سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

تجدید روابط ترکیه و ارمنستان تهدید یا فرصت


تجدید روابط ترکیه و ارمنستان تهدید یا فرصت

همه قرائن و شواهد نشانگر آن است که تجدید روابط ترکیه و ارمنستان پروژه ماهیت غربی و آمریکایی دارد که البته منافع دو طرف معامله یعنی ارمنستان وترکیه را هم تا حدودی در نظر گرفته است تا مقامات این دو کشور انگیزه لازم برای پیگیری و تحقق آن را به رغم موانع موجود بر سر راهش که داشته باشند

تأثیر تحولات تلخ تاریخی بر ذهنیت تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی این کشورها از عوامل مهمی در تدوین دیپلماسی به شمار می‌رود. بر این اساس کشور ترکیه از همان آغاز تشکیل تا کنون تحت تأثیر ذهنیت‌ها و تجربیات تلخ تاریخی روابط خود با همسایگان را شکل داده است. این روند سیاست خارجی با قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه دچار تحول شده است. در این میان بهبود روابط با همسایه ارمنی خود از اهمیتی استراتژیک برای ترکیه برخوردار است، اما تحلیلگران بر این عقیده‌اند روابط با ارمنستان به دلیل اختلافات ریشه‌ای با این کشور می‌تواند تهدیدی برای آینده سیاست خارجی این کشور تلقی شود.

ترکیه در پی بهره‌برداری از منابع عظیم انرژی در قفقاز و خاورمیانه است و اتخاذ رویکرد نوین نگاه به شرق و محوریت خاورمیانه و دوری از اسراییل برای نفوذ در بازارهای کشورهای عربی و منطقه دست‌آوردهای اقتصادی مهمی برای ترکیه در پی داشته است و سفرهای دوره‌ای اردوغان به کشورهای عراق، پاکستان و ایران که بیش از دهها تفاهم‌نامه و قرارداد سیاسی و اقتصادی کلان در حوزه‌های مختلف بود نمونه‌ای از دستاوردهای این تغییر نگرش است.

● اختلافات، اهداف و انگیزه‌های طرفین

‌روابط‌ ترکیه و ارمنستان تحت تأثیر همان ذهنیت تاریخی شکل گرفته است که به دنبال فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ و پایان تسلط مسکو بر قفقاز دو کشور آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره‌باغ جنگی را به راه انداختند که منجر به تصرف ۲۰ درصد از خاک جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان شد و این امر موجبات تیرگی روابط بین دو کشور را فراهم کرد. این امر فرصتی شد تا ترک‌ها در حمایت از متحد استراتژیک خود، یک گام دیگر به جلو برداشته و روابط رسمی و دیپلماتیک خود را با ایروان قطع کنند و این امر تا کنون ادامه داشته است.

سفر عبدالله گل، رئیس‌جمهور ترکیه به ایروان در ۱۷ شهریور سال گذشته نقطه عطفی در روند از سر‌گیری روابط سیاسی دو کشور تلقی شد و گام‌ها و تلاش‌های سیاسی مقامات دو کشور در پیگیری این پروژه بدانجا رسید که مسؤولان وزارت امور خارجه ترکیه و ارمنستان به همراه دپارتمان امور خارجه سوئیس، اردیبهشت ماه اعلام کردند که آنکارا و ایروان برای عادی‌سازی روابط خود بر اساس یک "نقشه راه " به توافق رسیدند.

همه قرائن و شواهد نشانگر آن است که این پروژه ماهیت غربی و آمریکایی دارد که البته منافع دو طرف معامله یعنی ارمنستان وترکیه را هم تا حدودی در نظر گرفته است تا مقامات این دو کشور انگیزه لازم برای پیگیری و تحقق آن را به‌رغم موانع موجود بر سر راهش که داشته باشند و در کنار این تحلیل، معدود ناظرانی هم هستند که بر خلاف دیدگاه غالب، این پروژه را روسی ارزیابی می‌کنند و معتقدند که روس‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن خط لوله نوباکو و ایجاد اختلاف میان دو متحد استراتژیک یعنی آذربایجان و ترکیه درصدد است با حذف این خط لوله خود را تأمین‌کننده بلامنازع انرژی غرب معرفی کند و در روزهای اخیر صحبت از توافقات گازی روس‌ها با آذربایجان نیز در این راستا ارزیابی شده است ولی دلایل محکم و قانع‌کننده‌ای برای اثبات این ادعا هنوز ارائه نشده است.

اما به‌رغم پذیرش هر کدام از دو دیدگاه انگیزه‌ها و اهداف طرفین است که به نحوی آینده این صلح را تا حدی تضمین می‌کند. به طور مثال فراهم ساختن زمینه برای مشارکت در طرح‌های اقتصادی و انرژی شرق به غرب، تضعیف موقعیت جمهوری آذربایجان در مناقشه قره‌باغ به منظور وادارکردن این کشور به موافقت با طرح گروه مینسک مبنی بر استقلال قره‌باغ و اعطای لاچین و کلبجر به ارمنستان، کاهش وابستگی به روسیه و خروج از نیمه انزوای اقتصادی، محصور بودن ارمنستان در خشکی و نیاز به بنادر کشورهای همسایه برای تجارت با جهان و از همه مهم‌تر نیاز شدید به روسیه از این قبل و برای ترک‌ها نیز مسکوت گذاشتن یا کم کردن خطر شناسایی جهانی مسأله کشتار ۱۹۱۵ ارامنه، کاهش فشار کشورهای اروپایی خصوصاً فرانسه میزبان بزرگترین جامعه ارامنه اروپا، رفع موانع همگرا با اتحادیه اروپا، کسب جایگاه مشابه جایگاهش در جمهوری آذربایجان و گرجستان در ارمنستان به منظور اجرای طرح خانه قفقازی، تضعیف موقعیت ایران و روسیه در قفقاز خصوصاً ارمنستان، نقش‌آفرینی در مناقشه قره‌باغ، قبضه بازار اقتصادی ارمنستان، تضعیف گروه‌های ملی‌گرای مدعی ارمنستان غربی و در درازمدت استفاده از لابی ارمنی برای همگرایی و عضویت در اتحادیه اروپا، تسهیل دسترسی ترکیه به دریای خزر و متحد استراتژیک آن یعنی آذربایجان و عملی شدن طرح صلح آنکارا برای ثبات و امنیت قفقاز و نقش محوری ارمنستان در این طرح را می‌توان زمینه‌ها، انگیزه و اهداف دو کشور از طرح نقشه راه خواند که با توجه به همین انگیزه‌ها بود که به‌رغم مخالفت‌های زیاد در دو کشور دیپلماسی فوتبال به عنوان مفهومی تازه در تحولات قفقاز شکل گرفت. هر چند مسأله قره‌باغ از یک سو و موضوع کشتار ارامنه از سوی دیگر به عنوان موضوع بسیار ریشه‌ای حل نشده باقی مانده است

واکنش بازیگران منطقه‌ای به طرح صلح

امضای پیمان بین آنکارا و ایروان نه تنها در دو کشور بلکه در میان سایر کشورها نظیر آذربایجان، ایران و روسیه، اروپا و غرب نیز واکنش‌های قابل ملاحظه‌ای در پی داشته است.

حمایت آمریکا و جامعه اروپا از این اقدام دیپلماتیک نشان داد که ناتو کاهش خصومت و بهبود تدریجی مناسبات مابین ترکیه و ارمنستان را همسو با مصالح راهبردی غرب تشخیص داده است و حمایت آمریکا باعث شده است که برخی از تحلیلگران نفوذ روزافزون ترکیه درمنطقه قفقاز را همراه با چراغ سبز غرب و با دو محور عقب راندن آرام روسیه از قفقاز و دوم نیز کاهش حضور ایران درمنطقه قفقاز ارزیابی کنند.

هموار شدن مسیر توسعه مناسبات ارمنستان با جامعه اروپا و اقدامات سال‌های اخیر غرب در جهت نزدیکی ناتو با گرجستان و همچنین گسترش سریع مناسبات کشورهای عضو ناتو با آذربایجان، منطقه جنوب قفقاز را بیش از پیش در ارتباط با غرب قرار داده و به معنی عقب راندن آرام نفوذ روسیه از این مناطق تعبیر شده است. در این میان اتحادیه اروپا نیز نه تنها از این روند حمایت کرده بلکه برخی از کشورهای آن نظیر فرانسه به صورت جداگانه نیز بیانیه یا موضع‌گیری حمایت‌آمیز در این خصوص داشته‌اند.

اما درباره موضع روسیه دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی معتقدند سکوت معنادار کرملین نشان می‌دهد که روسیه در این خصوص چراغ سبز داده است و دلیل این چراغ سبز احتمالی می‌تواند بده بستان‌های پنهانی با قدرت‌های بزرگ و آمریکا در مسائل کلان، بده بستان با ترکیه در مسائل مهم دو کشور به ویژه بحث انتقال انرژی و دریافت تضمین‌هایی از طرفین باشد اما در مقابل عده‌ای معتقدند که روسیه با این روند همراه نیست در واقع از دید این تحلیلگران حضور سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در کنار هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا و برنار کوشنر وزیر خارجه فرانسه، به نمایندگی جامعه اروپا، در مراسم امضای پیمان زوریخ، لزوماً به این معنی نیست که روسیه در حد آمریکا و اروپا از این رویداد خشنود و راضی است، به عبارتی این کشور تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از منافع خود در این منطقه مهم و ژئواستراتژیک دست برداشته و عرصه را برای اروپا و آمریکا خالی کند. بدون تردید اجرای نقشه راه همکاری‌های آنکارا - ایروان تقویت حضور و موقعیت ترکیه در قفقاز را در پی خواهد داشت و طبیعی است که این مسأله با منافع روسیه در این منطقه در تضاد خواهد بود. نباید از نظر دور داشت که ترکیه عضو دائم و مهم ناتو است و از متحدان غرب به شمار می‌رود و در صورت حضور پررنگ در معادلات قفقاز، علاوه بر ظاهر شدن در قامت یک رقیب برای مسکو، نمایندگی و عاملیت غرب را هم بر عهده خواهد داشت.

از طرفی تجدید رابطه ارمنستان با ترکیه، آذربایجان را وادار خواهد کرد که در مسیر دست یافتن به سازش با ارمنستان، نتایج ناشی از این رویداد را به طور جدی مورد ملاحظه قرار دهد. جمهوری آذربایجان از روند عادی‌سازی مناسبات ترکیه و ارمنستان بسیار نگران و ناخرسند است به طوری که آرتور راسی‌زاده، نخست‌وزیر آذربایجان در دیدار با هیات نمایندگی پارلمان ترکیه که برای شرکت در نشست مجمع پارلمانی کشورهای به اصطلاح ترک‌زبان به باکو سفر کرده‌ بود، به صراحت اعلام کرد تصمیم آنکارا به عادی‌سازی مناسبات با ارمنستان، باعث افزایش فشارها بر جمهوری آذربایجان درباره مسأله قره‌‌باغ شده است و غرب سعی می‌کند با استفاده از این فرصت جمهوری آذربایجان را به مصالحه‌های زیانباری سوق بدهد. در این راستا آذربایجان موضوع امکان کاهش صدور نفت از خط لوله تفلیس جیحان و ارائه گاز از حوزه شاه دنیز و محاسبه قیمت گاز با نرخ جهانی و در حرکتی نمادین نیز با پایین کشیدن پرچم ترکیه از آرامگاه شهدای باکو عدم رضایت خود را با بیان اینکه رابطه ترکیه و ارمنستان بر خلاف منافع آذربایجان است اعلام کرده و نشان داده است.

البته گفتنی است که اردوغان هرچند به صورت ظاهری تلاش کرده است که متحد خود را راضی نگه دارد و اعلام کرده است تا زمانی که مسأله اختلاف بین ارمنستان و آذربایجان حل نشود گفت‌وگوها به نتیجه نخواهد رسید که این امر از سوی تحلیلگران چندان جدی تلقی نشده است چرا که ارمنستان نیز پیش‌شرطی مبنی بر شناسایی کشتار ارامنه از سوی ترکیه مطرح کرده است که به‌رغم این پیش‌شرط‌های طرفین توافقنامه در مجلس دو کشور در حال بررسی است تا مراحل تصویب را بگذراندو البته هر چند آذربایجان از این رویداد ناراضی است، در عین حال به دلیل حضور روسیه در شمال قفقاز و ایران در جنوب قفقاز، باکو دارای نگرانی‌های امنیتی است و خود را در آینده به حمایت ترکیه نیازمند می‌بیند و آذربایجان واقف است که نیازهای آن کشور به مسیر انتقال انرژی ترکیه نیز یک نیاز اساسی است.

● طرح صلح و آینده خط لوله ناباکو

طرح خط لوله باکو تفلیس جیحان (ناباکو) اهمیت ژئوپولوتیک قفقاز را دو چندان کرد و این خط لوله که در مسیر موازی با خط لوله نفتی باکو - تفلیس - جیحان قرار دارد و اولین خط لوله گازی است که گاز حوزه دریای خزر را از طریق گرجستان و ترکیه به بازار اروپا منتقل می‌کند، ترکیه را بیش از پیش وارد معادلات سیاسی قفقاز کرده است.

اهمیت این خط لوله برای اتحادیه اروپا از آن روست که برای تنوع بخشیدن به عرضه انرژی به اروپا و همچنین ممانعت از شکل‌گیری هژمونی شرکت گاز پروم روسیه بر بازار گاز اروپا، می‌تواند نقطه آغازی باشد، از این رو این خط لوله دارای نقشی حیاتی در تحولات منطقه قفقاز است.

روند صلح بین ایروان - آنکارا و مخالفت صریح آذربایجان با این روند باعث شده برخی از ناظران طرح مذکور را بازیگردانی روسیه برای زهرچشم گرفتن از ترک‌ها بدانند که با اختلاف بین ترک‌ها و آذربایجان این خط لوله را عملا به قراردادی صرف تبدیل کنند و حتی از این قرارداد به اسن لوله‌های خالی یاد کرده‌اند اما بر خلاف این نظر برخی بر این نظرند که آذربایجان همچنان به ترکیه نیاز دارد و ترک‌ها نیز بر این امر واقفند و در عمل این اختلاف قابل حل بوده و با روند فعلی ناباکو نیز جنبه عملی‌تری به خود می‌گیرد، چرا که آذربایجان که از کشورهای دارای ذخایر گازی است و با کشورهای دیگری نیز رابطه گازی برقرار کرده است از طریق خط لوله ناباکو سهمی از نیاز گاز ترکیه و از این طریق بخشی از نیاز اروپا را تأمین می‌کند با تیرگی روابط آنها بیشترین ضرر را خود آنها متحمل خواهند شد.

از طرفی هم روسیه که تأمین‌کننده اصلی انرژی اروپاست، به شدت با طرح ناباکو مخالف است و این پروژه را که قرار است گاز طبیعی دریای خزر را از طریق ترکیه به اروپا انتقال دهد رقیبی برای خط لوله سوث استریم و تهدیدکننده سلطه خود بر بازار انرژی اروپا می‌داند، چرا که عبور خطوط لوله نفت و گاز از گرجستان به‌سوی اروپا و کاهش سلطه روسیه بر این کشورها، به‌دلیل کاهش نیاز آنها به واردات انرژی از روسیه، در درازمدت نفوذ سنتی روسیه در این منطقه را به حداقل رسانده و در مقابل نفوذ اتحادیه اروپا و شریک راهبردی آن یعنی آمریکا را به‌شدت افزایش خواهد داد. بنابراین، مخالفت‌های روسیه با خط لوله گازی پیشنهادی ترانس خزر و ناباکو را باید از همین منظر مورد ارزیابی قرار داد.

اجرای کامل و نهایی نقشه راه را در مدت زمانی کوتاه و در یک فرایند سهل و آسان، با نوعی پیچیدگی و ابهام مواجه می‌کند و از طرفی تجدید روابط دیپلماتیک ترکیه و ارمنستان و بازگشایی مرزهای دو کشور در شرایط فعلی با نارضایتی و مخالفت باکو همراه است و از سوی دیگر، عدم رضایت و همراهی جمهوری آذربایجان با اجرای این برنامه که از متحدان و دوستان غرب در منطقه استراتژیک قفقاز به شمار می‌رود و به تامین منافع اروپا و آمریکا کمک می‌کند، تحقق آن را با دشواری مواجه می‌کند. مگر اینکه در چارچوب این معادله، مشکل و چالش اصلی و اول جمهوری آذربایجان که مناقشه قره‌باغ و اراضی اشغالی آن کشور است نیز پیش‌بینی و برنامه حل و فصل آن در نظر گرفته شده باشد؛ امری که تحقق آن دشوار است.

روند عادی‌سازی روابط بین دو کشور با تصویب توافقات صورت گرفته (نقشه راه) در مجالس دو کشور رنگ و بوی اجرایی‌تری به خود می‌گیرد که این امر با توجه به مشکلات عدیده‌ای چون ولی موانع و دشواری‌های موجود در مسیر تحقق آسان و اجرای کامل بند‌های منتسب به نقشه راه، آینده آن را چندان هم روشن و شفاف نشان نمی‌دهد. مهم‌ترین موانع و چالش‌های پیش روی را می‌توان آماده نبودن افکار عمومی دو کشور برای پذیرش مسأله، خطر نزدیکی آذربایجان به روسیه (نارضایتی باکو و تقویت نظریه دست پنهان روس‌ها در طرح صلح)، شرط طرفین برای اجرای نقشه راه (شناسایی کشتار ارامنه به عنوان ژینوساید از طرف ترک‌ها و حل مسأله قره‌باغ از سوی ارمنی‌ها) تا حدودی مشکل به نظر می‌رسد هر چند عده‌ای بر این عقیده‌اند که اهداف و انگیزه‌های طرفین می‌تواند بر اختلافات ریشه‌ای غلبه کند و احتمالاً مجالس دو کشور به توافقات صورت گرفته صحه خواهند گذاشت اما باید منتظر بود و دید که آیا این توافق که در حال حاضر به مجلس ترکیه رفته است تصویب خواهد شد یا نه و آیا می‌توان گفت اگر روزی ایروان و آنکارا به عادی سازی مناسبات خود موفق شوند، روابط باکو و آنکارا هم آن چنان که برخی‌ها تصور می‌کنند به تیرگی نخواهد گرایید؟ و نهایتاً رهبران جمهوری آذربایجان به گونه‌ای با این مسأله کنار خواهند آمد؟