سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
سرمایه گذاری و سوالهای کلیدی قبل از آن
![سرمایه گذاری و سوالهای کلیدی قبل از آن](/web/imgs/16/138/l1yrg1.jpeg)
سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. هر کسی که هزینهی زندگی خود و اطرافیانش را تامین میکند، طبیعتاً به فکر سرمایه گذاری هم هست. به امید اینکه بتواند بهترین استفاده را از دارایی و سرمایه و خلاصه دستاوردهای زحماتش داشته باشد.
در فضاهای اقتصادی مثل فضای اقتصادی حاکم بر کشور ما که نوسانات اقتصادی زیاد است، دغدغهی سرمایه گذاری هم برای ما جدیتر است. تغییر ناگهانی نرخ طلا یا ارز یا مسکن یا هر پارامتر اقتصادی دیگر، ممکن است به سرعت میزان داراییهای ما را کاهش دهد. همچنانکه کسانی هستند که با همین تغییرات، برای خود سرمایه های بزرگی دست و پا کرده اند.
زمانی که نرخ تورم و میزان نوسانات شاخصهای اقتصادی بالاست، عموم مردم احساس خوبی به نگهداری پول نقد ندارند و به دنبال گزینههایی برای سرمایه گذاری هستند تا بتوانند پولها و داراییهای خود را به شکلی مولدتر و ماندگارتر، تبدیل کنند.
امروز در کشور ما، مردم پول خود را به شکلهای مختلف سرمایه گذاری میکنند. از خرید ملک و ارز و سهام تا پس انداز در حسابهای بلندمدت و خرید کالاهای مصرفی با دوام. گزینههای سرمایه گذاری بسیار متعدد هستند و نگرانیهای اقتصادی هم ما را به تصمیم گیری سریع در این زمینه ترغیب میکنند.
اگر چه بحث سرمایه و سرمایه گذاری، بسیار گسترده و پیچیده است، اما در اینجا چند سوال را به عنوان سوالهای کلیدی قبل از هر سرمایه گذاری مطرح می شود و امیدوار هستیم که شما هم، بتوانید قبل از تصمیمهای مهم در مورد سرمایه گذاریهای کلیدی، مروری بر این پرسشها داشته باشید.
هدف من از سرمایه گذاری چیست؟
هدف همهی ما از سرمایه گذاریهای اقتصادی یکسان نیست. برخی ممکن است با استفاده از سرمایه گذاری در پی حفظ ارزش پول خود باشند. کارمند یا مدیری که به تازگی سنوات خود را از شرکت دریافت کرده، ممکن است در حال حاضر گزینهی خاصی برای هزینه کردن آن پول یا سرمایه گذاری بلندمدت توسط آن نداشته باشد. اما میداند که اگر این پول را به همین شکل رها کند، ارزش آن کاسته میشود و به همین دلیل به دنبال گزینهای برای سرمایه گذاری است.
برخی دیگر ممکن است در پی کسب سود قابل توجه باشند. شاید کسی را دیده باشید که خانه یا ماشین خود را میفروشد به امید اینکه طی یک یا دو سال، آن را چند برابر کند. سفته بازان که قبلاً درباره آنها حرف زدیم، نمونههایی از این گروه محسوب میشوند.
فرد دیگری ممکن است با هدف کاهش ریسک، به دنبال فرصتهای دیگر سرمایه گذاری باشد. ممکن است شما کارمند یک شرکت بزرگ و موفق با درآمد خوب باشید یا مالک کارخانهای که سود قابل توجهی دارد. اما همیشه این نگرانی وجود دارد که اگر در رابطه با شرکت مشکلی پیش آمد یا اگر کسب و کار دچار رکود شد، چه راهکاری پیش روی من قرار خواهد داشت؟ به همین دلیل ممکن است مالک یک کارخانه بخشی از درآمد خود را به املاک تبدیل کند یا کارمند یک شرکت، با بخشی از حقوق خود وارد بورس شود و سهم شرکتهای مختلف را خریداری کند. همان ماجرای قدیمی که هر کسی ترجیح میدهد تمام تخم مرغهایش در یک سبد نباشد.
کسی که در پی حفظ ارزش پول خویش است، سرمایه گذاریهای مطمئن و کم سود را ترجیح میدهد. کسی که میخواهد پلههای ترقی را سه تا یکی طی کند، احتمالاً به دنبال فرصتهای سفته بازی میرود و کسی که به دنبال کاهش ریسک است، منطقی است که در پی سرمایه گذاریهایی باشد که بیشترین استقلال را از کسب و کار فعلیاش داشته باشد (فقط تصور کنید که یک نفر در صنعت خودرو کار کند و برای توزیع تخم مرغهایش در سبدهای مختلف، سهام چند شرکت خودروساز را هم خریداری کند! اگر شرکت او دچار رکود و مشکل شود، احتمالاً ارزش سبد سهام او هم دیر یا زود، سقوط خواهد کرد).
جایگاه این سرمایه گذاری در کل سبد سرمایه گذاری من کجاست؟
چه حجمی از سرمایه من ، قرار است به یک سرمایه گذاری خاص اختصاص پیدا کند؟ آیا قرار است ۹۰٪ کل اندوختهی زندگی خودم را صرف یک فعالیت اقتصادی یا سرمایه گذاری کنم؟ یا میخواهم با بیست درصد پس انداز ماهیانهام، یک بازی سرگرم کننده اقتصادی (البته به امید سود مطلوب) داشته باشم؟
بدیهی است که هر چه سهم بیشتری از سبد خود را به یک سرمایه گذاری اختصاص میدهیم، منطقی است که ریسک کمتری را در مورد آن پذیرا باشیم (البته ریسک کم و ریسک زیاد، خود بر اساس ویژگیهای شخصیتی افراد، میزان متفاوتی خواهد داشت).
آیا فضایی را که میخواهم در آن سرمایه گذاری کنم میشناسم؟
لازم نیست که همهی ما متخصص یک حوزه باشیم تا بتوانیم در آن سرمایه گذاری کنیم. اما منطقی است که بکوشیم تا حد امکان در آن حوزه مطلع باشیم. یکی از بدترین شکلهای سرمایه گذاری، زمانی است که ما به توصیه یک دوست یا همکار یا خویشاوند یا یک کارشناس خبره، به سرمایه گذاری در حوزهای ترغیب میشویم که در آن حوزه هیچ تخصصی نداریم.
ما انسانها، در لحظات پرتنش، عموماً نمیتوانیم منطقی باشیم و مغزمان به سمت تصمیمهای احساسی میرود. فرض کنید گروهی واحدی برای مشاوره سرمایه گذاری در بورس دارد. تا زمانی که اوضاع خوب است، دوستی ما هم حفظ میشود. اگر شاخصها کمی سقوط کنند، باز هم شما ما را تحمل خواهید کرد. اما فرض کنید که ببینید ظرف مدت سه ماه، سرمایه شما ۴۰٪ کاهش یافته است.
اینجا هر چه که «شاخص کل بورس الان ۵۰٪ کاهش یافته و هنوز سبد سرمایه گذاری شما در موقعیت مناسبی است و از لحاظ منطقی و با توجه به اخبار و اطلاعات در دسترس، بهتر است حداقل دو هفته صبر کنیم و سپس در مورد فروش سهام تصمیم بگیریم»، بعید است شما به این استدلالها گوش دهید. به احتمال زیاد شما از همکاری با آن گروه سرمایه گذاری پشیمان شده و تصمیم به فروش خواهید گرفت!
به همین دلیل است که خوب است خودتان با مفاهیم اولیه آشنا باشید. شاخصها را بشناسید. اوج و فرود آنها را ببینید و ارزیابی کنید. مفاهیم اولیه مانند EPS و DPS و تعدیل و گزارش مجموع و افزایش سرمایهها و را بدانید تا هم زبان مشترکی شکل بگیرد و هم گفتگوهای شما از جنس «دریافت اطلاعات» باشد و نه «دیکته شدن تصمیم».
نمونههای دیگری هم از سرمایه گذاری در حوزههای ناشناخته وجود دارد که به شکست جدی منجر میشود. یکی از دوستان ما که سالها در یک کارخانه بزرگ صنعتی کار کرده بود تصمیم به سرمایه گذاری جدی و گسترده در یک شرکت نرم افزاری گرفت. او شنیده بود که سود در حوزهی اپلیکیشنهای موبایل خیلی خوب است و شرکت جوانی هم که در این زمینه کار میکرد، هیجان زده از پیشنهاد سرمایه گذاری بزرگ او استقبال کرد.
اما تفاوتهای کوچک فرهنگی، آغازگر تنشها شد. سرمایه گذار که دفتری هم برای خودش در ساختمان شرکت در نظر گرفته بود و هر روز به شرکت سر میزد، به شدت معتقد بود که باید ساعت حضور و غیاب کنار درب ورودی نصب شود و هر یک ربع تاخیر معادل یک ساعت مرخصی در نظر گرفته شود. او معتقد بود که سرمایه گذاری سنگینش، این حق را به او میدهد که مراقب سلامت شرکت باشد و نمیشد توجیهاش کرد که برنامه نویسان، گاهی تا نزدیک صبح کار میکنند و بعد هم میخواهند بخوابند و سر کار نیایند!
مثالهای فردی و سازمانی از سرمایه گذاری در حوزههای نامربوط کم نیست. احتمالاً شما مثالهای بیشتری از این دست در ذهن دارید.
افق زمانی من در این سرمایه گذاری چقدر است؟
هر کسی از هر راه حل و هر پیشنهادی حرف زد، بلافاصله باید بپرسیم: در کدام افق زمانی؟ همین بحث را در درس چهارم تحلیل تکنیکال هم به شکل دیگری مطرح کردیم. آیا میخواهم هر ماه سودی به دست بیاورم؟ آیا حاضر هستم که تا یک سال دست به اصل پول و سود پولم نزنم؟ آیا امروز این سرمایه گذاری را انجام میدهم که ده سال دیگر، سرمایهای برای خودم یا فرزندانم داشته باشم؟ قطعاً پاسخ به این سوال میتواند اولویت گزینههای سرمایه گذاری را به کلی تغییر دهد.
چقدر حاضر به پذیرش ریسک هستم؟
risk-reward نخستین قانون کلی در بحث سرمایه و سرمایه گذاری این است که سود بیشتر با ریسک بیشتر همراه است. اگر قرار باشد سود یک سرمایه گذاری برای من کمتر از سود سپرده گذاری بلندمدت در بانک باشد، منطقی نیست هم ریسک سرمایه گذاری را بپذیرم و هم از بخشی از سود ساده و سهل الوصول صرف نظر کنم.
از سوی دیگر، اگر کسی معتقد است فرصتی وجود دارد که سود بسیار بالا دارد و ریسک خاصی ندارد، باید به پیشنهاد او به دیدهی تردید نگاه کنم. کمتر کسی چنین فرصتی را به دیگران پیشنهاد میدهد!
به عبارت دیگر، وقتی میپرسند که در این بازار چه میزان میتوان سود کسب کرد، بلافاصله این سوال مطرح میشود که شما چقدر میخواهید ریسک کنید؟ این مسئله فقط به بحث مالی و سرمایه گذاری مطرح نیست. در همهی حوزههای زندگی میتوان مصداقهایش را دید.
اگر حاضر باشیم که ریسک اعدام و مرگ را بپذیریم، بهترین گزینه برای کسب درآمد، این است که همین امروز قاچاق مواد مخدر را آغاز کنیم!
وضعیت گذشته آن سرمایه گذاری چه چیزی را نشان میدهد؟
همیشه خوب است که نگاهی هم به گذشته آن حوزه داشته باشیم.
مروری به زندگی فعالان بازی ارز در کشور نشان میدهد که طی دهههای گذشته، بخشی از بیشترین سود اقتصادی برای این افراد حاصل شده است. اما فسادهای این حوزه را هم دیدهایم. سکتهها و باختنها و پولهای سوخته شده را هم دیدهایم. جرمها و زندانها را هم دیدهایم.
مرور به بازار مسکن، حقایق دیگری را برای ما آشکار میکند. این بازار با رونق و رکودهای دورهای همراه بوده و احتمالاً به دلیل ساختار بازار، همواره همراه خواهد ماند. کسانی که نقدینگی خوبی در اختیار داشتند و توانستهاند رکود این بازارها را تحمل کنند، به بیشترین سود دست یافتهاند. اما آنها که نقدینگی کافی نداشتهاند و با پیش فروش و وام و شیوههای مختلف، تامین مالی انجام دادهاند یا سود کمی بردهاند یا ورشکست و متضرر شدهاند.
وارن بافت میگوید: هر بازاری، همچنانکه آیندهای دارد، گذشتهای هم دارد و نگاه محدود و خوشبینانه به آینده، ممکن است فرصتها را در چشم ما بزرگ و تهدیدها را کوچک کند.
چقدر راحت میتوان از این بازی بیرون آمد؟
یکی از سوالهای مهم در هر سرمایه گذاری، امکان خروج از آن است. مایکل پورتر، همیشه از واژه دیوارهای خروج برای این منظور استفاده میکند. برخی از سرمایه گذاریها دیوارهای کوتاهی دارند و به سادگی میتوان از آنها خارج شد (کسی که سکه میخرد). برخی از سرمایه گذاریها دیوارهای بلندی دارند و به سادگی نمیتوان از آنها خارج شد. شاید داستان ۳M را که در سلسله درسهای کسب و کار گفتیم به خاطر داشته باشید که یکی از سرمایه گذاران، مجبور شد بیش از ده سال، در شرکت بماند و به رونق شرکت کمک کند تا اصل سرمایه اش قابل بازگشت باشد. مثالهایی از این دست در اطراف خودمان هم کم نیستند.
اگر وارد سرمایه گذاری در حوزههایی میشویم که دیوارهای خروج آنها بلند است و پول ما به سرعت دوباره نقد نمیشود، باید دلایل و انگیزه های دیگری بیابیم که چنین تصمیمی را توجیه کند. این انگیزه ها ممکن است سود بیشتر، علاقه به یک حوزهی اخلاقی و ارزشی یا هر انگیزهی دیگری است که حتی شکست خوردن یا زندگی در حصار دیوارهای آن سرمایه گذاری را برای ما قابل تحمل کند.
متمم
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست