سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

زنان و اعتماد به نفس


زنان و اعتماد به نفس

مطالعات انجام شده درباره زنان حاكی ازنداشتن اعتماد به نفس, احساس قدرت, كنترل روی زندگی شخصی, پریشان خیالی به دلیل روح آسیب پذیر, هدر رفتن استعدادهای بی شمار به دلیل خود كم بینی, همه دلایلی است بر اینكه زن همیشه در معرض تجارب تلخ و ادبیاتی بوده كه او را واداشته باور كند نمی تواند به اندازه مرد كارآمد, باارزش, مقتدر و روشن باشد

مطالعات انجام شده درباره زنان حاكی ازنداشتن اعتماد به نفس، احساس قدرت، كنترل روی زندگی شخصی، پریشان خیالی به دلیل روح آسیب‌پذیر، هدر رفتن استعدادهای بی‌شمار به دلیل خود كم‌بینی، همه دلایلی است بر اینكه زن همیشه در معرض تجارب تلخ و ادبیاتی بوده كه او را واداشته باور كند نمی‌تواند به اندازه مرد كارآمد، باارزش، مقتدر و روشن باشد. البته شاید این اصل در زندگی بعضی از زنان صادق نباشد ولی مواردی این چنین به ندرت پیش می‌آید.

جنس، نژاد، سن، مذهب، درجه تحصیلی، طبقه اجتماعی، وضع اقتصادی و قومی وضع جغرافیایی و مسكن، توانایی فیریكی زنی را از زن دیگر متمایز می‌كند. واقعاً باید پرسید چطور و چرا شمار زیادی از زنان خود را ضعیف‌تر، بی‌ارزش‌تر و كم‌استعدادتر از آنچه هستند، می‌بینند. این نداشتن اعتماد به نفس روی روابط، سلامتی، تلقی‌شان نسبت به دیگران و دنیا و كارآیی اثر نامطلوب می‌گذارد و مسلماً این به زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها نیز لطمه وارد می‌سازد و آنان منزلت خود را بعد از مرد قلمداد می‌كنند.

ادعای اینكه تجربه‌های تلخ زن با اعتماد به نفس او ارتباط مستقیم دارد بر چهار اصل استوار است:

۱-در جوامع و فرهنگ مردسالاری عزت نفس پایین زنان زاینده ستم و تعدی مردان نسبت به آنان است. تبعیضی كه در فرصتهای مختلف به دلیل جنسیتش برای او قایل می‌شوند، جنبه خارجی قضیه است. وقتی عواقب و اثرات منفی این تبعیض كه او را از مزایای اجتماعی و پیشرفت محروم می‌كند و به او تلقین می‌كند لایق و كارآمد نیست، دچار پریشانی و غم عمیق می‌شود و خود را خوار و خفیف می‌پندارد.

۲-نداشتن اعتماد به نفس موجب بسیاری از مسائل و امراض روانی و زخمهای درون زن امروز است و تلاش برای معالجه این عوارض روانی، بدون تلاش برای جست‌وجو در سبب و ایجاد آن، مسائل جانبی دیگری را برای آنان به وجود می‌آورد. مثلاً زنی كه برای فرونشاندن موقت غمها و زخمهای خویش به پرخوری روی می‌آورد، ممكن است رفتار خود را عوض كند ولی عزت نفس پایین كه در پس مسائل اصلی است احتمالاً او را با مسائل دیگری روبرو می‌كند.

۳-پایین بودن اعتماد به نفس در زنان و مسائل بی‌شمار روانی‌شان كه در دنیای مردسالاری عارض آنها شده به آسانی اعتماد به نفس اعتماد به كارآیی را از او می‌گیرد و ركود بی‌حالی و بی‌ارادگی و اضطراب بر او حاكم شده و این پریشانی به او اجازه نمی‌دهد متمركز و خلاق باشد همین روحیه اوست كه به دیگران كمك می‌كند با نظر حقارت به او بنگرند و او را بیشتر وادارند خود را سزاوار همین وضع اسفناك بعد از مرد بودن بداند.

۴-فرهنگ و جامعه مردسالاری تا زمانی ادامه می‌یابد كه زنان باطناً قبول كنند بعد از مرد قرار دارند. برای زنی كه می‌خواهد ارزش بالای خود را در دنیایی كه عمداً آن را پایین آورده، به دست آورد، راه حل این است كه با آرامش بر امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دخیل و حكمفرما شود. برای پیشبرد جامعه زنان فردفرد آنان باید متفقاً در بالا بردن ارزش خود كوشا باشند. هدف ما این نیست كه ثابت كنیم همه زنان از نداشتن اعتماد به نفس رنج می‌برند و یا مردان همه دارای اعتماد به نفس بالا هستند. منظور این است كه ثابت كنیم زن و مرد به دلیل تفاوت فراوان در تجاربشان اعتماد به نفس كاملاً متفاوتی دارند. در دنیای كه مردان قدرت را در انحصار خود قرار می‌دهند، زنان همواره دیوار عظیمی را در برابر احساس خود كم‌بینی‌شان می‌‌بینند. بدین ترتیب هر قدر مرد خوار و حقیر شود، در سرازیری احساس قرار گیرد و احساس بیگانگی به او چیره شود، با آگاهی و باور به اینكه مرد است، ارزش و قدرت خود را از دست نخواهد داد و برعكس زنان كه چنین موضعی را در تربیت و ادبیات و تجارب خود نیافته‌اند، به وضوح و با صراحت به سمت و سویی كشیده می‌شوند كه به هیچوجه مستحق آنان نیست. برای چنین مسائل مهمی كه طی هزاران سال در فرهنگ جوامع ریشه عمیق دوانده راه حل یك شبه و علاج عاجلی وجود ندارد. همه زنان سرنخ مشتركی در تجارت خود دارند ولی نمی‌توان به عنوان اصل كلی روی دید و تجارب جنس مؤنث انگشت گذاشت. جنس، نژاد، سن، مذهب،‌درجه تحصیلی، طبقه اجتماعی، وضع اقتصادی و قومی موضع جغرافیایی و مسكن، توانایی فیزیكی زنی را از زن دیگر متمایز می‌سازد و مضحك است اگر بگوییم تجارب همه زنان یك پارچه و شبیه است. در صحبت با زنان مختلف به همان اندازه كه شاهد نقاط مشترك در تجاربشان هستیم، وجه تمایز نیز خواهیم یافت و آنها كه فكر كرده بودند مسائل و صدمه‌هایی كه در اثر اعتماد به نفس داشته‌اند، منحصر است. با شنیدن مشكلات دیگران احساس رهایی و تسلی كردند، این وجوه مشترك برایشان دستاورد بزرگی بود. هیچ كدام از ما با اعتماد به نفس پایین خلق نشده‌ایم و هیچ كدام‌مان با باور اینكه بعضی مردم از بعضی دیگ مهمترند پا به این دنیا نگذاشته‌ایم.

در حالی كه می‌توانستیم تمایل زنان را برای مطرح كردن افكار و تجربه‌هایشان در خصوص اعتماد به نفس به آسانی كسب كنیم. اما وقتی خواستیم این تجارب را از نظر علمی اعتبار دهیم، دچار مشكلات قابل‌ملاحظه‌ای شدیم. قسمت عمده مطالعات سنجش سطوح اعتماد به نفس زن درباره زنان سفیدپوست بوده و نمی‌تواند معیاری برای عموم زنان باشد. مطالعات حقیقی را كه اعتماد به نفس در زنان بسیار پایین است نشان می‌داد. ولی توضیح در مورد علت و نیروی محركه آن بسیار مختصر بود. این تحقیقات عموماً در مورد جنسیت بود تا ارتباط تجارب زن با اعتماد به نفس او. این نوع دستیابی مسأله‌ساز بود زیرا مردان را مأخذ و معیاری برای مقایسه قرار می‌داد و حقیقتی را كه زن و مرد از لحظه تولد با تجربه‌های متفاوتی روبرو هستند به كلی انكار می‌كند.

به دلیل تعصبات مردانه و تحقیقات و ادبیات مربوط به اعتماد به نفس، یافتن شواهد علمی كه به تأثیر تجربه زنان و مشاهدات كلینیكی در مورد اعتماد به نفس كه به اصطلاح تحقیق عمومی قلمداد شده، فقط در مورد جنس مذكر است و آن وقت نتیجه كلی روان‌شناختی، تجربه‌ای و رفتاری انسان در آن به تصویر كشیده می‌شود و به همین ترتیب بیشتر ادبیات تئوریكی و فكری در بحث اعتماد به نفس در مورد جنس مذكر یا انسان Man و یا فرد THE INDIVIDUAL صحبت می‌شود «پس در مورد زنان چه؟» آیا نویسندگانی كه در مورد انسان و فرد صحبت می‌كنند منظورشان زن هم بوده است؟ این سؤالی است كه خواننده این ادبیات از خود می‌پرسد و مسلماً جواب در بیشتر موارد «نه» خواهد بود. در كارهای استنلی كوپراسمیت و موریس روزنبرگ دو تن از نویسندگان طراز اول و پرقدرت درباره اعتماد به نفس می‌توان به روشنی نفوذ تفكر مرد محوری را مشاهده كرد. در كتاب THE ANTECEDENTS OF SELFIMAGE و اثر روزنبرگ به نام ADOLESCENTS SELF IMAGE به بیان عمومی از «دانش‌آموز»، «بچه‌ها» و «جوانان» پرداخته شده، درحالی كه این مطالعات در مورد «دانش‌آموز»، «بچه‌ها» و «جوانان» مذكر است.

روزنبرگ در كتاب اخیر خود به نام خودپنداری كه در سال ۱۹۷۹ منتشر شد به موضوع زن و تجاربش به طور اعم توجه كرده است. این یكی ازكارهای متقاعد كننده او در مورد اعتماد به نفس است. در اینجا روزنبرگ رابطه اعتماد به نفس و فاكتورهای دیگر مثل طبقه اجتماعی، نژاد و مذهب را به رشته تحریر درمی‌آورد اما در حالی كه از طرف دیگر تمام قسمتهای كتاب را به این فاكتورها اختصاص داده، فقط در چند صفحه آخر در پنج پاراگراف موضوع جنسیت را روی اعتماد به نفس بررسی می‌كند و در هیچ جای دیگر به این موضوع اشاره‌ای نشده و از آن دفاعی نكرده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.