پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

داستان گمشدگان


داستان گمشدگان

نگاهی به داستان «شبیه عطری در نسیم» نوشته رضیه انصاری

«شبیه عطری در نسیم» داستان بلندی است نوشته رضیه انصاری که به واگویی زندگی گروهی از ایرانیان مهاجر در کشور آلمان می‌پردازد.

روایت زندگی این گروه از ایرانیان در ادبیات داستانی مضمونی ناشناخته نیست اما تعداد کمی از نویسندگان مقیم ایران به آن علاقه نشان داده‌اند و شاید از این نگاه، این کتاب از اندک نوشته‌هایی باشد که نویسنده‌ای در داخل، درباره هموطنانش در خارج از مرزها نوشته باشد. البته به دلیل همین تفاوت، داستان «شبیه عطری در نسیم» با انتخاب زاویه دید مداخله‌گر، پر از قضاوت درباره زندگی ایرانیان خارج از کشور و حکم صادر کردن است. برای مثال در صحنه‌ای، نویسنده درباره چند ایرانی که در زندگی شخصی خود شکست خورده‌اند اما درباره مشکلات جهان صحبت می‌کنند، قضاوت می‌کند که به دلیل نمونه‌های مشابه مثل این، داستان جذابیت خود را تا حد زیادی از دست داده است.

نویسنده، مشکلاتی را در جامعه مهاجر می‌بیند که برای خواننده اینجایی تازگی دارد. او به عذابی که ایرانیان مقیم اروپا در تطابق زندگی خود با شرایط جدید با آن دچارند از جمله مشکلاتی که از نظر شخصی و خانوادگی درگیر آن می‌شوند دقیق شده و از این نظر، توانسته است آینه‌ای شفاف از مشکلات نسلی باشد که از سرزمین مادری بریده‌اند و اکنون دچار بحران هویت و شکست‌های پی‌درپی در زندگی شخصی شده‌اند. در مقایسه با کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها که از معدود آمار قابل توجه درباره ایرانیان مهاجر و بیشتر رمانی روان شناسانه و برمبنای شخصیت یک فرد بود، این کتاب نگاهی جمعی‌تر و کلی نگرتر دارد و مشکلات اجتماعی پیش‌بینی نشده این گروه، نشانگاه آن است.

در این کتاب با بازنمایی زندگی شخصیت‌هایی روبه‌روییم که تقریباً همگی دچار زندگی بی سر و سامان خانوادگی‌اند و پس از سال‌ها زندگی مشترک، به بن بست در روابط شخصی رسیده‌اند. نویسنده در خلق شخصیت‌هایی با روحیات و احساسات متفاوت اما مشکلات و ناکامی‌های یکسان، زندگی‌های به بن بست رسیده و کلافگی آزار دهنده‌ای که با هیچ مسکنی از میان نمی‌رود، خوب عمل می‌کند. داستان او، داستان درگیری انسان‌هایی است که در تعلیق مدام میان حال و گذشته سرگردانند و اندک اندک از آرمان‌هایی که برای خود و دنیای پیرامونشان ساخته بوده‌اند فاصله گرفته‌اند. آنان در برزخی میان گذشته رویایی تباه شده و امروزی که از آرمان‌ها در آن هیچ نشانی نیست گرفتارند و به همین اعتبار می‌توان گفت داستان با وجود آن‌که بر پایه زندگی مهاجران ایرانی نوشته شده است، بازخوانی زندگی همه انسان‌هایی است که در تعلیق میان گذشته و آینده، سنت و مدرنتیه و.... دست و پا می‌زنند.

جالب این است که بخش عمده‌ای از روایت این زندگی‌های ناکام، در تشریح زندگی چند مرد است که رضیه انصاری توانسته در نشان دادن زندگی آشفته و باری به هرجهت آنها موفق عمل کند اما درباره «نازی» که می‌بایست یکی از محورهای اصلی داستان باشد، با خودداری از مداخله در بیان روایت‌های ناگفته او، نتوانسته است به اندازه مردان داستانش، شخصیتی زنده و تاثیرگذار بیافریند. نازی بیش از آن که فعال باشد ـ چنان‌که از او با توجه به تاثیرش در اطرافیانش انتظار می‌رود ـ یک تماشاچی منفعل است.

روایت رضیه انصاری از زندگی شکست خورده این مهاجران، مستحکم و در عین حال روان است. نویسنده که یک زن است در نشان دادن روابط اجتماعی و میان فردی مردان قدرتمندانه عمل می‌کند و جالب این است که قضاوت او درباره اغلب زنان داستان به قضاوتی مردانه نزدیک است. در این میان به نظر می‌رسد قدرت و تاثیرگذاری نیمه نخستین داستان نسبت به نیمه پایانی آن بیشتر است و نویسنده انرژی بیشتری برای شروع خرج کرده تا پایان.

انصاری، نثر پرخونی دارد و نشان می‌دهد روایت کردن را بلد است فراز و فرودهای نثر داستان اندیشیده و همپای روایت پیش می‌رود. شاید داستان طرح مشخصی ندارد اما شیوه روایت نویسنده جذابیت لازم برای پیشبرد داستان را دارد. البته در ادامه کار و با مطرح شدن ماجرای زلزله بم، داستان به شکل محسوسی افت می‌کند و نویسنده مجبور به ورود مدام به روایت و قضاوت درباره شخصیت‌ها می‌شود.

«شبیه عطری در نسیم» بیشتر از آن که داستانی بر مبنای تعریف کلاسیک شروع، اوج و فرود باشد، توصیف برهه‌ای از زندگی چند آدم است. به همین دلیل مطرح شدن یک حادثه مشخص ـ آن هم حادثه‌ای با بار دراماتیک زلزله بم ـ و برآورده نشدن انتظاری از ورود آن ، خواننده را سرخورده می‌کند.

در بخشی از داستان، نویسنده بخش‌هایی از متن و دیالوگ‌ها را از میان شعرهای احمد شاملو انتخاب کرده که به نظر می‌رسد جنبه ساختگی و نمایشی به این بخش داده است. خواننده با خواندن این بخش از داستان به یاد لزوم مالایلزم‌های شاعران گذشته می‌افتد که به قول شمس رازی این‌چنان بود که دبیر یا شاعر از بهر آرایش سخن چیزی تکلف کند که بر او لازم نبود و سخن بی آن درست و تمام بود. در اینجا نیز به نظر می‌رسد نویسنده چیزی را بر خود تکلیف کرده است که اگر نمی‌بود، سخن با آن درست و تمام بود و از آن بالاتر این که اگر نمی‌بود، بهتر بود!

آرش شفاعی