یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جوانان و مسائل مذهبی


جوانان و مسائل مذهبی

ریشه و اساس دین و مذهب چیست آیا مذهب و گرایش های مذهبی و اعتقاد به مبدا هستی , ریشه در روان و فطرت آدمی دارد یا عوامل خارجی باعث گرایش به ایمان مذهبی شده است

یکی از مسائل جوانان که مناسب است بررسی شود, ارتباط جوانان با مذهب است .

با توجه به این که بعضی جوانان به اسلام و مسائل مـذهبی , چندان تمایل نشان نمی دهند و گاه تصورهای غلطی از مذهب در ذهنشان نقش بسته است , لازم است در این بخش به سه موضوع بپردازیم .

قطعا روشن شدن این سه موضوع , می تواند بـر بـصـیـرت جـوانان و آگاهی آنان به مسائل مذهبی و امور ماورای طبیعی و دستورهای الهی بـیـفـزایـد .

موضوع اول : ریشه و اساس دین و مذهب چیست ؟ آیا مذهب و گرایش های مذهبی و اعتقاد به مبدا هستی , ریشه در روان و فطرت آدمی دارد یا عوامل خارجی باعث گرایش به ایمان مذهبی شده است ؟ مـوضـوع دوم : نـقش دین در زندگی ظاهری و باطنی انسان چیست ؟ آیا گرایش به دین , آثار و فوایدی به دنبال دارد و آیا دین , یک سرمایه است ؟ موضوع سوم : علل دوری عده ای از جوانان از مذهب و ارزش های مذهبی چیست ؟ و اینک این سه موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم :

● ریشه و اساس مذهب

آیـا دیـن , نـاشی از فطرت انسان است , به گونه ای که بی دینی , یک نوع حرکت بر خلاف فطرت بـاشد یا عواملی خارجی باعث شده که ما به سوی دین , مبدا هستی و ایمان مذهبی , گرایش پیدا کـنـیـم .

گـرچه در این مختصر نمی توانیم به طور گسترده وارد این بحث شویم , اما همین قدر مسلم است که امروز روان شناسان ثابت کرده اند که حس دینی و گرایش به امور مذهبی در ذات و فطرت بشر در همه تاریخ بوده است .

امـروز روان شـنـاسان چهار بعد را از ابعاد فطری بشر می شناسند:

▪ بعد اول : حس زیباگرایی ,

▪ بعد دوم :حـس عـلـم گـرایـی ,

▪ بـعد سوم : حس خیرگرایی ,

▪ بعد چهارم :حس خداگرایی .

آنها به اثبات رسـانـده اند که گرایش به خدا و امور مذهبی در ذات و سرشت همه آدمیان هست و حس دینی , یـک نـیـاز روحی است که از نهاد بشر سرچشمه می گیرد, از این رو آنانی که فاقد ایمان مذهبی هستند, درخود احساس گم شده ای می کنند که هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود .

ویلیام جیمز می گوید: مـن بـه خـوبـی مـی پـذیـرم که سرچشمه زندگی مذهبی , دل است و قبول دارم که فرمول ها و دستورالعمل های فلسفی , مانند مطلب ترجمه شده ای است که اصل آن به زبان دیگری است .

کارل گوستاویانگ چنین می نگارد: طبیعت آدمی , طوری ساخته شده است که خود به خود به خدا به طور دینامیک در خود احساس عـطـش و پـرستش می کند, از این رو اگر به توحید هدایت نشود, در برابر معبودهای کاذب , سر تعظیم فرود می آورد تا آن عطش درونی خود را سیراب کند. کوونتام می گوید: هـم اکنون یک جریان فکری وجود دارد که روز به روز متفکران بیشتری از مکتب های مختلف را در زمـیـنـه مـذهـب مـعتقد می سازد که حس مذهبی , یکی از عناصر ثابت و طبیعی روح انسان است .

ایـن مـطـلب که حس مذهبی در فطرت و نهاد انسان است , هم از نظر فلسفی ثابت شده و هم از نـظر علم روان شناسی و هم در علوم دیگر, پس اساس مذهب و ایمان مذهبی , دل و فطرت است و فاصله گرفتن از فطرت , فاصله گرفتن از کمال , سعادت و هدایت الهی است .

کسانی راه صحیح می روند که در مسیر فطرت باشند .

●. نقش ایمان مذهبی در زندگی

موضوع دوم , آثار و نقش ایمان مذهبی در زندگی فردی و اجتماعی و در تکامل انسان است .

قطعا ایـمـان مـذهـبی که ریشه در فطرت آدمی دارد, می تواند آثار مفید و منحصر به فردی هم داشته باشد که عبارتند از:

الف) اشباع حس کمال گرایی

یـکـی از ویـژگی های اصیل آدمی که او را از حیوان جدا می سازد, حس کمال طلبی است .

انسان دارای حـس کمال گرایی است و طالب چیزی است که رنگ کمال داشته باشد .

آدمی گرایش به عـلم و معرفت , جمال و زیبایی , خیر و مصلحت , وارستگی و شرافت , مردانگی و عزت داد, چرا که هـمـه ایـنـها کمال است .

انسان هر چیزی را که طلب می کند به صورت کامل آن می جوید, یعنی فـطـرتـش گـرایـش بـه کمال مطلق دارد نه نقص و محدودیت .

از آن طرف هم امور دنیوی به گـونـه ای هـسـتند که نمی توانند حس کمال گرایی او را اشباع کنند, زیرا همگی ناقص , متغیر, محدود, نسبی و فانی هستند .

پس کمال مطلق که انسان جویای آن است .

ذات اقدس الهی است و تـنها با بینش مذهبی و ایمان به خداست که بشر می تواند به سوی کمال مطلق حرکت کند و این غـریـزه اصیل خویش را اشباع نماید .

بدون ایمان مذهبی , انسان سردرگم است و نمی تواند پاسخ قـانـع کـنـنـده ای بـه غریزه کمال طلبی خویش دهد .

این است که می گوییم : یکی از آثار ایمان مذهبی , اشباع حس کمال گرایی است .

ب) گرایش به ارزشهای اخلاقی

از اموری که تمام انسان ها برای آن , ارزش قائلند و مورد ستایش قرار می دهند, ارزش های اخلاقی , مانند عزت نفس , شرافت , راستی , ایثار, انصاف , احساس همدردی ,خدمت به همنوع و غیره است .

بدون شک , این کارها همگی جزء کارهای انسانی و فوق حیوانی است , ارزش هایی است که در تمام مـکـاتـب , مـورد تقدیس قرار می گیرند و حتی آنان که فاقد این صفات و ارزش ها هستند, به آن تـظـاهـر مـی کـنند و بسیاری از افراد برای رسیدن به مقاصد خویش , خود را به آنها متصف جلوه مـی دهـنـد .

تـمـام انـسان ها خواستار جامعه ای هستند که این ارزش ها در حد اعلای آن در افراد متحقق باشد .

امـا بـایـد اعتراف کرد که تنها با داشتن ایمان مذهبی است که این امور به طور طبیعی در انسان متحقق می شود .

شـایـد عده ای بخواهند با وجود داشتن افکار مادی , از ره تلقین و عادت , خود را در مسیر کارهای اخـلاقـی قـرار دهـنـد, امـا ایـن کار, چون که ریشه طبیعی ندارد موقت و گذراست , زیرا لازمه جـهـان بـیـنـی مـادی , سـودجـویـی , مـنـفعت طلبی , وقت را غنیمت شمردن است , نه ایثار و از خـودگـذشـتگی و محرومیت برای حفظ ارزش ها و سایر امور اخلاقی .

اما کسی که ایمان مذهبی دارد و مـعـتقد به خداوند حی و حاضر است و باور دارد که انسان از شرافت ذاتی برخوردار است و مـعـتـقـد است که انجام دادن تمام کارهای اخلاقی که گاه با محرومیت مادی همراه است , نزد خـداونـد پاداش دارد, قطعا به سوی کارهای اخلاقی رو می آورد و همین ایمان اوست که پشتوانه مـحـکـم کارهای اخلاقی او می شود, به عبارت دیگر, ارزش های اخلاقی , میوه ای است که تنها از درخـت تـوحید, ایمان و خدا گرایی بیرون می آید نه از درخت خشکیده و بی ریشه مادی گری و خود پرستی .

قرآن کریم این اصل را با یک مثال زیبا بیان می کند و می فرماید: ضرب اللّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب اللّه الامثال للناس لعلهم یتذکرون و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة آجتثت من فوق الارض ما لها من قرار, خداوند, سخن پاک (عقیده صحیح ) را به درختی پاک مثل می زند که ریشه اش در زمین محکم جا گرفته و شاخه اش سر به آسمان کشیده است .

همه وقت میوه می دهد به اذن پروردگار .

خداوند برای مردم مثل ها می آورد, باشد که تنبه پیدا کنند و مثل سخن ناپاک (عقیده باطل ) مثل درخت بدی است که ریشه اش از زمین جدا شده و قرار و ثباتی ندارد .

ویل دورانت می گوید: حفظ ارزش هاست .

بدون ضمانت مذهبی , اخلاق فقط (ث تپ اببتب ) دیـن بـه قول هفدینک حسابگری است , حس تکلیف از میان می رود. لکنت دونوئی می گوید: مـادامـی کـه رفـتـار هـر فـرد, نشانه تکامل عمیق درونی نباشد, عملیات او یک رشته تحدیدات مصنوعی قراردادی و موقت خواهد بود که با اول بهانه ای به باد خواهد رفت .

اگر قواعد اخلاقی به طـور دلـخـواه تـحـمیل شود, هر قدر هم که ارزش عملی داشته باشد, هیچ وقت موفقانه بر ضد جنبش های حیوانی جدال نخواهد نمود. پ ) برخورداری از لذت های معنوی کـسـانـی کـه مراحلی از ایمان مذهبی را طی کرده باشند, در خود شادی و نورانیت احساس می کـنـند و از لذت هایی غیر مادی برخوردار می شوند, زیرا ایمان مذهبی باعث می شود که انسان از روشن دلی خاصی برخوردار گردد, جهان و زندگی را هدفدار ببیند, به همه چیز عشق بورزد, با خـدای خـویـش انـس بـگـیـرد و در نتیجه از لذتی عالی که فوق لذت های زودگذر مادی است بهره مند گردد, لذت هایی که هم دایمی است و هم تکمیل کننده روح .

آنـهـایـی که به راحتی و آسانی , خود را از غرق شدن در لذات مادی دور نگه می دارند, از این نوع لـذت هـا بـهـره ای برده اند, وگرنه تا انسان از لذتی عالی تر بهره ای نداشته باشد, هیچ گاه حاضر نـیـسـت بی جهت خود را از لذت های مادی محروم سازد .

کسانی که ایمان مذهبی دارند, این نوع لذت ها را به مراتب ایمانشان درک می کنند .

آنهایی که با مبدا هستی ارتباط دارند و به عبادت وی مـشغولند و برای رضای او به خلق خدمت می کنند و سراسر وجودشان عشق و محبت الهی است , بـه خوبی از این نوع لذت ها بهره مندند, برخلاف کسانی که فاقد ایمان مذهبی هستند .

پس از آثار مثبت ایمان مذهبی , برخورداری از لذت های معنوی است .

ت) هدفدار کردن حیات

از جـمـلـه آثار ایمان مذهبی , معنا دادن به حیات است .

ایمان مذهبی به زندگی انسان نور هدف می دهد و او را از ظلمت پوچی می رهاند .

انسان هایی که فاقد ایمان مذهبی هستند, زندگی را یک خـیـال و یـک بـازیچه می دانند, نه مبدا آن را می شناسند و نه برای آن , هدف و انتها قائلند, مانند کـتـابـی که نه اول دارد و نه آخر, زحمات خود را بر باد رفته می دانند, کور و بی هدف حرکت می کـنـند, مانند رهروی می مانند که نمی دانند از کجا حرکت کرده , برای چه حرکت کرده و به کجا می خواهد برود .

اما شخصی که دارای ایمان مذهبی است , زندگی را در این جهان هستی هدفدار می داند و هدف را هم تقرب به وجود مطلق و مبدا همه کمالات می داند, او زندگی موقت دنیا را مقدمه حیات جاوید و همیشگی می شمارد, به کارهای خویش و نتیجه آن امیدوار است , زیرا همه را در آینده خواهد دید و به پاداش بی نهایت آن خواهد رسید, این است که می گوییم , یکی از نتایج ایمان به خدا و جهان بینی مذهبی , هدفدار کردن زندگی است .

جان بی کایزل می گوید: بـی ایـمانی به خصوص از این لحاظ رنج آور است که دنیا و هر چه را که در اوست در نظر ما لغو و بـیـهوده و ناپایدار جلوه می دهد, در صورتی که صاحب ایمان در آفرینش و در زندگی , منظور و مقصودی می بیند, گرچه نتواند آن را به دیگری ثابت کند.

ث) جلوگیری از جرایم و مفاسد

یـکـی از آثـار ایـمـان مـذهـبی , جلوگیری از جرایم , مفاسد,حق کشی ها, ظلم و تبه کاری هاست .

کـشورهایی که خود را غرقه فساد و تباهی دیده اند و قصد مبارزه با مفاسد را بی آن که عوامل آن را دریـابـنـد, دارند باید بدانند مبارزه با معلول , بدون مبارزه با علت امکان پذیر نیست .

بینش مادی داشتن , علتی است که معلول آن ,جامعه ناسالم است , همان گونه که ایمان مذهبی , علتی است که مـعلول آن جامعه سالم است .

اگر در جامعه ای ایمان مذهبی حاکم شد, خود به خود, تمام مقاصد از بـین می رود .

ایمان مذهبی از جهات مختلفی می تواند جلو جرایم , مفاسد و تبه کاری ها را بگیرد که بعضی از آن جهات در ذیل ذکر می شود:

۱) کـسـی کـه ایـمـان مذهبی دارد, خود را در محضر الهی می بیند و عقیده دارد که تمام اعمال خلافش محاسبه می شود و به کیفر اعمال شرش , در این دنیا یا جهان دیگر خواهد رسید, لذا سعی می کند که نزدیک مفاسد نگردد .

۲) بـراثـر عـبـودیـت الـهـی , به انسان حالتی دست می دهد که او را بر هواهای نفسانی و تمایلات شیطانی مسلط می کند و جلو طغیان غرایز را, که ریشه تبه کاری هاست , می گیرد .

۳) انسانی که دارای ایمان مذهبی است , کمال خود را در تقرب به خدا می داند, لذا مرتکب مفاسد که سد محکمی در راه رسیدن به قرب الهی است نمی گردد .

۴) ایـمـان مـذهـبـی به انسان , عزت و ارزش و شرافت می بخشد .

شخص مومن , هیچ گاه تسلیم مفاسد, که چیزی جز ذلت نفس و اسارت در دام شیطان نیست , نمی شود .

از آنـچـه گـفته شد, معلوم گشت ایمان مذهبی , نقش پیشگیری قوی نسبت به جرایم و مفاسد دارد, لـذا کـسـانی که می خواهند در مسیر فساد و جاده انحرافات روانی , اجتماعی و خانوادگی قرار نگیرند, باید در تقویت ایمان مذهبی خود سعی کنند .

امروز اگر با عینک واقع بینی , نگاهی به دنـیـای غرب کنیم , متوجه می شویم که نبودن ایمان مذهبی و خلا معنوی در افراد, مخصوصا در نـسـل جـوان , بـاعـث بسیاری از ناروایی ها شده و جامعه بشری را به انواع آلودگی اخلاقی دچار نـمـوده اسـت .

امـروزه براثر نبودن ایمان مذهبی در جوامع , خودسری ها, بی عفتی ها, سرقت ها و دزدی هـا, ابـتلا به اعتیادهای خطرناک , روابط نامشروع جنسی , آلوده شدن به فحشا و منکرات و قانون شکنی ها روز به روز, رو به افزایش است .

بسیاری از جوانان براثر ارتکاب این مفاسد, زندگی خود را تباه ,خانواده خود را نگران و جامعه خویش را دچار دردسر و مشکلات فراوان کرده اند, آمار دقیق جرایم و مفاسد, گواه این مطلب است .

ج ) آرامش روانی

از خـواسته های فطری هر انسانی , دست یابی به آرامش خاطر است .

همه انسان ها مایلند از دریای خـطـرناک اضطراب به ساحل آرامش ره یابند, اما باید توجه داشت تنها درختی که می تواند میوه آرامش خاطر به بشر عرضه کند, شجره طیبه ایمان مذهبی است .

بـدون تـردیـد, مـهـمترین عامل آرامش روانی برای آدمی , دین و مذهب و ایمان به خداست , زیرا نـاآرامـی یـا برای از دست دادن امور دنیوی است که ایمان مذهبی به ما می فهماند که همه چیز دست خداست و آنچه که خداوند پیش می آورد به مصلحت انسان است , یا ناآرامی به سبب ترس از مرگ و فنا و از دست دادن آینده است , که ایمان مذهبی مرگ را نیستی و فنا نمی داند, بلکه آن را آغـاز حـیات جاوید و ابدی که سراسر سرور است می داند, یا ناآرامی ناشی از شکست ظاهری است کـه در بـیـنش مذهبی شکست معنا ندارد .

زیرا مهم , انجام دادن ماموریت الهی است , نه توجه به نـتـیـجـه ظاهری و فوری کار, یا ناراحتی و اضطراب , به علت شکنجه وجدان اخلاقی است که با ارتکاب جرایم بزرگ صورت می گیرد, که ایمان مذهبی مانع از سقوط در پرتگاه جرایم و گناهان است .

پـس مـنـشـا نـاآرامی , اموری است که از فقدان ایمان مذهبی حاصل می شود, لذا با وجود ایمان مذهبی , انسان به آرامش واقعی در حد کمال آن می رسد: الا بذکر اللّه تطمئن القلوب , آگاه باشید, تنها با یاد خدا, دلها آرام می گیرد .

الکسیس کارل می گوید: فـقط مذهب , راه حل کاملی برای مساله بشری پیشنهاد کرده و در طی قرون متوالی , کنجکاوی اضـطراب آلودی را که مردم نسبت به سرنوشت خود داشته اند, تسکین داده است .

الهام مذهبی و توجه به خداوند و ایمان موجد یقین و آرامش می شود. جان بی کایزل می نگارد: کـسـی کـه مذهب ندارد, غریقی است که مدام در دریای شک و تردید و بی تکلیفی دست و پا می زنـد, خـوب را از بـد و مـفید را از مضر و راست را از دروغ نمی تواند جدا کند, هر روز و هر ساعت عقیده ای دارد و با خود و با طبیعت و یا اهل دنیا پیوسته در جدال و کشمکش است .

از آنـچه تا کنون در باره ایمان مذهبی و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی گفتیم , به خوبی روشـن مـی گـردد کـه ایـمان مذهبی , سرمایه انسان است و آدمی نمی تواند بدون داشتن ایمان مـذهـبـی , یـک زندگی سالم داشته باشد .

از دست دادن ایمان مذهبی , از دست دادن سرمایه ای بزرگ است , یعنی همان گونه که ثروت , علم , فرزند صالح , دوست سالم , یک سرمایه است , داشتن ایـمـان مـذهبی هم یک سرمایه است , بلکه مهمترین سرمایه هاست , زیرا هیچ چیز نمی تواند جای ایمان مذهبی را بگیرد .

از ایـن رو بـر نسل جوان است روز به روز بر تقویت ایمان مذهبی و بینش مکتبی خویش بیفزاید تا بتواند با سرمایه ایمان , هم مراحل کمال معنوی را طی کند و هم به جامعه خویش خدمت نماید .

● علل دوری جوانان از مذهب

موضوع سوم که مناسب است در این بخش به آن بپردازیم , عوامل فاصله گرفتن عده ای از جوانان از مذهب و ارزش های مذهبی است .

بـا وجـود نـهادینگی فطرت مذهبی و دست ناخورده بودن آن و اهمیتش در زندگانی جوان , باز مـی بینیم جوانانی که از مذهب ناخشنودند و تصور نادرست از مذهب و مسائل دینی دارند .

روشن اسـت کـه چـنـیـن تـصوری , ریشه در فطرت آنان ندارد, بلکه عوامل خارجی باعث دوری آنان از مذهب شده که بعضی از آن عوامل در ذیل ذکر می شود:

الف) وجود خرافات به نام دین

بـعـضـی مـواقـع از عده ای افراد مذهبی , که فاقد بصیرت در مسائل دینی هستند, کارهایی دیده می شود که ریشه مذهبی ندارد, اما آنها آن را از مذهب می دانند و کسی را که منکر آن باشد فردی ضـد مـذهب می شمارند, برای مثال : برای رواگشتن حاجت خود به درخت متوسل می شوند و به آن , پـارچـه یـا نـخ مـی بندند, اگر کسی حین انجام دادن کاری عطسه ای کرد از کار مورد نظر, اجـتناب می کنند .

برای شفای مریض خود به رمال متوسل می شوند و برای مصون ماندن از چشم زخـم , اسـفـنـد دود می کنند, فلان زمان یا فلان مکان را نحس می دانند, برای اطلاع از حوادث آینده به فال و فالگیر متوسل می شوند و شبیه این کارها, که نه ریشه عقلی و علمی دارد و نه ریشه آسمانی و مذهبی , نه آیه ای دستور چنین کارهایی را به ما داده و نه روایتی آن را تایید کرده است .

ب) جهل و نا آگاهی

مذهب و مسائل مذهبی , از جمله عوامل دوری جوانان از مذهب است .

بسیاری جوانان در زمینه مذهب , اطلاعاتی در حد صفردارند .

آنان نه در زمینه جهان بینی مذهبی و عقاید دینی اطلاع دارند و نه در زمینه ایدئولوژی و باید و نبایدهای مذهبی مطالعه دارند و نه در زمینه تاریخ دین و نقش آن و شخصیت های برجسته دینی .

بعضی از آنها که اهل تحصیل هستند, فقط در زمـینه دروس تحصیلی خود آگاهی دارند, لذا برای همین ناآگاهی , اغلب تصور خوبی از مذهب نـدارنـد و در نـتیجه به آن , تمایل نشان نمی دهند, حال آن که اگر در باره مسائل مذهبی اطلاع داشـته باشند و به معارف آسمانی , آگاهی نسبی هم داشته باشند, جذب آن می شدند و هیچ گاه آن را از دسـت نـمـی دادنـد و در می یافتند که گل های زیبای صفا, صمیمیت , محبت , یکرنگی و پـاکی که مطلوب هر انسانی است , تنها در گلستان مذهب سبز می شود و با داشتن ایمان به روح خود زیبایی می بخشند و بر زیبایی های معقول زندگی می افزایند .

پ) عملکرد غلط افراد مذهبی

بـعـضـی از مـواقـع , عده ای جوانان به سبب عملکرد ناشیانه بعضی افراد مذهبی از اساس و اصل مـذهـب زده می شوند و کار فلان شخص مذهبی را به حساب خود مذهب می گذارند و از دین و تمام انسان های مذهبی , تنفر پیدا می کنند, مثلا شخصی قصد امر به معروف یا نهی از منکر دارد, اما به روش آن آگاه نیست و با تندی دست به چنین کاری می زند, یا فلان شخص مذهبی رعایت بهداشت و آراستگی ظاهر نمی کند و با چهره ای ژولیده در جامعه حاضر می شود یا پدری در امور مـذهـبی , مانند نماز و غیره بر فرزندش بسیار سخت می گیرد .

و گاه او را به کارهای غیر واجب وامـی دارد .

قـطـعا برخوردهای این چنانی می تواند زمینه یا عامل گریز جوانان از مذهب و ایمان مذهبی شود .

امـا نـکـته ای که جوانان باید به آن توجه داشته باشند, این است که برخورد ناشایست بعضی افراد نباید موجب بدبینی آنان به مذهب شود, زیرا در مقابل هستند افراد مذهبی فراوانی که روش های بسیار خوب و صحیح در برخورد با دیگران دارند و آن چنان برخورد جذاب دارند که حتی اشخاص غـیـر مـذهـبـی هـم شیفته رفتار و برخورد آنها هستند .

این منطقی و معقول نیست که به سبب عـمـلـکرد نامناسب بعضی از مدعیان مذهب , از مذهب منزجر شویم , همان گونه که اگر مامور بهداشت , به نام بهداشت , کار خطایی کرد, نباید از اصل بهداشت متنفر شویم .

از این رو جوان باید رفتار افراد به ظاهر مذهبی را معیاری برای دین قرار ندهد, بلکه در هر حال , گفتار و کردار ائمه و بزرگان دین را رهنمون خود در زندگانی قرار دهد .

ت) تگرچه در واقع , تضادی بین مذهب و تجدد نیست , اما بسیاری جوانان تصور می کنند که بین این دو تـضـاد هـسـت , لـذا خود را بر سر دو راهی مذهب و تجدد می دانند و در نتیجه تجدد را, که با طبعشان سازگارتر است , برمی گزینند و از مذهب کناره می گیرند.

آنـان چـنـین می اندیشند که از دنیا و آخرت , مذهب و تجدد, دین و پیشرفت , یکی را باید انتخاب کرد .

بدیهی است چنین برداشت غلطی , ناشی از نداشتن شناختی واقعی از دین و تجدد و مذهب اسـت .

یـعـنی کسانی که چنین تفکری دارند, نه تصورشان از دین صحیح است و نه از نوخواهی و پیشرفت , آنان می اندیشند لازمه دینداری , پشت پا زدن به هر چیزی است که رنگ نو داشته باشد و لازمـه تـجـدد و پـیـشرفت روی آوردن به هر چیز نوینی است گرچه امری ضد ارزش باشد, به عـبـارت دیـگـر, چـنین تصور می کنند که مذهب مساوی است با هر چه که کهنه و سنتی است و پـیـشـرفـت , مـسـاوی است با هر چه که مطلقا رنگ تجدد و نو به خود گرفته باشد, حال آن که مـی دانـیم هیچ گاه دین , مخصوصا دین اسلام به ما دستور نداده که با تجدد و نوگرایی مخالف بـاشیم , هیچ آیه و روایتی و عملکرد هیچ یک از پیشوایان مذهبی , چنین ادعایی را ثابت نمی کند.

البته دین هر چیز نو را به نام پیشرفت نمی پذیرد, بلکه نوها را دو قسم می کند:

یـک قـسـم , آنهایی که با اصول انسانی و گرایش های معنوی انسان مغایرت دارد و موجب سقوط آدمـی اسـت , مـانـند بی عفتی , عریان ظاهر شدن , روابط نامشروع , خوش گذرانی افراطی وب که مـتـاسـفـانـه امـروز نـام پیشرفت و تجدد به خود گرفته و قسم دیگر, آنهایی هستند که به بهتر زندگی کردن آدمی کمک می کند و هیچ گونه مفسده ای هم ندارد, بلکه خود, مقدمه کمالات واقعی انسان است , مانند انواع وسایط نقلیه , وسایط ارتباط جمعی , پیشرفت های صنعتی , تکنیک و غیره .

پس باید بین چیزهای نوینی که جز اسارت و فساد انسان ,حاصلی ندارد با چیزهایی که واقعا موجب آسایش و پیشرفت فردی و اجتماعی است تفکیک قائل شد .

دین مخالف تجدد به معنای اول بوده و هست , اما مخالف تجدد به معنای دوم نبوده و نیست .

کسانی که با مذهب , مخالف هستند و قصد به انحراف کشاندن جوانان را دارند, سعی می کنند نام امـوری مـانـنـد تقلید از غرب , فساد اخلاق , بی حجابی و سکس , لاابالیگری , آزادی افراطی وب را تـجـدد و پـیـشـرفـت بـگذارند و تعلیمات مذهبی را هم که مخالف این گونه امور است , مخالف پیشرفت وانمود کنند و در نتیجه , هم جوانان را از مذهب دور نمایند و هم به نام پیشرفت , آنان را به وادی انحطاط بکشانند و این یکی از برنامه های سوداگران فساد و شیفتگان فرهنگ غرب بوده و هـسـت , لـذا جـوانـان باید مواظب باشند اموری که موجب فسادشان هست , از اموری که عامل پـیـشـرفـت واقـعیشان است تفکیک کنند و هرنوی را به نام پیشرفت نپذیرند, بلکه ضمن حفظ و تقویت روحیه نوگرایی و قدم گذاشتن در وادی پیشرفت , مواظب باشند که دشمنان سعی دارند ضد ارزش ها را در قالب تجدد به خورد آنان دهند, حال آن که هیچ رابطه ای بین پیشرفت و تجدد, بـا فساد و بی بندوباری و غرب گرایی نیست , جامعه ای می تواند در اوج پیشرفت صنعتی باشد, و در هـمـان حـال هـم صددرصد, پای بند اصول انسانی و ارزش های معنوی باشد .

پس هیچ گونه تضادی بین مذهب و پیشرفت واقعی نیست .

ث) تبلیغات سوء مخالفان مذهب قطعا جوانان که دارای فطرتی سالم و شیفته زیبایی های معنوی هستند, شدیدا به معنویات و امور مـذهـبـی عـلاقـه و گـرایش دارند, اما گاهی تبلیغات سوء مخالفان دین و کسانی که مذهب را نشناخته اند یا آن را سد راه مقاصد ناصواب خود می دانند, باعث می شود که نسل جوان از مذهب فـاصـلـه گـیـرد .

آنان برای نیل به اهداف خویش یا برای ترویج افکار خود, سعی می کنند تصویر غـلطی از مذهب در ذهن جوانان ترسیم نمایند و با توجه به حالت نقش پذیری جوان , به یقین این نوع تبلیغات , آثار سوء خود را به جا می گذارد.

مخالفان دین گاهی ریشه و اساس مذهب را جهل یا ترس یا تعلیل حوادث بیان می کنند و گاهی دیـن را ضـد تـمـدن و پـیشرفت وانمود می سازند, زمانی آن را متهم به آخرت گرایی و زندگی گریزی می کنند و گاه آن را مخصوص جوامع گذشته و غیر پیشرفته می دانند و زمانی با ترویج افـکـار مـاتـریـالیسمی , اساس مذهب را که خداست ,نفی می کنند و بعضی مواقع با بیان شبهات بی اساس , دین را عاجز از پاسخگویی می دانند .

قطعا این امور برای جوانانی که از جهت دین شناسی و فـلسفی مطالعات کمی دارند, ممکن است عامل بی توجهی و یا دین گریزی آنان شود, لذا نقش تـبـلیغات سوء مخالفان در دوری جوانان از مذهب نباید دست کم گرفته شود .

پس جوانان باید با ایـن قـضـیه هوشیارانه برخورد کنند و برای شناخت دین و سوال هایی که برایشان پیش می آید به دیـن پـژوهـان یـا به کتب دانشمندان دینی رجوع نمایند و با عقل و منطق , مطلبی را قبول یا رد کنند و بی جهت , تحت تاثیر تبلیغات سوء قرار نگیرند.

ج) برداشت غلط از مفاهیم دینی

از جـمـلـه عـوامل بی رغبتی به دین و امور مذهبی , برداشت غلط از معارف و مفاهیم دینی است .

امروز کم و بیش در جامعه مشاهده می کنیم که عده ای از متدینان برداشت های غلطی از مفاهیم دیـنـی دارنـد و سـعی می کنند با گفتار یا کردار به دیگران هم بفهمانند که دین سخنی جز این نـدارد, کـه ایـن تـفـکـرهـا و برداشت ها گاه ضمن این که لباس کهنگی بر قامت تعالیم مذهبی می پوشاند, مانعی برای تلاش و فعالیت می گردد, برای مثال :

توکل عاملی است برای حرکت و تلاش و قدم گذاشتن در امواج دریای مسوولیت ها و تکیه گاهی اسـت کـه آدمـی در حوادث از چیزی نترسد و محکم جلو رود و به نصرت خداوند, امیدوار باشد و بـداند که ذات الهی به کمک او می شتابد .

اما این معنای زنده و پوینده نیز واژگون گردیده و به دور شـدن از وظـیفه و کار را به خدا واگذار کردن تفسیر شده است و بهانه ای برای کسانی قرار گرفته است که عافیت طلبی را بر همه چیز, ترجیح می دهند.

یا معنای زهد که عامل مهمی در وارستگی و دل نبستن به دنیاست , به گونه ای تفسیر شده که ما را از زنـدگـی و تـلاش برای بهتر زندگی کردن دور می نماید .

همچنین معنای محبت دنیا که امـری نـاپـسند است , این گونه تفسیر شده که ما نباید علاقه فطری به چیزی داشته باشیم و در نـتـیـجه باید با غرایز طبیعی و خدادادی خویش در حال مبارزه باشیم , در حالی که آنچه از قرآن کـریـم به دست می آید, این است که محبت به دنیا بدین معناست که دنیا را هدف قرار دهیم و به آن , دلخوش کنیم و در نتیجه از اهداف عالی تر محروم بمانیم .

یـا مـعـنـای صـبـر کـه استقامت و پایداری در راه هدف است , گاهی به سکوت و تسلیم در برابر ستمگران تعبیر می شود یا قضا و قدر الهی , که اراده انسان هم جزئی از آن است , به سلب اختیار از آدمی تاویل گردیده است که می تواند توجیه گر هر کار شری شود.

ایـن نـوع بـرداشـت های غلط, مخصوص زمان ما نیست , بلکه در طول تاریخ اسلام تا کنون , افراد زیـادی بوده اند که مفاهیم مذهبی را دقیقا نفهمیده اند و در نتیجه برداشت هایی از مفاهیم دینی داشـتـه انـد کـه نه عقل پذیر بوده است و نه فطرت پسند و بدون تردید, همین برداشت های غلط, باعث دوری بسیاری از انسان ها به ویژه نسل جوان از مذهب و ایمان مذهبی شده است .

کـسـانـی کـه در صـدد فـهـم , تـفـسیر و تبلیغ دین هستند, باید متوجه این امر مهم باشند و در برداشت های دینی , از سطحی نگری بپرهیزند و توجه داشته باشند که دین , برنامه حرکت حیات و تکامل مادی و معنوی انسان هاست , نه عامل سکوت و سستی و عقب ماندگی .

چ) یک بعدی معرفی کردن دین

یک بعدی معرفی کردن دین می تواند یکی از عوامل گریز از مذهب و ایمان مذهبی باشد .

گاهی چنین وانمود می شود که رسالت شریعت الهی , فقط این است که انسان را متوجه عالم باطن نماید, لـذا دین و مذهب کاری به امور زندگی ندارد, بلکه آمده تا فقط ما را متوجه آخرت کند و مسائل غـیـبـی را بـرای ما بیان نماید و کسانی که می خواهند در این مسیر قرار گیرند, نباید توجهی به مـسـائل زندگی و امور آن داشته باشند .

در نتیجه مومن ترین اشخاص , بی توجه ترین آنها به امور زندگی است .

بـه قـطـع این چنین برداشتی زمینه و عامل مهمی برای گریز افراد, به خصوص جوانان از دین و ارزش های مذهبی می شود .

متاسفانه عده ای که با روح اسلام بیگانه هستند, این مکتب حیاتبخش را ایـن چنین معرفی می کنند, اما اگر ما بدون واسطه به سراغ خود دین برویم و به منابع اسلامی رجوع کنیم , می بینیم مطلب کاملا برعکس است , یعنی همان گونه که اسلام ما را متوجه آخرت و امـور غـیـبـی مـی کند و در بالا بردن بینش و دید ما سعی می نماید, دستورهایی هم برای امور زندگی دارد.

اسلام , آخرت بدون زندگی یا زندگی بدون آخرت نمی خواهد, همان گونه که روح بدون جسم و جـسـم بدون روح نمی پذیرد .

اسلام هم دین اعتدال است , یعنی در کارها از افراط و تفریط دوری کـرده و هم دین جامع و همه جانبه است و از یک بعدی شدن ما را برحذر داشته است .

زیرا اسلام , دیـن فطرت است و فطرت هم گرایش های مختلف دارد .

لذا اسلام که دین خداست , همه جانبه اسـت و جز این هم نمی تواند باشد, زیرا نظام تشریع که کتاب الهی است و نظام تکوین که فطرت انـسانی است , همه از یک مبدا صادر شده و هیچ گاه از یک مبدا نورانی , دو چیز متضاد نمی تواند صادر شود.

قسمتی از دستورهای اسلامی می تواند گواه خوبی بر توجه خاص دین به زندگی باشد از جمله :

▪ بهداشت جسم :

در تعلیمات اسلامی به ما دستور داده اند که بهداشت جسم را به دقت رعایت کنیم و از کاری که موجب ضرر به جسم است خودداری نماییم , از این رو از واجبات الهی هم مانند روزه آن جـا کـه مـضر به بدن باشد منع شده است .

در آثار اسلامی , دستورهایی وارد شده که توجه این دین را به بهداشت جسم می رساند, از جمله این که به ما دستور داده اند که :

ـ دندان های خود را مسواک کنید که این کار, دهان را خوشبو, حافظه را افزون , خدا را راضی و لثه را محکم می کند.

ـ در ظرف شکسته و ترک خورده چیزی نخورید.

ـ ما بین غذا, زیاد آب ننوشید.

ـ از پرخوری دوری نمایید که جسم را بیمار و قلب را مریض می کند.

ـ فقط وقتی اشتها دارید غذا میل کنید و هرگز با شکم سیر غذا نخورید.

ـ در خوردن غذا عجله ننمایید.

ـ از حوله , شانه و مسواک دیگران استفاده نکنید.

و بسیاری دیگر از دستورهای بهداشتی که در کتب احادیث جمع شده است و بیان آنها خود کتابی مستقل و قطور می طلبد.

▪ نظافت و آراستگی :

اسلام اهمیت زیادی برای نظافت و آراستگی ظاهری قائل است .

پیامبر اسلام ر کـه بـهترین الگو برای مسلمانان است , به این اصل توجه خاص داشته و همیشه به آن عمل نموده است .

دستورهای زیادی در باره استعمال بوی خوش , شانه کردن ,رنگ کردن مو, انگشتر به دست کردن که مصداقی از نظافت و آراستگی است وارد شده است , از جمله : امام صادق للّه می فرماید:

رسول خدا برای بوی خوش , بیش از غذا خرج می کرد. همچنین امام باقرللّه می فرماید:

رسـول خدا از هر راهی که عبور می کرد, از بوی خوشی که از ایشان مانده بود هر کس که از آن جا می گذشت می فهمید که آن حضرت , از این جا عبور کرده است .

نمونه دیگر از آراستگی ظاهر, شانه کردن است .

پـیـامـبر اسلام , همیشه موهای خود را شانه می کرد و گاه می شد که برای صاف کردن مو به آب نگاه می کرد و می فرمود: خداوند دوست دارد وقتی بنده اش به دیدار دوستان می رود خود را بیاراید.

▪ کـار و کـسـب حلال :

از آن جا که اسلام دین زندگی است , داشتن کار و کسب حلال را از عوامل زنـدگـی سعادتمندانه می داند .

اسلام برای کار کردن , قداست خاصی قائل شده است تا آن جا که در ایـن دیـن مـقـدس , تلاش برای کسب روزی حلال و اداره خانواده , پاداش جهاد در راه خدا را دارد .

اسـلام , عنایت دارد که مسلمانان اهل کار و تلاش باشند تا هم زندگی شرافتمندانه و خوبی داشته باشند و هم طفیل زندگی دیگران نباشند.

▪ مـجالس شادی :

از آن جا که اسلام به تمام خواسته های طبیعی بشر توجه دارد, به ما دستور داده اسـت که در مجالس شادی , مانند مراسم ازدواج و عروسی , مراسم جشن تولد, مراسم برگشت از مکه معظمه و مراسم میلاد پیامبر و امامان شرکت کنیم و سعی کنیم این محافل , خالی از گناه و زشـتـی هـا بـاشـد .

آنـچـه کـه بـاعـث شده است افراد مومن و دیندار به این مراسم ها بی رغبت گـردنـد,رعـایـت نکردن شوون اسلامی در آنهاست , اما اگر این مجالس به طرز اسلامی و سالم بـرگزار شود, شرکت در آن , کاری ممدوح و پسندیده و مورد رضای الهی است .

اسلام انسان را از شـرکت در مجلس شادیی که سالم باشد منع نکرده است و هیچ آیه یا روایتی یا عمل هیچ کدام از امامان و پیشوایان دینی , دال بر منع این گونه مجالس نیست .

▪ تـوجـه به غرایز مادی :

اسلام حین توجه به غرایز معنوی و بعد ملکوتی آدمی , به غرایز مادی انسان نـیـز عـنـایـت کـرده اسـت .

در اسلام از بین بردن غرایز مادی , ممنوع است و اساسا چنین کاری نمی تواند معنایی داشته باشد, زیرا خالق هستی این غرایز را برای کشش انسان به هدف های مورد نظر قرار داده است و از بین بردن آن , یعنی مبارزه با خلقت و مخالفت با نظام تکوین الهی .

غـریـزه جنسی , غریزه محبت به فرزند, محبت به همسر, علاقه به زندگی راحت و آرام , علاقه به امـور دنـیوی , مانند ثروت و رفاه در حد طبیعی و بسیاری از غرایز دیگر به طور تکوینی در وجود انسان قرار داده شده است .

لازمه سلامت روح , این است که این غرایز به طور طبیعی اشباع شوند و اسـلام هـم که دین زندگی است به این غرایز توجه کرده است و از بین بردن آن را شدیدا محکوم نـمـوده و کـسـانی که به نام دین و مذهب , این غرایز را سرکوب می کنند مورد سرزنش قرار داده است و روایات زیادی شاهد این مطلب است .

از جمله این که :

سـه نفر زن خدمت پیامبر اسلام ر آمدند .

یکی از آنها گفت : یارسول اللّه ! شوهر من تصمیم گرفته اسـت دیـگر با زن معاشرت نداشته باشد .

زن دیگر گفت : یا رسول الله ! شوهرم تصمیم گرفته است که دیگر گوشت نخورد .

و زن سوم گفت : یا رسول الله! شوهر من تصمیم گرفته است که دیگر بوی خـوش اسـتـعـمـال نکند .

پیامبر اسلام از شنیدن این جریان , غضبناک شدند, دیدند فکر انحرافی می خواهد در بین مسلمانان رواج یابد.

بـی وقـت بـه مسجد آمدند .

وقتی به مسجد آمدند از بس عجله داشتند, عبای مبارک روی زمین کـشـیـده مـی شد .

یک طرف عبا روی دوش پیامبر و یک طرف دیگر روی زمین کشیده می شد.

دسـتـور دادنـد مـردم جـمـع شوند .

مردم به مسجد آمدند .

پیامبرر روی منبر رفتند, ایستادند و فـرمودند: شنیدم یک فکر انحرافی در میان اصحاب من پیدا شده است , این چه روش غلطی است کـه در مـیـان مـسلمان ها پیدا شده است , من که پیغمبر هستم گوشت می خورم , از غذای لذیذ استفاده می کنم , لباس خوب می پوشم , عطر استعمال می نمایم , با زن معاشرت و مباشرت دارم و آن کس که روشش روش من نباشد از من نیست .

از آنچه در این قسمت گفته شد, معلوم گشت اسلام حین متوجه کردن ما به عالم غیب و حیات جـاویـد بـه زندگی هم فرامی خواند .

علاوه بر امور فوق توجه اسلام به دید و بازدیدها, پیشرفت و تمدن , مسافرت و تفریح سالم و بسیاری از امور دیگر, مبین توجه اسلام به زندگی است .

ح) غرق شدن در شهوات نفسانی

فـرو رفـتـن در لـجنزار زشتی ها و شهوات نفسانی , از عوامل دوری از ایمان مذهبی و ارزش های دینی است .

بـدون شـک , مـذهب ریشه در فطرت انسان دارد و عامل اتصال آدمی به عالم غیب و مبدا هستی اسـت .

مذهب , انسان را دعوت به نور و زیبایی می کند .

به یقین کسانی می توانند مذهب را بپذیرند کـه در مـسـیـر نـور و زیـبایی باشند و روحشان آمادگی و شایستگی لازم را داشته باشد .

ایمان , ارزش هـای مـعـنـوی , خـداپرستی و توحید, بذری است که در هر زمینی نمی روید, بلکه زمینی شایسته , لازم است تا بتوان بذر توحید و ایمان را در آن کاشت و از درخت پر برکت آن بهره ها برد.

بـدون شـک , غرق شدن در هواهای نفسانی و شهوات شیطانی , دل را تاریک و به تدریج نسبت به ارزش هـای مـعنوی بی رغبت می کند .

ارزش های مذهبی و هواهای نفسانی , مانند مشرق و مغرب اسـت که نزدیک شدن به هر کدام , دوری از دیگری را همراه دارد, بنابراین گاهی عامل دوری از مـذهـب , کثرت گناه , معاصی و زشتی هاست , زیرا کسانی که در زشتی ها غرق می شوند, حق در نظرشان باطل و باطل در نظرشان حق جلوه می کند .

پس به جوانان توصیه می شود که به شدت از زشـتـی هـا و گـناهان بپرهیزند تا سرزمین روحشان استعداد رشد بذر توحید و ایمان را از دست ندهد.



همچنین مشاهده کنید