شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
این تکاپوی نو شدن
«"پست مدرنیسم" هرچه که باشد- تلاشی است برای معنادار کردن چیزی که الان جریان دارد، و ما میتوانیم حال را بطور صریح و روشن تنها با نگاه به گذشته مشاهده و درک کنیم.» (پست مدرنیسم، ۲۳)
با این مقدمه برآنیم خیلی آشکار مخاطب این نوشته را آگاه کنیم که داریم درباره یک اثر نمایشی متفاوت بحث و جدل میکنیم. پس همان بهتر که از آغاز کدها و نشانههای لازم را در اختیارش قرار دهیم که بهتر در جریان ماوقع که نقدی غیرمتعارف هم به ظاهر تلقی خواهد شد، قرار بگیرد!
«بنا به عقیده [ایهاب] حسن در حالیکه تخیلات مدرنیستهایی نظیر جویس، پیکاسو و الیوت حول مرکزهایی جدید و به هم پیوسته جدید مجتمع شده بود، پست مدرنیستها غالبن بطور کامل از روی شانس به خلق، ترکیب یا نقاشی میپردازند... و درصدد تعریفزدایی از هنر هستند. تا از این طریق غیرهنر یا ضد هنر را خلق کنند.» (پستمدرنیسم، ۲۴)
به هر تقدیر نمایش "رپرتواری از آثار گروه تئاتر دنکیشوت، با رونمایی از محسن" به گونهای آشکار ضدهنر است چراکه در مقوله ترکیبات منسجم، قابل تعریف و استاندارد قرار نمیگیرد. البته آنچه این نمایش در چنته دارد، ریشهدار است و اصالت خاص خود را در اتکای به فرم و بیان محتوا در لفافه چیرگی خاص فرم ابراز میدارد.
«معماری، هنر و ادبیات پستمدرن به کمک رمزگذاری مضاعف به بازنمایی غیر یا دیگری میپردازد، و از این طریق عدم تجانس و ناهماهنگی را عرضه میدارد؛ از طریق نگریستن به گذشته، یا نگاه جانبی به یک فرهنگ محلی و بومی.
از اینرو هنر، معماری و ادبیات پست مدرن ضمن استفاده از تکنیکهای مدرنیستی، به جای کنار گذاشتن یا نفی و طرد غیر و دیگری، به گونهای شاد، سرزنده، هزلآمیز، طنزگونه، کنایی یا تمسخرآمیز از عنصر غیر یا دیگری استفاده میکنند.» (پستمدرنیسم، ۱۵۶)
بنابراین طنز و شادابی نمایش "رپرتواری از آثار گروه تئاتر دنکیشوت، با رونمایی از محسن" را نباید به سخره گرفت، چون که در آن این شیوه بیانی باعث خواهد شد که تماشاگر خیلی راحتتر تمام شناخته شدههای دنیای هنر را به کنار بگذارد و این گونه از وابستگی، جزماندیشی و تعصب کورکورانه دست بردارد؛ چراکه دنیای امروز تکلیف خاصتری را بر هنرمنداناش عرضه میدارد. شاید هم چند آوایی شدن فضا چنین پیگرد مستقل و هیاهوگرایانهای را به دنبال خواهد آورد. زمانه ما نیز خواهناخواه درگیر با این تکاپوی نو شدن و نوسازی از چنبره تاریخی فراموش شده است.
● دایره
دایره شاید از رازآمیزترین شکلهای هندسی باشد که در زندگی و دنیا نیز نقشی غیرمتعارف را بر عهده دارد. غیر متعارف از این جهت که دایره ریشه در جهانی فراتر از زمین دارد و به ناشناختههایی متصل است. دایره شکل و شمایلی آرامشبخش و غریب دارد و به ظاهر دلالت بر دور باطلی خواهد کرد که به قول بودا مبنای خروج از دایره بسته رنج است! برای همین بودن این نشانه رمزگانی در گروه دنکیشوت دلالتی غیرمستقیم بر فرایافتهای غیرمکانی و غیرزمانی دارد و شاید هم در پس این جستوجوگری عینی به ظاهر هنرمندانه و در قالب یک اثر نمایشی اتفاق بیفتد یا افتاده است که داریم دربارهاش این چنین داوری و واکاوی علمی و واژگانی انجام میدهیم. این هم خود یک علامت سوال بزرگ است که مبانی بودن و مبنای شناخت از یک گروه یا جریان هنری را پیش روی مخاطباناش قرار خواهد داد. واقع شدن یک دایره حالا به هر رنگی متضمن اندیشیدن و بازاندیشیدن پیرامون آنچه که هست و آنچه که احساس میشود که هست، رخ خواهد داد. شما چقدر به دایره علاقهمندید؟ اگر ضد آن باشید کارتان زار است و اگر اندکی هم به آن علاقه نشان دهید روشنگرانه شما را به یک تعالی غیرقابل شرح و توصیف سوق خواهد داد. اینها را دنکیشوت نمیگوید بلکه این دایره است که به طرز مستقل و بارزی خودنمایی میکند. باورتان نمیشود از خودش بپرسید!
● سفر
سفر، مکاشفه یا جستوجوگری از مشخصههای بارز آثار گروه دن کیشوت است. سفر از جایی به جای دیگر رفتن است. حتا در کوتاهترین مسیرها نیز این سفر اتفاق میافتد، چراکه در آن کشف دستکم یک نکته کارآمد مشهود است. اما این گروه به دنبال بیشمار نکته میگردد که نمایش اخیر خود را بر پایه گزارشی از این مجموعه سفرها تدارک دیده است. دنکیشوت، شازده کوچولو، گالیور، پینوکیو، ننهدلاور اهل کوچ و سفرند. برخی مانند ننه دلاور به خاطر جنگ مجبور به کوچ میشوند، و شازده کوچولو در یک فضای نمادین که در جست و جوی خویشتن است، از سیاره کوچک خود به زمین سفر میکند. دنکیشوت در یک سفر به دنبال یافتن هویت حقیقی و خیالی خود است. او حتا از شکست و بدنامی نمیهراسد. گالیور پا در دنیای آدم کوتولهها میگذارد و حالا نوع دیگری از بودن را در ابعاد کوچکتر انسانی به تماشا مینشیند.
حتا شهرزاد هم راوی سفر است با آنکه خود اسیر شهریار است، اما هر شب یک سفر دور و دراز را به دور دنیای پرتلاطم آغاز میکند. ملانصرالدین هم در حال تکاپو و حرکت است و در مواجهه با دیگران، آنان را نسبت به بودن خود در فرآیندی درست و کارآمد به اندیشیدن وامیدارد.
حتا در نمایش با "معرفی محسن" نیز گروه دنکیشوت خود به میان مردم رفته و در یک مسیر نسبتن بلند از شهر تهران، از تجریش تا چهارراه جمهوری به دنبال این محسن ناآشناست؟ که البته در مییابد در این شهر بیشمار محسن است که با محسن دیگران متفاوت است. این هم خود یک شکل از سفر با همان مضمون کارآمد جستوجوست. جستوجوگری؟ یافتن خویشتن! «ما مجبور به درک و شناسایی این مساله شدهایم که دنیای ما به همان اندازه در برابر روایتهای کلان مقاومت میکند که افراد و گروهها خواهان آنها هستند و اینکه دنیای ما کارناوالی از جهانبینیهای رنگارنگ و متناقض است. ما به این نکته رسیدهایم که نگرش و دید ما از واقعیت به اندازه آنچه که زمانی به نظر میرسید، واقعی نیست. ما پی بردهایم که تنها یک واقعیت وجود ندارد، بلکه واقعیات بیشمار، متفاوت و غالبن متضادی وجود دارند. ما به این نکته رسیدهایم که عقاید و افکار ما درباره حقیقت ابدی و همیشگی نیستند، بلکه مصنوع و ساخته شده هستند.» (پست مدرنیسم،۱۵۶)
ببینید به همین سادگی و وارفتگی میتوان جهان پیرامون را زیر و زبر کرد و چندان به دنبال آوردن زبان منطقی و محکم نباشیم. چنانچه در محسن، هر نفر راوی یک دنیای مجزا از محسن دیگری است، و شاید همه به نوعی قابل اعتنا و احترام هم باشند.
واقعن محسنی که شما میشناسید، کیست و چه ویژگیهایی دارد؟ مثلن من هم یک محسن میشناسم که دایی من است! و یک محسن دیگر که برادر محمد عاقبتی کارگردان است. یک محسن هم وکیل است و همشاگردی سالهای مدرسه! جالب اینجاست که از هر سه تقریبن دورم و کاملن بیخبر!! آوردن این نکته مرا به تامل پیرامون خیلی نکات ریزتر از زندگیام وامیدارد. شما چطور؟ دوست دارم درباره محسن ویژه شما بشنوم، ای کاش برایم کامنت بگذارید! متشکرم...
● صلح
صلح یک پدیده غیر قابل رویت و باور است. با این همه کشمکشی که در دنیا بین دوست و غریبه جاری است، شما سرتان را بخارانید از باور کردن چیزی که جز لامحالات است! نمایش اخیر گروه دن کیشوت تقریبن با همین موضوع آغاز و پایان مییابد. در ابتدا نظری به اجرای ننه دلاور برتولت برشت کار علی اصغر دشتی میاندازیم که در دوره دانشجوییاش کار شده و هرگز مجوز اجرای عمومی نگرفته است. در پایان هم به شیوه ایده اجرایی گالیور که باز بخشی از این متن به اجرا درمیآید. در این متن یک مادر دستفروش و سرگردان دو پسر و یک دخترش را در دل ماجراهای منتهی به جنگ از دست میدهد، در حالیکه هست و نیست او در حاشیه و پیرامون همین جنگ شکل گرفته است. چرا جنگ؟ و چرا نه صلح؟ این، بر دانستگیهای بیاغراق ما میافزاید که هیچگاه صلحی نخواهد بود، مگر انسانی نباشد. یعنی نظم طبیعت نیز به خاطر خواستنهای بیشمار انسان برهم ریخته و جهان سیر قهقهراگونهای را طی خواهد کرد. وای! از این همه صلحی که نیست تا بودن انسان بر زمین! میشود اینها را دید در گروه دنکیشوت که بیصدا و نرم فقط تلویحن به آن اشاره میشود. این رنگ قرمز است و نشانه خطر!
● گزارش
گزارش شکل و قالبی عمومن ژورنالیستی برای ارائه در مطبوعات و رسانههای جمعی است. در اینجا سعی بر آن است تا از نگاه سوم شخص و بدون مداخله و نتیجهگیری مستقیم همه چیز در اختیار مخاطب قرار بگیرد تا او خود به تنهایی نتیجه دلخواه را از مواد اطلاعاتی و دادهها استدلال و استخراج کند. در نمایش اخیر گروه دنکیشوت گزارشی از چندین سال تجربیات این گروه را پیش روی داریم؛ چراکه قرار است متوجه یک اتفاق تازه از طریق این بازنمایی و مرور گذشته شویم. یعنی نکته تازهای بر آن اضافه شده که آن هم یک گزارش تصویری و به اصطلاح تلویزیونی است. گزارشگران یا همان بازیگران گروه دنکیشوت به میان مردم رفته و از آنها درباره یک محسن مجهولالهویه پرسوجو میکنند. نتیجه هم یک گزارش با نمک و طنز شده که رو دست بسیاری از گزارشهای بینمک و بیپایه و اساس تلویزیونی بلند میشود. شاید هم این خود نقدی است بر تلویزیون که بیایند و از دنکیشوت شیوه ساخت نوعی برنامه طنز را بیاموزند؟ چه فکر باطلی است که اگر غیر از این باشد! بالاخره تئاتر سرآمد هنرها است و هنوز هم میتواند در رسانههای دیگر تاثیرگذار و پیشنهاد دهنده باشد!
در صورتیکه قالب گزارش برای ارائه یک اثر نمایشی ایده در خور تاملی است و این خود نیز بر پیوستگی رسانهها در یک اثر، اشارهای خواهد داشت. به هر حال فقط قرار نیست که تئاتر ببینیم، تلویزیون هم همچنان باید مشتریان خود را داشته باشد. چه بهتر که این مهم در تئاتر به عنوان یک عنصر کارآمد به کار گرفته شود. حالا بگویید تلویزیون با اهمیتتر است یا تئاتر؟
● راویان
راوی حقیقی در این نمایش کیست؟ محسن است که در پس همه ماجراها و بگومگوها نشسته است و با پنهان کاریاش ما را به سرانجامی میرساند که خود را در این دایره وارفته گم کنیم و ندانیم کجای کار قرار گرفتهایم و همین ضرباهنگ به هم تنیده و قابل تعمقی را بر پیکره اثر جاری میکند. این هم از آن ایدهپردازیها و خلاقیتهای خاص نسیم احمدپور است که واگیردار و فراگیر است. دشتی هم میداند و میتواند چگونه از پس اجرای ایدههای ناب برآید. چنانچه این نمایش هم به سروسامانی رسیده که دستکم یکبار بی اما و اگر دیده شود. این یعنی سعادت و خوشبختی که تماشاگر بماند و ببیند!
راوی همان آقایی (احسان کرمی) است که مابین خرده نمایشهای هفتگانه میآید و شرحی کوتاه میدهد و گاهی نیز به کنایه و مطایبه با تماشاگران ارتباطی میگیرد و میرود.
شاید هم راوی خود علیاصغر دشتی است که هرازگاهی میآید و میرود. با گروه در خرده نمایشهای مربوط به دنکیشوت و شازدهکوچولو حضور مییابد و بعد پنهان میشود. این حضور مولف چه معنایی دارد؟ چه چیزی را قرار است در روند این گزارش غیرمعمول تغییر دهد؟ واقعن لازم است که باشد یا خیر؟ دنیای امروز زبان و نحوه بیان خود را بر آثار هنری تحمیل میکند. تو هم وا میمانی که چرا دنیا مدام تغییر میکند و چرا باید انسان در این چنبره بیچون و چرا تداعیگر ملاحظات غیرمعمول باشد؟ یعنی روال طبیعی و عادی را برهم میریزیم که بگوییم بله ما هم هستیم. این هست و موجودیت انسانی برای چیست؟ حالا بخشی از این جهاننگری عجیب و تازه با طروات حضور مولف رنگ و بوی غریبی به خود میگیرد. بله، شما میتوانید از نزدیک این هنرمند ساختارشکن را در پیش رویتان ملاقات کنید. هم او که نمیخواهد مثل بچه آدم راوی نمایشهای متعارف باشد. پس خودش را ببینید و اگر مثل همان یک نفر که از آثارش خوشش نمیآید، اگر ازش خوشتان نیامد، حالا به هر دلیلی، او را هو کنید! این هم خود یک حُسن است که با عقدهمندی تالار نمایش را ترک نکنید!
● ساختار نامتجانس
نمایش "رپرتواری از آثار گروه تئاتر دن¬کیشوت، با رونمایی از محسن" از ساختار نامتجانسی برخوردار است که در آن به شیوه کار برشت چندین اپیزود در کنار هم سرهمبندی شده است. یعنی در کلیت ماجرا نوعی تفکر غامض بر پیوستگی این اپیزودها دلالت میکند چراکه «تئاتر پستمدرن مدیون شیوههای غیر رئالیسمی قرن بیستم است؛ از آن میان میتوان به "تئاتر اپیک برشت" اشاره کرد که فرم اجرایی آن منبعی الهامبخش برای تئاتر پست مدرن شد. شکل و شیوه بازی بازیگران در تئاتر اپیک، خطی نبودن داستان و اپیزودی بودن صحنهها، استفاده از شعر، حرکت، فیلم، عکس، و... همگی مورد توجه تئاتر پستمدرن بودهاند و بر آن تاثیر گذاشتهاند.» (درآمدی بر تاریخ نمایش، ۱۳۹۰، ۴۰۰)
بخشی از این ساختار نامتجانس هم به گزارش تصویری درباره محسن مرتبط است. گزارشی که در زمان تعویض صحنهها یا اپیزودها به کار گرفته میشود. در اینجا اپیزود شهرزاد یا ایده اجرایی آن میتوانست راهگشا باشد. متاسفانه در حال حاضر این تکاپو و هنجارگریزی به سرانجامی بایسته و فرجامی در خور تامل نمیرسد. شاید حلقه مفقوده هم همینجا باشد. در اپیزود هفتم به نحو شایستهای ایده اجرایی گالیور که مبنای کوچک و بزرگ شدن اجسام و آدمها را مد نظر قرار میداد، کارآیی لازم را پیدا میکرد. به خصوص که بخش پایانی نمایشنامه "ننه دلاور و فرزندانش" هم به آن الصاق شده بود، تا عقوبت جنگ خواهی را بر ما یادآور شود که در آن همه امید و آرزوها و هست و نیست آدمی به فنا میرود.
اما در حال حاضر راوی درباره محسن از تماشاگر میپرسد. این یکی شدن صحنه به ازای پخش ویدئو با تماشاگر در هر بخشی از اجرا نیز ممکن میشود و نیازی به ارائه آن در پایان نمایش نیست. اما ایده شهرزاد که در محلهای مختلف تئاترشهر قابلیت اجرا شدن را مییافت، میتوانست این فضای خموده یک جا نشستن تماشاگر را در هم بریزد. البته این یک پیشنهاد است که در دل خود گروه وجود دارد. شاید هم به نحو دیگری بتوان فضای منقبض تماشاگران را در هم شکست و این یک ضرورت است که در فضاهای پستمدرنیستی تئاتر به شکلی شدیدالحن بر آن تاکید میشود. البته هر چه این درهم شکستن غیرقابل پیشبینیتر باشد، بار معنایی و تاثیر آنی و با دوام بلندمدتتری را در پی خواهد داشت! شاید این هم کاستی اجرای فعلی است که با توجه به شاکله پویای این نوع اجراها بتوان به گونهای ظریف برای آن هم فکری اساسی کرد که در پایان چیزی دستگیر برخی که به دنبال تکاندهندگی اجرا میگردند، بشود.
رضا آشفته
منابع:
ان. پاول، جیمز، پستمدرنیسم، ترجمه حسینعلی نوذری، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، چ سوم، سال؟!
مخصوصی، بهروز، درآمدی بر تاریخ نمایش، تهران، انتشارات افراز، چ اول، ۱۳۹۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست