سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

اختلاط تدبر با تفکر


اختلاط تدبر با تفکر

یکی از مهم ترین موانع تدبر، اختلاط و اشتباه در فهم این لغت است. متاسفانه تقریبا عموم مفسران و لغت دانان ، تدبر را تفکرعمیق معنا کرده اند.
یکی از شروط مهم در فقه اللغه به طور عام …

یکی از مهم ترین موانع تدبر، اختلاط و اشتباه در فهم این لغت است. متاسفانه تقریبا عموم مفسران و لغت دانان ، تدبر را تفکرعمیق معنا کرده اند.

یکی از شروط مهم در فقه اللغه به طور عام و فهم لغات قرآن به طور خاص ، رعایت امانت است. یعنی باید همه جوانب لغت اعم از ریشه ، سیر تطور، معنای اصطلاحی و لغوی ، زمینه مطالعه و... بررسی شود. اگر بگوییم تدبر یعنی تفکر یا تفکر عمیق یا ژرف اندیشی ، امانت در لغت رعایت نشده ؛ زیرا از ارتباط معنای قلب با تدبر و هدف تدبر غفلت شده است. تدبر، هر چه باشد، کار صاحبان عقل و قلب است ، نه صاحبان فکر (ص / ۲۹). آن هم قلوبی که تعقل و تفقه می کنند و می دانند (اعراف / ۱۷۹) و قلوبی که می بینند (حج / ۴۶) نه قلوبی که کور شده اند و لاک و مهر و قفل شده اند و کار آنها تمام است !تدبر کار قلوبی است که ع#قول هستند، یعنی خردمند. امیرالمومنین ع به داشتن چنین قلب عقول ، مباهات می کند. «ان ربی وهب لی قلبا عقولا» (متقی هندی ، ج ۱۳، ص ۱۲۸ برای مدارک بیشتر حدیث ، ر.ک. حسینی تهرانی ، ص ۱۷۸).

در قرآن کلمه فکر اصلا نیامده اما مشتقات فعل آن از قبیل فکر، تتفکروا، یتفکرون و... ۱۸ بار به کار رفته است. قرآن و تعالیم نبوی و اوصیایی ، تفکر را از وظایف انسان دانسته اند. انسان بدون فکر، با حیوان فرقی ندارد؛ زیرا فرق این دو در زندگی نیست ، بلکه در کیفیت زندگی است.

آنچه این کیفیت را متفاوت می سازد اندیشه ، آگاهی و حیات آگاهانه است که انسان را به سعادت می رساند. اما هر زندگی آگاهانه نیست مگر آن که بدانیم: الف: برای چه زندگی می کنیم (هدف). ب: چگونه باید زندگی کنیم (روش). کسی که پاسخ این دو سوال را نداند، با حیوان تفاوت ندارد. حیات انسان ، آن هنگام از روی آگاهی است که به هدف و روش حیات آگاه باشد و پاسخ این دو سوال فقط با تفکر حاصل می شود (حکیمی ، ص ۳۴۳) اما آیا تفکر درهر چیزی سفارش شده؟ و آیا هر تفکری خیر و صلاح است ؟ دانستیم که چنین نیست. به عنوان نمونه در روایات فراوان آمده که: «تفکروا فی آلاء الله ولا تفکروا فی الله.» (ابن اثیر، ج ۱، ص ۶۳ راغب ، ص ۸۳) همچنین در قرآن از یک تفکر بسیار بد سخن به میان آمده و بر آن فکرکننده ، مرگ و نفرین و عذاب نثار شده (مدثر/ ۱۸ تا ۲۰) چرا که او را به گمراهی کشانیده است. به علاوه ، همه صاحبان مذاهب باطل اعم از معتزله ، مجسمه و... همه و همه با تفکر آن هم تفکر در آیات قرآن و تکیه بر آنها به نتایج باطل خود رسیده اند.

همه لغزش ها در تفسیر قرآن ، به واسطه همین تفکر که در روایات به عنوان تفسیر به رای نامیده شده ، صورت گرفته است. این تفکر به هدایت و نور منتهی نشده و باعث دوری از خدا و قرآن و صراط مستقیم شده است (ر.ک. سبحانی ، ج ۳، ص ۲۹۱) پس فکر نیرویی است بسیار کارآمد، اما همیشه مقوله ارزشی نیست ؛ چرا که درست و غلط دارد و حق و باطل در آن راه می یابد.قرآن به تفقه ، تدبر و تعقل در آیاتش فرا خوانده ، نه به تفکر که گاهی مثبت و گاهی منفی است ؛ اما آنچه در برخی آیات آمده و به تفکر امر شده تفکر در آیات قرآن نیست ، بلکه تفکر در آیات الهی است. با یک استقرای آسان معلوم می شود که در همه این نمونه ها ( ۱۷ مورد)، منظور از آیات الهی نشانه ها، آثار و نعمت های خداوند است که مقدمه ای بسیار مفید برای متفکر است تا به مراحل بعدی برسد. نتیجه آن که تدبر در قرآن از سنخ چنین تفکری نیست و در ماهیت با تفکر تفاوت دارد. غفلت از این مساله ، همان رعایت نکردن امانت در لغت است.

زهره اخوان مقدم