شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

دعای مضطرّ اجابت می شود


دعای مضطرّ اجابت می شود

طا, سین آن است آیات قرآن و کتاب روشنگر که وسیله ی هدایت و بشارت برای اهل ایمان است کسانی که نماز برپامی دارند و زکات می پردازند و تنها ایشانند که به آخرت یقین دارند

● قرآن برای مردم قابل درک است!

طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ (نمل۱) هُدیً وَ بُشْری‏ لِلْمُؤْمِنِینَ (نمل۲) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (نمل۳)

طا، سین. آن است آیات قرآن و کتاب روشنگر. که (وسیله‏ی) هدایت و بشارت برای اهل ایمان است. کسانی که نماز برپامی‏دارند و زکات می‏پردازند و تنها ایشانند که به آخرت یقین دارند.

● نکته‏های آیات:

زکات دو معنا دارد: یکی معنای خاص که زکات معروف است و دیگری معنای عام که کمک به نیازمندان به هر نحو است. در این آیه مراد معنای دوّم زکات است، زیرا این سوره در مکّه نازل شده و دستور زکات رسمی در مدینه صادر شده است. «یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» کلمه‏ی «مُبِینٍ» از «ابانة»، هم به معنای «روشن» به کار می‏رود که به اصطلاح فعل لازم است و هم به معنای «روشنگر» که فعل متعدّی است.

● پیام‏های آیات:

۱) یکی از سنّت‏های الهی این است که وحی را با برتری و مقامی که دارد در دسترس انسان قرار دهد. «تِلْکَ»

۲) دایره‏ی ارشاد از طریق گفتن و شنیدن، گسترده‏تر از نوشتن و خواندن است. (کلمه‏ی قرآن قبل از کتاب آمده است) «الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ»

۳) حرکت انبیا فرهنگی و با قرائت و کتابت همراه است. «آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ»

۴) قرآن، کتابی بس بزرگ است. ( «کِتابٍ»، بدون «الف و لام» و همراه با تنوین نشانه‏ی عظمت است)

۵) قرآن برای مردم قابل درک است. «کِتابٍ مُبِینٍ»

۶) ارشاد و تبلیغ، باید با محتوای روشن و شیوه‏ای صریح و قاطع همراه باشد. «تِلْکَ مُبِینٍ»

۷) هدایت، درجات و مراحلی دارد: هدایت ابتدایی: «هُدیً لِلنَّاسِ» هدایت تکمیلی: «هُدیً ... لِلْمُؤْمِنِینَ»

۸) از امتیازات قرآن، مکتوب بودن: «کِتابٍ» روشن و روشنگر بودن: «مُبِینٍ» هدایت کردن: «هُدیً» و بشارت دادن است. «بُشْری‏»

۹) رسالت اصلی قرآن، هدایت و بشارت است و توجّه قرآن به علوم و مسائل دیگر جنبی است. «هُدیً وَ بُشْری‏»

۱۰) ایمان، کلید هدایت و نجات است. «هُدیً وَ بُشْری‏ لِلْمُؤْمِنِینَ»

۱۱) در هدایت شدن، قابلیّت شرط اصلی است. «لِلْمُؤْمِنِینَ»

۱۲) برای ترویج خوبی‏ها، از خوبان تجلیل کنیم. «الَّذِینَ» ...

۱۳) در تجلیل، محور کردار مردم است، نه نام و عنوان آنها. «یُقِیمُونَ ... یُؤْتُونَ» ...

۱۴) عمل، نشانه‏ی ایمان است. «لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ» ...

۱۵) حتّی مؤمنان اهل نماز و زکات برای تداوم کار خود به هدایت الهی نیاز دارند. «هُدیً ... لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ» ... در قیامت نیز انسان به مرحله‏ای از هدایت محتاج است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» (یونس، ۹)

۱۶) نمازی ارزش دارد که با شرایط صحّت و کمال انجام گیرد. «یُقِیمُونَ» (معنای‏ اقامه‏ی نماز، انجام دادن آن با شرایط است)

زکات دو معنا دارد: یکی معنای خاص که زکات معروف است و دیگری معنای عام که کمک به نیازمندان به هر نحو است

۱۷) رابطه با خداوند بر رابطه با مردم مقدّم است. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» (نماز، قبل از زکات آمده است)

۱۸) چون نماز و رابطه با خدا، زمینه‏ساز سایر کارهای خیر است، نام آن در ابتدا آمده است. «الصَّلاةَ»

۱۹) تداوم عمل، به عمل ارزش می‏دهد. «یُقِیمُونَ یُؤْتُونَ» (فعل مضارع نشانه‏ی استمرار و تداوم است)

۲۰) یکی از امتیازات اسلام این است که مسایل الهی و مردمی، معنوی و مادّی، این جهانی و آن جهانی را در کنار هم قرار داده است. «الصَّلاةَ- الزَّکاةَ»

۲۱) در تبلیغ، اوّل کارهایی را مطرح کنید که برای مردم خرج ندارد. (اوّل نماز، بعد زکات) «الصَّلاةَ الزَّکاةَ»

۲۲) مؤمن در برابر مسائل اجتماعی و نیاز محرومان و گرسنگان، احساس مسئولیّت می‏کند. «یُؤْتُونَ الزَّکاةَ»

۲۳) هر کجا حسّاسیّت لازم است، کلام را تکرار کنید. (نماز و زکات با یک کلمه «الَّذِینَ» آمده، ولی یقین به معاد با دو بار کلمه‏ی «هُمْ» بکار رفته است.)

۲۴) نماز و زکاتی ارزش دارد که با ایمان به معاد همراه باشد. «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ»

۲۵) اهل یقین، تنها گروه خاصّی هستند. «هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» تکرار کلمه‏ی «هُمْ» نشانه‏ی این است که این گروه، گروه خاصّی هستند.

۲۶) مؤمنین برنده هستند با نماز خودسازی می‏کنند و با زکات مشکلات جامعه را حل و با یقین به معاد، آینده‏ی خود را تأمین می‏کنند. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ ... الزَّکاةَ ... یُوقِنُونَ»

۲۷) علم، به فراموشی تبدیل می‏شود ولی یقین، با توجّه دائمی همراه است. «یُوقِنُونَ»

۲۸) گمان و دانستن کافی نیست، باور قلبی و یقین لازم است. «یُوقِنُونَ»

● مضطر در کتاب اللَّه کیست؟

أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ (نمل۶۲) یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می‏کند و گرفتاری را برطرف می‏سازد، و شما را خلفای زمین قرار می‏دهد آیا معبودی با خداست؟!

● کمتر متذکّر می‏شوید!

اینجا سخن از حل مشکلات، و شکستن بن‏بستها و اجابت دعاها است، می‏فرماید:

"آیا معبودهای بی ارزش شما بهترند یا کسی که دعای مضطر و درمانده را به اجابت می‏رساند و گرفتاری و بلا را بر طرف می‏کند"؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ).

آری در آن هنگام که تمام درهای عالم اسباب به روی انسان بسته می‏شود کارد به استخوانش می‏رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر می‏گردد، تنها کسی که می‏تواند قفل مشکلات را بگشاید، و بن‏بستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهای رحمت به روی انسانها درمانده بگشاید، تنها ذات پاک او است و نه غیر او.

از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطری در درون جان همه انسانها است، بت پرستان نیز به هنگامی که در میان امواج خروشان دریا گرفتار می‏شوند تمام معبودهای خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف" اللَّه" می‏زنند همانگونه که قرآن می‏گوید: فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ:" هنگامی که سوار کشتی می‏شوند خدا را می‏خوانند در حالی که پرستش را مخصوص او می‏دانند (عنکبوت- ۶۵).

سپس می‏افزاید:

نه تنها مشکلات و ناراحتیها را بر طرف می‏سازد بلکه" شما را خلفای زمین قرار می‏دهد" (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).

" آیا با اینهمه معبودی با خدا است"؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ).

" ولی شما کمتر متذکر می‏شوید" و از این دلائل روشن پند و اندرز نمی‏گیرید(قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ)

در آن هنگام که تمام درهای عالم اسباب به روی انسان بسته می‏شود کارد به استخوانش می‏رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر می‏گردد، تنها کسی که می‏تواند قفل مشکلات را بگشاید، و بن‏بستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهای رحمت به روی انسانها درمانده بگشاید، تنها ذات پاک او است و نه غیر اومضطری که دعای او به اجابت می‏رسد کیست؟

گرچه خداوند دعای همه را- هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت می‏کند ولی در آیه فوق مخصوصا روی عنوان" مضطر" تکیه شده است، به این دلیل که یکی از شرائط اجابت دعا آن است که انسان از عالم اسباب بکلی چشم پوشی کند و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلی را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست می‏دهد.

آری اگر انسان به این مرحله برسد مهمترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.

در بعضی از روایات این آیه تفسیر به قیام حضرت مهدی (صلوات اللَّه و سلامه علیه) شده.

در روایتی از امام باقر (علیه السلام) می‏خوانیم که فرمود:

«و اللَّه لکأنی انظر الی القائم و قد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد اللَّه حقه ... قال هو و اللَّه المضطر فی کتاب اللَّه فی قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»:

" به خدا سوگند گویا من مهدی (صلوات اللَّه و سلامه علیه) را می‏بینم که پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود می‏خواند ... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ ... او است" (تفسیر" نور الثقلین" جلد ۴ صفحه ۹۴)

در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده:

«نزلت فی القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین و دعا الی اللَّه عز و جل فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فی الارض»:

" این آیه در مورد مهدی از آل محمد (صلوات اللَّه علیهم) نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا می‏آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر می‏دارد دعای او را اجابت می‏کند، ناراحتی‏ها را بر طرف می‏سازد، و او را خلیفه روی زمین قرار می‏دهد" (تفسیر" نور الثقلین" جلد ۴ صفحه ۹۴)

بدون شک منظور از این تفسیر- همانگونه که نظائر آن را فراوان دیده‏ایم- منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارک مهدی (صلوات اللَّه و سلامه علیه) نیست، بلکه آیه مفهوم گسترده‏ای دارد که یکی از مصداقهای روشن آن وجود مهدی (صلوات اللَّه و سلامه علیه) است که در آن زمان که همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، کارد به استخوان رسیده بشریت در بن بست سختی قرار گرفته، و حالت اضطرار در کل عالم نمایان است در آن هنگام در مقدس‏ترین نقطه روی زمین دست به دعا برمی‏دارد و تقاضای کشف سوء می‏کند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار می‏دهد و به مصداق وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را خلفای روی زمین می‏کند.

آمنه اسفندیاری

منابع:

تفسیر نور ج ۸

تفسیر نمونه ج ۱۵

تفسیر" نور الثقلین" جلد ۴