چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

پریکارد؛ اندیشمند شهودگرای آمریکا‏


پریکارد؛ اندیشمند شهودگرای آمریکا‏

‏"اچ. ای. پریکارد" در سال ۱۸۷۱ در آمریکا به دنیا آمد. وی در حوزه فلسفه اخلاق به عنوان فیلسوفی نامی در قرن نوزدهم مطرح بود. پریکارد تقریباً تمامی عمر خویش را معطوف مطالعه آثار فلاسفه …

‏"اچ. ای. پریکارد" در سال ۱۸۷۱ در آمریکا به دنیا آمد. وی در حوزه فلسفه اخلاق به عنوان فیلسوفی نامی در قرن نوزدهم مطرح بود. پریکارد تقریباً تمامی عمر خویش را معطوف مطالعه آثار فلاسفه و تحقیق و پژوهش در حوزه فلسفه اخلاق گذراند. وی همانند "جرج ادوارد مور" طرفدار نظریه شهود گرایی در فلسفه اخلاق بود. ‏

از منظر وی، استلزامات و گزاره های اخلاقی قابل شهود و دارای بداهت بودند. پریکارد در تلاش بود تا نظریه ای جامع با رویکرد شهودگرایی ارائه دهد. وی در اندیشه ها و نقطه نظرات خویش از دیدگاه های مور تأسی جسته است. امّا نمی توان گفت پریکارد مقلد صرف اندیشه مور می باشد. وی رویکرد اساسی و خط مشی نظریه مور را پذیرفته بود و مواردی را نیز در تتمه مطالب مور و تکمیل نقطه نظرات وی ابراز داشت. ‏

پریکارد همانند مور مفهوم خوب را یک مفهوم بسیط و غیر قابل تعریف می داند. از منظر وی مفهوم خوب یک کیفیت غیر طبیعی است. وی همچنین مفهوم وظیفه و التزام را نیز یک مفهوم بسیط و غیرقابل تعریف بر می شمارد. "وارنوک" در تحلیل نظریه پریکارد بیان می دارد: "هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا فعلی که وظیفه من است، وظیفه من است. مگر این دلیل که این فعل وظیفه من است. نتیجتاً اگر کسی جنبه های دیگر فعل را از قبیل موجد خوب بودن یا منتهی به سعادت شدن را ذکر کند، صرفاً صحبتی خارج از مسئله داشته است". ‏

لذا پریکارد بر این باور است که در ارزیابی و ملاک "باید و نباید" لزومی ندارد به نتیجه آن عمل توجه داشته باشیم. بلکه خوب و بد را می بایست ورای نتایج و تبعات آن سنجید و پذیرفت. وی مفاهیمی چون سعادت عمومی و خیر شخصی و نیز سودمندی را که در دیگر نظریات فلسفه اخلاق مورد پذیرش بود رد کرده و اظهار می دارد هر چند اگر نتیجه یک فعلی سعادت عمومی و یا سعادت شخصی باشد باز هم از لحاظ اخلاقی دلیل التزام به آن عمل نیست و صرفاً بداهت دلیل التزام به اعمال شایسته می باشد. ‏

بنابراین در نظریه شهود گرایی ملاحظه نتایج فعل از حیث خوبی یا رفاه یا سعادت و سودمندی، کاری بی ربط و بیهوده تلقی می گردد. در منظر پریکارد بداهت یعنی حضوری بودن ادراکات فرد نسبت به عمل خود. وی معتقد است که الزامی بودن صفت فعل نیست. چراکه هنوز فعلی به وقوع نپیوسته تا متصف به صفتی شود. وی الزامی بودن را صفتی در ارتباط با فاعل فعل تلقی می کند. وی تکلیف اخلاقی افراد به انجام استلزامات اخلاقی یک وصف مستقل بر می شمارد. ‏

نقدهای وارد بر تاملات پریکارد: ‏

۱) در رویکرد پریکارد مفهوم بداهت به وضوح و دقت روشن نشده است. دیدگاه وی ملاک مشخص و ثابتی در شناخت مصادیق خوب و بد و به طور کلی گزاره های اخلاقی به مخاطب ارائه نمی کند. از این رو موجب سرگردانی فرد می گردد. ‏

۲) این رویکرد راه را برای تفسیرهای غلط و مغرضانه مرتفع می سازد. چرا که تنها ملاک و معیار در مورد اخلاقیات را علم حضوری فرد به اخلاقیات می داند. و در نتیجه موجب گسترش بی مبالاتی اخلاقی می گردد.

۳) رویکرد شهود گرایی به نوعی تسلسل و دور باطل مبتنی است. چرا که صرفاً ملاک خوبی را علم حضوری و بداهت معرفی می نماید. همچنین در مواردی که بداهت نسبت به قضیه اخلاقی وجود نداشته باشد تکلیف فرد را مشخص نمی سازد. ‏

۴) شهود و بداهت در موادر بسیاری توجیه منطقی برای استلزامات اخلاقی و اخلاقیات نمی باشد.‏

۵) این دیدگاه توجهی به آموزه های مذهبی و دینی نداشته و فاقد عمق و ژرفای لازم می باشد. و پاسخگوی تمامی شبهات در قلمرو فلسفه اخلاق نیست. ‏

۶) این دیدگاه فاقد پشتوانه منطقی و استدلالی است. رویکرد شهود گرایی از لحاظ توجیه نکات اساسی خود دچار ضعف مفرط می باشد.‏

حجت الله رضویان