پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
هُرم تابستان جنوب
بچه آبادان هم که باشی و دیوارهای سوراخ سوراخ از ترکش و گلوله در دو طرف مسیر هر روزهات به خانه و گذر و بازار نگاه حسرتبارشان را به تو بدوزند و بارها در خانههای مخروبه زمان جنگ کاویده باشی یا نشسته باشی پای صحبت عشاقی که به جای قرار و مدارهای نامزدی، طعم تلخ آوارگی و جنگزدگی چشیدهاند باز هم نوشتن داستانی مثل داستان کوتاه «بازمانده» کار سادهای نخواهد بود. مجموعه داستان بازمانده اولین نوشته مریم دلباری داستاننویس آبادانی است که با ۱۰ داستان و در ۶۲ صفحه و توسط نشر افراز به بازار کتاب عرضه شده است. داستانهای دلباری مالامال است از لحظههای نابی که تا مدتها ذهن را درگیر میکنند. داستانهایی که در فضایی بشدت عاطفی شکل میگیرند.
لهجه آبادانی، بوی رطب «نخل برحی» که از لابهلای صفحات کتاب به مشام میرسد و صدای مردم تشنهای که ظرف و بشکه به دست به سمت تانکر آب شیرین ازدحام کردهاند با خلق فضای داغ و پرعطش جنوب، پابهپای نویسنده به روایت داستان کمک میکنند.
داستان کوتاه بازمانده - که نام کتاب برگرفته از نام همین داستان است ـ سالهای پس از شروع جنگ اتفاق میافتد. بدون هیچ پیچیدگی و بازی با عناصر داستان و تنها با برگزیدن نامه عاشقانهای به عنوان راوی، شروع میشود و بهسادگی تمام لحظاتی را که از لگدکوب شدن توسط پوتینهای سربازان دشمن و سگهای آموزش دیده به خاطر دارد، روایت میکند و همزمان روایت عشقی که با حملات دشمن در شروع روزهای جنگزدگی ناتمام میماند. تصویرهای آذرخش مانند و ناگهانی که نویسنده در داستانهای سادهاش و تنها برای لحظهای در پیش چشم خواننده قرار میدهد آنقدر تکاندهنده و گیراست که نمیتوان بهسادگی از آن چشم پوشید. مثل لحظه بارش النگو از دست قطع شدهای که به هیچ تنی وصل نیست و با دست بریده شده به زمین میریزند.
به طور کلی فضای بومی و زندگی شهری به صورت کاملا محسوسی داستانهای کتاب را به ۲ قسمت تقسیم میکند، تا آنجا که شخصیتهای اصلی داستانهای «من، تو، او»، «بادکنک یادگاری»، «شب یلدا» و «با من میمانی خانم» هیچ وابستگی به فضای بومی ندارند.
شخصیتهای اصلی ۹ داستان از ۱۰ داستان کتاب زن هستند که همین امر دغدغههای نویسنده را نشان میدهد که راوی رنجهای انسانی بیپناه است که در نقشها و موقعیتهای متفاوت ظاهر میشود.
مجموعه همچون نمایشگاهی با موضوع زن و مشکلات اجتماعی و عاطفی، خواننده را در راهروهای باریک نمایشگاه با تابلوهایی روبهرو میسازد که دیدن هر کدام، مستلزم تعمق ویژهای است. در این کتاب از عروسکی با احساسات زنانه، دختر بچه دبستانی در آستانه ازدواج، جنازه یک پیر دختر و بیوهزنی تنها میخوانیم که هر یک حاصل باریک شدن نویسنده در عواطف همجنسان اوست. چیزی که به همذاتپنداری خواننده با اثر کمک شایانی کرده است. در این داستانها با زنانی مواجه میشویم که محرومیت کشیده، معصوم و بیپناهند و چیزی جز به چشم آمدن و محبت مردشان انتظار ندارند. زنهایی که کافیاست لحظه طلایی عشق را تجربه کنند و تا ابد به این لحظه شیرین پایبند بمانند و صدالبته سر کردن با دلداری که جرقه عشق را به خرمن آتشگیر دختران داستانهای غمانگیز دلباری میاندازد، نادر است.
ملال و روزمرگی که بنمایه اکثر کارهای نویسندگان جوان را تشکیل میدهد، همان عنصری است که تنها عشق به فرجام رسیده در داستانهای دلباری را نیز به ورطه نادیدهشدن در دیده معشوق میاندازد. در داستان شب یلدا، زن چشم درشت زیبا، خود را میآراید و گل سرخ به دست منتظر همسرش میماند ولی مرد هیچ کدام را نمیبیند:
«گل را میگیرم مقابلش. چشمهای رضا آنقدر خسته است که نگاهم نمیکند. پاکتی را میدهد دستم و میرود و طرف اتاق و میگوید: امروز هم حقوق ندادند... با رئیسمون بحثمون شد... پروندههارو با خودت بیار».
«سنگینی پاکت، برگهای گل را له کرده. دیگر طاقت نمیآورم. گل را پرت میکنم توی حیاط و میدوم طرف آینه. نگاه میکنم به چشمهام هنوز سیاه و درشت است. سرمه پخش میشود زیر چشمم». ص ۴۱
به نظر میرسد هرگاه نویسنده، به قصد بازی با عناصر داستان، سعی در تجربه کردن شیوههای روایت کردهاست تا حدی به ورطه تصنع افتاده است.
هر چند نگارنده این سطور به وجود فرمول و چارچوب خاصی برای روایت و حتی اکثر عناصر داستانی قائل نیست، اما به نظر میرسد برای داستانهای اینچنین کوتاه که گاه از دو سه صفحه فراتر نمیرود، وجود ۳ راوی مختلف غیرضروری به نظر میرسد، هرچند گاه وجود ۳ راوی در همین مجال کم، نظرگاههای جانداری به دست داده است. با توجه به کارهای موجود در این مجموعه به نظر میرسد این داستاننویس در کشف موقعیتها موفقتر است تا بازی با فرم و عناصر داستان و سادهتر پیش بردن داستانها و ایجاد پیچیدگی در کاراکترها و اتفاقات میتواند در اثر او کارسازتر باشد.
این مجموعه کوچک که کلکسیونی از یادگاریهای اولین داستانهای مریم دلباری است، نوید نویسندهای مستعد و آتیه دار از خطه جنوب را میدهد. بوی آبادان و هرم تابستان عطشناک جنوب را از سطر به سطر این کتاب خواهید شنید و بوی خاک خرابههای جنگ و خاکستر سینما رکس و دلهایی که با آن سوخت.
بهاره الهبخش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست