‌برد.

مشاغلی‌ چون‌: دادور، آمارگر، دبیر و... دادور (داور، قاضی‌) می‌بایست‌ تحصیلات‌ دینی‌ می‌داشت‌ و از میان‌ موبدان‌ برگزیده‌ می‌شد. وی‌ اداره‌ امور قضایی‌ كشور را برعهده‌ داشت‌. آمارگر (حسابدار) تحصیلات‌ ریاضی‌ داشت‌ و عهده‌دار اداره‌ امور اقتصادی‌ و دارایی‌ كشور بود. اما دبیران‌ (كاتبان‌) یگانه‌ گروهی‌ بودند كه‌ درباره‌ امور مختلف‌ خواندن‌ و نوشتن‌ می‌دانستند.آنان‌ باید شیوه‌ نامه‌نگاری‌، چگونگی‌ نامه‌ نوشتن‌ به‌ طبقات‌ مختلف‌، شیوه‌ نگارش‌ آغاز و پایان‌نامه‌ را می‌دانستند و برای‌ آموختن‌ این‌ نكات‌ باید به‌ «دبیرستان‌» می‌رفتند. سپس‌ در دربار و اداره‌های‌ ایالتی‌ مشغول‌ به‌ كار می‌شدند و شغل‌ آنان‌ از اهمیت‌ خاصی‌ برخوردار بود.

از آموزش‌های‌ دیگری‌ كه‌ از آن‌ دوره‌ سراغ‌ داریم‌، می‌توان‌ به‌ ورزش‌ و امور نظامی‌، شناخت‌ طبیعت‌، كشاورزی‌ و درختكاری‌ اشاره‌ كرد و همه‌ اینها همراه‌ با آموزش‌ خواندن‌ و نوشتن‌ و حساب‌ برعهده‌ آموزگاران‌ بوده‌ است‌. زمان‌ تعلیم‌ غالبا پس‌ از طلوع‌ خورشید، یعنی‌ نیمه‌ اول‌ روز بود و در بعضی‌ فصل‌ها پس‌ از فرو خفتن‌ خورشید نیز مرحله‌ دیگری‌ از آموزش‌ انجام‌ می‌شد. دختران‌ نیز همچون‌ پسران‌ از آموزش‌ بهره‌مند بودند اما پس‌ از پایان‌ دوره‌ اول‌ آموزش‌، ازدواج‌ می‌كردند و به‌ ندرت‌ به‌ درجات‌ علمی‌ بالاتر می‌رسیدند.

در آموزش‌ بزرگ‌ زادگانی‌ كه‌ احتمالا در آینده‌ از حاكمان‌ جامعه‌ می‌شدند و در مسیر روابط‌ بین‌الملل‌ قرار می‌گرفتند، آموزگارانی‌ بودند كه‌ به‌ آنان‌ زبان‌های‌ بیگانه‌ را بیاموزند. داده‌های‌ تاریخی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ داشتن‌ سواد منحصر به‌ مغان‌ و هیربدان‌ و اصحاب‌ والامقام‌ آتشكده‌ها نبوده‌ و آموزش‌ برای‌ مردمان‌ عادی‌ هم‌ وجود داشته‌ اما نمی‌دانیم‌ طیف‌ آن‌ تا چه‌ حد بوده‌ است‌.

بارها در منابع‌ به‌ تقدیم‌ شكایتنامه‌ اهالی‌ به‌ پادشاه‌ برخورده‌ایم‌ كه‌ دلیل‌ بر این‌ مدعاست‌. اما آنچه‌ در مطالعه‌ آموزگاران‌ و شیوه‌های‌ آموزش‌ در ایران‌ باستان‌ بیش‌ از همه‌ به‌ چشم‌ می‌آید، نبودن‌ تنبیه‌ بدنی‌ در دستگاه‌ آموزشی‌ ایران‌ است‌. اگر شاگردان‌ از دستورهای‌ معلمان‌ و نظام‌ آموزشگاه‌ سرپیچی‌ می‌كردند، تنبیه‌ آنان‌ به‌ گونه‌یی‌ بود كه‌ منافع‌ اجتماع‌ را تامین‌ كند. مثلا اگر كسی‌ حیوانات‌ را مورد آزار قرار می‌داد، در مقابل‌ موظف‌ می‌شد ده‌ هزار حشره‌ موذی‌ را در كشتزارها بكشد.

حتی‌ مجرمان‌ را وادار می‌كردند اگر بی‌سوادانی‌ در میان‌ خانواده‌یی‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ آن‌ مرتكب‌ جرم‌ شده‌اند، آنها را با سواد كنند. این‌ موضوع‌ وقتی‌ بیشتر به‌ چشم‌ می‌آید كه‌ در اروپای‌ قرن‌ بیستم‌ تنبیه‌های‌ بدنی‌ شدیدی‌ برای‌ كودكان‌ اتخاذ می‌شد. حتی‌ در مكتبخانه‌های‌ ایران‌ قدیم‌ نیز چنین‌ بود تا جایی‌ كه‌ شاعران‌ ایران‌ نیز زبان‌ به‌ اعتراض‌ می‌گشایند: «چوب‌ معلم‌ ار بود زمزمه‌ محبتی‌ / جمعه‌ به‌ مكتب‌ آورد طفل‌ گریز پا را»، آنچه‌ آموزگاران‌ ایران‌ باستان‌ بخوبی‌ دریافته‌ بودند!



همچنین مشاهده کنید