جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کربلا ی غزه


کربلا ی غزه

غزه گویی مثل آب و آفتاب از جمله مطهرات است

غزه گویی مثل آب و آفتاب از جمله مطهرات است! رخوت و پلشتی که نه‌تنها منطقه بلکه جهان را فراگرفته، انگار به چنین خون تازه‌ای نیاز داشت که انسان‌ها لحظه‌ای درنگ کنند و به تعبیر پابلو نرودا؛ خون را در خیابان‌ها ببینند... خونی که فطرت‌ها را می‌شوید و می‌آشوبد.در کربلا‌ نبرد نابرابر بود. در غزه این نابرابری چهره روشن‌تری دارد. هواپیماهای جنگنده، هلی‌کوپترها، کشتی‌های جنگی و تانک‌های مرکاوا و توپخانه و شورای امنیت سازمان ملل و آمریکا و اروپا و حسنی مبارک و ... در یک سویند و در سوی دیگر غزه و زنان و مردان و کودکانی که از مرگ بیمی ندارند... تا به حال چنین بود که اسرائیل با رفتار و سخن و تفسیر مسلمانان و عرب‌ها را تحقیر می‌کرد. بهانه‌های انکارناپذیری هم برای تحقیر داشت. جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۶۷، سند تحقیر مسلمانان بود. هیچ‌کس آشکارتر از موشه دایان این خواری را تصویر نکرده است.از ساعت ۱۴/۷ دقیقه تا ۵۵/۸ دقیقه بعدازظهر پنجم ژوئن ۱۹۶۷ هواپیماهای جنگی و بمب‌افکن اسرائیل به پایگاه‌های مصر یورش بردند، ۱۸۹ هواپیمای مصری را روی زمین منهدم کردند و ۱۱ پایگاه هوایی مصر نابود شد... حسنی سیدابراهیم مبارک! هم همان وقت خلبان نیروی هوایی مصر بود. جزئیات این یورش را موشه دایان به تفصیل نوشته است.۱۱)‌ و البته نابود شدن هواپیماهای جنگی سوریه و اردن... در چند ساعت نیروی هوایی سه کشور نابود شده بود... مصاحبه‌ای از دایان می‌خواندم، همین عملیات را توضیح داده بود. توضیح با جزئیات. خبرنگار می‌پرسد: شما نگران نیستید که این اطلا‌عات به دست دشمن بیفتد؟ در پاسخ می‌گوید: <نه! عرب‌ها نمی‌خوانند. اگر هم بخوانند نمی‌فهمند.>اکنون چه اتفاقی افتاده است که هشت شبانه‌روز بمباران و پس از آن بمباران و یورش زمینی در سرکوب مردمی که نه هواپیما دارند و نه تانک بی‌اثر مانده است؟چه اتفاقی افتاده که صدای مردم از همه ملت‌ها و کشور‌ها اوج گرفته است. روزنامه ایندیپندنت کاریکاتور غریبی داشت. اولمرت حمام خون گرفته است. تا گلوگاهش در وان خون فرورفته؛ با چشمانی بی‌رمق با برق خون. نخست‌وزیر انگلستان و رئیس‌جمهور آمریکا هر دو با لباس خدمتکاران مخصوص در کنارش ایستاده‌اند و گوردون براون صابون نرم در بشقابی آورده و به رسم خدمتکاران انگلیسی قامت خمانده و بوش فرچه در دست دارد و حوله تاشده‌ای که بر ساعد انداخته. هر دو در خدمت اولمرت. با این تفاوت که چهره بوش کاملا‌ مسخ شده و به خوک تبدیل شده است و براون تا خوکیت کامل یک گام فاصله دارد... بی‌تردید درد و سوز در ذهن هنرمندی شعله کشیده تا چنین تصویری آفریده است. این درد و سوز نشانی از تنهایی مردم غزه دارد... فلسطینی‌ها در این جنگ از بعد اخلا‌قی و سیاسی و روانی پیروز شده‌اند. در بعد نظامی نیز آن ارتش افسانه‌ای به تعبیر خودشان مدعی کدام پیروزی می‌تواند باشد؟ با کدام ارتش جنگیده‌اند؟کتاب <خاموشی دریا> نوشته ورکور نگاهی دارد به صحنه ورود تانک‌های آلمان‌ها به فرانسه. نوشته است در زیر زنجیر تانک‌ها خوشه‌های گندم له شدند. اما همه می‌دانند که دانه‌ها این بار با فشار بیشتری در ژرفای خاک فرو رفته‌اند و گندمزارهای ما سال دیگر شاداب‌تر خواهد بود...

در تابستان دو سال پیش اسرائیل از حزب‌الله شکست نظامی و اطلا‌عاتی و سیاسی خورد. در نبرد غزه شکست اخلا‌قی هم بر آن افزوده شد...همه شکست‌ها جبران‌پذیرند جز شکست اخلا‌قی. شکست ارتش یزید در برابر امام حسین و یاران او...تعریفی نو از زندگی و مرگ؛ از شکست و پیروزی هم تعبیر و تفسیری تازه به دست می‌دهد. غزه نشانه راه آزادی و عزت فلسطین است. نزار قبانی در شعری که با عنوان حاشیه‌ای بر شکست- سال ۱۹۶۷- سروده، تعبیر بسیار بسیار مهمی دارد. می‌گوید:

<ما دخل الیهود من حدودنا

و انما...

تسربوا کالنمل من عیوبنا...>

یهودیان از مرزهای ما نیامدند

تنها،

از مدخل عیب‌های ما به درون خزیدند.

غزه جایی است که اسرائیل نتوانسته بود در تار و پودش نفوذ کند.

آنچه در غزه می‌گذرد بهای عزت و آزادگی و استقلا‌ل است. غزه قضیه انسان است. به تعبیر نزار قبانی...

<اگر کسی از ارتش سلطان به من امان بدهد،

به او می‌گویم: یا حضرت سلطان!

دو بار در جنگ شکست خوردی

برای اینکه تو از قضیه انسان گسسته‌ای>!‌ ۲۲)

عطاءالله مهاجرانی

۱ـ موشه دایان، داستان زندگی من، وارنر بوکس،۱۹۷۶، صص ۴۱۸ و ۴۱۹ (متن انگلیسی)

۲- نزار قبانی، مجموعه آثار، جلد ۳، ص ۹۳