دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
امیر پریزاد یلدا نماد وصل است گفتگو با دکتر محمد علی دادخواه
فرهنگ و ادبیات این مرزو بوم با نماد و اسطوره گره خورده است.کمتر نمادی در این فرهنگ است که اگر رد قدمتش را بزنی به یک مفهوم عمیق و والای انسانی و عرفانی نرسی. انگارهمه چیز این مردمان و فرهنگشان دست به دست هم داده تا شیفتگیشان را به عشق و وصل به نظر برساند.تمام رسومات این کشور نمادی از باورمردمانش است و حالاست روزگار، ماهها و سالها را چرخانده و ما را رسانده به یلدا. این بلند حکایت عاشقی خورشید و ماه. به همین بهانه پای صحبتهای دکتر محمدعلی دادخواه در مورد یلدا و نمادهای مرتبط با آن نشستهایم.
چرا شب چلّه را جشن می گیریم واصولاً چلّه در ادب و فرهنگ و تمدن ما چه معنیای دارد؟
در ایران کهن زمان میترائیسم ،کلاً سال ۹ ماه بودیعنی ۹تا چهل روز و هر یک از این ۹ ماه را که چهل روز بوده را یک چلّه میگفتند.
به همین علت شما تأثیرهای بسیار زیادی در خصوص چهل، مثل چهل سالگی، چهل مرد و غیره میبینید.اصولاً هنگامی که شخص به چهل سالگی می رسید به عنوان افتخار و پذیرش مسئولیت بالاتر تلقی می شد، بنابراین چلّه یعنی هنگامی که یک چهلم را باید در سرما طی بکنیم و شب آغاز چلّه است.
اما چون در دنیای ما زمستان را بسیار سخت و تنگ و بد تلقی می کردند، آن را باآتش درونشان همواره گرمی را ارائه می دادند هر چند او میگوید:
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبانست
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
وگر دست محبت سوی کز یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون
ابری شود تاریک
چو دیواری سر در پیچ چشمانت
نفس کینه است
پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر و پیراهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی
در بگشای منم من میهمان هرشب و لولیوش مهموم
نه از رومم نه از رنگم همان بیرنگ بیرنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
حدیثی گر شنیدی قصه سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی گه بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت می دهد ، این سرخی بعد از سحرگه نیست
این نگرش کیست؟ نگرش شاعر دنیای ما ، در صورتی که در روزگار گذشته هرگز اینطورنبودو اعتقاد داشتند نوروز با لشکریان خودش می آید و چه می گفتند؟
می گفتندبر لشکر زمستان نوروز پایدار کرده است آغاز کار و رنگ کارزار.
نوروز را به عنوان نوده یعنی نود روز به نوروز مانده چلّه را جشن می گرفتند و سعی میکردند اگر خورشید دور از دسترس است نماد آن را بر سفره بگذارند به همین علت هندوانه گرد که نموداری از گردی خورشید است و قرمز که نشانه آتشگونه آن است بر سفره می نهادند واعتقاد داشتند با یک دست تابستان را میگیرند و به زمستان پیوند می دهند تا گرمی را از دست ندهند .
انار را حتماً بر سفره میگذاشتند زیرا معتقد بودند مودّت و دوستی و عشق و همگونی باید در جوارهم باشد و نماد آن را انار می دانستند.
مهندس لعل ساز لعل تراشیده باز
لعل تراشیده را به حقه پیچیده باز
این مبادی تفکر چه می شود؟
این است که همواره شادی را از دست ندهیم و اگر دریک فرهنگی آن است که همواره باید شاد باشیم به اعتبار اینکه نخستین پیامبرایرانی هم اولین معجزه اش خنده بوده و هنگامی که از مادر متولد شده خندیده است.
در آنگه که صبح زمان بیم و داد
زراتشت فرخ ز مادر بزاد
بخندید چون شد ز مادر جدا
درخشان شد از خنده او سرا
عجب ماند در کار او باب او
هم از خنده و خوبی و آب او
به دل گفت این فرّه ایزدی است
جز این هر که از مادر آمد گریست
به همین جهت در دین غم ، اندوه ، هر موردی که دل را فسرده بکند گناه است و شما حتی در سوگ خودتان نباید گریه بکنید بلکه باید دیگران را شادکنید تا روح مرحوم شاد شود.
میاییدم به گور من زیارت
که در بزم خدا غمگین نشاید
بر این مبادی هر امری که غم و اندوه را بیاورد، داده اهریمن است.
شیطان غم برو هر آنچه توانی بگو ، بکن
من برده ام به باده فروشان پناه از او
درچنین تفکریاست که دولت هخامنشی بریونان سایه افکن می شود. در چنین تفکری شما می بینید که صادرات علم ، دانش ، فناوری ومهربانی و عشق از این سرزمین و دیگر سرزمینها جاری میشود. چون کسی که بازار غم را رونق میدهد، نمی تواند به کار و پیشروی و ترقی بپردازد.
در انجمنت راه مده همچو منی را
که افسرده ، دل افسرده کند انجمنی را
بر این مبادی ایرانیان چلّه یعنی آغاز زمستان را به شادی برگزار می کنند. یک نماداسطوره ای هم بگویم، مردمان باستان اعتقاد داشتندکه خورشید زن است و می بینید که به آن جنسیت مونث میدهندو میگویند خورشید خانم زیرا اعتقاد داشتند که ماه مرد است و ماه عاشق خورشید.ماه هر روز در پی خورشید می رود وهرچه میرود کمتر به آن می رسد. تااینکه دو سه شب پیش میرود در خانه زهره را می زند و عشق خودش را نسبت به خورشید به طور خفیه به زهره می گوید. زهره می گوید نگران نباش این رابه خود خورشید بگو ، می گوید من هرچه رفتم در هر ماه یک روز از اون عقب افتادم ، میگوید به نظر من یک سری به او بزن شاید تو را بپذیرد. دیشب ماه میرود در خانه خورشید را می زند ، خورشید استقبال میکند و او را درخانه می پذیرد و دیشب شب عروسی ماه و خورشید بود.
به همین علت چون شب عروسی بود عروس خانم امروز دیر آمد سر کار.
ارتباط بین میترائیسم وشب یلدا یا شب چله چیست ؟
یکی از نمودهای میترائیسم که بر همه جهان تمدن غیر از خودش اثر گذاشته ، یلدا است .
نمونه بسیار بارز آن ، مسیحیان به نخستین روز تعطیلشان ، Sunday میگویند ، یعنی ستایش خورشید در صورتی که ما در تمدن خود می گوییم، ماه مرد است و عاشق خورشید است و در نمادهای تمدن ما خورشید زن است . حتی day یعنی روز که از ماه دی گرفته شده است .
به همین علت شما نام خورشید خانم را زیاد می شنوید . ماه مرتب در آرزوی این است که با خورشید ازدواج کند ولی هر روز ، هر ماه چند روز زودتر از او فاصله می گیرد تا بالاخره به نزدیکترین همسایه خورشید که زهره است می رسد و بدو میگوید که می خواهم به خواستگاریاش بروم .
زهره می گوید در این امر تاخیر نکن چون میبینم خورشید چند روزه که زودتر به خانه میاید .
بالاخره در شب آخر پاییز به در خانه خورشید خانم میرسد ، در می زند و خورشید استقبال میکند و ازدواج انجام میگیرد .
بههمین علت است که عروس خانم فردا دیرتر به سر کارش می رود و تا دیرگاه در خانه می ماند چون شب عروسیاش بود .
این چقدر نماد زیبایی است ...
علت اینکه ما از هندوانه استفاده میکنیم، ستایش خورشید است .هم گرد و هم قرمز و دیگر چیزهایی که رنگ قرمز را تداعی کند را هم استفاده می کنیم .
چون خورشید کم می تابد ، او را ستایش میکنیم که دوباره بتابد و وقتی که طلوع میکند مطمئن میشویم که خورشید زنده است و از فردا قدرت میگیرد و همین روند پیش میرود تا وقتی که به نوروز میرسد و قدرتش افزون می شود . نهایتا می بینیم که الان در کمترین مدت است اما وقتی به نوروز می رسیم روزها افزون میشوند . هنگامی که شب به پایان میرسد و پایکوبی به اتمام ، ما مطمئن می شویم که خورشید زنده است.
در خاتمه چون همیشه شما در خاتمه سخنان خود از شعر استفاده می کنید ، از شما می خواهم که حسن ختام کلامتان را با قطعه شعری زیبا نورانی نمایید .
علت اینکه به پیشدادیان میگفته اند ؛ پیشدادیان ، یعنی قبل از هر کار داد و عدالت را مقصود خود قرار می دادند و چه زیبا گفته اند ؛
بهنام آن خداوندی که هستی ، هست کرد
که هم داد فرمود و هم داد کرد
بهنام آن خداوندی که هستی
از او دارد نشاط و شور و مستی
امیر پریزاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست