سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

نامه هایی که حال ما را نمی پرسد


نامه هایی که حال ما را نمی پرسد

وقتی به روزگار تکنولوژی رسیدیم, مجبور شدیم همپای دنیایی پیش برویم که مانند یک ارگانیسم زنده لحظه به لحظه تغییر می کرد و ما برای آن که زنده بودنمان را ثابت کنیم باید از خیر ایستادن و نفسی تازه کردن می گذشتیم

وقتی به روزگار تکنولوژی رسیدیم، مجبور شدیم همپای دنیایی پیش برویم که مانند یک ارگانیسم زنده لحظه به لحظه تغییر می‌کرد و ما برای آن که زنده بودنمان را ثابت کنیم باید از خیر ایستادن و نفسی تازه‌کردن می‌گذشتیم.

گرچه گاهی از این همه دویدن و شلوغی خسته می‌شویم، اما باید بپذیریم دنیای ما مزیت‌هایی هم دارد که آنقدر برایمان تکراری شده که پیش پا افتاده به نظر می‌رسد؛ مثلا ابزار و فناوری ارتباط که یکی از مهم‌ترین دستاوردهای عصر ما محسوب می‌شود، چنان براحتی قابل دسترسی است که شاید گاهی قدرش را ندانیم و آنچنان که درخورش است، از آن استفاده نکنیم، حال آن که در زمانی نه‌چندان دور فاصله مکانی میزان ارتباط را تعیین می‌کرد و انسان‌ها برای برقراری ارتباط روزها و شاید ماه‌ها برای رسیدن پیکی چشم‌انتظار می‌نشستند.

شاید این وضع برای ما غیرقابل تصور باشد، چون ما در زمانی زندگی می‌کنیم که فقط با لمس یک دکمه می‌توانیم مکان و زمان را درنوردیم و با دورترین نقاط جهان ارتباط برقرار کنیم؛ هیجان‌انگیز است، نه؟ پس چرا گاهی زنگ رسیدن پیامکی لبخند به لبمان نمی‌آورد و صندوق پستی الکترونیکی‌مان انباشته از نامه‌های در انتظار خوانده‌شدن است. «محتوا» حلقه مفقوده ماست که به نامه‌های ما ارزش و معنا می‌بخشد و ما را برای خواندن آنها برمی‌انگیزد.

متاسفانه با وجود آن که امروزه، ارتباط در چشم‌به‌هم‌زدنی شکل می‌گیرد و محتوا می‌تواند با زندگی‌های پرفراز و نشیب امروز و محیط غنی اطراف ـ که می‌توان از آن مثنوی هفتاد من نوشت ـ حسابی پربار شود، اما بیشتر اوقات محتوای نامه‌های دریافتی‌مان دور از انتظار ماست. پیامک‌ها و نامه‌های الکترونیکی که زمانی قرار بود جای قلم و کاغذ و پیک و چاپار را بگیرد و انسان‌ها را زودتر و موثرتر با هم ارتباط دهد و از احوال هم مطلع کند، کیفیت را قربانی کمیت و سرعت کرد. ما هم که قرار بود همپای دنیایمان شویم تا خود را همرنگ زمانه کنیم، چنان مشغول شدیم که کلید کاربری ابزارهای ارتباطی جدید را که با فلسفه وجودیشان فاصله‌ها داشت، گم کردیم.

در میان این همه امکانات ارتباطی خیلی از ما نوستالژی نامه‌های کاغذی گذشته را داریم و حسرت روزهایی را می‌خوریم که برای خواندن نامه‌ای که پس از ماه‌ها از عزیزی به دستمان رسیده بود، سر از پا نمی‌شناختیم و هنگام گشودن پاکت نامه نفس در سینه‌مان حبس می‌شد، چون می‌دانستیم محتوا از احوال نگارنده خبر خواهد داد.

دلمان برای آن نامه‌ها تنگ می‌شود، چون باعث می‌شد باور کنیم فرستنده برایمان ارزش قائل است و دانستن حال ما برایش اهمیت دارد؛ اما این روزها از صبح تا شب ده‌ها پیامک و ایمیل دریافت می‌کنیم که نه‌تنها احوالپرس ما نیست، بلکه متن‌هایی تکراری است که برای ده‌ها نفر دیگر هم ارسال شده است. گرچه می‌توان در این میان از خواندن بیتی شعر یا سخنی از بزرگی لذت برد؛ اما همین لذت را هم متن‌هایی هجوآمیز که هم‌میهنی را تمسخر می‌کنند، از ما می‌گیرد.

شاید نوشتن احوال در یک پیامک یا نامه‌ای الکترونیکی برای کسانی که با آن مأنوس نیستند قدری دشوار باشد، اما اگر ترس را کنار بگذاریم و به احساس خوشایند گیرنده پیام‌مان بعد از خواندن آن بیندیشیم شاید نوشتن را آغاز کنیم و اجازه دهیم مخاطبمان حس کند تنها به خاطر او نوشته‌ایم و این که چقدر دوستش داریم. تنها کافی است به زبان ساده از خود بنویسیم و حال او را با همان زبان ساده جویا شویم و به قول سهراب «بگذاریم که احساس هوایی بخورد» و همیشه به یاد داشته باشیم اعتبار، ارزش و ماندگاری یک جمله مکتوب بیشتر از هزاران کلمه نانوشته است.

بنفشه رضایی